خامنهای در تله استراتژیک؛ «نه صلح، نه جنگ، در انتظار فرج شاید یک روز دیرتر سرنگون شود »
نظام ولایت مطلقه فقیه در دوره رهبری خامنهای به دلیل اتخاذ سیاستهای بنیادگرایی مذهبی ،سرکوب و کشتار نیروهای مخالف و دگر اندیش داخلی و عناصر مخالف نظام ؛ صدور تروریسم به منطقه خاورمیانه، در یک بنبست استراتژیک گرفتار شده است. این بنبست، که در وضعیت نه صلح کامل با جامعه جهانی و نه جنگ تمامعیار تعریف میشود، نتیجه ترکیبی از تضادهای داخلی، سیاست خارجی تقابلی، و تمرکز بر اهداف هژمونیک منطقهای است.
افول هژمونی خامنهای و تشدید تضادهای داخلی
ساختار قدرت در جمهوری اسلامی در سالهای اخیر شاهد افزایش تضادهای داخلی میان جناحهای مختلف بوده است. این تنشها، که ریشه در اختلافات ایدئولوژیک، منافع اقتصادی، و رویکردهای متفاوت به سیاست خارجی دارند، نه تنها میان اصلاحگرایان و اصولگرایان، بلکه در درون اردوگاه اصولگرایان نیز شدت گرفته است. به گفته تحلیلگران، این مناقشات نشانهای از زوال هژمونی خامنهای است که زمانی قادر به میانجیگری میان جناحها بود. برای مثال، اختلافات بر سر نحوه مواجهه با مذاکرات هستهای و روابط با غرب، بهویژه پس از خروج آمریکا از برجام در سال ۱۳۹۷ و فعال شدن مکانیسم ماشه توسط اروپا در مهر ۱۴۰۴، به تشدید شکافها منجر شده است.
این تضادها در اظهارات مقامات و رسانهها بازتاب یافته است. به عنوان نمونه، غلامحسین کرباسچی، فعال سیاسی و مدیرمسئول روزنامه هممیهن، در مهر ۱۴۰۴، از نبود سیستم تصمیمگیری منسجم انتقاد کرد و وضعیت کنونی را نتیجه “بلاتکلیفی ۴۷ ساله” دانست. او نبود یک ساختار تصمیمگیر کارآمد را عامل کندی در سیاستگذاری و اجرا معرفی کرد. کرباسچی همچنین از عملکرد مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران، به دلیل عدم تحقق وعدههایی مانند رفع فیلترینگ و تعامل با جهان انتقاد کرد و اظهارات او را نوعی شانه خالی کردن از مسئولیت دانست.
علاوه بر این، مهدی پازوکی، استاد اقتصاد دانشگاه، در اظهارات خود به نبود نظام حکمرانی خوب اشاره کرد و تأکید داشت که سیاست خارجی ایران در خدمت توسعه نیست. او عدم پذیرش FATF را مانعی برای تجارت بینالمللی دانست و گفت تا زمانی که ایران تکلیف خود را با جهان روشن نکند، سرمایهگذاری خارجی و انتقال تکنولوژی ممکن نخواهد بود. این اظهارات نشاندهنده عمق بحران در نظام تصمیمگیری است که منابع کشور را به جای توسعه، صرف پروژههای نظامی و ایدئولوژیک کرده است.
سیاست خارجی تقابلی و هژمونی منطقهای
سیاست خارجی ایران تحت رهبری خامنهای به شدت تحت تأثیر ایدئولوژی ضدآمریکایی و ضداسرائیلی قرار دارد. این رویکرد، که ریشه در گفتمان آخرالزمانی و مهدویت دارد، به جای تعامل سازنده با جامعه جهانی، بر تقابل و هژمونی منطقهای متمرکز است. احمد علوی، تحلیلگر سیاسی، در تحلیل گفتمان آخرالزمانی نظام ولایی، به نقش مفاهیمی مانند “ظهور” و “نایب امام” در توجیه سیاستهای نظامی و امنیتی اشاره میکند. او معتقد است که این گفتمان، با دوقطبیسازی خیر و شر، اقدامات نظامی و سرکوب و کشتار داخلی را مشروع جلوه میدهد. برای مثال، حمایت از گروههای نیابتی مانند حزبالله لبنان ، حشدالشعبی، و حوثیها بخشی از استراتژی “انتظار فعال” است که به دنبال تسریع ظهور از طریق هژمونی منطقهای است.
خامنهای در سخنرانی اخیر خود در مهر ۱۴۰۴، با رد گفتوگوی مستقیم با دونالد ترامپ، بر ادامه سیاست تقابل با آمریکا تأکید کرد. او پیشنهاد مذاکره را “تسلیم” خواند و با لحنی تحقیرآمیز، به اعتراضات داخلی در آمریکا اشاره کرد. در مقابل، کاخ سفید، اعلام کرد که درهای دیپلماسی باز است، اما تا زمانی که ایران تروریسم را کنار نگذارد و موجودیت اسرائیل را به رسمیت نشناسد، صلحی در منطقه متصور نیست. این موضعگیری نشاندهنده بنبست دیپلماتیک ایران است که نه میتواند به صلح پایدار دست یابد و نه قادر به جنگ تمامعیار است.
تمرکز بر توسعه توان موشکی پس از جنگ ۱۲ روزه در مهر ۱۴۰۴ نمونه دیگری از این رویکرد تقابلی است. بنا بر اطلاع ناظران پس از این جنگ، بودجهای حدود دو میلیارد یورو به بخش موشکی سپاه اختصاص یافت تا توان موشکی تقویت شود. این تصمیم در حالی گرفته شد که پدافند هوایی و پهپادهای ایران در جنگ عملکرد ضعیفی داشتند. اما این تمرکز بر موشکها، به گفته تحلیلگران، مخاطراتی را به همراه دارد. اسرائیل با برجسته کردن تهدید موشکی ایران، تلاش میکند تا آن را به عنوان خطری فراملی برای اروپا و آمریکا معرفی کند، که میتواند به حملات پیشدستانه یا خرابکاری در تأسیسات موشکی ایران منجر شود.
برنامه هستهای و بنبست استراتژیک
برنامه هستهای ایران یکی از محورهای اصلی بنبست استراتژیک نظام است. رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در گفتوگو با نشریه لو تامپ در مهر ۱۴۰۴، تأیید کرد که ایران حدود ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۶۰ درصد در اختیار دارد که با افزایش غنا میتواند برای تولید ۱۰ بمب هستهای کافی باشد. این اظهارات با واکنش تند عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، مواجه شد که آن را تهدید یا نگرانی خواند. بهروز بیات، کارشناس هستهای، به دویچهوله گفت که ایران برای تولید بمب به زنجیرههای مخفی سانتریفیوژ نیاز دارد، اما احتمال دستیابی به این ظرفیت در کوتاهمدت کم است. با این حال، او خطر درازمدت را منتفی ندانست و هشدار داد که ادامه این مسیر میتواند “هستی ایران” را به خطر بیندازد.
حسین آرین، کارشناس نظامی، معتقد است که ایران در دوراهی “تسلیم یا مقاومت” قرار دارد و تلاش میکند با مقاومت، از سقوط نظام جلوگیری کند. اما قطع همکاری ایران با آژانس و فعالیتهای ساختوساز در سایت طالقان-۲، به گزارش موسسه علوم و امنیت بینالمللی، نشاندهنده عزم ایران برای ادامه برنامه هستهای است. این رویکرد نه تنها تحریمهای بینالمللی را تشدید کرده، بلکه خطر حملات نظامی اسرائیل را افزایش داده است.
بحران داخلی و اپوزیسیوننمایی پزشکیان
در کنار چالشهای خارجی، نظام ایران با بحرانهای داخلی نیز مواجه است. مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران، با انتقادهای تند از ناکارآمدی اقتصادی و مدیریتی، به گفته دویچهوله، گویی به اپوزیسیون علیه “دولت پنهان” تبدیل شده است. او در سخنرانیهای خود به تورم ناشی از چاپ پول، بحران انرژی، و ناکارآمدی شرکتهای دولتی اشاره کرده است. برای مثال، در سفر به آذربایجان غربی در آبان ۱۴۰۴، او وضعیت شهرهای ایران را با “افغانستان” مقایسه کرد و از ناتوانی در اصلاح ساختارهای ناکارآمد گلایه کرد.
صلاحالدین خدیو و رضا علیجانی، این رویکرد را نتیجه شکاف ساختاری میان مسئولیت و قدرت میدانند. خدیو معتقد است که رئیسجمهور ایران، به دلیل محدودیتهای ناشی از نهادهای وابسته به رهبری، به “اندرزگویی و اپوزیسیوننمایی” روی میآورد. علیجانی نیز نظام را به دو بخش “دولت آشکار” و “دولت پنهان” تقسیم میکند که منابع عمومی را صرف برنامههای نظامی و ایدئولوژیک میکند. این ساختار دوگانه، روسای جمهور را در موقعیت ناتوانی قرار داده و آنها را به منتقدان نظام تبدیل میکند.
گفتمان آخرالزمانی و توجیه سرکوب
گفتمان آخرالزمانی نظام ولایی، به تحلیل احمد علوی، ابزاری برای توجیه استبداد و سرکوب است. این گفتمان، با مفاهیمی مانند “ظهور” و “دشمنسازی”، اعتراضات اجتماعی را به “فتنه دشمن” تقلیل میدهد. برای مثال، اعتراضات گسترده و سراسری در سال ۱۴۰۱ به عنوان مانعی در مسیر ظهور بازنمایی شد. این گفتمان همچنین خشونت علیه مخالفان را مشروع جلوه میدهد و مقام رهبری را فراتر از نقد و پاسخگویی قرار میدهد.
نمونهای از این رویکرد در اظهارات خامنهای در دیدار با بسیجیان در سال ۱۳۹۸ دیده میشود، جایی که او “مستضعفین” را نه اقشار آسیبپذیر، بلکه پیشوایان بالقوه عالم بشریت خواند. این بازتعریف، به نظام اجازه میدهد تا سیاستهای خود را به عنوان بخشی از یک پروژه کیهانی توجیه کند.
پیآمدهای ایدئولوژیزدگی
ایدئولوژیزدگی خامنهای، به گفته م. روغنی، به فجایعی مانند گسترش برنامه هستهای، حمایت از گروههای نیابتی، و تحمیل تحریمهای کمرشکن منجر شده است. او به نقل از مسعود روغنی، رئیس سابق سازمان برنامه و بودجه، اشاره میکند که خامنهای رفاه مردم را به دلیل ترس از “بیدینی” نپذیرفته است. نمونه دیگر، ممنوعیت ورود واکسنهای آمریکایی و انگلیسی در دوران کرونا بود که به مرگ بیش از ۱۰۰ هزار نفر منجر شد. این تصمیم، که بدون شواهد علمی اتخاذ شد، نمونهای از پیآمدهای فاجعهبار ایدئولوژیزدگی است.
بنبست استراتژیک
نظام حاکم در ایران در دوره رهبری خامنهای در بنبستی استراتژیک گرفتار شده است که نتیجه سیاستهای تقابلی، ایدئولوژیزدگی، و فقدان نظام تدبیر است. این بنبست، که در وضعیت نه صلح و نه جنگ تعریف میشود، با تضادهای داخلی، تمرکز بر توان موشکی و هستهای، و گفتمان آخرالزمانی تشدید شده است. اظهارات مقامات و تحلیلگران، از کرباسچی تا پازوکی و علوی، نشاندهنده عمق این بحران است. در حالی که نظام امیدوار به تغییر تعادل قوا به نفع خود است، خطر حملات خارجی، و خیزشهای مردمی، همچنان آن را تهدید میکند. این وضعیت، آیندهای نامطمئن را برای نظام ولایت فقیه رقم زده است که نه قادر به صلح پایدار است و نه آمادگی جنگ تمامعیار را دارد.
🟢 # مرگ_بر_خامنهای
🍏# مجاهدین_خلق ایران # کانونهای شورشی
🌳 # مریم رجوی #ایران
🌻 پیوند این بلاک با توئیتر BaharIran@ 7
 

 





