۱۴۰۴ مرداد ۲۸, سه‌شنبه

هشتادودومین هفته کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» در ۴۹زندان کشور



                            هشتادودومین هفته کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» در ۴۹زندان کشور


کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» در هشتادودومین هفته خود، بار دیگر صدای اعتراض زندانیان و خانواده‌های آنان را به گوش جامعه می‌رساند. استمرار بی‌خبری از ۵زندانی سیاسی محکوم به اعدام و عضو کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام (وحید بنی عامریان، پویا قبادی، بابک علی پور، محمد تقوی، اکبر (شاهرخ) دانشورکار) و یک زندانی امنیتی محکوم به اعدام بابک شهبازی، نشانه‌ای آشکار از نقض فاحش حقوق‌بشر و فشارهای فزاینده بر جان زندانیان است.

هم‌چنین، تأیید حکم اعدام زندانی سیاسی شریفه محمدی توسط دیوان عالی کشور بار دیگر ابعاد فقدان عدالت و بی‌رحمی دستگاه قضایی حکومت اعدامی را عیان می‌سازد حکومتی مستبد که مشروعیت خود را در جامعه به کلی از دست داده است‌.

آمار اعدامها گویای فاجعه‌یی انسانی است؛ تنها در فاصله اول تا ۲۷ ام مردادماه ۱۳۶تن اعدام شده و در سال جاری (۱۴۰۴) تاکنون۶۲۷تن به دار آویخته شده‌اند. این اعداد، نه صرفاً داده‌های آماری، بلکه روایت زندگی‌ها و خانواده‌هایی هستند که در سوگ و رنج فرو رفته‌اند.

اعضای کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" این موج اعدامها و فشارهای مضاعف بر زندانیان را به‌شدت محکوم می‌کنند؛ و ضمن قدردانی از شجاعت و پایداری خانواده‌های دادخواه که در مقابل زندانها و اماکن مختلف حضور یافته و صدای زندانیان را منعکس کرده‌اند، از تمامی هموطنان درخواست می‌کند در این شرایط دشوار، خانواده‌های زندانیان، به‌ویژه محکومان به اعدام، را تنها نگذارند.

کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» از عموم مردم می‌خواهد با هر امکان و ابزار در دسترس، اعتراض خود را نسبت به احکام ناعادلانه و سیاست اعدام در کشور ابراز کنند و همبستگی انسانی خود را در برابر این خشونت سیستماتیک به شیوه‌های ممکن از جمله تجمع و همراهی با خانواده‌های محکومان نشان دهند.

اعضای "کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام" سه‌شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۴ در هفته هشتاد و دوم در ۴۹زندان زیر در اعتصاب می‌باشند:

زندان اوین، زندان قزلحصار (واحد ۳و ۴)، زندان مرکزی کرج، زندان فردیس کرج، زندان تهران بزرگ، زندان قرچک، زندان خورین ورامین، زندان چوبیندر قزوین، زندان اهر، زندان اراک، زندان خرم‌آباد، زندان یاسوج، زندان اسدآباد اصفهان، زندان دستگرد اصفهان، زندان شیبان اهواز، زندان سپیدار اهواز (بند زنان و مردان)، زندان نظام شیراز، زندان عادل‌آباد شیراز (بند زنان و مردان)، زندان فیروز آباد فارس، زندان زاهدان (بند زنان)، زندان برازجان، زندان رامهرمز، زندان بهبهان، زندان بم، زندان یزد، زندان کهنوج، زندان طبس، زندان مشهد، زندان گنبدکاووس، زندان قائمشهر، زندان رشت (بند مردان و زنان)، زندان رودسر، زندان حویق تالش، زندان ازبرم لاهیجان، زندان دیزل‌آباد کرمانشاه، زندان اردبیل، زندان تبریز، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان خوی، زندان نقده، زندان میاندوآب، زندان مهاباد، زندان بوکان، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان، زندان سنندج و زندان کامیاران

 

هفته هشتادودوم -  ۲۸ مرداد ۱۴۰۴  -  کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام


🟢 مرگ_بر_خامنه‌ای

🍏# مجاهدین_خلق ایران   #  کانونهای شورشی

🌳 مریم رجوی   #ایران

🌻 پیوند این بلاک  با  توئیتر BaharIran@ 7

"ادغام مرکز در حاشیه" : عادل عبیات


"ادغام مرکز در حاشیه" : عادل عبیات 

در نوشتارهای پیشین، صفحه‌هایی از پرونده‌ای را گشودم که نه برای تطهیر بود و نه برای تقبیح، که برای نگریستن، نگریستنی که نه از فاصله، که از دل زخم شکل گرفت، پرونده‌ای که خاک روی آن، نه نشانه‌ی فراموشی بود، که نتیجه‌ی ترسی‌ست که می‌خواست دیدن‌اش را از ما بگیرد.

نخواستم داور باشم، حتا نخواستم به‌جای مردم، گذشته را وزن کنم. خواستم به درون آن لحظه‌ها برگردم، جایی‌که تصمیم، هنوز تن داشت و سیاست از استخوان عبور می‌کرد، نه از تحلیل.

اکنون، در این نوشتار، صفحه‌ای دیگر را وا می‌کنم، نه از گذشته، که از انزوایی که دیگر سکوت نیست، که شکل تازه‌ای‌ست از سخن گفتن بدون خواهش، از موضع‌گیری بدون میزبانی، از نپیوستن، به‌مثابه‌ی شفاف‌ترین تصمیم ممکن.

در این‌جا نه برای تصفیه آمده‌ام، نه برای ریش‌سفیدی، نه برای بازخوانی خاطره، نه برای دعوت به آشتی. آمده‌ام که نشان دهم چگونه انزوا، اگر از دل ساختار برخیزد، دیگر نامش حاشیه نیست، که مرکز تازه‌ای‌ست، که با میدان زاده می‌شود، نه با مجوز.

هر رویداد را از گره‌گاه‌اش می‌بینم، هر تصمیم را از رحم زمانه‌اش می‌کشم بیرون و اگر واژه‌ها در این‌جا تیزند، اگر جمله‌ها گاهی بی‌رحم‌اند، برای آن است که واقعیت، دیگر تاب باندپیچی ندارد.

اینجا زبان دیگر برای توصیف نیست، که برای تشریح است و هر صفحه‌ای که باز می‌شود، نه بازگشت به گذشته، که بیرون کشیدن امروز از اعماق چیزی‌ست که هنوز از یاد نرفته.

مسئله این نیست که سازمانی با استخوان، با رهبر، با ساختار، با میدان، با گفتمان و با تصمیم، باید در پروژه‌ای حل شود یا با ائتلافی همراه شود که هنوز نه مرزش معلوم است، نه ابزارش، نه دشمنش و نه حتا آدرس‌اش.

 مسئله این هم نیست که جمهوری‌خواهی، به‌مثابه‌ی یک آرمان، باید از خود بگذرد و پیش‌قدم شود. بلکه مسئله این است که چه‌کسی دارد و چه‌کسی می‌خواهد داشته باشد.

پیش‌قدم شدن، یا تلاش در نزدیک شدن، یا خواب اتحاد، آن‌جایی معنا دارد که آن‌که در پی پیوستن است، رو به قدرتی بزرگ‌تر، ساختاری محکم‌تر، مسیری روشن‌تر ایستاده باشد. اما این‌جا، واژه‌ها جا عوض کرده‌اند، معناها چرخیده‌اند و نقش‌ها را از روی ترس نوشته‌اند، نه واقعیت. 

اینجا از سازمانی که بیش از چهل سال، مقاومت کرده، بدون دولت نظم ساخته، در محاصره‌ی رسانه‌ای صدا داشته، در حجم پروپاگاندا ایستاده، با تمام تحریم‌های زبانی خود را نگه داشته و بی‌آن‌که به قدرتی تکیه دهد، بی‌آن‌که وابسته به دولت یا بلوکی باشد، مشروعیت‌اش را هم در میدان به‌دست آورده، هم در حضور مداوم‌اش در مجالس جهانی، در صحنه‌های رسمی، در گفت‌وگوهای سخت و با بدنی که حتی در تبعید، ایستاده باقی مانده است. خواسته می‌شود که بیاید و بچسبد به پروژه‌ای که هنوز در تعریف خودش مانده، در شناخت دشمنش لکنت دارد، در ترس از ایستادن یخ زده و حتا برای اعلام موضع، باید دور میزهای بی‌موضع چرخ بزند.

اگر قرار باشد جریانی پیش‌قدم شود، این گام نه از موضع قدرت، که از وحشتی قدیمی برمی‌خیزد، وحشت از آن‌که چیزی هست که مستقل است، نه در قدرت حل شده، نه در صحنه پوسیده، نه برای دیده شدن آمده، که برای دوام، ساختاری که نیازی به لبخند ندارد، نه دنبال اجماع است، نه مشتاق پذیرش، نه لنگ محبوبیت. او فقط دشمن را نام می‌برد و همین کافی‌ست تا صحنه بلرزد.

آن‌که می‌پرسد چرا مجاهدین با جمهوری‌خواهان ائتلاف نمی‌کنند، پیشاپیش فراموش کرده که جمهوری‌خواهان هنوز شکل نگرفته‌اند و هیچ ساختار زنده‌ای، در پروژه‌ای حل نمی‌شود که هنوز پروژه است، نه نیرو. اگر کسی باید پیش‌قدم شود، آن دیگری باید میدان باشد، نه مفهوم.

 شاید مسئله، به‌راستی این نیست که چه‌کسی باید پا پیش بگذارد، بلکه این است که چه‌کسی جرأت عبور از توهم برابری را دارد و تن می‌دهد به ساختاری که نه از سر میل، که از سر توان ساخته شده است، ساختاری که از حذف عبور کرده، از تبعید گذشته، از مرگ‌های مکرر بازگشته و هنوز زنده است، نه برای گفت‌وگو، که برای پیروزی.

به باور من، مجاهدین اگر کنار ایستاده‌اند، نه از انکار، که از تشخیص است، تشخیص این‌که قدرت با رأی ساخته نمی‌شود، با شهرت هم نه، قدرت، از تداوم می‌آید، از ماندن، از وفاداری، از زخم‌هایی که تازه مانده‌اند، از واژه‌هایی که هنوز خون دارند.

و اگر پیوستنی در کار باشد، جمهوری‌خواهان باید به سازمانی بپیوندند که هنوز مانده، هنوز ساخته، هنوز زنده است و هنوز میل دارد که قدرت را تصاحب کند .

سیاست، با قدم اول آغاز نمی‌شود، با آخرین قدم شناخته می‌شود و اگر قراری در میان باشد، تنها آن‌که زنده مانده، آن‌که زخمش هنوز باز است، آن‌که زبان دارد، نه فقط شعار، حق دارد میز را نه فقط جدی نگیرد، بلکه خودش میز بسازد.


#عادل_عبیات   - #ادغام_مرکز_در_حاشیه


🟢 مرگ_بر_خامنه‌ای

🍏# مجاهدین_خلق ایران   #  کانونهای شورشی

🌳 مریم رجوی   #ایران

🌻 پیوند این بلاک  با  توئیتر BaharIran@ 7

ویدئویی از سخنان شجاعانه مریم حسنی دختر شهید سربه دار مهدی حسنی - پدرم یک مجاهد بود و من دادخواه اوهستم


     ویدئویی  از سخنان شجاعانه مریم حسنی دختر  شهید سربه دار  مهدی حسنی  -  پدرم یک مجاهد بود و من دادخواه اوهستم 


لینک ویدئوی سخنان مریم حسنی 

پدرم یک مجاهد بود و کسی نمی تواند  این را انکار کند

مریم حسنی، دختر زندانی سیاسی اعدام‌شده مهدی حسنی، با انتشار یک کلیپ از پدرش یاد کرد و سخنانش را در قالب دادخواهی به گوش جامعه رساند. او در این پیام ویدئویی تأکید کرد پدرش تنها به دلیل باورهای سیاسی و ایستادگی‌اش در برابر حاکمیت، به جوخه اعدام سپرده شد.

مریم حسنی گفت: «من مریم حسنی هستم. دختر زندانی سیاسی مهدی حسنی. پدر من کمتر از یک ماه پیش بی‌گناه اعدام شد. او یک مجاهد بود و هیچ‌کس نمی‌تواند این حقیقت را کتمان کند. تنها به همین علت اعدام شد و من دادخواه او هستم.»

دختر این شهید سربدار  در ادامه تأکید کرد که پدرش هرگز تسلیم فشارها نشد. به گفته او، مقامات بارها تلاش کردند با اجبار به توبه‌نامه یا عذرخواهی، او را به عقب‌نشینی وادارند، اما مهدی حسنی هیچ‌گاه زیر بار نرفت.

او افزود: «همه از من می‌پرسند آیا راهی برای نجات پدرم بود؟ اگر از خودش می‌پرسیدم می‌گفت نه. چون هیچ‌وقت حاضر نمی‌شد زیر بار زور برود یا توبه‌نامه امضا کند. از چه جرم توبه کند؟ با چه مدرک و سندی؟ پدرم هیچ‌وقت این را قبول نکرد».

دادخواهی برای همه قربانیان

مریم حسنی همچنین پیامش را فراتر از داستان شخصی پدرش دانست و آن را بخشی از یک جنبش جمعی برای عدالت معرفی کرد. او گفت: «داستان پدر من پایان ماجرا نیست. بلکه آغاز مبارزه‌ای است که در آن من کنار دیگر دادخواهان ایستاده‌ام. برای نه به اعدام، برای رسیدن به آزادی و عدالت، تا روزی که این حاکمیت کنار برود دست از مبارزه برنمی‌دارم.»

او با یادآوری سخنان پدرش تأکید کرد: «بابا همیشه می‌گفت تا وقتی این رژیم هست، مبارزه هم هست. آزادیخواهان روزی به آزادی می‌رسند، کافی است سمت درست تاریخ بایستیم. روزی خواهد آمد که حاکمان مجبور شوند در دادگاه‌های عادلانه پاسخ خون‌های ریخته‌شده را بدهند و آن روز دیر نیست.»

متن کامل سخنان مریم حسنی در زیر آمده است:


«من مریم حسنی هستم. دختر زندانی سیاسی مهدی حسنی, زندانی سیاسی که کمتر از یک ماه پیش توسط رژیم جمهوری اسلامی بیگناه سر بدار شد.

پدر من یک مجاهد بود و هیچکس نمیتونه اینو کتمان بکند و فقط به همین علت بود که اعدام شد و من دادخواه پدرم هستم.

دادخواه پدری که بیگناه و بی دلیل و بی سند و مدرک اعدام شد و جمهوری اسلامی باید برای این کشتار پاسخگو باشد.

پدر من به خاطر ظلمی که در کشورش وجود داشت به اجبار از زندگی نرمال و خانواده‌اش دور شد و وارد مبارزه ای شد که در آن جانش را گذاشت.

پدر من هیچ وقت قبول نکرد،جلوی رژیم جمهوری اسلامی سر خم کنه.

همه از من می پرسند آیا راهی هم بود که اصلا پدر تو نجات بدی؟

اگر از خودش می پرسیدم می گفت نه. چون هیچ وقت حاضر نمیشد زیر بار زور برود بخواهد توبه نامه امضا کنه یا بخواد معذرت بخواد بخاطر چی؟

با اینکه این همه فشار روش بود که توبه کنه از کدوم جرم توبه کنه بخاطر کدوم مدرک به چه دلیل توبه کنه پیش کی تو بکنه و بابا هیچوقت اینو قبول نکرد داستان پدر من پایان ماجرا نیست.

بلکه شروع مبارزه ای که در آن من کنار بقیه دادخواهان ایستادم و برای نه به اعدام و رسیدن به عدالت و آزادی و برای فردای ایران آزادمون تا روزی که جمهوری اسلامی کنار برود دست از مبارزه برنمی دارم.

همان طور که بابا همیشه میگفت تا وقتی این رژیم هست مبارزه هم هست و آزادیخواهان همیشه به آزادی که حقشون هست میرسن فقط کافی است سمت درست تاریخ بایستیم و میرسد روزی که جمهوری اسلامی در دادگاه‌های عادلانه مجبور میشه تقاص تمام این جان‌ها و خون‌هایی که ریخته شده را پس بده و اون روز دیر نیست نه به اعدام.»

اعدام در سکوت و پنهان‌کاری

مهدی حسنی، زندانی سیاسی ۴۸ ساله، بامداد روز یک‌شنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴ همراه با بهروز احسانی در زندان قزلحصار کرج اعدام شد. اتهام آنان «عضویت در سازمان مجاهدین خلق» عنوان شد؛ اتهامی که در بسیاری از پرونده‌های سیاسی بدون ادله کافی مطرح می‌شود. اما جنجالی‌ترین بخش این پرونده، پنهان‌کاری مقامات درباره محل دفن این دو زندانی سیاسی بود؛ اقدامی که به شکنجه روانی خانواده‌هایشان انجامید.

زندگی و بازداشت مهدی حسنی

مهدی حسنی متولد ۱۳۵۵ در زنجان و پدر سه فرزند بود. او روز ۲۰ شهریور ۱۴۰۱ دستگیر و ابتدا به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. گزارش‌ها حاکی از آن است که او مدت‌ها تحت شکنجه‌های فیزیکی و روحی قرار داشت و سپس به بند ۸ زندان اوین انتقال یافت. در نهایت دادگاه انقلاب او را با اتهامات سنگین از جمله «بغی، محاربه، افساد فی‌الارض، جمع‌آوری اطلاعات طبقه‌بندی شده و اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی» محاکمه کرد.

هشدار نهادهای حقوق بشری

سازمان عفو بین‌الملل در دی‌ماه پیش از اجرای حکم، بیانیه‌ای رسمی صادر کرد و خواستار توقف فوری اعدام مهدی حسنی و بهروز احسانی شد. در این بیانیه آمده بود که این زندانیان تحت شکنجه و سلول انفرادی طولانی‌مدت قرار گرفته‌اند تا اقرار کنند. همچنین محاکمه آن‌ها توسط دادگاه انقلاب تهران «به شدت ناعادلانه» توصیف شد. بی‌توجهی به این هشدارها بار دیگر نشان داد که روند دادرسی در چنین پرونده‌هایی فاقد معیارهای بین‌المللی عدالت است.

اعدام مهدی حسنی و بهروز احسانی در زندان قزلحصار نقض آشکار عدالت قضایی

اعدام مهدی حسنی و بهروز احسانی در زندان قزلحصار

تأثیر اعدام بر خانواده‌ها

اعدام ناگهانی و پنهان‌کاری در مورد محل دفن، خانواده مهدی حسنی و بهروز احسانی را در شوک و بی‌خبری مطلق فرو برد. دختر مهدی حسنی در سخنانش بارها تأکید کرد که این رفتارها مصداق شکنجه روانی است و خانواده‌ها را در شرایطی قرار داده که حتی امکان عزاداری درست برای عزیزانشان را ندارند.

پرونده‌ای فراتر از یک فرد

اعدام مهدی حسنی تنها یک پرونده شخصی نیست؛ بلکه نمادی از روندی است که طی آن مخالفان سیاسی به اتهامات سنگین متهم می‌شوند، تحت فشار و شکنجه قرار می‌گیرند، و در نهایت بدون دادرسی عادلانه به پای چوبه دار می‌روند. سخنان دختر او این واقعیت را بار دیگر برجسته کرد و نشان داد که صدای خانواده‌ها خاموش‌نشدنی است.

پرونده اعدام مهدی حسنی و روایت دخترش بار دیگر نشان داد که نقض حقوق بشر در ایران ساختاری و سیستماتیک است. از شکنجه و بازجویی‌های اجباری گرفته تا صدور احکام سنگین بدون محاکمه عادلانه و در نهایت پنهان‌کاری درباره محل دفن، همگی با تعهدات بین‌المللی ایران در تضاد است.


🟢 مرگ_بر_خامنه‌ای

🍏# مجاهدین_خلق ایران   #  کانونهای شورشی

🌳 مریم رجوی   #ایران

🌻 پیوند این بلاک  با  توئیتر BaharIran@ 7

سخن روز مجاهدین خلق - ۲۸ مرداد؛ کودتای ننگینی که تکرار شدنی نیست



                                  سخن روز مجاهدین خلق - ۲۸ مرداد؛ کودتای ننگینی که تکرار شدنی نیست


سخن روزمجاهدین خلق : ۷۲ سال پیش در چنین روزی، مثلث استعمار، دربار و آخوندهای مرتجع با کودتای سیاه و ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دولت ملی دکتر محمد مصدق را سرنگون کردند. شاه که از اقدامات ضد‌استعماری مصدق و محبوبیت سراسری او، به‌ویژه پس از قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱، به وحشت افتاده بود، ۴ روز پیش از کودتا به بغداد گریخت.

اما سازمان سیا در عملیاتی که «آژاکس» نامید و اینتلیجنت سرویس آن را «چکمه»، با پشتیبانی آخوند کاشانی و امکانات دربار، اوباش تهران به سرکردگی شعبان جعفری (بی‌مخ) و ملکه اعتضادی را به خیابان ریخت و در کمتر از یک روز دولت ملی مصدق را ساقط کرد.

سه روز بعد شاه فراری به ایران بازگشت و به شعبان بی‌مخ لقب «تاج‌بخش» داد. تاجی که در حقیقت مدیون کودتای اجنبی، خیانت آخوندهای مرتجع و صحنه‌گردانی عقب‌مانده‌ترین قشر اجتماعی- لومپن‌های تهران - بود.

حاصل این کودتای ننگین، ۲۵ سال دیگر دیکتاتوری سلطنتی بود؛ دیکتاتوری‌ای که با اعدام و زندان پیشتازان انقلابی و میدان دادن به اخلاف آخوند کاشانی،  زمینه ساز بر آمد خمینی و سرقت انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران و شکل گیری استبداد و فاشیسم دینی با کشتار و قتل عام  نیروهای پیشتاز انقلاب ایران برای آزادی و استقلال ملی شد. به درستی گفته‌اند که ولیعهد واقعی شاه خائن و مستبد، خائن و مستبد دیگری به نام خمینی بود.

اما مبارزهٔ بی‌امان مردم ایران با شاه و شیخ، از فردای ۲۸ مرداد  با رود خروشان شهیدان آزادی و استقلال وطن تا به  امروز ادامه یافته است.

یکی از پیامدهای این مبارزه، اعترافهای ناگزیر مقامات آمریکا و انگلستان به حقیقت ماجراست. اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا، در سال ۲۰۰۹ اذعان کرد: «اقدامات سیا منجر به سرنگونی یک حکومت دموکراتیک و منتخب مردم ایران شد». دیوید اوئن، وزیر خارجه پیشین انگلستان نیز اعتراف کرد: «در کودتای ۱۹۵۳ اشتباه کردیم و به گام‌هایی که به سوی یک ایران دموکراتیک در حال توسعه بود، آسیب زدیم».

همین امسال در ۳تیر ۱۴۰۴سناتور کین در جلسه استماع کمیتهٔ نیروهای مسلح سنای آمریکا با حضور ژنرال‌های سنتکام، با وضوح و جزئیات بیشتر گفت:

«آمریکا در سال ۱۳۳۲ با سرنگونی نخست‌وزیر دموکراتیک به درخواست انگلستان ـ که منافع نفتی‌اش در خطر بود ــ حکومت ایران را تغییر داد. این موضوع به‌طور گسترده شناخته و پذیرفته شده است. هر کس بخواهد درباره عملیات آژاکس تحقیق کند، برود و نگاه کند. همچنین به پروژه آیزنهاور که دولت غیرنظامی و دموکراتیک ایران را سرنگون کرد. پس از آن، آمریکا به نصب یک دیکتاتور، یعنی شاه ایران، کمک کرد. ما پلیس مخفی ایران (ساواک) را آموزش دادیم و آن دیکتاتور حدود ۲۵ سال به‌طور وحشیانه حکومت کرد. ایران بسیار طرفدار آمریکا بود، چون آمریکا برای حاکمیت ایران در پایان جنگ جهانی دوم، وقتی شوروی می‌خواست آن را ببلعد، جنگید، اما آن ۲۵ سال حمایت آمریکا از یک دیکتاتور ایرانی، به خصومت عمیق ضدآمریکایی در ایران انجامید».

اگر چه امروز هم همان مثلث شوم۲۸مردادی در تقلای ساواکی –سپاهی می کوشد تا در همکاری با ارگانهای امنیتی و اطلاعاتی استبداد دینی و  بازیهای مضحک آلترناتیوسازی پوشالی،  به جنبش آزادیخواهی مردم ایران، لطمه بزند. اما تجربهٔ تاریخ معاصر، به‌ویژه دو کودتای استعماری ۱۲۹۹ و ۱۳۳۲، و وجود یک مقاومت سازمان‌یافته با تشکیلات پولادین و یک آلترناتیو دموکراتیک با چراغ راهنمای «نه شاه، نه شیخ»، جایی برای تکرار چنین کودتاهایی باقی نگذاشته است.


🟢 مرگ_بر_خامنه‌ای

🍏# مجاهدین_خلق ایران   #  کانونهای شورشی

🌳 مریم رجوی   #ایران

🌻 پیوند این بلاک  با  توئیتر BaharIran@ 7

طی بیانیه ای اصلاحاتچی های قلابی بدلیل شرایط بحرانی وفلاکت بار رژیم به خامنه‌ای پیشنهاد داد جام زهر بخورد!



     طی بیانیه ای اصلاحاتچی های قلابی  بدلیل شرایط بحرانی وفلاکت بار رژیم  به خامنه‌ای پیشنهاد داد جام زهر بخورد! 


یانیه تازه باند مغلوب موسوم به جبهه اصلاحات در واکنش به شرایط بحرانی کشور، جنگ ۱۲ روزه اخیر، تهدیدهای بین‌المللی و فروپاشی اقتصادی، با صراحت کم‌سابقه‌ای رژیم را به عقب‌نشینی در سیاست خارجی و پذیرش «آشتی ملی» فراخوانده است. این بیانیه که در تاریخ ۲۶ مرداد ۱۴۰۴ منتشر شد، به روشنی یادآور دوران «جام زهر» سال ۱۳۶۷ است؛ زمانی که خمینی برای جلوگیری از نابودی رژیمش، مجبور به پذیرش آتش‌بس شد.

در ابتدای این بیانیه، باند اصلاحاتی وضعیت کنونی کشور را «بزنگاه تاریخی» می‌نامند و هشدار می‌دهند که ادامه مسیر کنونی جز فروپاشی و مشروعیت‌یافتن جنگ‌های آینده علیه ایران، نتیجه‌ای نخواهد داشت:

در قسمتی از بیانیه آمده است: «تهدید فعال‌سازی مکانیزم ماشه بسیار واقعی و در شرف عملی شدن است… بازگشت پرونده هسته‌ای ایران به فصل هفتم منشور ملل متحد… مشروعیت جنگ آینده علیه ایران را با برچسب تهدیدکننده صلح تأمین می‌کند. بنابراین پیشگیری از این سناریو، فوریت امنیت ملی است، نه موضوع جناحی یا انتخاباتی.»

بیانیه جبهه اصلاحات سه راه پیش روی رژیم  را چنین ترسیم می‌کند:
۱.  تداوم وضع موجود با آینده‌ای مبهم،
۲.  تکرار الگوی مذاکره تاکتیکی برای خرید زمان،
۳.  یا «انتخاب شجاعانه آشتی ملی و ترک تخاصم در داخل و خارج کشور» که تنها راه نجات کشور معرفی می‌شود.

این بیانیه اصلاحاتی‌های حکومتی به‌طور بی‌سابقه‌ای بر عقب‌نشینی در سیاست خارجی و پذیرش مذاکره مستقیم با آمریکا تأکید می‌کنند. در بند ۱۰ بیانیه آمده است: «بکارگیری ابتکار هسته‌ای برای خروج از بحران و اعلام آمادگی تعلیق داوطلبانه غنی‌سازی و پذیرش نظارت آژانس انرژی اتمی در قبال رفع کامل تحریم‌ها، با هدف آغاز مذاکرات جامع و مستقیم با ایالات متحده آمریکا و عادی‌سازی روابط بر اساس عزت، حکمت و مصلحت.»

جبهه اصلاحات و بن‌بست خامنه‌ای

این فراخوان آشکار به نوشیدن «جام زهر هسته‌ای» معنای ویژه‌ای یافته است، چرا که اصلاحاتی‌ها تأکید دارند بدون این عقب‌نشینی، کشور به پرتگاه نابودی کشانده خواهد شد.

در حوزه سیاست داخلی نیز بیانیه مجموعه‌ای از اصلاحات ساختاری را به حکومت و خامنه‌ای پیشنهاد می‌دهد: از جمله تاکید دارد بر آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر از همگنان این باند؛

اعلام عفو عمومی و پایان دادن به سرکوب منتقدان برای بازسازی اعتماد ملی،

بازگرداندن نیروهای نظامی به پادگان‌ها و خارج کردن اقتصاد از تیول الیگارشی حکومتی،

اصلاح قوانین تبعیض‌آمیز علیه زنان و آزادی رسانه‌ها.

در جمع‌بندی، بیانیه تأکید می‌کند که امروز «یک فرصت طلایی تغییر» پیش روی حاکمیت است و اگر به آن بی‌اعتنایی شود، کشور در مسیر «فروپاشی تدریجی» قرار خواهد گرفت:

«این لحظه، لحظه تصمیم بزرگ عبور از گذشته و گشودن دروازه‌های آینده‌ای متفاوت است. فردا ممکن است دیر باشد.»

این بیانیه را می‌توان واضح‌ترین موضع‌گیری جبهه اصلاحات طی سال‌های اخیر دانست؛ جریانی که اکنون آشکارا به خامنه‌ای توصیه می‌کند برای حفظ رژیم، همانند خمینی در ۱۳۶۷، جام زهر بنوشد و از سیاست‌های تنش‌زا در داخل و خارج عقب‌نشینی کند.

شاید سران باند اصلاحات این را فهم نکنند اما خامنه‌ای این را خوب فهم می‌کند که برعکس توصیه حضرات، اگر خامنه‌ای تن به عقب نشینی ولو داوطلبانه! ‌بدهد زودتر از هر بحران دیگری سرنگونی خود را رقم زده است. از این روست که خامنه‌ای آگاهانه مسیر جنگ و تخاصم را بر مسیر تسلیم و عقب‌نشینی ترجیح داده است.


🟢 مرگ_بر_خامنه‌ای

🍏# مجاهدین_خلق ایران   #  کانونهای شورشی

🌳 مریم رجوی   #ایران

🌻 پیوند این بلاک  با  توئیتر BaharIran@ 7

از مدارا تا مقابله: تحولی بی‌سابقه در روابط بیروت و تهران- وضعیت رژیم در ضعیف ترین نقطه

 


                                  از مدارا تا مقابله: تحولی بی‌سابقه در روابط بیروت و تهران-بعد از  دیدار لاریجانی از لبنان 


تحولات اخیر در روابط دیپلماتیک لبنان و فاشیسم دینی حاکم بر ایران، نقطه‌عطفی در سیاست خارجی بیروت به‌شمار می‌آید. دیدار علی لاریجانی، نماینده ویژه ولی‌فقیه، با مقامات عالی‌رتبه لبنان، به جای آن‌که نشانه‌‌یی از نزدیکی و همکاری باشد، به صحنه ابراز هشدارهای بی‌سابقه علیه دخالت‌های خارجی تبدیل شد. این مواضع، نه‌تنها بازتاب حساسیت روزافزون نسبت به نفوذ نیروهای نیابتی ایران، بلکه بیانگر عزم جدی دولت لبنان برای بازتعریف مرزهای حاکمیت ملی است. بسیاری از ناظران و تحلیل‌گران این سفر را یک شکست و رسوایی برای رژیم ارزیابی می‌کنند.

خبرگزاری رویترز (۱۳ اوت ۲۰۲۵) گزارش داد که ژوزف عون، رئیس‌جمهور لبنان، در این دیدار تأکید کرده است: «فقط دولت، سلاح در دست دارد و دخالت خارجی ممنوع است». این جمله، به‌مثابه اعلام رسمی پایان مشروعیت هر گونه نیروی مسلح خارج از چارچوب دولت، معنا می‌یابد. عون که این سخنان را تنها چند روز پس از تصویب طرح خلع‌سلاح حزب‌الله ایراد کرد، افزود که هیچ گروهی در لبنان مجاز به حمل سلاح یا تکیه بر حمایت خارجی نیست و «همکاری با ایران فقط در چارچوب حاکمیت ملی و احترام متقابل امکان‌پذیر است». این موضع‌گیری صریح، همزمان حامل پیام بازدارنده به فاشیسم دینی است.

در همین راستا، نخست‌وزیر لبنان، دکتر نواف سلام، نیز در گفتگو با هیأت ایرانی، اظهارات اخیر مقامات رژیم را «مردود» و «تخطی آشکار از اصول دیپلماتیک و نقض اصل احترام متقابل» توصیف کرد. به گزارش خبرگزاری ملی لبنان، سلام هشدار داد که کشورش «تحت هیچ شرایطی دخالت در امور داخلی خود را نمی‌پذیرد و تصمیم‌گیری در این کشور تنها برعهده مردم و هیأت دولت است».

فؤاد سنیوره، نخست‌وزیر پیشین لبنان نیز این مواضع را «بی‌سابقه» دانست و بر لزوم اجرای کامل طرح خلع‌سلاح حزب‌الله تأکید کرد. به‌گفته او، دولت اصول این طرح را تصویب و اجرای آن را به ارتش سپرده است. سنیوره تأکید کرد که موفقیت این برنامه نیازمند «حکمت و قاطعیت» است، عبارتی که نشان می‌دهد معادله امنیت و سیاست لبنان، در نقطه‌‌یی حساس از گذار تاریخی خود قرار گرفته است.

رسانه‌های لبنانی نیز فضای پیش از سفر لاریجانی را «تنش‌آلود» توصیف کرده‌اند. روزنامه ندا الوطن (۱۳اوت ۲۰۲۵) نوشت که گروه‌های سیاسی گوناگون، این سفر را ادامه نقض حاکمیت لبنان و مداخله در امور داخلی ارزیابی کرده‌اند. برخی حتی خواستار آن شده‌اند که لاریجانی به‌عنوان «عنصر نامطلوب» اعلام شود، درخواستی که نشانگر سطح نارضایتی گسترده از سیاست‌های نفوذگرایانه، تروریستی و مخرب نظام آخوندی در لبنان است.

از منظر تحلیل روابط بین‌الملل، این مواضع نشان‌دهنده گذار لبنان از رویکرد «مدارا با نفوذ» به سمت «مقاومت در برابر نفوذ» رژیم است.

این وضعیت را مقایسه کنیم با زمانی که فاشیسم دینی با اتکا به نیروی نیابتی‌اش در لبنان وضعیت این کشور را بلوکه کرده و مانع از شکل‌گیری یک دولت مستقل در آن می‌شد.

وضعیت کنونی را می‌توان در بستر شکست‌ها و ناکامی‌های پی‌درپی فاشیسم دینی و نیروهای نیابتی آن در منطقه تحلیل کرد؛ شرایطی که دیگر اجازه تحمل نیروهای نیابتی این رژیم را در لبنان نمی‌دهد. در عین‌حال، این رویکرد تازه، پیامدهایی فراتر از مرزهای لبنان خواهد داشت، چرا که سیاست‌های نیابتی فاشیسم دینی در منطقه، بر پایه حضور و قدرت گروه‌های شبه‌نظامی بنا شده بود.

هشدارهای بی‌سابقه و صریح مقامات لبنانی به رژیم ایران را می‌توان نقطه آغازی برای بازتعریف مناسبات این کشور در قبال تروریسم و بنیادگرایی صادراتی دانست. در صورت تداوم این مسیر، لبنان می‌تواند الگویی برای سایر کشورهای منطقه در بازپس‌گیری کنترل حاکمیتی از نیروهای نیابتی باشد.


🟢 مرگ_بر_خامنه‌ای

🍏# مجاهدین_خلق ایران   #  کانونهای شورشی

🌳 مریم رجوی   #ایران

🌻 پیوند این بلاک  با  توئیتر BaharIran@ 7

جنگ گرگها بر سر مذاکره با آمریکا - شلاق‌کش کردن روحانی و ظریف در روزنامه سپاه پاسداران




   جنگ گرگها بر سر مذاکره با آمریکا - شلاق‌کش کردن روحانی و ظریف در روزنامه سپاه پاسداران


جنگ گرگها بر سر مذاکره با آمریکا

شلاق‌کش کردن روحانی و ظریف در روزنامه سپاه پاسداران

ابواب‌جمعی دولت چهاردهم و دولت اسبق دوباره به آمریکا دخیل بستند

 

جواد ظریف گفته تهران و واشنگتن «پیمان عدم‌تعرض» امضا کنند

قائم‌پناه نیز قبلاً گفته بود برای این‌که دوباره جنگ نشود، برویم با آمریکا مذاکره کنیم!

مسأله اینجاست که آقایان از حداقل فهم این‌که فعلاً آمریکا نمی‌خواهد با ما مذاکره کند

برخوردار نیستند

 

این‌که جریانی به دروغ کشور را در یک دوگانه جنگ و صلح تعریف و محصور کنند

و سپس خود را مدافع «صلح» آن هم از نوع «صلح تحمیلی» تعریف کنند

نه شرافتمندانه است و نه با منافع ملی همسوست

 

این دوگانه‌های دروغین را کنار بگذارید

ایران هیچ‌گاه شروع کننده هیچ جنگی نبوده

که اکنون کسانی در داخل مدافع و جنگ‌طلب معرفی شوند!

(جوان آنلاین رژیم ۲۶ مرداد)


🟢 مرگ_بر_خامنه‌ای

🍏# مجاهدین_خلق ایران   #  کانونهای شورشی

🌳 مریم رجوی   #ایران

🌻 پیوند این بلاک  با  توئیتر BaharIran@ 7

۱۴۰۴ مرداد ۲۷, دوشنبه

طنین سرود «ای ایران» در خیابان‌ها، موج اعتراضات بازنشستگان علیه فساد و غارت



                       طنین سرود «ای ایران» در خیابان‌ها، موج اعتراضات بازنشستگان علیه فساد و غارت

روز دوشنبه، ۲۷مرداد ۱۴۰۴، خیابان‌های ایران بار دیگر شاهد خروش بازنشستگان و مردم خسته از ظلم، فساد و غارت بود. از تهران تا مریوان، از تبریز تا عسلویه، بازنشستگان، کارگران، رانندگان و مالباختگان با فریادی متحد علیه سوءمدیریت، بی‌عدالتی و تاراج حقوقشان به پا خاستند. در قلب این اعتراضات، بازنشسته‌های تهران با سر دادن سرود «ای ایران» نه تنها خشم خود را از فساد نهادینه‌شده ابراز کردند، بلکه پیامی روشن فرستادند: مقاومت برای آزادی و سرنگونی این نظام فاسد، تنها راه رهایی است.

سرود مقاومت در برابر بنیاد تعاون سپاه در تهران طنین انداز شد

در تهران، بازنشستگان مخابرات مقابل ساختمان مرکزی این شرکت گرد هم آمدند و با سر دادن سرود ملی «ای ایران»، عشق به وطن و عزم راسخ خود را برای احقاق حقوق پایمال‌شده‌شان به نمایش گذاشتند. شعارهایشان، از جمله «بازنشسته داد بزن، حقتو فریاد بزن» و «دشمن ما همین جاست، دروغ می‌گن آمریکاست»، تیری بود به قلب فساد ساختاری و سوءمدیریت بنیاد تعاون سپاه و نهادهای حکومتی که سال‌ها است سهام عمده مخابرات را در چنگ خود دارند. این تجمع، نمادی از ایستادگی در برابر تهدیدهای امنیتی و وعده‌های توخالی بود که جز فقر و تبعیض برای قشر بازنشسته به ارمغان نیاورده است.

اصفهان: فریاد علیه ظلم و تبعیض

در اصفهان، بازنشستگان مخابرات با وجود ممنوعیت‌های اعلام‌شده از سوی مقامات، مقابل ساختمان مرکزی این شرکت تجمع کردند. این حرکت، پاسخی قاطع به بی‌عدالتی‌های نهادهایی بود که با در اختیار داشتن سهام مخابرات، حقوق بازنشسته را تضییع کرده‌اند. معترضان با شعارهای خود، فساد ساختاری و سوءمدیریت را محکوم کردند و نشان دادند که هیچ تهدیدی نمی‌تواند اراده آن‌ها را برای مطالبه حقوقشان سست کند.

در آذربایجان شرقی، بازنشستگان مخابرات تبریز مقابل ساختمان‌های اداری تجمع کردند و با فریاد علیه فساد بنیاد تعاون سپاه و نهادهای حکومتی، خواستار اجرای عدالت شدند. این تجمع، بخشی از موج سراسری اعتراضات بازنشستگان بود که سال‌ها است با وعده‌های پوچ و فشارهای امنیتی روبه‌رو هستند، اما همچنان برای حقوق قانونی خود مبارزه می‌کنند.

مریوان و کردستان: یکصد و چهارمین فریاد برای عدالت

در مریوان و بیجار کردستان، بازنشستگان مخابرات برای یکصد و چهارمین بار به خیابان آمدند. آن‌ها با اعتراض به عدم اجرای آیین‌نامه استخدامی و رفاهی ۱۳۸۹و بدعهدی ۱۵ساله مدیران مخابرات، ستاد اجرایی و بنیاد تعاون سپاه، صدای خود را علیه تضییع حقوقشان بلند کردند. این تجمع‌ها نشان‌دهنده عمق خشم و عزم این مردم برای پایان دادن به این بی‌عدالتی‌هاست.

کرمانشاه: اتحاد بازنشستگان علیه سوءمدیریت و فساد

بازنشستگان مخابرات کرمانشاه نیز در برابر ساختمان اداری مخابرات تجمع کردند و با شعارهای اعتراضی، فساد ساختاری و سوءمدیریت نهادهای حکومتی را محکوم کردند. این حرکت، بخشی از صدای متحد بازنشستگان سراسر کشور بود که نشان داد اراده آن‌ها برای احقاق حقشان در برابر فشارهای امنیتی خم نمی‌شود.

عسلویه: اعتراض کارگران در برابر رانت نفتی

در عسلویه، کارمندان شرکت نفت و گاز پارس (سایت ۱) و پالایشگاه گاز فجر جم در اعتراض به فشارهای معیشتی، گرانی و عدم پاسخگویی به مطالباتشان تجمع کردند. این اعتراضات، پرده از نابرابری عمیق در صنعت نفت برداشت؛ جایی که مدیران رسمی با صحنه‌سازی «اعتراضات نمایشی» سقف حقوق خود را تا ۱۵۰میلیون تومان بالا می‌برند، اما کارگران پیمانکاری برای ابتدایی‌ترین حقوق خود با تهدید اخراج و فشار امنیتی مواجه‌اند.

دامغان: کارگران معدن طزره در برابر بی‌عدالتی

کارگران معدن طزره در دامغان نیز به خیابان آمدند و در اعتراض به حقوق‌های معوقه و عدم واریز بیمه همراه با تجمعات اعتراضی بازنشستگان فریاد عدالت‌خواهی سر دادند. این تجمع، نمونه‌ای دیگر از خشم کارگران علیه سیستمی است که صدای محرومان را خاموش می‌کند و فساد را در لایه‌های خود نهادینه کرده است.

تهران: رانندگان سوخت در برابر بی‌تدبیری

رانندگان تانکرهای سوخت ترانزیتی در تهران مقابل اداره راهداری تجمع کردند و به شرایط نابسامان کاری خود همچون سایر اقشار مختلف مردم ایران و بخصوص بازنشستگان اعتراض کردند. بیش از ۴۰۰کامیون حامل گازوئیل در مرزهای افغانستان بلاتکلیف مانده‌اند و بهانه‌جویی مقامات افغان، خسارات سنگینی به رانندگان تحمیل کرده است. این اعتراض، فریادی بود علیه بی‌تدبیری و سوءمدیریتی که زنجیره حمل‌ونقل ترانزیتی را مختل کرده است.

مالباختگان پروژه حکیم: عدالت زیر پای مافیا

مالباختگان پروژه حکیم در تهران مقابل دادگستری کل استان تجمع کردند و فریادشان را علیه فساد و نفوذ مافیای قدرت در قوه قضاییه بلند کردند. به گفته معترضان، پرونده‌های کلان به دلیل روابط پشت‌پرده و زدوبند با افرادی مانند علی نامداری، از نزدیکان سرکردگان ارشد همچون آخوند گلپایگانی و باقر قالیباف، مسکوت مانده و عدالت زیر پای مافیای قدرت لگدمال شده است. این تجمع، نشان‌دهنده خشم مردمی بود که سرمایه‌هایشان همچون سرمایه‌های بازنشستگان به یغما رفته و دستگاه قضایی به جای احقاق حق، حامی متهمان شده است.

مقاومت، تنها راه سرنگونی استبداد دینی حاکم بر ایران

این موج اعتراضات، از سرود «ای ایران» در تهران تا فریادهای عدالت‌خواهی در مریوان، تبریز، عسلویه و دیگر شهرها، نشان‌دهنده عمق بحران در نظامی است که در تأمین معیشت مردم شکست خورده و جز فساد، غارت و سرکوب چیزی برای عرضه ندارد. سرود «ای ایران» که در تجمع بازنشستگان تهران طنین‌انداز شد، نه تنها نماد عشق به میهن، بلکه فریاد مقاومتی است که مسیر قیام و سرنگونی را گشوده است.

وقتی حکومتی متزلزل و فاسد در برابر نیازهای اولیه مردم ناتوان است، وظیفه ملت است که با اراده‌ای خلل‌ناپذیر، این نظام پلید را به زیر کشیده و در تمامی عرصه‌ها این حکومت را شکست دهد. این هدف والای مقاومت انقلابی و سازمان‌یافته است که در قالب یک آلترناتیو دموکراتیک برای آزادی ایران مبارزه می‌کند؛ مقاومتی که با اتحاد مردم و فریادهایشان در خیابان‌ها، نویدبخش آینده‌ای روشن برای ایران است.


🟢 مرگ_بر_خامنه‌ای

🍏# مجاهدین_خلق ایران   #  کانونهای شورشی

🌳 مریم رجوی   #ایران

🌻 پیوند این بلاک  با  توئیتر BaharIran@ 7