انجمن نجات،ايران.
جنگ و
دمکراسی
کتاب پر ارج بیشماران ، ترجمه استاد هزار خانی مرا بر آن داشت که آنچه را که تورق زده ام و حسب حال امروز مان است ‘”کوتاه ، “آنچنان که دلخواه و نظر گاه من است ،برایتان بنویسم، امید که دلخواه شما هم باشد . آنچه که در این علامت ” “ می بینید از کتاب برداشت شده است .
”امکان دمکراسی امروزه توسط نوعی وضعیت جنگی، که دائمی و عمومی به نظر می رسد ، تیره شده و مورد تهدید قرار گرفته است . نقطه حرکت ما باید از همین جا باشد . “
من به ” وضعیت جنگی “وضعیت بحران سازی ، را هم اضافه می کنم . بحران سازی ، خواه به جنگ منتهی شود خواه نه ، ابزار دیگری است در دست دیکتاتوران ، بحران سازان برای به تعویق انداختن آزادی ،بحرانهای بعضا ساختگی در سطح داخلی ، منطقه ای و یا جهانی می سازند و اهدافشان را پیش می برند .
نا کارآمدی داخلی در حوضه های مختلف ، فساد بدون مرز ، سرکوب ، زندان ، شکنجه و اعدام پیامد این چنین بحران سازی هاست . شتاب و افزایش بحرانها ، بعضا تا سطح رهبران سیاسی رژیم هم پیش می رود و برای آوردن آرامش صوری به سطح جامعه ، دستگیری هایی نیز در سطح سران رژیم انجام می پذیرد ، هدف از این کار ، ایجاد نوعی امید کاذب در مردم در خصوص بهتر شدن وضعیت و حقنه کردن افراد جدید با دست آویز کردن نیاز های ضروری و اولیه مردم است ، بحران سازان امنیتی با تشخیص به موقع شرایط بحرانی خارج از دسترس ، بحران را مدیریت کرده و شرایط پیش آمده را به نفع خود قبضه می کنند .
برای انجام این مهم تربیت نیرو در شکلها، وفکر های مختلف در دستور کار قرار می گیرد، و هر کدام بنا بر تواناییشان در نقطه ای یا منطقه ای به کار گرفته می شوند . پیشبرد امور و ایجاد وضعیت ،ایجاب میکند که فرد امنیتی که برای نفوذ در رده های مختلف اجتماع تربیت و آماده می شود زندان و شکنجه را نیز در پرونده خود داشته باشد ، پرونده زندان و شکنجه ، راه را برای افراد فوق الذکر آماده تر و مهیاتر می کند.
دادن شعار های همسو با ملع اجتماعی که در آن نفوذ کرده است ، ونهایتا خط مورد نظر سیاسی مورد نظر رژیم را پیش بردن ،از اهداف این گونه آدمها است . این گونه افراد در تیپ های اجتماعی که جانشان از رژیم به لب رسیده وارد شده و با شگردهایی آتش به غلیان آمده در آنها را خاموش می کنند ، چه کسی بهتر از اینان که در درون این تیپ های اجتماعی رفت و آمد دارند ،توان خبر گیری دارد ، چه کسی بهتر از اینان توان جلو گیری از تثبیت این تیپ های اجتماعی به یک تشکل را دارد ، چه کسی بهتر از اینان در زمانه ای که رژیم در مرحله تعیین و تکلیف تاریخی است با یک حرف ، با یک جمله با یک مقاله حتی با ساختن یک تشکل موازی توان این را دارد رژیم را از مهلکه به در ببرد. به عملکرد نوری زاد و تاکیدش به فردیت و انفرادی کار کردن وشاید مهار کردن آتش نهفته در دل گوهر عشقی ها و بازداشت نیروهای جوان ،حول مادر عشقی ،توجه کنید! به گنجی ها و مهاجرانی ها و صدها چون آنها در جریان قیام ۸۸ نگاه کنید ! به تشکلهای موازی چون شورای ملی ایران نگاه کنید ! به تشکل هایی که گروها وافراد وابسته به توده اکثریت ایجاد کردند ، نگاه کنید !به مصداقی و یاران مانده در کوچه بن بستش نگاه کنید !
” هیچ یک از دولت ـ ملتها ، حتی نه قدرتمندترینشان ، حتی نه ایالات متحده، قادر به <یکه سواری > و حفظ نظم جهانی بدون همکاری قدرتهای بزرگ دیگر در بطن شبکه امپراتوری نیست . ص ۱۱“
به معنای دیگر ، جمهوری اسلامی با این همه درنده خویی ، این همه فساد ، این همه شکنجه و اعدام ، این همه دزدی و غارت و نابود کردن منابع طبیعی و زیست محیطی به تنهایی قادر به ادامه حیات ننگینش نیست !
همکاری گسترده شبکه های متشکل از نیروهای متخصص در امر اطلاعات و امنیت در حوزه های مختلف روشنفکری ، سیاسی ، این امکان را به رژیم می دهد که در همه عرصه ها ،حضوری فعال داشته باشد ، حضور و نفوذ این افراد در جریانهای سیاسی مخالف ،آنها رابه سمت گفتگو با رژیم سوق می دهد . ورود این جریانها و احزاب به گفتگو ، بعضا به نابودی بخشی یا تمامی آن ها می انجامد.
تجربه پروسه نابود سازی سازمان چریکهای فدایی خلق و دیگر احزاب و سازمانها در همین راستا قابل ارزیابی است . بگونه ای که بسیاری از افراد زبده این سازمانها یا به صورت علن به زیر جلد رژیم رفت اند یا در بهترین حالت به مقاله نویسانی ماهیانه تبدیل شدند .
افراد منفعل شده از این سازمانها و احزاب به دلیل شکست سیاست های سازمانی و حزبی مطبوع خود در گستره دنیای مجازی بانگ نداشتن اپوزیسیون را سر می دهند و به خوبی واضع است که بدون آنکه خود بدانند پیامی را که رژیم روی آن کار کرده است بدرون توده ها می برند .
”امپراتوری بر نظمی جهانی حاکم است که نه تنها در گیر تفرقه ها و سلسله مراتبهاست ، بلکه جنگ دائمی هم در آن بیداد می کند ، در بطن امپراتوری وضع جنگی قابل اجتناب نیست و جنگ به عنوان ابزار فرماندهی عمل می کند . ص۱۱ “
ارتجاع حاکم بر ایران ، این نظم درون امپراتوری را به درون حاکمیت ارتجایی خود برده و از تمام تجربیات رذالانه نهفته در امپراتوری به نفع ابقاء و سیطره خود استفاده می کند .
بحران های فزاینده در تمامی رده ها سیاسی که در بطن حاکمیت ارتجاع جاری و ساری است تا بالاترین ارکان رهبری نظام رفته است . صدور بنیاد گرایی ، دخالت نظامی و سیاسی در کشور های منطقه حمایت مالی و لجستیکی از تروریستهای منطقه ای و جهانی ، از جمله اقدامات رژیم برای بسط و استیلا حاکمیت خود است . ( اخیرا حمایت مالی رژیم از طالبان افشاء شده است ، )
این همه دست اندازی و ایجاد بحران در خارج از مرزها وقتی رنگ معجزه به خود می گیرد که بدانیم رژیم در تمامی ارکان های حیاتی خود در حوزه های اقتصادی و مالی دچار اوضاع فلاکت باری است .
به گفته یک نماینده مجلس رژیم در مصاحبه با روز نامه شرق : رشد اقتصادی منفی ۶ درصد، نرخ ۳۵ درصد بیکاری ، در برخی استانهای محروم ۵۰ درصد ، مرگ و میر به علت آلودگی هوا تنها در تهران ۲۷۰۰ نفر ، سونامی سرطان با رشد حیرت انگیز ۱۸۱ درصدی در سال ۹۱ به خاطر مصرف بتزین غیر استاندارد ، زندگی کردن ۴۵ درصد جامعه زیر خط فقر ، نرخ ۵۰درصدی شاخص فلاکت ، کاهش سن فحشاء به ۱۳ سال کسب رتبه سوم از حیث تورم در میان ۱۶۱ کشور جهان و کسب رتبه ۱۴۴ از میان ۱۷۷ کشور جهان از حیث فساد اداری ، تنها گوشه کوچکی از جنایات رژیم است که توسط مسئولین نظام مطرح می شود ، به اینها وضعیت اسف بار رود ها و تالابها و دریاچه ها را نیز اضافه کنید ، به اینها موج فزاینده اعدام ها و زندانی ها را هم اضافه کنید به اینها حجم وسیع رانت خواری در حوزه دانشگاهی و اقتصاد را هم اضافه کنید تا عمق معجزه ای را که کار بران نظام در لباس های مختلف سازمانی ، فعال حقوق بشری ، روشنفکری ، انجام می دهند ، ببینید .
امکان ندارد رژیم با توجه به مختصات فوق توانایی این را داشته باشد یک روز بر سر کار بماند ، اگر این کار ورزان را نداشته باشد . آن هم در رژیمی که یک بحران و ”جنگ دائمی “ در آن بیداد می کند . بله در بطن این ارتجاع ” بحران و بحران سازی به عنوان ابزار فرماندهی عمل می کند .“
کتاب پر ارج بیشماران ، ترجمه استاد هزار خانی مرا بر آن داشت که آنچه را که تورق زده ام و حسب حال امروز مان است ‘”کوتاه ، “آنچنان که دلخواه و نظر گاه من است ،برایتان بنویسم، امید که دلخواه شما هم باشد . آنچه که در این علامت ” “ می بینید از کتاب برداشت شده است .
”امکان دمکراسی امروزه توسط نوعی وضعیت جنگی، که دائمی و عمومی به نظر می رسد ، تیره شده و مورد تهدید قرار گرفته است . نقطه حرکت ما باید از همین جا باشد . “
من به ” وضعیت جنگی “وضعیت بحران سازی ، را هم اضافه می کنم . بحران سازی ، خواه به جنگ منتهی شود خواه نه ، ابزار دیگری است در دست دیکتاتوران ، بحران سازان برای به تعویق انداختن آزادی ،بحرانهای بعضا ساختگی در سطح داخلی ، منطقه ای و یا جهانی می سازند و اهدافشان را پیش می برند .
نا کارآمدی داخلی در حوضه های مختلف ، فساد بدون مرز ، سرکوب ، زندان ، شکنجه و اعدام پیامد این چنین بحران سازی هاست . شتاب و افزایش بحرانها ، بعضا تا سطح رهبران سیاسی رژیم هم پیش می رود و برای آوردن آرامش صوری به سطح جامعه ، دستگیری هایی نیز در سطح سران رژیم انجام می پذیرد ، هدف از این کار ، ایجاد نوعی امید کاذب در مردم در خصوص بهتر شدن وضعیت و حقنه کردن افراد جدید با دست آویز کردن نیاز های ضروری و اولیه مردم است ، بحران سازان امنیتی با تشخیص به موقع شرایط بحرانی خارج از دسترس ، بحران را مدیریت کرده و شرایط پیش آمده را به نفع خود قبضه می کنند .
برای انجام این مهم تربیت نیرو در شکلها، وفکر های مختلف در دستور کار قرار می گیرد، و هر کدام بنا بر تواناییشان در نقطه ای یا منطقه ای به کار گرفته می شوند . پیشبرد امور و ایجاد وضعیت ،ایجاب میکند که فرد امنیتی که برای نفوذ در رده های مختلف اجتماع تربیت و آماده می شود زندان و شکنجه را نیز در پرونده خود داشته باشد ، پرونده زندان و شکنجه ، راه را برای افراد فوق الذکر آماده تر و مهیاتر می کند.
دادن شعار های همسو با ملع اجتماعی که در آن نفوذ کرده است ، ونهایتا خط مورد نظر سیاسی مورد نظر رژیم را پیش بردن ،از اهداف این گونه آدمها است . این گونه افراد در تیپ های اجتماعی که جانشان از رژیم به لب رسیده وارد شده و با شگردهایی آتش به غلیان آمده در آنها را خاموش می کنند ، چه کسی بهتر از اینان که در درون این تیپ های اجتماعی رفت و آمد دارند ،توان خبر گیری دارد ، چه کسی بهتر از اینان توان جلو گیری از تثبیت این تیپ های اجتماعی به یک تشکل را دارد ، چه کسی بهتر از اینان در زمانه ای که رژیم در مرحله تعیین و تکلیف تاریخی است با یک حرف ، با یک جمله با یک مقاله حتی با ساختن یک تشکل موازی توان این را دارد رژیم را از مهلکه به در ببرد. به عملکرد نوری زاد و تاکیدش به فردیت و انفرادی کار کردن وشاید مهار کردن آتش نهفته در دل گوهر عشقی ها و بازداشت نیروهای جوان ،حول مادر عشقی ،توجه کنید! به گنجی ها و مهاجرانی ها و صدها چون آنها در جریان قیام ۸۸ نگاه کنید ! به تشکلهای موازی چون شورای ملی ایران نگاه کنید ! به تشکل هایی که گروها وافراد وابسته به توده اکثریت ایجاد کردند ، نگاه کنید !به مصداقی و یاران مانده در کوچه بن بستش نگاه کنید !
” هیچ یک از دولت ـ ملتها ، حتی نه قدرتمندترینشان ، حتی نه ایالات متحده، قادر به <یکه سواری > و حفظ نظم جهانی بدون همکاری قدرتهای بزرگ دیگر در بطن شبکه امپراتوری نیست . ص ۱۱“
به معنای دیگر ، جمهوری اسلامی با این همه درنده خویی ، این همه فساد ، این همه شکنجه و اعدام ، این همه دزدی و غارت و نابود کردن منابع طبیعی و زیست محیطی به تنهایی قادر به ادامه حیات ننگینش نیست !
همکاری گسترده شبکه های متشکل از نیروهای متخصص در امر اطلاعات و امنیت در حوزه های مختلف روشنفکری ، سیاسی ، این امکان را به رژیم می دهد که در همه عرصه ها ،حضوری فعال داشته باشد ، حضور و نفوذ این افراد در جریانهای سیاسی مخالف ،آنها رابه سمت گفتگو با رژیم سوق می دهد . ورود این جریانها و احزاب به گفتگو ، بعضا به نابودی بخشی یا تمامی آن ها می انجامد.
تجربه پروسه نابود سازی سازمان چریکهای فدایی خلق و دیگر احزاب و سازمانها در همین راستا قابل ارزیابی است . بگونه ای که بسیاری از افراد زبده این سازمانها یا به صورت علن به زیر جلد رژیم رفت اند یا در بهترین حالت به مقاله نویسانی ماهیانه تبدیل شدند .
افراد منفعل شده از این سازمانها و احزاب به دلیل شکست سیاست های سازمانی و حزبی مطبوع خود در گستره دنیای مجازی بانگ نداشتن اپوزیسیون را سر می دهند و به خوبی واضع است که بدون آنکه خود بدانند پیامی را که رژیم روی آن کار کرده است بدرون توده ها می برند .
”امپراتوری بر نظمی جهانی حاکم است که نه تنها در گیر تفرقه ها و سلسله مراتبهاست ، بلکه جنگ دائمی هم در آن بیداد می کند ، در بطن امپراتوری وضع جنگی قابل اجتناب نیست و جنگ به عنوان ابزار فرماندهی عمل می کند . ص۱۱ “
ارتجاع حاکم بر ایران ، این نظم درون امپراتوری را به درون حاکمیت ارتجایی خود برده و از تمام تجربیات رذالانه نهفته در امپراتوری به نفع ابقاء و سیطره خود استفاده می کند .
بحران های فزاینده در تمامی رده ها سیاسی که در بطن حاکمیت ارتجاع جاری و ساری است تا بالاترین ارکان رهبری نظام رفته است . صدور بنیاد گرایی ، دخالت نظامی و سیاسی در کشور های منطقه حمایت مالی و لجستیکی از تروریستهای منطقه ای و جهانی ، از جمله اقدامات رژیم برای بسط و استیلا حاکمیت خود است . ( اخیرا حمایت مالی رژیم از طالبان افشاء شده است ، )
این همه دست اندازی و ایجاد بحران در خارج از مرزها وقتی رنگ معجزه به خود می گیرد که بدانیم رژیم در تمامی ارکان های حیاتی خود در حوزه های اقتصادی و مالی دچار اوضاع فلاکت باری است .
به گفته یک نماینده مجلس رژیم در مصاحبه با روز نامه شرق : رشد اقتصادی منفی ۶ درصد، نرخ ۳۵ درصد بیکاری ، در برخی استانهای محروم ۵۰ درصد ، مرگ و میر به علت آلودگی هوا تنها در تهران ۲۷۰۰ نفر ، سونامی سرطان با رشد حیرت انگیز ۱۸۱ درصدی در سال ۹۱ به خاطر مصرف بتزین غیر استاندارد ، زندگی کردن ۴۵ درصد جامعه زیر خط فقر ، نرخ ۵۰درصدی شاخص فلاکت ، کاهش سن فحشاء به ۱۳ سال کسب رتبه سوم از حیث تورم در میان ۱۶۱ کشور جهان و کسب رتبه ۱۴۴ از میان ۱۷۷ کشور جهان از حیث فساد اداری ، تنها گوشه کوچکی از جنایات رژیم است که توسط مسئولین نظام مطرح می شود ، به اینها وضعیت اسف بار رود ها و تالابها و دریاچه ها را نیز اضافه کنید ، به اینها موج فزاینده اعدام ها و زندانی ها را هم اضافه کنید به اینها حجم وسیع رانت خواری در حوزه دانشگاهی و اقتصاد را هم اضافه کنید تا عمق معجزه ای را که کار بران نظام در لباس های مختلف سازمانی ، فعال حقوق بشری ، روشنفکری ، انجام می دهند ، ببینید .
امکان ندارد رژیم با توجه به مختصات فوق توانایی این را داشته باشد یک روز بر سر کار بماند ، اگر این کار ورزان را نداشته باشد . آن هم در رژیمی که یک بحران و ”جنگ دائمی “ در آن بیداد می کند . بله در بطن این ارتجاع ” بحران و بحران سازی به عنوان ابزار فرماندهی عمل می کند .“