۱۳۹۵ مرداد ۱۲, سه‌شنبه

برگرفته از زنان فاتحان فردا و زنان نيروي تغيير:







 
برگرفته از زنان فاتحان فردا و زنان نيروي تغيير:
شعر سیمین بهبهانی شاعر نامدار ميهن مان در رثای قتل عام 30هزار زندانی سیاسی در سال 1367
........................................
ای مادران...
آتش به زندان افتاد
ای داد از آن شب، ای داد!
ابلیس می‌زد فریاد:
«های‌ ای نرون روحت شاد!»
صد نارون قیراندود،
از دود پیچان می‌شد،
صد بیدبن خونالود
از شعله رقصان می‌زاد
دیوانه آتش افروخت
وان خیل زندانی سوخت
خاکستر از آنان کو؟
تا سوی ما آرد باد
سنگی نه و گوری نه
اوراق مسطوری نه
نام و نشان از آنان
دیگر که دارد در یاد؟
نه نه که آنان پاکند
روشنگر افلاکند
هر اختری از آنان
هرشب خبر خواهد داد
سخت است سخت اما من
دانم که فردا دشمن
پا تا به‌سر خواهد سوخت
در آتش این بیداد
ای مادران! دستادست
شورنده صف باید بست
تا دل بترکد از دیو
فریاد! با هم فریاد!
سیمین یهبهانی 


ترانه سرزمین من – گیسو شاکری

مجاهد شهید ابوذر ورداسبی، دانشمندی بزرگ واندیشمندی والا مقام ومبارزی بزرگ از جاودانه فروغ های آزادی


منبع : همبستگی ملی ایران ، 2اوت 2016 

لینک 

مجاهد شهید  ابوذر ورداسبی، دانشمندی بزرگ واندیشمندی والا مقام ومبارزی بزرگ از  جاودانه فروغ های  آزادی


ابوذر ورداسبی، جاودانه فروغ آزادی
ابوذر ورداسبی: (زاده 1328 در جویبار قائمشهر ـ شهادت: در عملیات افتخارآفرین «فروغ جاویدان» ـ اوایل مرداد1367).
ابوذر فعالیتهای سیاسی اش را از سال 1346، در دانشکده حقوق دانشگاه تهران آغازکرد. در اردیبهشت 1350 دستگیرشد و یک سال در زندان بود و در زندان به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست. در سال 1353 به هنگام دستگیری به شدت مجروح شد و در زندان ساواک نیز تحت شکنجه های وحشیانه قرارگرفت. در سال 1359 از زندان آزادشد و همراه با فعالیتهای سیاسی به تحقیقات تاریخی اش شدت بخشید و حاصل آن انتشار چند اثر تاریخی بود. در سال 1359 کاندیدای سازمان مجاهدین برای نمایندگی اولین دوره مجلس شورای پس از انقلاب ضدسلطنتی بود. در سال 1365 برای رویارویی جانانه تر با رژیم سفّاک آخوندی به جوار خاک میهن شتافت و در عملیات کبیر «فروغ جاویدان» به جاودانه فروغهای ازادی ایران زمین پیوست.
چند نمونه از آثار تاریخی ابوذر ورداسبی:
ـ «ایران در پویه تاریخ»، تهران، انتشارات قلم،1356؛
ـ «علل کندی و ناپیوستگی تکامل جامعه فئودالی ایران»، تهران، نشر چاپار، چاپ سوم، 1356؛
ـ «جزمیت فلسفه حزبی»، نقدی بر کتاب «اسلام در ایران» پطروشفسکی، انتشارات قلم، اردیبهشت1357؛
ـ «نمدپوشان»، تهران، نشر امام، چاپ دوم، 1358؛
ـ «ضرورت بازشناسی اقتصاد اسلامی»، نشر ابوذر، 15مهر1359...
ـ مقالات متعدد در ماهنامه «شورا»، نشریه مجاهد، ماهنامه «راه آزادی».

«ابـوذر، یاری‌که رفت، یـادی‌که مـاند»
نادر رفیعی‌نژاد
 «چندتایی از در اصلی دانشکده وارد شدیم. صالحی مستخدم پرسابقه دانشکده مثل همیشه وارد صحبتهایمان شد. او خودش یک کتاب طولانی از گذشته دانشکده حقوق بود. بیشتر از همۀ استادان و رؤسای دانشکده در سالهای قبل سابقه داشت. تقریباً همه را می‌شناخت. مستخدمین دانشگاه انسانهای شریفی بودند. با کت و شلوار و کراوات سورمه‌ یی و بسیار سیاسی. قیافه‌هایشان بیشتر به کارمندان وزارت‌خارجه می‌خورد!
 صالحی وقتی دید صحبت از انتخابات است گفت کدامتان می‌خواهید نماینده شوید؟ به شوخی یکی از بچه‌ها را نشان دادیم. صالحی گوشه لبهایش را جمع‌کرد و گفت: "این که زندان برو نیست!" خیلی زود فهمیدیم که اشاره او به چه‌ خاطر است.
 چند ماهی از انتخاب ابوذر نگذشته بود که دستگیر شد و برای اولین‌بار گمش‌کردیم. یکسالی حبس کشید. وقتی برگشت فهمیدیم که یک چیز دیگریش می‌شود. خلق و خویش همان بود، متین و بزرگوار ولی یک صلابت دیگری در چهره و حرفهایش بود. مطالعات اسلامی داشت و مسلمان پر و پا قرصی بود ولی بعد از زندان دفاعش از ایمان و آیینش فرق کرده‌بود. انگار حرف جدیدی برای گفتن داشت که پنهان می‌کرد. کم و بیش می‌فهمیدیم که هوادار مجاهدین شده، ولی نه ما و نه خودش به رو نمی‌آوردیم. این یک قرارداد ناگفته بود که به‌ دلایل مشخص امنیتی کسی چیزی را بروز نمی‌داد. گرچه ابوذر کارش را می‌کرد، تبلیغش را می‌کرد و بیخ گوشمان قصه‌های انگیزاننده ‌یی را می‌خواند، بعضی وقتها هم ناغافل لای جزوه‌ های درسی‌مان اعلامیه ‌های مجاهدین پیدا می‌شد که مثلاً ما هم نمی‌فهمیدیم کار کی است.
 ابوذر این چندساله خیلی پرکار شده بود و شب و روز نداشت. هم مطالعه هم تحقیق. اولها فکر می‌کردیم می‌خواهد خودش را شاگرد زرنگ و درسخوان ـ "آن‌وقتها می‌گفتیم خرخوان!" ـ نشان دهد تا فعالیتش را بپوشاند ولی بعدها دیدیم که نه، جدّی است.
 کار تحقیقش به مقاله‌ نویسی رسید و بعدتر از تویش اولین کتابهایش درآمد، رشته مورد علاقه‌اش هم اسلام بود و اسلام‌ شناسی. کتاب پطروشفسکی را با دقت وسواس‌گونه‌ یی مطالعه کرده‌بود و کار تحقیقی وزینی در مورد آن کتاب انجام داد و حرفهای تازه‌ یی پیدا کرد و نوشت. ولی ما می‌دانستیم، خودش هم بهتر می‌دانست که سرش به کارهای داغتری گرم است. تا سال1353 دوباره گمش کردیم! یعنی ساواک ملعون این جدایی را تحمیل کرد.
 ابوذر در رابطه با سازمان دستگیر شد. نمی‌دانستیم چه بلایی بر سرش آورده ‌اند، همین‌قدر اخبار زندان می‌رسید که خیلی شکنجه ‌اش کرده‌اند. به‌خصوص در مورد پاهایش حرفهای مبهمی به بیرون از زندان درزکرده بود و مایه نگرانی بود.
 در زندان، قبل از آزادیش، فرصت کوتاهی دست داد که در یک جابجایی با مینی بوس ساواک همدیگر را بینیم. گفتم: "پاهایت". رو ترش کرد و گفت: "اخوی ! حرف قحط است توی این چند دقیقه پا را گیر آورده‌ای؟" گفتم: "آخر شایع بود که فلج شده ‌ای قضیه چی بود؟" خندید و گفت: "این درحد پرونده نیست". این جمله کدی بود در آن‌زمان به معنای این‌که بیشتر وارد نشو که اطلاعات است. بعداً از بچه‌ها شنیدم که وقتی بعد از شلاق و کابل بسیار ساواک را سر قرار پوشالی در خیابان فرهنگ ـ "بین شاپور و امیریه" ـ برده‌است، نهایتاً هم برای این که نفر مقابلش در هیچ شرایطی دستگیر نشود، خودش را زیر یک اتوبوس دو طبقه انداخته بود. از شانس بد یا خوب، دو طبقه که نمی‌توانست تند برود ترمز کرده بود و فقط دو تا پای ابوذر له و لورده شده بود. جانش سالم ماند ولی پاهایش وبال گردنش تا به ‌آخر ماند.
 سال1356 که در پایان محکومیت سه‌ ساله‌ اش آزادشد، دیگر ندیدمش. گرچه هردو دورادور احوال همدیگر را می‌پرسیدیم و هردو هم از این حال و احوال‌پرسیدنها، می‌فهمیدیم که طرف مقابلمان هم با سازمان رابطه دارد.
 در این چندسال ابوذر هم به‌ خاطر زندان و شکنجه‌ ها و مقاومتش، هم به‌ خاطر هواداری از مجاهدین و هم‌چنین به‌ خاطر کتابهای تحقیقی و علمی ‌اش، دیگر یک شخصیت اجتماعی پرنام و آوازه شده‌بود. به‌خصوص ارتجاع آخوندی برایش خیلی دندان تیزکرده‌بود چرا که مردم او را یک اسلام‌شناس مدافع و متعهد می‌شناختند و خیلی برای آخوندها زور داشت که هرچه آدم حسابی است از مجاهدین باشد. ولی ابوذر به‌قول خودش به ریش آقا می‌خندید.
 وقتی کاندیدای مجاهدین از ولایتشان شد ـ ‌ابوذر اهل جویبار قائمشهر بود ـ دیگر آب پاکی را روی دست آنها ریخت. آخوندها هم آزار و اذیتهایشان را علیه ابوذر به نهایت رساندند. اما او خم به ابرو نمی‌آورد. در همین سالها بود که ابوذر و چند تن دیگر از دوستانش "جمعیت اقامه" را برای تشکل شخصیتهای ضد رژیم آخوندی ایجاد کردند.
 بعد از سی خرداد1360 ابوذر حال و هوای دیگری داشت. بهش رساندیم که بهتر است مدتی آفتابی نشود. چون اگر ضربه بخورد، این بار مانند زمان شاه نیست. چون حالا برای مردم ارزشش شناخته شده است و تبدیل به مسأله می‌شود. می‌گفت: "بهتر! چون تقاصش را ابن و اولاد معاویه باید بدهند". بالاخره مجبورش کردیم روانه منطقه کردستان شود.
 بعد از چهار سال دوباره ابوذر را در یک روز برفی پیدا کردم. سفره مجاهدین در امپراتوری "کیتکه" (روستایی بین مهاباد و سردشت که مجاهدین در آن یک پایگاه داشتند) پهن بود. من و آقا "جلال گنجه ‌ای" با پیک سازمانی به "کیتکه" رسیده بودیم، ابوذر کارگر شام بود نان را وسط سفره گذاشت و قاشقها را چید. بعد در حالی که سخنرانی غرّایی می‌کرد گفت: "امروز به‌ مناسبت ورود بزرگانی هم‌چون استاد گنجه ‌ای و یارانش به "کیتکه" بهترین غذای همه ایام را سفارش داده‌ایم". بعد رفت یک دیس آورد. با سیب زمینی پخته و یک قوطی ربّ گوجه فرنگی که تمام ذخیره‌ شان بود. برایمان معجونی استانبولی شکل درست کرده بود. دیس را وسط سفره گذاشت و توی بشقاب هرکس یک قاشق از معجون را ریخت. فکر کردم یک دیس برای سی چهل نفر حتماً کم می‌آید. همه شروع کردند با نان آن را خوردن. زیاد هم آمد!
 به ابوذر گفتم: "نان را برکت داد و آن را پاره کرد همه خورده سیر شدند و هفت زنبیل باقی آمد". اشاره‌ یی بود به داستانی از انجیل متی باب پانزدهم.
 ابروهایش را درهم کشید و چیزی نگفت. تا دو سه روز جواب این شوخی را که دوست نداشت با کم محلی دریافت کردم. بعد که خلقش باز شد سراغش رفتم.
 یک سال نکشید که ابوذر راهی پاریس شد. عضو فعال "جمعیت اقامه"، از سازمانهای عضو شورای ملی مقاومت، بود.
 این دوران ابوذر وارد انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین شد. این زمانِ، دوره شور و شیدایی ابوذر بود. یک متفکر اسلام را ناگهان چیزی زیر و رو کرد. احوالاتش را اگر دوباره در مثال و مثل اشتباه نکنم به مولانا شبیه می‌دیدم که شمس زیر و رویش کرده بود. این را از ترس هرگز به‌ خودش نگفتم.
 سال بعد ابوذر راهی عراق شد که رزمنده ارتش آزادیبخش شود. نصیبش یک کتابخانه بزرگ یا بیست هزار جلد کتاب بی‌نظیر بود که هواداران از هند تا کانادا روانه کرده بودند. گنجینه عظیمی بود. زعامتش هم با ابوذر، صبح اول وقت تا آخر شب کار می‌کرد. حاصل این ایامش هم چندین مقاله و کتاب بود راجع به اسلامِ که باز‌شناخته بود.
 در قرارگاه بدیع روزهای زیادی را باهم سپری کردیم، هیچ‌وقت این‌قدر با هم نبودیم که سال 66 و67. از ابتدای سال67 کلمات قصارش شروع شده بود، اخلاقش را می‌شناختم که هروقت شروع می‌کند حال درونی‌اش تغییر یافته.
 می‌گفت اگر مجاهدین نبودند قطعاً این دنیا تحمّل کردنی نبود. می‌دانستم که قصد خودستایی در قالب سازمان را نداشت، اصلاً این کاره نبود، حرف دیگری داشت. شاید از یک حقیقت، که سعی می‌کرد آن را پنهان کند سرخوش بود.
 روزهای قبل از عملیات فروغ جاویدان یک گزارش نوشت و تقاضای شرکت در عملیات را کرد. به طنز و شوخی روی سرش ریختیم که ارتش، پیرسرباز قبول نمی‌کند! گفت دود از کنده بلند می‌شود.
 خیلی برای شرکت در فروغ جدّی بود. آن‌قدر که از ما عبورکرد به لایه لایه رفت سراغ مسئولان سازمان، تا کسی پیدا شود قبول کند که او برود. می‌دانستم هیچ‌کس چنین تمایلی نداشت. قدر او برای همه شناخته شده بود. ولی ابوذر هم‌چنان همان چریک جان برکف مجاهد در خیابان فرهنگ بود. یک لندکروز گرفتند تا امیر او را به اشرف برساند. بی‌انصاف خداحافظی هم نکرد! از مبادای این‌که سنگ بیندازم و نرود. امیر جلوِ ورودی درب اشرف پیاده می‌شود تا ویزای ورود را نشان دهد "برگه ورود به اشرف". بعد از چند دقیقه برمی‌گردد و به ابوذر می‌گوید ویزای تو امضایش اشکال دارد. می‌گویند باید برگردی. ابوذرِ آرام، صبور و بسیار متین را برای اولین بار همه خشمگین می‌بینند. مسأله آن‌قدر برایش مهم بود که نه ‌تنها شوخی امیر را نفهمید بلکه اجازه توضیح هم به او نداد. شروع به داد و فریاد کرد. امیر هم که می‌بیند اوضاع ناجور است به التماس و درخواست می‌افتد که بابا شوخی کردم.
 سر ناهار در اشرف، ابوذر سر به سر امیر گذاشت. همه فهمیدیم که از سر تقصیرات امیر گذشته است. یک جوری معذرت‌ خواهی می‌کرد انگار که می‌داند روزهای بعد چه خواهد شد.
 بعد از فروغ سراغ کتابخانه ‌اش رفتم، چند هزار جلد کتاب روی زمین بود. به قفسه کتابها نگاه کردم قفسه‌ها پر بود. فهمیدم بچه‌ها قبل از رفتن به فروغ کتابهایشان را در کتابخانه گذاشته و به اصطلاح بار سبک کرده بودند. سر وسایل ابوذر رفتم انبوهی کاغذ و نوشته منظّم داخل کشوهای میزش بود. وقتی شمردیم 759 فیش بود که برای کتابی که هرگز نوشته نشد، برداشته بود.
 کتابخانه بی ‌ابوذر بسیار بی‌رونق بود. این‌بار آخری بود که ابوذر را گم می‌کردم به دلم می‌زد تا کی برسد که دوباره پیدایش کنم…
 نوشته راجع به ابوذر تمامی ندارد. اگر با آقاجلال "گنجه‌ای"، سنابرق "زاهدی" یا سرهنگ "معزی" بنشینیم خیلی حرفها یادمان خواهد افتاد.
 اما نوشتن راجع به ابوذر هرچقدر هم باشد کامل نیست مگر که از فاطمه هم یادی بکنیم که عجب شیرزنی بود، همراه و همرزم و همسر ابوذر که نمی‌دانم چرا هروقت یادش می‌افتم حسرت‌ به‌ دل می‌شوم. فاطمه را انشاءالله در یک فرصت دیگر مفصل خواهم نوشت و این‌جا به‌ یادی از "ولایت کوشکه دره" (روستایی در کردستان که مقرّ خواهران به ‌علاوه درمانگاه شورای ملی مقاومت در آن بود) اکتفا می‌کنم که یک لحظه از همه زندگیش بود.
 فاطمه فرشچیان از یک خانواده هنرمند و درعین‌حال مرفه بود. دانشجوی سالهای آخر پزشکی بود که به مجاهدین پیوست و در فاز نظامی به کردستان اعزام شد. صبح یک روز برفی دم درب درمانگاه، پسر کوچک فاطمه و ابوذر را دیدم. داشت با سگی که درندگی یک گرگ را داشت و کسی جرأت نمی‌کرد به او نزدیک شود، بازی می‌کرد. با حالت معترض داخل درمانگاه شدم. سراغ فاطمه را گرفتم، داشت با یک گونی مندرس موزائیکها را می‌شست. وقتی وضعیت پسرش را گفتم خندید و من فهمیدم که به ‌قدری در کارش غرق بود که کودکش را فراموش کرده بود. او را به‌خاطر تخصص پزشکیش به درمانگاه فرستاده بودند، اما او ساده بود و سخت‌ترین کارها را با شوق بسیار انجام می‌داد. روزی حداقل شش بار زمین را تمیز می‌کرد هنوز هم که هنوز است وقتی یاد فاطمه می‌افتم این سؤال مجالم نمی‌دهد که آخر یک آدم تا کجا می‌تواند انقلابی باشد».
(«ندا»، ضمیمۀ ادبی و فرهنگی نشریه «مجاهد»، شماره 20، 5اردیبهشت 1385).



اعتراضات گسترده امروز سه شنبه 12 مرداد در تهران



تجمع های اعتراضی گسترده امروز در تهران
اقشار مختلف میهنمان روز سه شنبه ۱۲ مرداد در نقاط مختلف تهران تجمع کردند و به حقوق پایمال شده خود اعتراض کردند.

منبع : همبستگی ملی ایران ، 2 اوت 2016 


اعتراضات گسترده امروز سه شنبه 12 مرداد  در تهران

۷۰۰ تن از بازنشستگان شرکت هواپیمایی ایران ایر روز سه شنبه ۱۲ مرداد در اعتراض به پرداخت نشدن حقوق عقب افتاده خود، مقابل دفتر مرکزی این شرکت در منطقه مهرآباد تهران تجمع کردند.
معترضان گفتند از سال گذشته تاکنون حقوق آنها پرداخت نشده و حقوق تیر ماه آنها نیز نصف پرداخت شده است. بازنشستگان تجمع کننده تهدید کردند تا زمانی که حقوق عقب افتاده آنها پرداخت نشده به اعتراض خود ادامه خواهند داد.
صدها تن از کارگران سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران در اعتراض به وضعیت مسکن و عقب افتادن پروژه‌های تعاونی مسکن کارگری امروز سه‌شنبه ۱۲ مردادماه در مقابل ساختمان شهرداری رژیم در تهران دست به تجمع زدند. شرکت کنندگان در این تجمع اعتراضی گفتند: ”ما از سال ۱۳۸۸ در پروژه تعاونی مسکن ثبت نام کرده‌ایم، اما این پروژه تا به حال تنها "۴۰ درصد پیشرفت" داشته است“.
تجمع کنندگان همچنین خواهان برکناری مدیر عامل سازمان اتوبوسرانی رژیم در تهران شدند.
تجمع های اعتراضی گسترده امروز در تهران
دانشجویان مهندسی که با مصوبه وزارت راه و شهرسازی رژیم امکان عضویت در سازمان نظام مهندسی را از دست داده‌اند در برابر دیوان عدالت اداری رژیم دست به تجمع اعتراضی زدند. این دانشجویان که از دوره کارشناسی وارد رشته‌های مهندسی مرتبط با سازمان نظام مهندسی شده‌اند خواستار لغو مصوبه وزارت‌خانه راه رژیم هستند. بر اساس مصوبه جدید ۵۰ هزار نفر از مهندسان ناظر بی‌کار می‌شوند.
غارت شدگان شرکت لیزینگ نگین خودرو آفتاب، در مقابل ساختمان قوه قضائیه آخوندی درخیابان حجاب در تهران تجمع اعتراضی برگزار کردند. تجمع‌کنندگان خواهان اجرای حکم صادر شده… در خصوص محکومیت این شرکت و بازپرداخت مبالغ اخذ شده از سوی شاکیان بودند.
تجمع های اعتراضی گسترده امروز در تهران
به گفته معترضان، این شرکت نزدیک به ۴۰ میلیارد تومان به افراد مختلف بدهکار است و پس از بازداشت مدیرعامل این شرکت و بعد از دو سال پیگیری سرانجام در پاییز سال گذشته حکم محکومیت وی صادر شد و از مالباختگان دعوت شد تا با ارائه اسناد و شماره حساب بانکی به دادسرا، طلب خود را دریافت کنند. اما همچنان با گذشت شش ماه از این اتفاق و شناسایی بیش از یازده میلیارد تومان از اموال غیر منقول مدیرعامل، هنوز هیچ پولی به حساب مالباختگان واریز نشده است.
مالباختگان مؤسسه غارتگر موسوم به ثامن‌الحجج ظهر روز سه شنبه ۱۲ مرداد در مقابل رادیو و تلویزیون رژیم تجمع کردند و بار دیگر نسبت به بی‌توجهی کارگزاران رژیم در بانک مرکزی به مشکلاتشان اعتراض کردند.
تجمع کنندگان با در دست داشتن مدارکی که نشان می‌داد بانک مرکزی رژیم در مکاتباتی به رادیو و تلویزیون آخوندها اعلام کرده بود موسسه اعتباری ثامن‌الحجج دارای مجوز بوده و تبلیغات این موسسه قانونی می‌باشد، به سکوت رادیو و تلویزیون رژیم در این خصوص اعتراض کردند.
به گزارش رسانه های حکومتی مأموران سرکوبگر نیروی انتظامی که در محل حضور داشتند، یکی از معترضان را دستگیر و با خود برد.

«عبور از آتش» - نگاهی به تاریخچه سازمان مجاهدین خلق ایران در عراق - کتابی به قلم شاعر سرشناس کرد شاهو گوران



منبع : همبستگی ملی ایران ، 2 اوت 2016 

لینک 
کتاب «عبور از آتش» به قلم نویسنده سرشناس کرد، شاهو گوران اخیراً به زبان کردی در اقلیم کردستان عراق انتشار یافته و مورد استقبال طیف وسیعی از جریانهای سیاسی و مراکز مطالعاتی و تحقیقاتی گرفته است.
شاهو گوران، فرزند شاعر نامدار کرد، عبدالله گوران این کتاب را نخستین بار در سال 2008 به رشته تحریر درآورد و در اواخر همان سال آن را به زبان عربی به چاپ رساند.

کتاب عبور از آتش نگاهی به تاریخچه سازمان مجاهدین خلق ایران ، جریان شکل‌گیری پدیده شوم و خطرناک بنیادگرایی اسلامی در ایران و منطقه و نقش مخرب آن در عراق است.

مریم رجوی: اعدام جمعی زندانیان اهل سنت، جنایت ضد بشری است و مسئولان آن باید محاکمه شوند






منبع : همبستگی ملی ایران ، 2 اوت 2016 

لینک 
خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران، اعدام زندانیان اهل سنت در زندان گوهر دشت را یک جنایت انزجار آور علیه بشریت توصیف کرد. وی ضمن ابراز صمیمانه ترین تسلیتها به خانواده قربانیان، جامعه اهل سنت و عموم مردم ایران، از جوانان سراسر کشور خواست در مقابل این جنایتهای وحشیانه به اعتراض بپردازند و به حمایت و همبستگی با خانواده های قربانیان قیام کنند.
وی همچنین از روحانیون شیعه و سنی در سراسر جهان خواست در مقابل این جنایت بزرگ سکوت نکنند و خامنه ای این دشمن بزرگ مردم ایران و مردم منطقه را به خاطر این جنایتهای ضد اسلامی و ضد انسانی محکوم کنند.
خانم رجوی افزود: رژیم ضد بشری آخوندی با اعدام جمعی برادران اهل سنت ما، در سالروز قتل عام 30 هزار زندانی سیاسی در سال 1367 بیهوده تلاش می کند به جو رعب و وحشت دامن زده و از بالا گرفتن اعتراضات اجتماعی و انفجار خشم مردم جلوگیری کند.
رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران گفت: این یک آزمایش بزرگ جامعه جهانی است که در مقابل بزرگترین قتل عام زندانیان سیاسی بعد از جنگ جهانی دوم در سال 1367 و جنایتهایی که این رژیم در 37 سال گذشته به طور مستمر مرتکب شده و مصداق بارز جنایت علیه بشریت، جنایت جنگی و نسل کشی محسوب می شود چه عکس العملی نشان خواهد داد؟ زمان آن فرا رسیده که شورای حقوق بشر و شورای امنیت ملل متحد به سکوت پایان داده و پرونده جنایتهای این رژیم را به یک دادگاه بین المللی جنایی ارائه دهد تا خامنه ای و دیگر سردمداران این رژیم و مسئولان این جنایات در مقابل عدالت قرار گیرند.
دژخیمان رژیم صبح امروز سه شنبه ۱۲ مرداد (۲ اوت) شمار زیادی از زندانیان اهل سنت را در زندان گوهر دشت به دار آویختند. به گزارش خانواده های زندانیان شمار اعدام شدگان حداقل به 20 تن می رسد. دژخیمان در زندان وضعیت امنیتی فوق العاده برقرار کرده و ارتباط تمام کیوسکهای تلفن را قطع و مانع رفت و آمد زندانیان حتی به بهداری زندان می شوند.
قضاییه جنایتکار آخوندی ابتدا به خانواده زندانیان گفته بود که تا ساعت ۱۵۰۰ امروز، برای آخرین دیدار با فرزندانشان به زندان مراجعه کنند، اما پیش از رسیدن آنها به محل زندان، وزارت اطلاعات در تماس با خانواده ها به آنان گفته که برای دریافت جسد فرزندشان به پزشک قانونی کهریزک مراجعه کنند.
شهرام احمدی از زندانیان سیاسی اهل سنت در میان اعدام شدگان است. او ﺩﺭ ﺍﺭﺩﻳﺒﻬﺸﺖ ١٣٨٨ به هنگام دستگیری توسط عوامل اطلاعاتی رژیم زخمی شد که بر اثر آن یک کلیه و بخشی از روده اش را از دست داد. شهرام احمدی طی ۴۳ ماه حبس در سلولهای انفرادی اطلاعات سنندج مورد شدیدترین شکنجه ها قرار گرفت که بر اثر آن به بیماریهای مختلف از جمله افت شدید شنوایی دچار شد. قضاییه آخوندی در مهر 1391 او را به اتهام «محاربه» به اعدام محکوم کرد. از این پیشتر برادر کوچکترش، بهرام احمدی که هنگام دستگیری کمتر از ۱۸ سال داشت در دی ۱۳۹۰ همراه با پنج زندانی سیاسی اهل سنت در زندان قزلحصار اعدام شده بود.
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
12 مرداد 1395(2 اوت2016)

ملاقات رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران خانم مریم رجوی با رئیس دولت فلسطین پرزیدنت محمودعباس


منبع : همبستگی ملی ایران ، 2 اوت 2016 

لینک 
عصر شنبه ۹ مرداد ۱۳۹۵ ( ۳۰ ژوئيه ۲۰۱۶) خانم مريم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت با پرزیدنت محمود عباس رئیس دولت فلسطين ديدار و درباره بحران های منطقه گفتگو كرد.





پرزيدنت محمود عباس در اين ديدار بر ضرورت مبارزه با بنيادگرايی و تروريسم در منطقه تاكيد كرد و آخرين تحولات در خاورميانه به ويژه مسائل مربوط به فلسطين و ابتكار فرانسه در اين رابطه را به اطلاع خانم رجوی رساند.
رئیس جمهور برگزیده مقاومت ضمن تقدير از همبستگی مقاومت فلسطين و رهبر آن با مردم و مقاومت ايران، پيروزي های دولت فلسطين را تبريك گفت و برای تحقق آرمان مردم فلسطين آرزوی موفقيت كرد. خانم رجوی با تاكيد بر اينكه رژيم ولایت فقیه منشاء اصلی تفرقه و بنيادگرايی و تروريسم در تمامی منطقه به خصوص عراق، سوريه، لبنان، يمن و همچنين فلسطين است، گفت: «رژيم آخوندی اکنون در منتهای ضعف به سر می برد و بيش از هميشه شكننده و آسيب پذير است. واقعيتی كه آن را در واكنش های ديوانه وار و هيستريك سردمداران در رابطه با گردهمايی مقاومت ايران، می توان ديد.

خانم رجوی تاكيد كرد اين رژيم بيش از هر چيز از همبستگی و اتحاد مردم و مقاومت ايران با كشورها و ملت های منطقه هراسناك است. لذا كشورهای منطقه و مردم و مقاومت ايران، باید با اتحاد عمل منطقه را از شر بنيادگرايی و تروریسم برخاسته از فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران خلاص كنند».

ناهید همت آبادی: اگر نبود...؟!



منبع : همبستگی ملی ایران ،2 اوت 2016 

لینک 

ناهید همت آبادی: اگر نبود...؟!
«در خاورمیانه بیداری خواب را نهیب میزند و این بیداری به پیروزی خواهد رسید زیرا سردار آن خورشید و لشکرش سپیده دم است». (جیبران خلیل جیبران1931 – 1883)
اما... تراکم تاریکی همه جا را در چادر سیاه پیچیده و پرندگان پر پرواز را یکهو از ترس از دست داده اند. سرود مرغ سحرخوان در گلو شکسته و شقایق های دشت در حسرت یک قطره آب سالهاست از سرخنای حنجره شان خون جاریست. نسیم از ازدحام هراس آور حرامیان از شاخه ها گریخته و بر اندام های تکیده بر چوبه های دار آویخته است. در سینه ها نفس، همه از ترس دلمه بست.
من که اما سخت دلبسته زندگی روی خاک خوب زمین بودم و باور بی تردیدم به جلال جهان لایتناهی چون و چرا نداشت، وقت وقوع چنین فاجعه ی هولناک و سپس تداوم مرگزای آن نه مأوایی داشتم که به آن پناه برم، نه دوستی که دلداریم دهد و نه حتی سنگ صبوری که به اندوه دلم گوش کند. پس وسعت گورستان را ناگزیر تنها گریزگاه خود و دل داغدیده یافتم و ناخواسته در دایره دستانی که از آرنج تا ساعد و ساق پایی که از زانو تا مچ از گور بیرون جسته و چشمان گشاده ای که جهان جبن و جنایت را به تعجب و تحقیر مینگریست، سر بر خاک نهاده و آنقدر گریستم که غمباد گلویم بیش از پیش مثل یک سنگ، سنگین و دید چشمانم طوری تیره و تار شد که وقتی روز هم آهسته به غروب رسید من همچنان افتاده بر خاک گورها خیال میکردم که زمان ایستا و هیمه ی حیات یکجا خاموش شده و دنیا به آخر رسیده است؛ اما به تصادف وقتی کسی از فاصله نزدیک دستم را گرفته با خود کشان کشان از خاک «خاوران» به خیابان برد و دیدگانم را رو به دگرگونه دیاری باز نمود، زنی جسور را با شهامت بی شبهه و شباهت و صلابت و صبوری بیحد دیدم که صدای سرکوب شده ی ملتی ستمدیده و اسیر را خروشیده و با تواضع، همه فرزانگان را در ادای سهم وظیفه، محض آزادی مردم و میهن دربند فرامیخواند تا شتاب این پیشآمد «مسعود»، رهایی انسان های اسیر زخم خورده در دست جلادان پلید هزارچهره را نیز هرچه زودتر میسر سازد، تیرکهای دار ترک بردارد، دنیای پلشت فقر و فساد درهم ریزد و ترور و شقاوت بی وقفه ملایان در سرتاسر ایران و جهان نیز پایان گیرد؛ که گمان میکنم در اینصورت بی تردید بر بلندای رفیع دنیای نوینی که بر ویرانه های جهل و جنون برپا خواهد شد نیز همچنان چهره یگانه زنی جلوه گر خواهد بود که طی سالها، تحقیر انسان و حیات آن و کشتار بنام اسلام را نه در حیطه ادیان و یا این مذهب بلکه در دایره بنیادگرایی هار ملایان و همسویی استعمارگران با آنان رو به سردمداران و مردم جهان فریاد و تکرار کرده است.
 اینکه حالا در اوضاع هراس انگیزی که اختاپوس بنیادگرایی در همه جا گسترده و بختک خون آشام کشتار به تکرار بر گلو و سینه ها آوار شده آیا ناشنوایی و نابینایی عمدی باز هم ادامه خواهد یافت یا نه را من البته هیچ نمیدانم اما در عالم ترس نفسگیری که یکسر در همه جا جاریست، وحشت از ترور و کشتار شنیعی که شاید هر لحظه به وقوع پیوندد و سایه شوم نیستی و مرگ که دائم بالای سر همگان پرپر میزند، اغلب فکر میکنم اگر نبود... اگر نبود این زن و خروش مصمم و نوید بخش ندای او، چه بی امید بودیم و دردمند، چه سر به زیر و شرمگین از پاسخ نداشته و نداشتن خروش صدایی اینگونه رسا تا پاسخگوی پرسش انبوه مردمان دیار فرنگ باشد که اینروزها اغلب برخلاف آداب ادب و رسم قانونی که از کسی در باره دین و باور او سؤال کنند اما از ترس بنیادگرایان اسلامی و البته بحق دایم از هر غیرخودی میپرسند مسلمانی؟؟ و اینهمه البته فقط حاصل شرایط مصیبت باریست که مرگ آفرینان بنیادگرای تهران، بی افسار و مهار به اعدام و سرکوب در ایران و جنگ و جنایت در سوریه، عراق، فلسطین و... ادامه داده و به اتکای بازیهای کثیف اقتصادی ـ سیاسی ـ پیوسته هارتر از پیش اکثر نقاط جهان را نیز به گرداب مرگزایی از نوع جنگهایی صلیبی و خونریزی بین پیروان متعصب ادیان و باورهای گوناگون سوق میدهند... «در شبی تاریک، که کسی کس را نمیدید از ره نزدیک، و صدایی با صدایی در نمیآمیخت، یک نفر...» آری تنها یک نفر...بانویی مسلمان، بی جنجال جدال لفظی بیهوده میان سنی و شیعه، همچنان بی خستگی، با هوشیاری از پیآمدهای شوم همنوایی با بنیادگرایان یا تأخیر در ایجاد راهنبد جدی برای آن سخن گفته، مثال آورده، هشدار داده و با اینحال هنوز...که گمان میکنم حالا اگر نبود... اگر نبود... این صدا و طنین آن...ما در کجای جهان ایستاده بودیم و جهان کجا؟ اگر نبود این صدا... این زن و این ندا...این یگانه بانوی مسلمان و خطاب عتاب آلود او به سیاست بازان بی پرنسیب زمین و زمان... اگر نبود... مریم.

انتقال زندانی سیاسی افشین بایمانی به مکان نامعلوم



منبع : همبستگی ملی ایران ،2 اوت 2016

لینک 




زندان گوهردشت کرج – سه شنبه ۱۲ مرداد ۹۵ ( ۲ اوت ۲۰۱۶) - ساعاتی پیش، زندانی سیاسی افشین بایمانی از سالن ۱۲ بند چهار زندان گوهردشت کرج به مکان نامعلوم منتقل شده است.
ساعاتی قبل زندانیان سیاسی هواداران سازمان مجاهدین  پیروز (محمدعلی منصوری)، افشین بایمانی و صالح کهندل را زیر هشت فراخوانده اند.

فیلم لحظه انهدام مدرسه حکمت محل تجمع وفرماندهی سپاه در حلب که تلفات سنگینی به پاسداران بیت ولایت ونیروهای اسد وارد کرد بطوریکه خود رژیم قبل از همه فیلم آنرا پخش کرد


خبر فوری - گزارشی از جببه های مختلف نبرد در سوریه علیه پاسداران واسد ومزدورانش وتلفاتی که به آنها وارد شد



 
منبع : اورینت نت ، 2 اوت 2016 


خبر فوری - گزارشی از جببه های مختلف نبرد در سوریه علیه پاسداران واسد ومزدورانش وتلفاتی که به آنها وارد شد
1- حما جنوبی 
امروز سه شنبه هنگام طلوع آفتاب رزمندگان سوری مواضع نظام اسد وپاسداران را طی عملیاتی بنام (امروز روز توست ای حلب) آغاز کردندومناطقی را به تصرف در آوردند در حالی که زیر بمباران های سنگین هواپیماهای جنگی بودند
2- حمص شمالی
اتاق عملیات حمص شمالی اعلام کرد که به چند نقطه استراتژیک نزدیک شهر الزاره دست یافتند وتعدادی تانک نفربر وادوات نظامی را نابود کردندوتعدادی از ملیشیا های مزدور پاسداران را بهلاکت رساندند
3- حربنفسة والزارة 
همچنین رزمندگان سوریه به تعدادی از مواضع ومواقع نیروهای اسد وپاسداران مسطل شدند از جمله دو نقطه بسیار مهم حربنفسة والزارة وهي "رجم القناصين" و "تلة الدبابات" في محيط القرية، تسطل یافتند ولی این کار فقط به هدف ضربه زن بود که بلافاصله بعد از تصرف این نقاط وتلافات سنگین به نیروهای پاسداران واسد به محلهای دیگری منتقل شدند
4-بمبارانهایاشتباهی  نیروهای پاسداران واسد وتلفات سنگین
 بلا فاصله بعد از جابجائی نیروهای رزمنده مزدوران پاسداران ونیروهای اسد وارد این منطقه شدند که اشتباها مورد اصابت بمبارانهای هواپیماهای اسد وروسیه قرار گرفتند وتعدادی از آنها کشته وزخمی شدند.
شن الثوار فجر اليوم الثلاثاء هجوماً مباغتاً على مواقع النظام في ريف حماة الجنوبي وسيطروا على عدة مواقع ضمن معركة "اليوم يومك يا حلب"، وسط قصف عنيف من قبل الطائرات الحربية.
وأعلنت غرفة عمليات ريف حمص الشمالي، عن تمكن عناصرها من السيطرة على ثلاث مداجن قريبة من بلدة الزارة واغتنام دبابة وعربة عسكرية وإحكام الحصار على المحطة الحرارية، وتم خلال المعارك قتل العديد من الميليشيات الشيعية.

وتهدف المعركة للسيطرة على محطة الزارة الحرارية بريف حماة الجنوبي، ولا تزال المعارك مستمرة في محيط المحطة، حيث قام الثوار باستهدافها بالصواريخ والمدفعية الثقيلة تمهيداً لا قتحامها بينما شن طيران النظام عدة غارات على المنطقة وقرية الزارة.



وتأتي المعركة بالتزامن مع إطلاق فصائل الثوار معركة فك الحصار عن مدينة حلب، والتي تمكنت خلال اليومين الماضيين من السيطرة على تلال وقرى استراتيجية، واقتربت من إطباق الحصار على النظام في أحياء المدينة الغربية وفتح طريق للأحياء الشرقية المحاصرة.

وكان الثوار سيطروا قبل أيام على عدة نقاط تابعة لقوات الأسد في حربنفسة والزارة وهي "رجم القناصين" و "تلة الدبابات" في محيط القرية، فيما رد النظام بقصف جنوني على المنطقة براجمات الصواريخ و المدفعية ما اضطر الثوار إلى الانسحاب من النقاط المحررة و العودة إلى نقاط الرباط الأساسية لهم في محيط القرية.

و بعد انسحاب الثوار من نقاط عناصرالأسد في محيط قرية حربنفسة بريف حماة الجنوبي، عادت ميليشيات النظام إلى تلك النقاط، فسارع الطيران الحربي باستهدافهم عن طريق الخطأ بغارتين على نقطة  "تلة الدبابات" وعلى مدخل محطة الزارة الحرارية ما أدى إلى خسائر فادحة بالأرواح والعتاد و في صفوفهم.


مهرداد تقی پور با اسم مستعار حسینی مزدوری در انجمن نجات تهران وپادو سپاه تروریستی قدس ، عامل شکنجه دائی خود برای اعزام اجباری به جلو اشرف


قربانعلي پور احمدي رابط وزارت اطلاعات وانجمن نجات گیلان وپادو سپاه تروریستی قدس بین خانواده ها ورابطه اش با مهرداد تقي پور...





بیشتر بدانید 


منبع : تلویزیون رنگارنگ لندن آقای محمود سرابی ،2 اوت 2016


 قربانعلي پور احمدي رابط وزارت اطلاعات وانجمن نجات گیلان وپادو سپاه تروریستی قدس بین خانواده ها ورابطه اش با مهرداد تقي پور...

گماشته وزارت اطلاعات قربانعلی پور احمدی ازگیلان – وقتی یک خائن ، قاتل وعنتر لوطی های وزارت اطلاعات، بعنوان نویسنده قالب وکتابش رونمائی میشود

رونمائی ماهیت قربانعلی پور احمدی ازگیلان – وقتی یک خائن ، قاتل وعنتر لوطی های وزارت اطلاعات، بعنوان نویسنده قالب وکتابش رونمائی میشود .
بیشتر بدانید 
دیکتاتورها هیچ رابطه ای با مردم با عنصر مردمی واز جمله با روشنفکران شعرا ونویسندگان مردمی نداشته وندارند آنها مزدوران چاکران وقلم بمزدان خود را بعد از سرکوب ، زندانی و....

چرا تعجب میکنید وقتی نویسندگانی مانند پیروزدوانی ربوده شده ودر ساختمان 1600 وزارت اطلات بقتل میرسد.
پیروز دوانی بیشتر بخوانید
وقتی حمید حاجی زاده شاعر ونویسنده کرمانی همراه با کودک 9ساله اش با 38ضربهکاردبقتل میرسد .

در این رابطه بیشتربدانید

شرح شقاوت وزارت بد نام اطلاعات خامنه ای که با کینه توزی وصف ناپذیری کارون کودک 9ساله وپدرش حمید حاجی زاده را با کارد کشتند

شرح  شقاوت وزارت بد نام اطلاعات خامنه ای که با کینه توزی وصف ناپذیری کارون کودک 9ساله وپدرش حمید حاجی زاده را با کارد کشتند
وقتی غزاله علیزاده درجنگلهای جواهرده رامسرتوسط آدمکشان وزارت اطلاعات وهمکاران فعلی پور احمدی ابتدا خفه شده وسپس بدار آویخته میشود .
از غزاله بیشتر بدانید
باز هم بخوانید

وزارت بدنام اطلاعات چرا غزاله علیزاده را دار زد وکشت او،کی بود؟ وچه افکاری داشت ؟

وقتی ستار بهشتی وبلاک نویس آزاده در زندان از شدت شکنجه ظرف 24ساعت به قتل میرسد، 
بیشتر بخوانید

یک کارگر جوان در زیر شکنجه دژخیمان رژیم آخوندی در اصفهان جان باخت

 این هم خط خامنه ای است که همه نویسندگان ملی ایرانی مستقل وآزاده ممنوع ، بقول شاعر آزاده آقای هالو وتازه از زندان رسته  ممنوع النوشتن وممنوع الفرهنگ شوند وبروند راننده تاکسی شوند وبجای آنها مزدوران وقاتلان وزارت اطلاعات مانند مریم سنجابی

وقتی مریم سنجابی نویسنده وزارت بدنام اطلاعات وابراهیم خدابنده فستیوال گردان خمینی نشان فجرمیشود طبیعی است ومجبورند که به باز نشخوار بپردازند

وابراهیم خدابنده 

ابراهیم خدابنده که یک جنایتکار وزارت اطلاعا ت میباشد تواب بند 209 میباشد گزارش یک زندانی را بخوانید

حتما سری به مطالب زیر بزنید

بهزاد علیشاهی مزدور پیشانی سیاه وزارت بد نام اطلاعات - ننگ با رنگ پاک نمیشود چه رسد به ننگ وزارتی و مزدوری علیشاهی که با تبریکات وزارتی های دیگر پاک شود

 
.
بهزادعلیشاهی که درنزدکرمانشاهیان و ایرانیان آزاده دیگر به دلقک علیشاه معروف است

ابراهيم خدابنده تواب بند 209(همراه با يك گالري انزجار آور) مربي ومدير انجمنهاي نجاست ومدير يكي از شعبه هاي خطر ناك اطلاعات ملاهادر داخل كشور


،صمد نظري 




گماشته وزارت اطلاعات قربانعلی پور احمدی ازگیلان – وقتی یک خائن ، قاتل وعنتر لوطی های وزارت اطلاعات، بعنوان نویسنده قالب وکتابش رونمائی میشود

داوود باقروند ارشد تروريست آموزش ديده واولين محصول غلامحسين اژاي وزير اطلاعات وقت خامنه اي به آلمان صادر شد


 در رابطه ترور وقتل های در زیر بیشتر بخوانید

آمران وعاملان قتلهای زنجیره ای آزاد ومجازات نشده اما افشا کنندگان ...


زال زاده بدست وزارت اطلاعات کار آجین شد خاطرات زنده یاد ستار لقائی از هنرمندان ایرانی


جزئیات قتل ابراهیم زال زاده ناشر آثار شاملو وانتشارت بامداد بدست سعید امامی


سعید شاهسوندی خائن وشاگرد جلاد اوین وشركت در طرح ترور دكتر كاظم رجوي شهيد بزرگ حقوق بشر

 

خامنه اي وسلسله اطلاعات مختلف درباره مافياي ولايت فقيه شماره1

مجتبي خامنه اي ودوستي با سعيد امامي و پايه ريزي قتل هاي زنجيره اي بعد از سفري به لندن

چاغرچی قاتل علی اکبر قربانی که مزدور ترک بود به ربودن اعتراف کرد واین مجاهد را در زیر شکنجه بشهادت رساند

علی اکبر قربانی قهرمانی که به فرماندهی پاسدار حقیقت پور ربوده شد وبعد از مثله شدن بقتل رسید

قاتلان علی اکبر قربانی - وربودن او در استانبول، طرح مشترک وزارت اطلاعات و نیروی تروریستی قدس

منصور حقيقت پور فرمانده جنایتکارترور مجاهد خلق علی اکبر قربانی عضو جنايتكار سپاه پاسداران را بشناسيد

جزئیات شکنجه وقتل علی اکبر قربانی یک مجاهد خلق و از فعالان ایرانی در ترکیه توسط وزارت اطلاعات وسپاه تروریستی قدس

سرهنگ دلشاد تهرانی افسر تحقیق پرونده قتل دکترکاظم سامی چرا وچگونه کشته شد

جزئیات قتل مشکوک محمد جلیلیان قاتل دکتر کاظم سامی توسط وزارت اطلاعات از زبان یک پاسدار که آن زمان معاون اداره کل امور انتظامی وزارت کشوربود

همسر دکتر کاظم سامی (2) از قتل همسرش میگوید ،قتلی که طرح مشترک سپاه ووزارت اطلاعات وبفرماندهی احمدی نژاد وبتصویب شورای عالی امنیت رژیم صورت گرفت

جزئیات قتل دکتر کاظم سامی بفرماندهی پاسدار احمدی نژاد وپاسدار حسین شریعتمداری که با قمه ودشنه در مطبش بقتل رسید

علی فلاحیان وزیر اطلاعات چگونه فاطمه قائم مقامی را بدام انداخت وبقتل رساند

لیست اسامی قربانيان قتل‌های زنجیره‌ای در نظام ولایت فقیه که توسط وزارت اطلاعات وسپاه صورت گرفت

تجاوز وقتل زهرا بنی یعقوب یکی از هزاران جنایات نظام ولایت فقیه وپاسداران ،پدر زهرا : با رشوه و تهدید ساکت نمی شویم

شعری تقدیم به همه قربانیان وبویژه دکتر زهرا بنی یعقوب که قربانی تجاوز پاسداران شد


جزئیات قتل دکتر زهرا بنی یعقوب یکی از هزاران جنایت علیه بشریت توسط پاسداران وبسیجیهای خامنه ای

ابراهیم خدابنده مزدور محمودعلوی ومسعود خدا بنده مشاور مالكي وبریده مزدوران دیگر از عاملان جنایت علیه بشریت در 19فروردین 1390در اشرف

خامنه ای وگوشه‌یی از کارنامه تروریسم منطقه‌یی خامنه‌ای در

اسد وحزب الله واحمدی نژاد در لیست اسناد پاناما (شبکه‌های فسادی که تروریست‌ها، دیکتاتورها و قاچاقچیان را حفاظت می‌کنند