اشک های مادران و آیندهی رئیسی
رئیسی در ادامه رنگهایی که باید عوض کند تا کاندیدایی! مقبول! در نظر مردم! جلوه کند، هر روز رنگ جدیدی به خود میگیرد تا شاید بتواند، عدهای را بفریبد و با خود همراه کند. آخر او نیاز دارد تا خود را قواره حرف و خواست مردم کند، در این بین او از به کار بستن هیچ ترفندی کوتاه نمیآید. رئیسی آنقدر تشنه قدرت است که گویا اصلا فکر نمیکند حرفهایش ممکن است خنده و تمسخر مخاطبش را برانگیزد یا شاید به این حرف فکر میکند که دروغ هر چه بزرگتر امکان باور آن بیشتر است.
در تفکری که رئیسی در آن رشد پیدا کرده است مهم پایبندی به ولایت است هر چند به قیمت پا گذاشتن بر روی خون انسانها باشد. رئیسی این را در سال ۶۷ آزموده است. اما این بار رئیسی رنگ سفید را برگزیده است رنگی که هیچ همخوانی با او ندارد.
عصر روز شنبه ۱۶ اردیبهشت رئیسی قم را برگزید تا در آنجا به فریب اذهان بپردازد، اولین گام در استراتژی دروغ هر چه بزرگتر! این است که از پرداخت مالیات صحبت شود، رئیسی میگوید: «فرار مالیاتی و نپرداختن حقوق بیتالمال مانع تحقق عدالت اجتماعی است» شنونده احساس میکند شاید دارد خواب میبیند یا دچار توهم شده است، کسی که در آستان قدس یک ریال مالیات نمیپردازد مدعی است که باید مالیات پرداخت، او درست میگوید این کارها مربوط به مردم عادی است و او بر مکانی تکیه داده است که نیاز به پرداخت مالیات ندارد. با این عبارات رئیسی میخواهد به شنونده بباوراند که «میتوانیم فقر را به صورت مطلق ریشهکن کنیم».
رئيسی پا را فراتر مینهد تا دروغ را حتی بزرگتر کند؛ «عدالت اجتماعی با شعار محقق نمیشود» و خود را با عدم پرداخت مالیات بیگانه نشان میدهد و مدعی میشود: «کسانی که حق بیتالمال را نمیدهند و فرار مالیاتی دارند، باعث عدم تحقق عدالت اجتماعی میشوند». او همیشه به دنبال تحقق «عدالت اجتماعی»! بوده است. او این عدالت را در سال ۶۷ به خوبی! اجرا کرده است.
رئیسی ترس خود از جنگ را با دست یازیدن به حرف اربابش بر سر رقیب میکوبد: «دور شدن سایه جنگ از کشور فقط به واسطه حضور مردم است نه بستن قرارداد و تفاهمنامه با کشورهای خارجی». او خود را به فراموشی میزند که زمانی که در دهه ۶۰ با دشمن! در حال جنگ قرارداد بست ۳۰هزار نفر از همین مردم را به جوخه سپرد، او اکنون میخواهد وانمود کند که گویا چیزی تغییر کرده است. رئیسی دیر یا زود باید حساب آن روزها را پس بدهد.
رئیسی قدم را فراتر نهاده و به دنبال تغییر دیدگاه در کشور است؛ «باید در نگاه مدیران اجرایی کشور، مردم، باور شوند و این مدیران بدانند که هیچ قفلی بدون حضور کلید مردم باز نخواهد شد.» او بعد از ۴ دهه به فکر مردم افتاده است.
رئیسی به دنبال تغییر دیدگاه به ثروتهای کشور نیز هست؛ «مسوولان کشور نگاه به منابع و ثروتهای کشور داشته باشند و بدانند رفع مشکلات کشور در ذیل مقدار بودجه ها تحقق نخواهد یافت بلکه در توجه ویژه به منابع و ظرفیتهای کشور و استفاده صحیح از آنها رقم خواهد خورد.» او خود با این دید به منابع و ثروتهای کشور نگاه کرده است، او بر سر یکی از بزرگترین ثروتهای کشورنشسته است اما رفع مشکلات کشور .... ؟
رئیسی مدعی میشود که «مشکلات بیکاری جوانان ما را خجالت زده کرده و باعث آن شده تا پدرانی که محل کار آنها و کارکنانشان تعطیل شده با شرمندگی به خانه برگردند.» ولی هیچ گاه کودکان خودش روی شرمنده پدرشان را ندیدهاند، آخر او همیشه سهم خود را از سفره انقلاب به خانه برده است.
رئیسی از چیزهای دیگری نیز حرف میزند:
«یازده میلیون جوان آماده ازدواج در کشور»
«۹۵۰ هزار جوان در آستانه ازدواج در نوبت وام ازدواج»
«عدالت اجتماعی با شعار محقق نمیشود»
«فساد در کشور»
«رعایت حقوق شهروندی»
«رفع محرومیت از محرومان» و...
شنونده باید خیلی سنگدل باشد که این حرفها را باور نکند!
رئیسی همچنین از «دولتمردان انقلابی در راس امور اجرایی کشور» سخن به میانمیآورد، و از «اشکهای مادری» میگوید که ۴ فرزند بیکار دارد و خواهش میکند که یکی از آنها را سرکار بفرستند تا با قناعت زندگی کنند». اشکهای این مادر برای رئیسی«بسیار رنج آور است». او اشکهای ۳۰هزار مادر در تابستان تبدار و خونین ۶۷ را که ظرف ۲ دقیقه فرزندان آنها را به جوخههای تیرباران سپرد را انکار میکند. او یک جنایتکار است که اکنون نیاز دارد اشک مادران را به یاری بگیرد تا بر مسندی تکیه زند که بتواند با آن برای رئیس خود خون بیشتری بریزد.
تاریخ خونبار ۶۷ دیگر تکرار نخواهد شد و مادران ۶۷ این بار اشک نخواهند ریخت آن مادران و فرزندانشان در دانشگاه یزد این روزها رئیسی را خطاب قرار میدهند که ایران دادستانی تهران در سال ۶۷ نیست، یا سخنان آن دانشجو در دانشگاه تبریز رو به حسن عباسی، سرباز رئیسی، که گفت: «جنایتهای شما را نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم».
عصر روز شنبه ۱۶ اردیبهشت رئیسی قم را برگزید تا در آنجا به فریب اذهان بپردازد، اولین گام در استراتژی دروغ هر چه بزرگتر! این است که از پرداخت مالیات صحبت شود، رئیسی میگوید: «فرار مالیاتی و نپرداختن حقوق بیتالمال مانع تحقق عدالت اجتماعی است» شنونده احساس میکند شاید دارد خواب میبیند یا دچار توهم شده است، کسی که در آستان قدس یک ریال مالیات نمیپردازد مدعی است که باید مالیات پرداخت، او درست میگوید این کارها مربوط به مردم عادی است و او بر مکانی تکیه داده است که نیاز به پرداخت مالیات ندارد. با این عبارات رئیسی میخواهد به شنونده بباوراند که «میتوانیم فقر را به صورت مطلق ریشهکن کنیم».
رئيسی پا را فراتر مینهد تا دروغ را حتی بزرگتر کند؛ «عدالت اجتماعی با شعار محقق نمیشود» و خود را با عدم پرداخت مالیات بیگانه نشان میدهد و مدعی میشود: «کسانی که حق بیتالمال را نمیدهند و فرار مالیاتی دارند، باعث عدم تحقق عدالت اجتماعی میشوند». او همیشه به دنبال تحقق «عدالت اجتماعی»! بوده است. او این عدالت را در سال ۶۷ به خوبی! اجرا کرده است.
رئیسی ترس خود از جنگ را با دست یازیدن به حرف اربابش بر سر رقیب میکوبد: «دور شدن سایه جنگ از کشور فقط به واسطه حضور مردم است نه بستن قرارداد و تفاهمنامه با کشورهای خارجی». او خود را به فراموشی میزند که زمانی که در دهه ۶۰ با دشمن! در حال جنگ قرارداد بست ۳۰هزار نفر از همین مردم را به جوخه سپرد، او اکنون میخواهد وانمود کند که گویا چیزی تغییر کرده است. رئیسی دیر یا زود باید حساب آن روزها را پس بدهد.
رئیسی قدم را فراتر نهاده و به دنبال تغییر دیدگاه در کشور است؛ «باید در نگاه مدیران اجرایی کشور، مردم، باور شوند و این مدیران بدانند که هیچ قفلی بدون حضور کلید مردم باز نخواهد شد.» او بعد از ۴ دهه به فکر مردم افتاده است.
رئیسی به دنبال تغییر دیدگاه به ثروتهای کشور نیز هست؛ «مسوولان کشور نگاه به منابع و ثروتهای کشور داشته باشند و بدانند رفع مشکلات کشور در ذیل مقدار بودجه ها تحقق نخواهد یافت بلکه در توجه ویژه به منابع و ظرفیتهای کشور و استفاده صحیح از آنها رقم خواهد خورد.» او خود با این دید به منابع و ثروتهای کشور نگاه کرده است، او بر سر یکی از بزرگترین ثروتهای کشورنشسته است اما رفع مشکلات کشور .... ؟
رئیسی مدعی میشود که «مشکلات بیکاری جوانان ما را خجالت زده کرده و باعث آن شده تا پدرانی که محل کار آنها و کارکنانشان تعطیل شده با شرمندگی به خانه برگردند.» ولی هیچ گاه کودکان خودش روی شرمنده پدرشان را ندیدهاند، آخر او همیشه سهم خود را از سفره انقلاب به خانه برده است.
رئیسی از چیزهای دیگری نیز حرف میزند:
«یازده میلیون جوان آماده ازدواج در کشور»
«۹۵۰ هزار جوان در آستانه ازدواج در نوبت وام ازدواج»
«عدالت اجتماعی با شعار محقق نمیشود»
«فساد در کشور»
«رعایت حقوق شهروندی»
«رفع محرومیت از محرومان» و...
شنونده باید خیلی سنگدل باشد که این حرفها را باور نکند!
رئیسی همچنین از «دولتمردان انقلابی در راس امور اجرایی کشور» سخن به میانمیآورد، و از «اشکهای مادری» میگوید که ۴ فرزند بیکار دارد و خواهش میکند که یکی از آنها را سرکار بفرستند تا با قناعت زندگی کنند». اشکهای این مادر برای رئیسی«بسیار رنج آور است». او اشکهای ۳۰هزار مادر در تابستان تبدار و خونین ۶۷ را که ظرف ۲ دقیقه فرزندان آنها را به جوخههای تیرباران سپرد را انکار میکند. او یک جنایتکار است که اکنون نیاز دارد اشک مادران را به یاری بگیرد تا بر مسندی تکیه زند که بتواند با آن برای رئیس خود خون بیشتری بریزد.
تاریخ خونبار ۶۷ دیگر تکرار نخواهد شد و مادران ۶۷ این بار اشک نخواهند ریخت آن مادران و فرزندانشان در دانشگاه یزد این روزها رئیسی را خطاب قرار میدهند که ایران دادستانی تهران در سال ۶۷ نیست، یا سخنان آن دانشجو در دانشگاه تبریز رو به حسن عباسی، سرباز رئیسی، که گفت: «جنایتهای شما را نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم».
مطالب مارا میتوانید درbahareazady@ توئیتر دنبال کنید