با سلام و وقت بخیر به دوستان و شنودگان عزیز جنگ هفته , با سبد دیگری از مجموعه برنامه های « از جمعه تا جمعه در ایران » در خدمت شما هستیم. امید است که این جنگ شماره 11 نیز به مانند سنوات پیشین مورد قبول شما شنودگان و بینندگان عزیز قرار بگیره. ضمن سپاسگزاری از تحریریه رادیو چکاوک در استکلم برای باز پخش جنگ هفته , این برنامه را می تونید در سایت ها و یا شبکه های اجتماعی مانند فیس بود و یا در کانال پژواک همبستگی در یوتوپ بشنوید و یا ویدئو آن را تماشا کنید. اجازه بدید تا سخن را تبریک سال نو میلادی به تمامی هموطنان مسیحی امون اغاز کنیم. امید است که سال پیش رو , سالی مملو از شادکامی , سلامتی و موفقیت برای این بخش از مردم خوب میهن امون باشه. سالی که در آون غم ها و استبداد مذهبی به پایان خودش نزدیک بشه و ایرانیان گذشته از هر قوم , مذهب و یا عقایدی بتونن آزادنه به آداب , سنن و علائق اجتماعی و فرهنگی اشون بپردازند. سالی که دیگه در اون از سرکوب , دستگیری , شکنجه و ازار و اذیت هموطنان مسیحی امان و همچنین پیروان تمامی ادیان و تفکرها خبری نباشه , سال 2019 میلادی بر شما عزیران مبارک
۱۳۹۷ دی ۹, یکشنبه
سقوط سرویس دانشآموزان روستایی از روی پل در ارومیه + فیلم
سقوط سرویس دانشآموزان روستایی از روی پل در ارومیه + فیلم
روز یکشنبه ۹دی۹۷ سرویس دانشآموزان روستایی بخش صومای برادوست ارومیه از پل روستای فیرو زیان سقوط کرد.
متأسفانه بر اثر سقوط این خودرو تعدادی از دانشآموزان مجروح شدند که به بیمارستان منتقل شدند.
بنا به گزارشهای محلی حال سه دانشآموز وخیم است.
مطالب مارا در وبلاک خط سرخ مقاومت ودر توئیتربنام @bahareazady دنبال کنید
پیش بسوی قیام سراسری ، ما بر اندازیم# شهرهای ایران اعتصاب # تظاهرات#
سرنگونی # اتحادوهمبستگی مرگ_بر_دیکتاتور
مادر ذاکری پیامآور شور و استقامت در مبارزه با خمینی ضدبشر
مادر ذاکری پیامآور شور و استقامت در مبارزه با خمینی ضدبشر
مادر ذاکری که بود؟
مجاهد شهید سکینه محمدی اردهالی (مادر ذاکری)، در سال1303 در اراک به دنیا آمد و پس از طی تحصیلات ابتدایی، علوم مذهبی را نزد پدرش آموخت. پدرش مدیر یک مجله مذهبی و اجتماعی به نام جمعه بود. او از این طریق با مشکلات مردم آشنا شد. مادر ذاکری از زنان آگاه و مؤمنی بود که سالهای متمادی جلسات مذهبی زنان را در تهران اداره میکرد. بنابراین نه تنها ساکنان منطقه خیابان گرگان و نظامآباد، بلکه در نقاط مختلف تهران، بسیاری «خانم محمدی» را میشناختند و به او اعتماد و اعتقاد داشتند.مادر ذاکری قبل از پیوستن به مجاهدین
این آشناییها و دلسوزی او نسبت به مشکلات مردم و محبوبیت ویژهیی که کسب کرده بود، سبب شد که مردم محلههای مختلف تهران علاوه بر اینکه مادر ذاکری را برای اداره جلسههای مذهبی و آموزش قرآن دعوت میکردند، از او برای حل مشکلاتشان نیز کمک میگرفتند. میزان اعتماد مردم به او به حدی بود که افراد خیر کمکهای مالی خود را به او اعطا میکردند و مادر ذاکری کمکها را در اختیار نیازمندان قرار میداد. خانه او در خیابان گرگان تهران محل مراجعه دردمندان و مستمندان بود که از نقاط مختلف تهران به آنجا روی میآوردند. به این ترتیب اگر چه مادر ذاکری دارای 9فرزند بود، اما هرگز وظایف و مسئولیتهای اجتماعیش را رها نمیکرد.مادر ذاکری سازمان مجاهدین خلق ایران را شناخت و به آن پیوست
ایمان مذهبی مادر وقتی به ثمر اجتماعیش بالغ شد که یکی از فرزندانش برادر مجاهد ابراهیم ذاکری، بهخاطر عضویت در مجاهدین به زندان افتاد و مادر از طریق او بهتدریج در جریان اندیشه و آرمان مجاهدین قرار گرفت. مادر ذاکری از آن پس، چه در جلسههای مذهبی و چه در زندان قصر یا زندان اوین، در میان سایر خانوادههای زندانیان به افشاگری علیه رژیم و زندانبانان میپرداخت. او با هوشیاری در رد و بدل کردن اخبار مقاومت به زندان با مسئولیتپذیری بسیار عمل میکرد. در همین دوران، یک بار رئیس زندان قصر تهدید کرد که او را بهخاطر فعالیتهایش دستگیر خواهد کرد. بهدنبال این تهدید، مادر ذاکری خودش به دفتر کار رئیس زندان قصر رفت و گفت: «مگر نگفتهاید که میخواهید مرا بگیرید، آمدهام که دستگیرم کنید».آزمایش بزرگ مادر ذاکری بعد از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی
اما بزرگترین آزمایش مادر ذاکری پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی بود. آزمایشی که برای او با ویژگیهای یک زن مذهبی بسا دشوار مینمود. اما او به مدد خلوص و ایمان محکمش به آرمان مجاهدین، رو سفید و سر بلند از این آزمایش بیرون آمد، سردار قهرمان، مجاهد والامقام، ابراهیم ذاکری فرزند مادر ذاکری در اینباره گفت: «مادر بهخاطر شناخت و تجربهاش، در حقانیت آرمان مجاهدین هیچ تردیدی نداشت. وقتی خمینی و آخوندهای تبهکاری مثل بهشتی و رفسنجانی دم از انقلاب و اسلام میزدند و رودرروی مجاهدین به ضدیت با آنان میپرداختند، برای او باورکردنی نبود. او نمیتوانست باور کند که خمینی بهعنوان یک مرجع تقلید هفتاد هشتاد ساله، این چنین قدرتپرست و شقاوتپیشه باشد. از همین رو مادر ذاکری با خمینی و ارتجاع به قاطعترین صورت مرزبندی کرد. مادر میگفت داستان معاویه و یزید با حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) بار دیگر در حال تکرار است. یادم میآید در اواخر بهار1358 مادر در هر جا که حضور مییافت، سران رژیم را بهطور علنی به باد نفرین میگرفت. حتی توصیههای من، که میخواستم حرفهای او به حساب مجاهدین گذاشته نشود، فایدهیی نداشت.مادر ذاکری در فاز سیاسی
به راستی که آرمان مجاهدین در عمق جان مادر ذاکری جاری شده بود و هیچ چیز حتی مهر فرزند و علاقه و پیوند با نزدیکترین نزدیکانش نیز نمیتوانست آن را تحت تأثیر قرار دهد. او هر عاملی را که در مقابل این آرمان قرار میگرفت، قاطعانه پس میزد. برادر مجاهد ابراهیم ذاکری در این مورد گفت:«در فاز سیاسی یک روز متوجه شدم که خانه ما محل استقرار سه بخش سازمان هست: بخش شهرستان، بخش دانشآموزی و بخش محلات. گر چه دو برادر و دو خواهرم هوادار سازمان بودند، اما دو برادر دیگرم طرفدار رژیم بودند. این تهدید وجود داشت که این دو نفر اطلاعات بخشهای سازمان را گرفته و در اختیار رژیم قرار دهند. موضوع را با مادر در میان گذاشتم. گفتم این جا یا جای سازمان است یا جای این دو نفر. مادر یکی از آنها را با قاطعیت از خانه بیرون کرد. با آن یکی هم پدرم برخورد کرد و گفت شما ما را منافق میدانید بنابراین حق ندارید وارد این خانه شوید».
مادر ذاکری آرمانش را بیمحابا در همه جا تبلیغ میکرد، در جلسههای مذهبی، در کوچه و خیابان و در هرجا که فرصتی مییافت. علاوه بر این، او در همه فعالیتهای انجمن مادران مسلمان، که از سال 1358 تشکیل شده بود، با شور و علاقه تمام فعالیت میکرد. او همچنین در تجمعها و تحصنهای اعتراضی، نظیر اعتراض به دستگیری شهید سعادتی یا در تظاهرات و راهپیمایی علیه پدیده چماقداری با جان و دل فعالانه شرکت میکرد. به همین جهت نیز بارها مورد حمله و هجوم پاسدارها و اوباش چماقدار خمینی قرار گرفت. یک بار پاسداران و کمیتهچیها به خانه مادر حمله کردند تا میلیشیاهای مستقر در آنجا را به همراه فرزندان مجاهدش دستگیر کنند، اما این شیر زن قهرمان آنچنان در برابر مزدوران ایستاد و خروشید که اهالی محل که از موضوع با خبر شده بودند بهصورت یکپارچه در اطراف خانه اجتماع کردند و پاسداران را مجبور به عقبنشینی کردند. او پیش از 30خرداد 1360 نیز دستکم یک بار دستگیر شد و به مدت یک ماه در زندان، زیر فشارهای مختلف روحی و جسمی قرار گرفت تا شاید او را به دستکشیدن از آرمان مجاهدین وادار سازند، اما مادر از چنان موضع قاطع و با چنان اعتماد به نفسی با مزدوران برخورد میکرد که زندانبانان از روبهرو شدن با او وحشت داشتند.
علاقه مادر ذاکری به رهبر مقاومت برادر مسعود رجوی
مادر ذاکری، مسعود را از زندان میشناخت. از همان موقع که هر هفته پشت در زندان میآمد. مادر ذاکری همیشه مسعود را «برادر بزرگ» خطاب میکرد. خیلی مسعود را دوست داشت. این علاقه او به مسعود با گذشت زمان هر روز بیشتر میشد. در جریان کاندیداتوری مسعود، با همه وجودش به تبلیغ پرداخت. از همه میخواست که به مسعود رأی بدهند. بهدلیل عشق و اعتمادش به مسعود بود که بهرغم سن و سال و موقعیتش، خیلی راحت با انجمن مادران مسلمان همکاری میکرد. او با تواضع هر مسؤلیتی را که به او واگذار میشد، همچون عاشقی پاکباز با تمامی ایمان و علاقهاش انجام میداد.مادر ذاکری پیامآور شور و استقامت در زندان
مادر ذاکری 9 فرزند داشت، اما هنگامیکه دریافت آخوندها در زیر پرده دین به حذف و کشتار فرزندان مجاهد و مبارز این مردم کمر بستهاند و استبداد و خودکامگی را فراتر از سلفشان، شاه، در میهن میگسترانند، پا به میدان گذاشت و با انتخاب راه مجاهدین، زندگی خود را وقف مبارزه با رژیم آخوندی کرد. پس از 30خرداد 1360 رژیم خمینی او را به همراه چندتن از فرزندان و همسرش دستگیر کرد و به زیر شدیدترین فشارها و شکنجههای روحی و جسمی کشاند تا به خیال خود، او را به ندامت و تسلیم وادار کند، اما مادر دژخیمان را تحقیر میکرد و نسبت به آنان فوقالعاده بیاعتنا بود و حتی به سؤالهای آنها جواب نمیداد.زندانیانی که مدتی با مادر ذاکری همبند بودهاند با نقل نمونههای متعددی از مقاومتهای قهرمانانه مادر در برابر پاسداران و شکنجهگران گفتهاند که مادر با مقاومت جانانهاش به سایر زندانیان «درس شور و استقامت» میداد.
شهادت مادر ذاکری، شیرزنی که دژخیمان خمینی را به زانو درآورد
دژخیمان خمینی در زندان علیه مادر ذاکری لئیمانهترین شکنجهها را بهکار گرفتند، هیچ نشانی از ندامت و تسلیم در او ندیدند و سرانجام او را به جوخه تیرباران سپردند، گر چه آنان میدانستند که تیرباران یک زن سالخورده جز شکست تمامعیار ایدئولوژی خمینی در برابر اندیشه و آرمان سازمان مجاهدین خلق ایران معنایی ندارد. مادر ذاکری در آن لحظه هم که در برابر جوخه تیرباران قرار گرفت، دست دژخیمانی را که میخواستند چشمان او را ببندند با جسارت همیشگی خود پس زد و فریاد کشید «چشمانم را نبندید، میخواهم با چشمانم حقانیت مجاهدین را ببینم». به این ترتیب مادر ذاکری یک بار دیگر شکست ایدئولوژی خمینی در برابر آرمان مجاهدین را نشان داد. تیرباران جنایتکارانه این مجاهد قهرمان در نهم دیماه سال 1360، حتی کسانی را که هنوز نسبت به ماهیت خمینی و رژیم پلید او ابهام داشتند، بهشدت تکان داد و موجی از نفرت در میان تودههای مردم برانگیخت.مجاهد والامقام ابراهیم ذاکری (کاک صالح) و فرزند دلیرش زهیر نیز دومین و سومین نسل در ادامة مادر پاکبازشان هستند که به عهد خود با خدا و خلق وفا کردند. زهیر ذاکری از جمله قهرمانان شهید در حماسة 19 فروردین سال 1390 در اشرف بود.
حضور جانانه مادران سالخورده در صحنه نبرد
یکی از فرازهای افتخارآفرین مقاومت مردم و سازمان مجاهدین خلق ایران در برابر رژیم آخوندی، حضور جانانه مادران سالخورده در صحنه نبرد و خلق حماسههای فراموشناشدنی توسط آنان است. همچنان که شکنجه و اعدام مادران یکی از ننگینترین جنایتهای آخوندها و مایه لعن و نفرین ابدی برای ارتجاع به گور سپرده شده است. حماسههای شگفتانگیزی که بیانگر عمق اصالت عنصر مجاهد خلق است که توانسته است در هولناکترین شرایط آنچنان بذر آگاهی و ایمان انقلابی را در ضمیرها بپرورد که حتی مادران کهنسال که پارهیی چون مادر ذاکری، در 57سالگی، چه در متن مبارزه انقلابی مسلحانه و چه در زیر شکنجه دژخیمان خمینی و چه در برابر جوخههای اعدام، قهرمانانه بجنگند و مقاومت کنند و سرانجام نیز خون پاکشان را نثار راه آزادی و رهایی خلق نمایند.سمبل زن انقلابی مجاهد خلق، مجاهد شهید اشرف رجوی، پیرامون این حماسهها گفته بود:
«به راستی برای سازمان ما، مایه افتخار است که مربی نسلی بود که در آن زن قهرمان ایرانی به درجهیی از تکامل و رشد و آگاهی و ایمان ارتقا یافته که با درک تفاوت عظیم بین تفالهها و پسماندههای قرونوسطایی که خمینی جلاد به نام اسلام و قرآن عرضه میدارد و اسلام انقلابی و توحید ناب، در مقابل او میایستد و در این راه بار شکنجه و اسارت و شهادت را قهرمانانه میپذیرد».مطالب مارا در وبلاک خط سرخ مقاومت ودر توئیتربنام @bahareazady دنبال کنید
پیش بسوی قیام سراسری ، ما بر اندازیم# شهرهای ایران اعتصاب # تظاهرات#
سرنگونی # اتحادوهمبستگی مرگ_بر_دیکتاتور
گوشههایی از بودجه ۹۸ از دید اقتصاددانان
گوشههایی از بودجه ۹۸ از دید اقتصاددانان
لویزیون رژیم ۷دی ۹۷ تصویری از بودجه سال آینده ارائه داد که بر اساس آن مردم محروم و بیکار دیگر نباید هیچ غمی داشته باشند، حقوقها افزایش مییابد، جوانان بیکار، مشغول کار و کالا هم ارزان میشود: «دولت در بودجه سال آینده قصد دارد همزمان با حقوق کارمندان، میزان اشتغال جوانان را بالا ببرد و در عینحال قیمت بنزین همان هزار تومان باقی بماند و نظارتها بهگونهای انجام شود تا کالاها با قیمت ارزان بهدست مردم برسد».
تلویزیون حکومتی پس از این مقدمه، یک گزارش تبلیغاتی پخش کرد که تماماً در جهت بسط و اثبات همین مقدمه بود.
اما واقعیت چیست؟
واقعیت این است که تلویزیون حکومتی میخواهد با این تبلیغات، بر عدمشفافیت، تورمزا بودن آن و... سرپوش بگذارد.
گوشههایی از واقعیت بودجه ۹۸ و البته نه همهٔ آن را برخی اقتصاددانها که نه در اردوی مردم و مقاومت بلکه اقتصاددانهای شاغل در همین رژیم هستند، اشاره کردهاند. و تصویر آنها از وضعیت اقتصادی رژیم حتی معکوس تصویری است که تلویزیون حکومتی از آن ارایه میدهد.
اولین ویژگی که این اقتصاددانها به آن اشاره میکنند این است که بودجه شفاف نیست و عدمشفافیت، کد فریبکاری و پنهان کردن واقعیتهای بودجه از چشم مردم است.
وحید شقاقی شهری در این باره میگوید: «بودجه ۹۸ شفاف نیست». این کارشناس اقتصاد یکی از موارد عدمشفافیت را «کسری بودجه بسیار بالا» که در لایحهٔ بودجه خبری از آن نیست، ذکر میکند وی تصریح میکند که «دولت در حوزه درآمدها بیش از ۱۰۰هزار میلیارد تومان کسری خواهد داشت» که این میزان یک چهارم بودجهٔ کل است.
این کارشناس اقتصادی به یکی از شگردهای خائنانه دولت روحانی برای پنهان کردن این کسری بودجه با عنوان «پدیدهٔ شوم آیندهفروشی» اشاره کرده و میگوید: «در بودجه ۴۴هزار میلیارد تومان منابع حاصل از فروش و واگذاری اوراق مالی و اسلامی دیده شده است... ما ۳سال است که پدیده شوم آیندهفروشی منابع در کشور را باب کردهایم».(سایت فرارو ۷دی ۹۷)
یک اقتصاددان دیگر، فرشاد مؤمنی، به این عدمشفافیت و دلیل سیاسی آن اشاره کرده و میگوید: «همیشه در شرایط کمبود مالی، دولت به سمت عدمشفافیت بیشتر بودجهای حرکت میکند و درگیر شدن بودجه سال ۹۸ و سیکل سیاسی انتخابات مجلس میتواند آن را تشدید کند».(فرارو ۷دی ۹۷)
یکی دیگر از ویژگیهای بودجه برخلاف آنچه تلویزیون رژیم میکوشد القا کند، جهتگیری شدید آن به زیان مردم محروم و طبقات پایین و به نفع اقلیت ثروتمند است.
یکی دیگر از ویژگیهای بودجه ۹۸ بیراهحلی است یعنی در آن هیچ اثری از راهحل و درمان دردهای اقتصادی دیده نمیشود.
یک اقتصاددان به نام محمد توکلی در این باره مینویسد: «هر چه در سخنان رئیسجمهور و تیم اقتصادی دولت دقت میکنیم اثری از آن که چه برنامهای برای اصلاح و تغییر این ساختارها دارند نمییابیم و ظاهراً باید ۵سال دیگر هم صبر کنیم تا پس از کشف درد، درمان را کشف کنند!».(سایت بهار ۷دی ۹۷)
صرفنظر از اشکالاتی که این افراد نسبت به بودجه گرفتهاند، واقعیت این است که بحرانهای حادی که اقتصاد درهمشکسته را دربرگرفته به هیچوجه با امیددرمانی که در رابطه با بودجه، تلویزیون حکومتی کرده است مطلقاً قابل حل نیستند.
زیرا بحرانهایی که حاکمیت آخوندی و اقتصاد درهمشکسته آن را به این نقطه رسانده است، بسیار بزرگتر از آن است که امیددرمانیها در مورد بودجه بتواند آنها را پردهپوشی کند.
آخوند حسن روحانی هنگام تقدیم لایحه به مجلس ارتجاع از ۴عامل و ۴بحران که نظام را به لبه پرتگاه کنونی رسانده است نام برد.
یکی از این عوامل تحریم خصوصاً تحریم نفتی است که مطلقاً بودجه ارایه شده توسط دولت روحانی نمیتواند با آثار مخرب آن در اقتصاد به بنبست رسیده مقابله کند.
همانطور که روزنامه جهان صنعت وابسته به باند روحانی روی این واقعیت انگشت میگذارد: «پیشبینی میشود دورنمای تیره و تاری در انتظار بازار نفت است و علاوه بر تحریمها که بر درآمدهای نفتی ایران تاثیر میگذارد کاهش قیمت نفت هم عرصه را برای ایران تنگتر میکند».(جهان صنعت ۵دی ۹۷)
اساس بودجه ۹۸ بر درآمد نفت است و با این پیشفرض است که روزانه ۱.۵میلیون بشکه نفت صادر شود با قیمت هر بشکه ۵۴دلار صادر شود که اکنون روشن شده هر دو ارزیابی کاملاً خطا و غیرواقعی است.
در این رابطه خبرگزاری حکومتی مهر۴دی ۹۷ مینویسد: «دولت در لایحه بودجه کل کشور که ۳هفته قبل بهصورت سمبلیک از سوی سازمان برنامه به مجلس ارسال و محورهای مهم آن از سوی رئیس سازمان برنامه و بودجه تشریح شد، پیشبینی کرده بود سال آینده ۱.۵میلیون بشکه نفت را با فرض هر بشکه ۵۴دلار صادر کند. این پیشبینی در حالی بود که میزان صادرات نفت ایران بهدلیل انفعال وزارت نفت طی ماههای گذشته بهشدت کاهش یافته و به کمتر از یک میلیون بشکه در روز رسیده است. این نشان میدهد که وزارت نفت حتی از معافیتی که برای ۶کشور جهت خرید نفت از ایران ایجاد شده بود، نتوانسته بهصورت مؤثر استفاده کند».
پیش از این نیز یکی از اقتصاددانان حکومتی به نام غلامحسین تاش مطرح کرد در اثر تحریمها امکان رسیدن صادرات نفت ایران به زیر یک میلیون بشکه در سال ۲۰۱۹ وجود دارد.(سایت جماران ۲آذر ۹۷)
در رابطه با بودجه سال ۹۸ دولت روحانی روزنامه حکومتی جوان ۱۳آذر ۹۷ مینویسد: «سال آینده یکی از سختترین شرایط بودجهای برای کشور خواهد بود بهدلیل آن که تحریمها منجر به کاهش شدید صادرات نفت ایران شده و از آنجایی که درآمدهای ارزی نفت در بودجه سهم قابلملاحظهای دارد، بنابراین سازمان برنامه و بودجه و دولت را با چالش و مضایق از حیث منابع روبهرو کرده است».
بسیار واضح است که دولت روحانی با یک کاهش درآمد جدی مواجه خواهد شد همچنانکه یکی از اقتصاددانان حکومتی به نام هوشیار رستمی در مصاحبه با سایت روسی اسپوتنیک ۲۳آذر ۹۷ میگوید: «بودجه هم پیام سیاسی به همراه دارد و بخشی از آن نیز امیال و آرزوهای دولتمردان ما است. به عقیده من با توجه به شرایط جدید و تحریمهایی که آمریکا بهشدت دنبال اجرایی شدن آنست، ما در تحقق درآمدهای مالیاتی و درآمدهای نفتی مشکل خواهیم داشت».
در بودجه پیشبینی شده است که حقوق شاغلین و بازنشستهها ۲۰درصد افزایش خواهد یافت، به فرض اینکه دولت روحانی این وعده را محقق کند، با توجه به روند افزایش قیمتها و افزایش هزینه زندگی، افزایش ۲۰درصدی هیچ گرهی از مشکلات معیشتی آنها حل نمیکند و در آینده نیر باز هم گرانی و تورم بیشتر خواهد شد و هزینه زندگی مردم محروم کمرشکنتر خواهد شد.
همچنانکه از تلویزیون حکومتی هم نقل شد دولت روحانی میخواهد «میزان اشتغال جوانان را بالا ببرد»، پیش از این نیز محمدباقر نوبخت در شواری عالی هماهنگی اقتصادی که به ریاست روحانی، سران دوقوه و چندتن از مقامات دولت روحانی برگزار شده بود ادعا کرد «اصلاح ساختار بودجه شامل حمایت از تولید و اشتغال و...» است.(سایت همشهری آنلاین ۲۷آذر ۹۷)
این ادعا در شرایطی است که هیچ چشمانداز روشنی در زمینه بهبود وضعیت تولید و «بالارفتن میزان اشتغال جوانان» وجود ندارد.
بلکه با شرایط سخت اقتصادی که در اثر تحریمها در سال ۹۸ رژیم با آن مواجه است قطعاً تولید و اشتغال را هم تحت تاثیر قرار خواهد داد.
آنچنانکه در زمینه تاثیر بازگشت موج اول تحریمها سایت یورو نیوز ۱۴مرداد ۹۷ نوشت: «تاثیر فراگیر بازگشت موج اول تحریمهای آمریکا علیه ایران تحمیل تورم بالای ۴۰درصد و بیکاری حدود یک میلیون ایرانی خواهد بود». این در شرایطی است که هنوز تحریمهای کامل در آبانماه اعمال نشده بود و هنوز هم تحریمها آثار کامل خود را بر اقتصاد به بنبست رسیده نگذاشته است.
پیش بسوی قیام سراسری ، ما بر اندازیم# شهرهای ایران اعتصاب # تظاهرات#
سرنگونی # اتحادوهمبستگی مرگ_بر_دیکتاتور
اولویت سرکوب و چپاول بر حفظ جان و حرمت دانشجویان در حادثهیی دلخراش!
اولویت سرکوب و چپاول بر حفظ جان و حرمت دانشجویان در حادثهیی دلخراش!
دانشگاه آزاد اسلامی ۲سال پس از کودتای فرهنگی توسط خمینی که منجر به دستگیری و اخراج بسیاری از دانشجویان مترقی و انقلابی و تعطیلی دانشگاهها شد، در سال ۱۳۶۱ به پیشنهاد هاشمی رفسنجانی و حمایت شخص خمینی تأسیس شد.
اعضای هیأت مؤسس آن هاشمی رفسنجانی، عبدالله جاسبی، آخوند عبدالکریم موسوی اردبیلی، میرحسین موسوی و احمد خمینی بودند.
هدف این دانشگاه در درجه اول رقابت با دانشگاههایی نظیر پلیتکنیک، تهران، فنی و... بود که تا آن تاریخ بسیاری از دانشجویان و اساتید آنها جزو دانشجویان مترقی و مخالف حکومت آخوندی بودند.
هدف بعدی از تأسیس این دانشگاه چپاول و غارت و به جیب زدن سود از طریق گرفتن شهریه و کمکهای دولتی بود.
البته دانشجویان این دانشگاه هم پس از اینکه ماهیت نظام سرکوبگر و غارتگر برای مردم ایران مشخص شد، به ماهیت پلید این حاکمیت و به مطامع سرکوبگرانه و غارتگرانه سردمداران این دانشگاه پی بردند و طی سالیان اخیر هر جایی که امکان داشت علیه این سیاستها اعتصاب و اعتراض کردند.
منافع این دانشگاه برای سردمداران و مهرههای بالای حاکمیت بهگونهای است که همواره محمل جنگ باندی بوده است.
تا قبل از روی کار آمدن احمدینژاد این دانشگاه تماماً در تیول رفسنجانی و باندش بود و فرزندان و نزدیکان رفسنجانی همهکاره این دانشگاه بودند و اساتید دانشگاه هم عمدتاً وابسته به این باند بودند، عمده سود مالی این دانشگاه هم به جیب باند رفسنجانی میرفت.
اما با روی کار آمدن احمدینژاد که یکی از دعواهای او با رفسنجانی موضوع چنگاندازی بر دانشگاه آزاد بود، احمدینژاد با برکنار کردن عبدالله جاسبی، رئیس این دانشگاه که از باند رفسنجانی و مورد حمایت رفسنجانی بود، فرهاد دانشجو، فرد وابسته به خود را به ریاست دانشگاه گمارد و او خط احمدینژاد در این دانشگاه را پیش برد.
اما پس از روی کار آمدن آخوند حسن روحانی در سال ۱۳۹۲ فرهاد رهبر برکنار شد و حمید میرزاده، فرد مورد حمایت دولت و باند رفسنجانی-روحانی به ریاست دانشگاه گمارده شد.
پس از مرگ هاشمی رفسنجانی، علی خامنهای فرصت را مغتنم شمرد تا این دانشگاه را از تیول باند رفسنجانی درآورد، به این منظور مهره وابسته به خود علیاکبر ولایتی را به سمت رئیس هیأت مؤسس و هیأت امناء دانشگاه منصوب کرد.
ولایتی پس از گمارده شدنش به این سمت، رئیس دانشگاه که از باند روحانی بود را برکنار و فرد مورد نظر خود از باند خامنهای را به ریاست دانشگاه گمارد و بسیاری از عناصر وابسته به باند روحانی را از کار برکنار کرد.
در راستای چپاول سود دانشگاه، ولایتی خط خامنهای و خط یکدست کردن عناصر آن از باند خامنهای را پیش برد.
زیرا اساس دعوا بین دو باند بر سر چنگاندازی بر این دانشگاه چپاول درآمد ۸هزار میلیاردی آن است.
به گفته معاون اقتصاد و برنامهریزی دانشگاه آزاد اسلامی در سال ۹۵ درآمد این دانشگاه ۸میلیارد تومان بود که ۶هزار میلیارد تومان آن از طریق اخذ شهریه از دانشجویان و ۲هزار میلیارد تومان هم از منابع سرمایهگذاری آن تأمین میشد.(سایت باشگاه خبرنگاران ۲۳فروردین ۹۵)
در راستای چپاول این درآمد نجومی است که علیاکبر ولایتی خط یکدست کردن دانشگاه از عناصر باند خامنهای را پیش برد، پیش از این باند رفسنجانی نیز همین کار را کرد.
با وجود این درآمد هنگفت و نجومی که طی این سالیان به جیب سردمداران حاکمیت رفته است، مشکلات زیرساختی بسیاری در واحدهای این دانشگاه در تهران و شهرهای مختلف وجود دارد.
از جمله، واحد دانشگاه علوم و تحقیقات در شمال تهران است. مکان آن بهزور تصاحب شده و توسط سردمداران وقت این دانشگاه در ارتفاع ۱۸۰۰متری و در مکانی نامناسب بنا نهاده شده است.
در زمینه چگونگی ساخت این دانشگاه در شمال تهران احمد خرم وزیر راه و ترابری دولت آخوند محمد خاتمی اعتراف میکند: «با قلدری دانشگاه علوم تحقیقات را گرفتند و ساختند».
خرم در مورد چگونگی ساخت خارج از ضوابط قانونی آن میافزاید: «دانشگاه علوم تحقیقات را خارج از ضوابط قانونی در ارتفاع ۱۸۰۰متری، قلدرمآبانه تصرف کردند و ساختند و به این قلدری هم افتخار میکردند.
با قلدری دانشگاه علوم تحقیقات را گرفتند و ساختند... محل احداث دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات در منطقه ۵ تهران یکی از بدترین مکانهای استقرار در جهان است. طبق اصول شهرسازی، محیط دانشگاه و اطراف آن حتماً باید برای عبور پیاده، دوچرخه و خودرو شیب ملایم داشته باشد و به هیچ عنوان نباید در محیط ناهموار اینچنینی اقدام به ساخت و ساز کرد. اساساً ساخت و ساز در شیب بالای ۵درجه خطرناک است. این دانشگاه با شیبهای غیرمجاز در نقطه ارتفاعی در منطقهای برفگیر و دارای یخزدگی ساخته شده است. وقتی آنجا یخبندان میشود، آدم پیاده هم سر میخورد، چه برسد به ماشین».(خبرگزاری ایسنا ۶دی ۹۷)
اضافه بر محل نامناسب این واحد، اصولیترین قواعد ایمنی ساخت و ساز هم در آن بکار گرفته نشده است. در شرایطی که حجم گستردهای(حدود ۸۰هزار نفر) از عبور و مرور دانشجویان و پرسنل در جادههای آن صورت میگیرد، جادههای آن پرپیچوخم و غیرایمن، فرسوده و مستهلک با سربالایی و شیب بسیار زیاد و بدون حفاظ هستد.
اتوبوسهایی هم که دانشجویان با آن تردد میکنند فرسوده، غیرایمن و معاینه فنی نشدهاند، با این وجود در تردد هر اتوبوس در این جادههای پرپیچوخم و مستهلک تا ۷۰نفر هم سوار میکنند.
دانشجویان این دانشگاه مطرح میکنند که بارها موضوع خطرناک بودن وضعیت جاده و اتوبوسها را به مهرههای ذیربط دانشگاه گوشزد کردهاند اما آنها گوش شنوایی به حرف و خواسته دانشجویان نداشتهاند.
علت وقوع حادثه فوت ۱۰دانشجو و مجروح شدن تعداد دیگری، وضعیت جاده باریک و مستهلک و بکارگیری اتوبوس مستهلک و لاستیکساییدهای بود که ترمز آن هم خراب بود و در جریان تردد ترمز برید و باعث ایجاد این حادثه دلخراش شد. این اتوبوس از سال ۱۳۹۱ جزو خودروهای فرسوده قرار داشته است.
با این وجود دستاندر کاران جنایتکار برای در بردن خود و سردمداران رژیم از زیر بار این حادثه دلخراش، در همان ساعتهای اولیه به دروغ مطرح کردند که علت حادثه فوت راننده بوده است. امری که در همان لحظات اولیه توسط دانشجویان مجروح رد شد و آنها علت حادثه را مستهلک بودن ماشین و بریده شدن ترمز آن اعلام کردند.
در این زمینه حبیبالله دهمرده، نماینده مجلس ارتجاع از زابل اذعان کرد: «نقص فنی خودرو با توجه به گفتگویی که با مجروحان هوشیار حادثه داشتیم، کاملا مشهود و محرز بود و همه آنها به این مسأله اذعان داشتند که چند لحظه پیش از وقوع حادثه راننده اعلام کرده که ترمز خودرو بریده و به همین دلیل تعداد زیادی از مسافران خودرو به قسمت عقب رفتهاند».(سایت عصر ایران ۵دی ۹۷)
پس از ایجاد حادثه نظام آخوندی به جای اینکه مرهمی بر زخم دانشجویان مصیبتدیده بگذارد، برای ارعاب و سرکوب آنها و همچنین بهدلیل ترس از خیزش آنها، نیرویهای ضدشورش را به صحنه گسیل داشت و به ارعاب و تهدید دانشجویان پرداخت.
سردمداران دانشگاه در هراس از خیزش دانشجویان دانشگاه را به مدت ۲روز تعطیل کرد تا حفرههای امنیتی را برطرف کند و پس از حضور دانشجویان بتواند با تحرکات آنها مقابله کند.
این چنین است که در نظام آخوندی سرکوب و چپاول بر حفظ جان و حرمت دانشجویان اولویت دارد و در راستای سرکوب و غارت، جان و حرمت دانشجویان تحتالشعاع منافع غارتگرانه و سرکوبگرانه آن میشود.
مطالب مارا در وبلاک خط سرخ مقاومت ودر توئیتربنام @bahareazady دنبال کنید
پیش بسوی قیام سراسری ، ما بر اندازیم# شهرهای ایران اعتصاب # تظاهرات#
سرنگونی # اتحادوهمبستگی مرگ_بر_دیکتاتور
اشتراک در:
پستها (Atom)