۱۳۹۳ دی ۹, سه‌شنبه

ديوانه يا بيچاره؟ ـ مجتبي شادباش

وقتي مقالة برادرم علي را در سايت ايران افشاگر خواندم, پرندة خاطراتم به سلولهاي انفرادي كميته مشترك تهران و آن شلاق ها و شكنجه ها و...پرواز كرد. جاييكه شكنجه گران فقط از من يك چيز مي خواستند, اينكه من به عنوان برادرش كاري كنم كه او دست از مبارزه و مجاهدت بردارد و خودش را تسليم و معرفي كند! آنهم با شلاق (كابلي) كه رويش نوشته شده بود «زبان منافق»!! و...
آري گروگان گيري و استفاده از عواطف خانوادگي چيز جديد و نويي براي رژيم آخوندي نبوده و نيست كما اينكه وقتي من نيز موفق شدم به صفوف ارتش آزاديبخش ملي ايران در اشرف بپيوندم، مادر و پدرم را دستگير و تحت فشار و شكنجه قرار دادند تا به زعم خودشان از همين عواطف خانوادگي براي كندن و بْراندن و ندامت و تسليم ما استفاده كنند. ولي هيهات...
راستي چرا باز هم رژيم آخوندي در مقابل مجاهدين كه بارها و بارها اين تشبثات را به انحاء مختلف آزمايش كرده است باز هم آزموده را مي آزمايد؟
به ياد جمله يي از انيشتن در تعريف ديوانه و ديوانگي افتادم كه مي گويد: «به كسي اين واژه (ديوانه) اطلاق مي شود كه كاري را دوباره و دوباره انجام دهد و انتظار نتايج متفاوتي داشته باشد.» حالا شما اين رژيم مفلوك و وزارت بدنامش را نگاه كنيد كه به چه ديوانگي و جنون گاوي رسيده است كه كارها و اقداماتش عليه مجاهدين را نه دوباره و دوباره بلكه ده باره و صدباره هم كه شده انجام مي دهد و جالب اينكه هرچه مي كند جز همان نتيجه اوليه يعني برخورد به كوه سر به فلك كشيده و صخرة مستحكم مقاومت چيزي نمي بيند. اما باز هم انجام مي دهد...
البته شايد رژيم آخوندي مقصر نباشد، چون بقول آقاي دكتر هزارخاني كه در مصاحبه اخيرشان با سيماي آزادي گفتند (نقل به مضمون ): «اين مجاهدين پديدة استثنائي هستند كه با ارادة عملي كه دارند مي توانند هرچيزي را كه ديگران فقط حرفش را مي زنند و آرزويش را دارند محقق كنند...»
راستي هم در مقابل اين پديدة استثنايي شما خودتان را با استغفار دقايقي جاي رژيم ملاها بگذاريد آخر چكار كند؟ خودش را به چه آب و آتشي بزند كه تا به حال نزده است؟ و به كدام دستاويزي چنگ بزند كه تا به حال به آن نيآويخته است تا از چاه سرنگوني بيرون بكشد؟
يك روز فكر مي كرد مي تواند با 1000 موشك اسكات ارتش آزاديبخش و مجاهدين را كمرشكن كند. ولي نشد!
 يك روز ديگر فكر مي كرد با همدستي و باج دادن به 12دولت خارجي و بمباران تمامي قرارگاههاي آنها مي تواند اين كار را محقق كند. ولي باز هم نشد!
يك روز فكرمي كرد با گسيل خانواده هاي وزارتي و نجاستي و بازكردن شير عواطف به اصطلاح خانوادگي روي مجاهدين و بعد هم راه انداختن بيش از 300 بلندگو در اطراف اشرف و زوزه و عربده كشي 24ساعته و هفت روز هفته طي بيش از 600 روز، مي تواند اين پديدة استثنايي را در هم بشكند. ولي نشد!
روزي ديگر با حمله و هجوم وحشيانه مثل 6 و 7 مرداد و 19 فروردين و يا با كوچ اجباري از اشرف به زندان ليبرتي و اينجا هم با محاصرة پزشكي و غذايي و لجستيكي كه مثلا  براي هر 400 نفر يك خودرو آنهم با سوخت قطره چكاني و با قيمت چند برابر و...مي تواند عزم و ارادة سترگ سرنگوني را از مجاهدين بگيرد. ولي اين ها هم نشد!
آخر چه كار كند؟ واقعاً براي از دور خارج كردن و پاشاندن تشكيلات و سست كردن اين عزم جزم و ارادة عمل...چه خاكي بر سرش بريزد؟
شيطان سازي كند؟ خوب البته به قول خودشان كار فرهنگي هم كم نكرده، مثلا براي بدنام كردن مجاهدين و مخدوش كردن خط و خطوط و مناسبات و تشكيلات و... انبوهي كتاب نوشته و يا بازنشر داشته به طوريكه فقط از ابتداي سال 92 تا مرداد 93 تعداد اين كتابها به 51 جلد رسيده اين خودش 5 برابر ميانگين كتابهايي است كه در دهه هاي 60 و 70 نوشته اند و...يا چقدر  فيلم درست كرده. خوب ديگر چقدر توليد كند و در كارخانه مهمل بافي، ببافد؟
و حالا سوال اين است كه چرا مجدداً ملاها دست به اين اقدامات چندين بار تجربه شده شان عليه مجاهدين مي زنند مگر نتيجه را نمي دانند؟
بايد گفت آري آري مي دانند يعني رژيم و اطلاعات آن اينقدرها هم احمق و ديوانه نيستند كه ندانند. ولي ناچارند، ناچار و يا به عبارت ديگر بيچاره هستند، به معني واقعي كلمه «بيچاره» يعني در مقابل پديده يي استثنايي قرار گرفته اند كه اگر دنيايي هم تكان بخورد اينها نه تنها از جاي خود سرسوزني تكان نمي خورند، بلكه با عزمي جزم تر و با ارادة عملي پولادين تر راه را ادامه مي دهند.
 لذا ما نيز به تمامي اين تشبثات و اقدامات صدبار تكرار شده و كهنة اطلاعات آخوندي گفته ايم و باز هم مي گوييم: «بيا, بيا, بيا» و «بجنگ تا بجنگيم...»
پس در آخر اگر اجازه دهيد مي خواستم يك كلمة كوتاه به كلام قصار انيشتين اضافه كنم: «كسي كه كاري را دوباره و دوباره انجام دهد و انتظار نتايج متفاوتي دارد يا ديوانه است و يا بيچاره!!»
وقتي مقالة برادرم علي را در سايت ايران افشاگر خواندم, پرندة خاطراتم به سلولهاي انفرادي كميته مشترك تهران و آن شلاق ها و شكنجه ها و...پرواز كرد. جاييكه شكنجه گران فقط از من يك چيز مي خواستند, اينكه من به عنوان برادرش كاري كنم كه او دست از مبارزه و مجاهدت بردارد و خودش را تسليم و معرفي كند! آنهم با شلاق (كابلي) كه رويش نوشته شده بود «زبان منافق»!! و...
آري گروگان گيري و استفاده از عواطف خانوادگي چيز جديد و نويي براي رژيم آخوندي نبوده و نيست كما اينكه وقتي من نيز موفق شدم به صفوف ارتش آزاديبخش ملي ايران در اشرف بپيوندم، مادر و پدرم را دستگير و تحت فشار و شكنجه قرار دادند تا به زعم خودشان از همين عواطف خانوادگي براي كندن و بْراندن و ندامت و تسليم ما استفاده كنند. ولي هيهات...
راستي چرا باز هم رژيم آخوندي در مقابل مجاهدين كه بارها و بارها اين تشبثات را به انحاء مختلف آزمايش كرده است باز هم آزموده را مي آزمايد؟
به ياد جمله يي از انيشتن در تعريف ديوانه و ديوانگي افتادم كه مي گويد: «به كسي اين واژه (ديوانه) اطلاق مي شود كه كاري را دوباره و دوباره انجام دهد و انتظار نتايج متفاوتي داشته باشد.» حالا شما اين رژيم مفلوك و وزارت بدنامش را نگاه كنيد كه به چه ديوانگي و جنون گاوي رسيده است كه كارها و اقداماتش عليه مجاهدين را نه دوباره و دوباره بلكه ده باره و صدباره هم كه شده انجام مي دهد و جالب اينكه هرچه مي كند جز همان نتيجه اوليه يعني برخورد به كوه سر به فلك كشيده و صخرة مستحكم مقاومت چيزي نمي بيند. اما باز هم انجام مي دهد...
البته شايد رژيم آخوندي مقصر نباشد، چون بقول آقاي دكتر هزارخاني كه در مصاحبه اخيرشان با سيماي آزادي گفتند (نقل به مضمون ): «اين مجاهدين پديدة استثنائي هستند كه با ارادة عملي كه دارند مي توانند هرچيزي را كه ديگران فقط حرفش را مي زنند و آرزويش را دارند محقق كنند...»
راستي هم در مقابل اين پديدة استثنايي شما خودتان را با استغفار دقايقي جاي رژيم ملاها بگذاريد آخر چكار كند؟ خودش را به چه آب و آتشي بزند كه تا به حال نزده است؟ و به كدام دستاويزي چنگ بزند كه تا به حال به آن نيآويخته است تا از چاه سرنگوني بيرون بكشد؟
يك روز فكر مي كرد مي تواند با 1000 موشك اسكات ارتش آزاديبخش و مجاهدين را كمرشكن كند. ولي نشد!
 يك روز ديگر فكر مي كرد با همدستي و باج دادن به 12دولت خارجي و بمباران تمامي قرارگاههاي آنها مي تواند اين كار را محقق كند. ولي باز هم نشد!
يك روز فكرمي كرد با گسيل خانواده هاي وزارتي و نجاستي و بازكردن شير عواطف به اصطلاح خانوادگي روي مجاهدين و بعد هم راه انداختن بيش از 300 بلندگو در اطراف اشرف و زوزه و عربده كشي 24ساعته و هفت روز هفته طي بيش از 600 روز، مي تواند اين پديدة استثنايي را در هم بشكند. ولي نشد!
روزي ديگر با حمله و هجوم وحشيانه مثل 6 و 7 مرداد و 19 فروردين و يا با كوچ اجباري از اشرف به زندان ليبرتي و اينجا هم با محاصرة پزشكي و غذايي و لجستيكي كه مثلا  براي هر 400 نفر يك خودرو آنهم با سوخت قطره چكاني و با قيمت چند برابر و...مي تواند عزم و ارادة سترگ سرنگوني را از مجاهدين بگيرد. ولي اين ها هم نشد!
آخر چه كار كند؟ واقعاً براي از دور خارج كردن و پاشاندن تشكيلات و سست كردن اين عزم جزم و ارادة عمل...چه خاكي بر سرش بريزد؟
شيطان سازي كند؟ خوب البته به قول خودشان كار فرهنگي هم كم نكرده، مثلا براي بدنام كردن مجاهدين و مخدوش كردن خط و خطوط و مناسبات و تشكيلات و... انبوهي كتاب نوشته و يا بازنشر داشته به طوريكه فقط از ابتداي سال 92 تا مرداد 93 تعداد اين كتابها به 51 جلد رسيده اين خودش 5 برابر ميانگين كتابهايي است كه در دهه هاي 60 و 70 نوشته اند و...يا چقدر  فيلم درست كرده. خوب ديگر چقدر توليد كند و در كارخانه مهمل بافي، ببافد؟
و حالا سوال اين است كه چرا مجدداً ملاها دست به اين اقدامات چندين بار تجربه شده شان عليه مجاهدين مي زنند مگر نتيجه را نمي دانند؟
بايد گفت آري آري مي دانند يعني رژيم و اطلاعات آن اينقدرها هم احمق و ديوانه نيستند كه ندانند. ولي ناچارند، ناچار و يا به عبارت ديگر بيچاره هستند، به معني واقعي كلمه «بيچاره» يعني در مقابل پديده يي استثنايي قرار گرفته اند كه اگر دنيايي هم تكان بخورد اينها نه تنها از جاي خود سرسوزني تكان نمي خورند، بلكه با عزمي جزم تر و با ارادة عملي پولادين تر راه را ادامه مي دهند.
 لذا ما نيز به تمامي اين تشبثات و اقدامات صدبار تكرار شده و كهنة اطلاعات آخوندي گفته ايم و باز هم مي گوييم: «بيا, بيا, بيا» و «بجنگ تا بجنگيم...»
پس در آخر اگر اجازه دهيد مي خواستم يك كلمة كوتاه به كلام قصار انيشتين اضافه كنم: «كسي كه كاري را دوباره و دوباره انجام دهد و انتظار نتايج متفاوتي دارد يا ديوانه است و يا بيچاره!!»
وقتي مقالة برادرم علي را در سايت ايران افشاگر خواندم, پرندة خاطراتم به سلولهاي انفرادي كميته مشترك تهران و آن شلاق ها و شكنجه ها و...پرواز كرد. جاييكه شكنجه گران فقط از من يك چيز مي خواستند, اينكه من به عنوان برادرش كاري كنم كه او دست از مبارزه و مجاهدت بردارد و خودش را تسليم و معرفي كند! آنهم با شلاق (كابلي) كه رويش نوشته شده بود «زبان منافق»!! و...
آري گروگان گيري و استفاده از عواطف خانوادگي چيز جديد و نويي براي رژيم آخوندي نبوده و نيست كما اينكه وقتي من نيز موفق شدم به صفوف ارتش آزاديبخش ملي ايران در اشرف بپيوندم، مادر و پدرم را دستگير و تحت فشار و شكنجه قرار دادند تا به زعم خودشان از همين عواطف خانوادگي براي كندن و بْراندن و ندامت و تسليم ما استفاده كنند. ولي هيهات...
راستي چرا باز هم رژيم آخوندي در مقابل مجاهدين كه بارها و بارها اين تشبثات را به انحاء مختلف آزمايش كرده است باز هم آزموده را مي آزمايد؟
به ياد جمله يي از انيشتن در تعريف ديوانه و ديوانگي افتادم كه مي گويد: «به كسي اين واژه (ديوانه) اطلاق مي شود كه كاري را دوباره و دوباره انجام دهد و انتظار نتايج متفاوتي داشته باشد.» حالا شما اين رژيم مفلوك و وزارت بدنامش را نگاه كنيد كه به چه ديوانگي و جنون گاوي رسيده است كه كارها و اقداماتش عليه مجاهدين را نه دوباره و دوباره بلكه ده باره و صدباره هم كه شده انجام مي دهد و جالب اينكه هرچه مي كند جز همان نتيجه اوليه يعني برخورد به كوه سر به فلك كشيده و صخرة مستحكم مقاومت چيزي نمي بيند. اما باز هم انجام مي دهد...
البته شايد رژيم آخوندي مقصر نباشد، چون بقول آقاي دكتر هزارخاني كه در مصاحبه اخيرشان با سيماي آزادي گفتند (نقل به مضمون ): «اين مجاهدين پديدة استثنائي هستند كه با ارادة عملي كه دارند مي توانند هرچيزي را كه ديگران فقط حرفش را مي زنند و آرزويش را دارند محقق كنند...»
راستي هم در مقابل اين پديدة استثنايي شما خودتان را با استغفار دقايقي جاي رژيم ملاها بگذاريد آخر چكار كند؟ خودش را به چه آب و آتشي بزند كه تا به حال نزده است؟ و به كدام دستاويزي چنگ بزند كه تا به حال به آن نيآويخته است تا از چاه سرنگوني بيرون بكشد؟
يك روز فكر مي كرد مي تواند با 1000 موشك اسكات ارتش آزاديبخش و مجاهدين را كمرشكن كند. ولي نشد!
 يك روز ديگر فكر مي كرد با همدستي و باج دادن به 12دولت خارجي و بمباران تمامي قرارگاههاي آنها مي تواند اين كار را محقق كند. ولي باز هم نشد!
يك روز فكرمي كرد با گسيل خانواده هاي وزارتي و نجاستي و بازكردن شير عواطف به اصطلاح خانوادگي روي مجاهدين و بعد هم راه انداختن بيش از 300 بلندگو در اطراف اشرف و زوزه و عربده كشي 24ساعته و هفت روز هفته طي بيش از 600 روز، مي تواند اين پديدة استثنايي را در هم بشكند. ولي نشد!
روزي ديگر با حمله و هجوم وحشيانه مثل 6 و 7 مرداد و 19 فروردين و يا با كوچ اجباري از اشرف به زندان ليبرتي و اينجا هم با محاصرة پزشكي و غذايي و لجستيكي كه مثلا  براي هر 400 نفر يك خودرو آنهم با سوخت قطره چكاني و با قيمت چند برابر و...مي تواند عزم و ارادة سترگ سرنگوني را از مجاهدين بگيرد. ولي اين ها هم نشد!
آخر چه كار كند؟ واقعاً براي از دور خارج كردن و پاشاندن تشكيلات و سست كردن اين عزم جزم و ارادة عمل...چه خاكي بر سرش بريزد؟
شيطان سازي كند؟ خوب البته به قول خودشان كار فرهنگي هم كم نكرده، مثلا براي بدنام كردن مجاهدين و مخدوش كردن خط و خطوط و مناسبات و تشكيلات و... انبوهي كتاب نوشته و يا بازنشر داشته به طوريكه فقط از ابتداي سال 92 تا مرداد 93 تعداد اين كتابها به 51 جلد رسيده اين خودش 5 برابر ميانگين كتابهايي است كه در دهه هاي 60 و 70 نوشته اند و...يا چقدر  فيلم درست كرده. خوب ديگر چقدر توليد كند و در كارخانه مهمل بافي، ببافد؟
و حالا سوال اين است كه چرا مجدداً ملاها دست به اين اقدامات چندين بار تجربه شده شان عليه مجاهدين مي زنند مگر نتيجه را نمي دانند؟
بايد گفت آري آري مي دانند يعني رژيم و اطلاعات آن اينقدرها هم احمق و ديوانه نيستند كه ندانند. ولي ناچارند، ناچار و يا به عبارت ديگر بيچاره هستند، به معني واقعي كلمه «بيچاره» يعني در مقابل پديده يي استثنايي قرار گرفته اند كه اگر دنيايي هم تكان بخورد اينها نه تنها از جاي خود سرسوزني تكان نمي خورند، بلكه با عزمي جزم تر و با ارادة عملي پولادين تر راه را ادامه مي دهند.
 لذا ما نيز به تمامي اين تشبثات و اقدامات صدبار تكرار شده و كهنة اطلاعات آخوندي گفته ايم و باز هم مي گوييم: «بيا, بيا, بيا» و «بجنگ تا بجنگيم...»
پس در آخر اگر اجازه دهيد مي خواستم يك كلمة كوتاه به كلام قصار انيشتين اضافه كنم: «كسي كه كاري را دوباره و دوباره انجام دهد و انتظار نتايج متفاوتي دارد يا ديوانه است و يا بيچاره!!»
سه شنبه, 09 دی 1393 08:13