۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۸, دوشنبه

گاندی در «آینۀ نگاه» نهرو


 

                         گاندی در «آینۀ نگاه» نهرو

ـ «حتي مرگش نيز, دارای شكوه و حالت هنري يي بود. اين مرگ در شأن او و زندگي يي بود كه او كرده بود. مُرد در حالي كه قواي او به خوبي كار مي كرد؛ و در حالي كه بي شك دوست مي داشت بميرد, يعني در حين دعا, او مرد. به عنوان شهيدي در راه وحدت, كه عمر خود را وقف آن كرده و لايَنقَطِع (=بی وقفه)، در راه آن كوشيده بود. خاصه در يكي دو سال آخر.

او به طور ناگهاني مرد. بدان گونه كه هر كسي بايد آرزوي چنين مرگي بكند. نه فرسودگي جسم بود, نه بيماري دراز و نه خرفتي كه به همراه كهولت مي آيد.

چرا ما بايد براي او عزادار باشيم؟

 

(گاندی و نهرو)

آخرين خاطره يي كه از او داريم, خاطرۀ مقتدايي است كه گامش در پايان راه سبك بود؛ لبخندش تسلّيبخش بود و چشمانش پر از خنده.

هيچگونه ضعفي در نيروي جسماني و فكري او راه نيافته بود. زندگي كرد و در اوج قدرت جسماني خويش مرد, و تصويري كه از خود در ذهن ما نهاد, و در ذهن روزگاري كه ما در آن زندگي مي كنيم, هرگز زايل نخواهد شد.

اين تصوير به بيرنگي نخواهد گراييد. هنگامي كه ما در اين كشور مي رفتيم كه به فقر معنوي روي كنيم, باپو (لقبي كه به گاندي داده بودند, به معناي پدر ملت) آمد و ما را غني كرد؛ ما را قوي ساخت و قدرتي كه او به ما بخشيد براي يك لحظه و يك روز و يك سال نبود, بلكه چيزي بود كه بر ميراث ملّي ما افزود».

(نوشته هاي بي سرنوشت, دکتر محمدعلي اسلامي نَدوشَن, چاپ اول, بهار 1356, ص236).

ــــــــــــــــــــــــــــــ

ـ نَدوشَن: از روستاهای بخش خضرآباد شهرستان یزد