۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۵, جمعه

به خانم يا آقاي X مأمور در «بيت» يا وزارت تابعه استاد جلال گنجه اي

 استاد جلال گنجه اي
از: جلال گنجه اي
«السلام علي من اتبع الهدي» و «لعنة الله علي القوم الظالمين» و علي «من اسرجت و الجمت و تهيأت لقتال الحسين (ع) و اصحابه اجمعين من الاولين و الآخرين».
نامهٌ فضاحت‌باري را كه با امضاي «ابراهيم خدابنده» خطاب به من فرستاده ايد، رسيد و قرائت شد. گو كه ممكن است مأمور تحرير و تايپ اين نامه –باحتمال ضعيف- شخص ابراهيم خدابنده (فعلا «شيطان بنده») بوده باشد، اما به دلايل يقين آور، باضافهٌ امارات و قرائن تإييد كنندهٌ بسيار، محتويات اين نامه متعلق به او نيست چرا كه نامبرده، حتي در وضعيت نگونبختي كنوني، نمي توانست دزدي باشد كه چنين ناشيانه به كاهدان بزند.
مزدور ايراهيم خدابنده (شيطان بنده)
خانم يا آقاي X، ليكن! ابراهيم خدابنده نه يك آدرس كه بسياري آدرسهاي مستقيم و غيرمستقيم مرا خوب مي داند و يا مي تواند به آنها دسترسي داشته باشد. او مي داند كه هر نامه و بستهٌ پستي يا توسط قاصد كه براي من به آدرس مقر شوراي ملي مقاومت، شمارهٌ 16، كوچه گُرد، شهر.... استان... و كد پستي... در كشور فرانسه، فرستاده شود، فوري به دست من مي رسد، چنانكه انبوهي ايراني و خارجي، افراد عادي و يا كاركنان رسانه ها و نهادهاي مختلف بين المللي، در نقاط مختلف دنيا، از طريق همين آدرس با من سروكار دارند . و تازه، براي تمامي كساني كه از اين حقيقت روشن بي اطلاع بوده و يا منافعي در نرسيدن سريع نامه خود به اينجانب داشته باشند، يافتن آدرس كسي به شناخته شدگي من، از طريق موتورهاي جستجوي اينترنتي به راحتي «آب خوردن» است. و جدا از همهٌ اينها، ابراهيم خدابندهٌ سابق، دهها نفر از دوستان، علاقمندان و مرتبطين مرا در كشورهاي مختلف غربي شخصاً مي شناسد كه مي توانسته از طريق آنها و حتي به هزينهٌ داوطلبانهٌ خودشان، همه نوع محموله اي (بجز بسته هاي انفجاري رژيم آخوندي) را به دست شخص من برساند. چنانكه نامبرده اگر آنقدر مسخ نشده كه مي تواند نام مرا بياد بياورد، حتماً مي فهمد كه مخاطبي در سطح من، مي تواند از اين دعوي مضحكهٌ «دسترسي نداشتن به آدرس»، بسياري حقايق را تا «فرحزاد» دريابد.
باين ترتيب، واسطه كردن فلان «شورشي پخمه و دروغگو» با محمل «دوست دوران دانشجويي»، تنها و تنها نعل وارونه اي است كه فرمانروايان اين شخص، يعني آقاي «شيطان بنده»، براي ارسال ترهاتي سرگشاده... و از طريق سايت بدنام يك «بريده مزدور سفله»، همان «شورشي پخمه و دروغگو» به وي تحميل كردند، كاري كه حتي اگر نمي‌خواستند، لامحاله پرده را از بلاهت و يا –دست كم- «تخرخر» اندر شيوهٌ رد گم كردن، كنار مي زند و سطح مقام Xدر «نظام جمهوري اسلامي» به رهبري يك نامسلمان نمادين، علي خامنه اي، را برملا مي كند، كسي كه در اين روزگار نگون بختي بريدگي و مزدوري، در مقام فرماندهٌ كنوني «شيطان بنده» به وي ديكته مي كند.
اين از تاكتيك نعل وارونهٌ ابلهانه، اما مختصري هم در محتواي نامهٌ سرگشاده
 مقام ‌X و آقاي منشي، «شيطان بنده»، من در يادداشت كوتاهي كه به پاس احترام همرزمان هنرمند و قهرمانم، استاد عاليوندي ، سركار خانم همت آبادي و مجاهدان خلق، بهنام و شهرام عاليوندي نوشتم، اصلاً نياز به رفتن «نزد قاضي» و بازگشتن «راضي»، نداشته ام. بلكه اين خود من بودم كه واقعه اي را «تحليل» و «قضاوت» و «محكوم» كردم و لذا، قاضي خودم بودم كه يك «جرم مشهود» و يا «تشت رسوايي از بام افتاده» را حلاجي مي كردم. يعني بطور خاص، انگيزه و نيت ترتيب دهندهٌ تماس «وكيل اتريشي» با خاندان عاليوندي-همت آبادي را كه افشا كردم و توضيح دادم كه هدف ترتيب دهندهٌ اين نقشه، تمهيد و ارتكاب «قتل عمد» اين پدر و مادر فرزانه و برخوردار از روحيات حساس هنرمندانه بود. و اين تحليل و قضاوت را هيچكدام از قربانيان توطئه اظهار نداشته بودند، كه صدا و تصويرشان در گفتگوها و اظهارنظرهايشان طي برنامهٌ «پروندهٌ» سيماي آزادي، هنوز در سايت مربوطه در دسترس است.
براي اطلاع مقام ‌X و آقاي منشي، من خوشبختانه از نامه هاي مشابه كه به شيوهٌ مشابه، به امضاي «ابراهيم خدابنده» خطاب به همرزمان قهرمان يادشده نوشته شده است، خبردار شدم و از اين گفته –اگر دروغ و باصطلاح خالي بندي نباشد- خوشحال شدم كه ممكن است طبق سياست كهنهٌ «آي دزد، آي دزد»، يك اقدام قضايي در اين رابطه به جريان افتاده باشد. چون در اين صورت، وكيل اتريشي به مقامات قضايي توضيح خواهد داد كه چگونه در جريان ماجرا قرار گرفته و هويت و صداي كسي را كه تلفني با وي تماس گرفته بود، چگونه و با كمك كدام نشانيها تشخيص داده كه از «ابراهيم خدابنده» است. در اين صورت، مقاومت ايران بازهم فرصتهاي ارزشمندي همانند «حكم قضايي آرژانتين»، «حكم دادگاه ميكونوس»، «دادرسي جاري در رم»، و اين بار در «اتريش» خواهد داشت تا جنايتكاران دين فروش حاكم را بر بام دنيا به جهانيان بشناساند. به خصوص كه اين بار نه‌تنها كاركرد «ديپلومات-تروريستهاي وزارتي»، بلكه مزدوران ديگري از قماش «بريده مزدوران» موسوم به «اعضاي سابق مجاهدين» را از طريق مراجع قضايي معتبر بين المللي، به تماشا خواهيم گذاشت.
بد نيست كه پيش از طرح پرسشي كه از نامه نگاري مقام X خطاب به اينجانب بنويسم، خيلي كوتاه گفته باشم و اگر –به احتمال ناچيز- فريب خوردگاني در ميان باشند، نصيحت كرده باشم كه اينقدر مثل منشي آقاي  X كاريكاتورهاي مبتذلي به نام «انتقاد به رهبري سازمان» را به ريش نگيريد. آخر اين ترهات باصطلاح «انتقادي» شما، كدامش همانهايي نيست كه «پدر كيا» موقعي كه هنوز «توده اي خط امام» بود، به ميان نكشيده باشد تا برسد به نشخوار همانها توسط فاميل مشهور و الگوي عملي همان «شورشي پخمه» كه «دوست دانشجويي» منشي اين نامه پراكنيها، يعني ابراهيم «شيطان بنده» است. اگر شمايان نمي فهميد، همگان مي دانند كه اين داستان «كيش» و «رهبران فلان» و...، نه تنها كشف تازهٌ شمايان نيست، بلكه اصلاً كشف نيست زيرا تمامي بريدگان، اپورتونيستها، خائنان و... در تمامي جنبشهاي رهايي بخش، از فلسطين و برعليه ابوعمار فقيد گرفته تا جنبش مقاومت فرانسه و عليه ژنرال دوگل، همين ترهات را استعمال مي كرده و مي كنند و خواهند كرد. و اگر سوادش را داشته باشيد، مي توانيد مشاهده كنيد كه در دورانهاي دور. هزاران ساله هم، باز همين بساط بود و همين كلمات و فحاشيها را نثار –براي مثال- پيامبران خداوند مي كردند.
در ميانهٌ تمامي مزخرفات تكراري و نشخواري، به خصوص اين كلمهٌ «فرقه» كه در واژه نامهٌ معاصر ايران تنها در مورد «فرقهٌ دموكرات» متعلق به غلام بحيي پيشه وري بكار رفته است، موجوديتي كه در اصل شاخه اي از حزب كمونيست شوري، بخش جمهوري آذربايجان بود.، اينك اما كاربرد شمايان از اين كلمه، تا آنجا كه به زبان فارسي بر مي گردد، بيشتر مصداق ضرب المثل «سوراخ دعا گم كردن» است تا حتي يك فحش ركيك ضدانقلابي و... و گرنه اگر اين نوع سروصداهايتان كمترين ربطي به «شقيقه» داشت، اربابان فرنگ‌نشين شمايان به عبارت ناچسب «سكت» پناه نمي برده و در قافيه اش گير نمي كردند كه اين ديگر چه سكتي است كه –دست كم- در چهار قارهٌ عالم با هزاران شخص و شخصيت سياسي از 72ملت و كشور جهان، بده-بستان دايمي دارد و بوروكراسيهاي عريض و طويل ابرقدرتها هم نتوانستند كمترين سند حقوقي براي اين مزخرفات ناچسب دست و پا كنند..
در اين ميانهٌ هرزه درايي و جفنگ پراكني، حالا شانس اين بنده را ببين كه مقام X از آبدارخانهٌ بيت رهبري و يا دفتر وزارتي، به اينجانب رهنمود مي دهد كه در مورد «كاركرد».. «فرقه مطالعه و بررسي كنم». كسي نيست گوش اين ابله يا ابلهان را بكشد كه لااقل از پشيماني سردار تيمسار دكتر فيروزآبادي، رئيس ستاد كل قوا، -و به گفتهٌ خودش- امربر علي خامنه اي عبرت بگيرند. آخر، اين يكي مخاطب شمايان، جلال گنجه اي، مصاديق عيني اين چيزها را نزديك نيم قرن قبل در حوزهٌ علميه و پاي درس خارج شخص «حضرت امام خميني» غور و مطالعه كرده و به ريش نامبارك خود ايشان تف كرده است، يعني اندر زمان و زمانه اي كه رهبر كنوني نظام فاشيزم مذهبي، خود بيش از جوانك امردي شمرده نمي آمد. و گرنه، اسلاف قديمي وزارتي شما، خيلي زودتر به نامه نگاري به اينجانب دست زده بودند. ليكن آنها بيش از شما ديده و فهميده بودند كه اينجانب تا كجا با چشم باز، رجوي را شناخته و هزار خميني و خامنه اي را با موي يكي از مجاهدان تربيت شدهٌ او تاخت نخواهم زد. اگر قصد اختصار نداشتم، جا داشت از قصه هاي شكست خوردن ترفندهاي «شهيد بهشتي» و يك گله «شهيد محراب» و شهيد چه و چه و.... را كه به طمع جذب اينجانب عرض خود مي برده و زحمت ما ميداشتند، به يادتان مي انداختم.
و اما پرسشي كه براي من پيش آمده، اين است.كه راستي، آيا نوشتن چنين مزحرفاتي به مخاطبي از نوع من، از چه انگيزه اي برخاسته است؟. اين كه من يك توطئهٌ جنايت و «قتل عمد» دو هنرمند مقاوم قهرمان را فهميده و افشا كرده ام، جز يك افتخار براي من و يك تودهني گيج كننده به حضرات نبوده است؟ پس منطقي نيست كه اين نامهٌ سرگشاده به قصد «افشاگري» من و همرزمان قهرمانم صورت گرفته باشد. آيا خواسته اند امثال ما را از روند قضايي ادعايي بترسانند؟ اين احمقانه تر است چرا كه مگر ما استقبال نمي كنيم و براي نمونه، در داستان 17ژوئن بالاترين مسئول ما، خانم رجوي، در مقابل دوربينها اعلام و تكرار نكرد كه بي صبرانه از برگزاري «دادگاه» استقبال مي كنيم. اين نه فقط عناصر مفلوكي از قماش «شيطان بنده»، بلكه خود ديو جماران هم مي دانست و تجربه كرده بود كه ماها هميشه در زندگي مبارزاتي خود نشان داده ايم كه: «موجيم كه آسودگي ما عدم ماست ما زنده از آنيم كه آرام نگيريم».
پاسخ يقيني خود من به اين پرسش اين است كه خير! اين حرفها نيست! اين داستان هم تنها يك نمود از پريشانحالي تمامي X و Y و....هاي اين رژيم است كه در دروان اضمحلال، در هر ثانيه با چندين نمونه از اينها مواجه هستيم. حيف كه آوردن مثالهاي تكميلي در گنجايش اين يادداشت نيست اما بدنيست به همين سريال كثافتكاريهايشان در نمايش جاري خبرگان نيم نگاهي بيافكنيم...
...................................
جلال گنجه اي