۱۳۹۴ تیر ۷, یکشنبه

قواره سازي حقوق بشر بر قامتي ناراست یکشنبه, 07 تیر 1394 00:00

بر گرفته از سايت ايران افشاگر 
http://www.iran-efshagari.com/index.php/2015-01-20-00-13-13/2015-01-20-00-15-24/9565
وارونه كردن ارزش‌ها و مفاهيم عالي انساني از جايگاه حقيقي خود و به خدمت گرفتن آن در جهت اميال پست و ارتجاعی به‌منظور تثبيت حاكميت جهل و جنايت، از جرائم ويژة فاشيسم مذهبي حاكم بر كشور و شريعت دروغين آن است. شريعتي كه در آن دجاليت، حیله‌گری، سالوس و ريا، ركن اساسي حكومت و ولايت سفياني است. متقابلاً تجاوز به قاموس كلمات در فرهنگ و تمدن ايراني، مرادف خيانت و در فرهنگ اسلامي مستوجب لعنت خداوندی است مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ... وَلَكِن لَّعَنَهُمُ اللّهُ ...{46-نساء}، اما حكومت آخوندي در دستگاه نظری‌اش معتقد است: «... امروزه نيز انسان‌ها در اشکال مختلف و مدرن و انساني، در اين ميدان [منظورش زندگي است]، شکار و شکارچي هستند. اگر قبول کنيم که در اين ميدان، هرچه هست شکار و شکارچي است، بايست يکي از چهاراصل محکم شکار و شکارگاه که همان حیله‌گری است را نيز بپذيريم. همچنين بپذيريم که در اين ميدان، جايي براي فداکاري و صداقت وجود ندارد...»(از سایت‌های زنجیره‌ای اطلاعات آخوندي 28/02/94).
درخشش انديشة بالندة مجاهدين در برابر چنين تاریک‌اندیشی اين هيولاي مادون تاريخي، در اين نقطه بيشتر بارز می‌شود. تلألويي بی‌مانند كه در عين پيشبرد يك مبازره سرسخت سياسي خونين و آشتی‌ناپذیر، نگهباني و احياي ارزش‌های اخلاقي‌ ـ ‌انساني را هم به‌صورت مضاعف مدنظر دارد. بنابراين چنگ در چنگ شدن با دشمني این‌گونه شرير و دروغ‌گو كه در ظاهر چيزي می‌نماید ولي باطني عكس دارد البته كاري دشوار و بغرنج است كه هر نيرويي را توان و ياراي ورود به آن نيست، اما وارد شدن به آن‌هم يك افتخار و موهبت استثنايي است كه حقانيت و داشتن يك ظرفيت شگرف و عظيم از ارزش‌هایی اصيل را بيان مي‌كند. ارزش‌هایی كه نه در لفاظي، كه با عبور از يك كشاكش سهمگين امتحان حقانيت و اصالت خود را به اثبات می‌رساند و ماية سربلندي تاريخي براي چنين نيرويي است.
تفكر پليد ولایت‌فقیه تنها در محدودة حاكميت غصب شده سرزمين ايران باقي نمانده و خليفه ارتجاع با بسط‌ اين دجاليت در منطقه به دنبال اهداف پليد توسعه‌طلبانه خود است. در این ميان عراق به‌طور خاص از الويت برخوردار بوده است این‌گونه بود كه در غارت گوشت قرباني قدرت، به شبه‌نظامیان نيروي تروريستي بدر در عراق، نسبت به وزارت «حقوق بشر» هم به همين سياق عمل شده است كه مصداق «برعكس نهند نام زنگي كافور» تلقي می‌شود. اين جريان وحشي و عقب‌مانده كه در طائفه گري و توحش‌های بروز داده‌شده‌اش در طي اين ساليان نه‌تنها عراقيان بلكه وجدان بشري را هم آزرده ساخته است وقتي در مسند «حقوق بشر» می‌نشیند، نتيجه چيزي جز دفاع از حقوق دژخيمان و كفتاران عمامه دار تهران به دست نمی‌آید، حق كشتار، حق دزدي و چپاول، حق تجاوز و تعدي و ... این‌گونه است كه در ميان تمام موضوعات حقوق بشري كه عراق خون‌چکان روزانه با آن درگير است ناگهان وزير مربوطه رسالتي جز حل‌وفصل مشكل ترابري مشتي از مأموران گشتاپوي آخوندي روي دوش خود احساس نمی‌کند و در سايت وزارت مربوطه بعد از «ب»ي بسم الله، مقدمتاً بايد ارادت خود به حاكميت ولایت‌فقیه را بيان كند: «... محمد مهدي بياتي وزير حقوق بشر بر تمايل دولت عراق بر نگهباني از حسن هم‌جواری با همه مردم جهان تأکید كرد...»، گويي مسئوليت او پرداختن به امور خارجه است! و نه امور حقوق بشر.
این‌گونه است كه در دستگاه او حقي براي اعتراض و مخالفت با قدرت حاكم به رسميت شناخته‌شده نيست. اعتراض به نقض حقوق بشر و حقوق پایه‌ای شهروندي گناهي نابخشودني است، حقي براي مقاومت در برابر بيداد و دفاع از شرافت درنظر گرفته نمي‌شود. والا چگونه ممكن است كسي نه در يك موضع رسمي حقوق بشري، كه فقط در صورت بشري هم باشد ولي وجدانش به این‌همه جنايت و حق كشي در ايران رضايت دهد؟ چگونه ممكن است این‌همه بی‌عدالتی و ظلم رژيم آخوندي را حتي در همين عراق ببيند و نه‌تنها نسبت به آن ساكت باشد بلكه با آن همدستي هم نمايد؟ چگونه ممكن است در موضع حقوق بشر باشد ولي روز روشن در قرن بيست و يكم، موقعيت اعلام‌شده بین‌المللی و قانوني مجاهدان ليبرتي را انكار كند؟ چگونه در يك موضع به‌اصطلاح حقوقي و حقوق بشري برخلاف پایه‌ای‌ترین اصل حقوق يعني اصل برائت، هر اتهام اثبات نشده‌ای را بتواند بر زبان رانده و وجداني آسوده هم داشته باشد؟