بهاى آزادى ـ نادر افكاري |
-«پاسيوناريا»
که در لغت به معنی «گل احساسات» است، اسم مستعار دولوروس ايباروری، بانوی مقاومت اسپانيا
بود كه در سخنرانی خداحافظی خود در بارسلون به زنان و مردان اسپانيايی گفت: «به فرزندانتان
در مورد آنهایی که از درياها و کوهها گذشتند و از مرزهای حفاظتشده توسط سرنيزه رد
شدند، تعريف کنيد و بگوييد درحالیکه سگان تشنه در پی دريدن گوشتشان بودند، آنها از
همهچیز خود گذشتند: عشقشان، کشورشان، خانه و ثروتشان، پدرانشان، مادرانشان، همسرانشان،
برادران و خواهران و فرزندانشان... تا به ما بگويند: ما اینجا هستيم، برای آرمانمان،
آرمان همه بشريت مترقی و پيشرو»...
- «ارنستو
چه گوارا دلاسرنا» در سال 1330در رشته پزشكي فارغالتحصیل شد. چه گوارا در رهبري مبارزات
خلق كوبا عليه ديكتاتوري“باتيستا“ تا پيروزي انقلاب شركت كرد. او سمبل “نه“ گفتن به
دشمن در هر شرايطي بود. او گفته بود: «يک انقلابی واقعی توسط حس بزرگی از عشق راهبری
میشود» و با همين عشق به آزادي و برابري تا پاي جان ايستاد و جاودانه شد.
- میرزا
یونس معروف به «میرزا كوچك خان» در سال 1296در گیلان به صفوف آزادیخواهان پیوست و
برای مقابله با محمدعلی شاه روانه تهران شد او سختیهای بسياري در مسير مبارزهاش كشيد
و تا آخرش مقاومت كرد و با تقديم پيكر یخزدهاش در محراب آزادي، تبديل به الگوي مقاومت
تا به آخر شد.
-بنیانگذاران
سازمان مجاهدین خلق ایران، محمد حنیفنژاد، سعيد محسن و علیاصغر بديع زادگان علاوه
بر اینکه در سال 1344بنبست مبارزات پارلمانتریستی را شكستند، پس از دستگیریشان در
سال 1350گفته بودند که خون خود را بهعنوان تضمین پیروزی این راه قرار میدهند، به
عهد خود وفا كردند و بر تارك تاريخ ايران نشستند.
در ادامه خط وفاي به پيمان و فداي بيكران، صباي شهيد نيز در آخرين دقايق
حياتش با گفتن «ما تا آخرش ایستادهایم» الگوي فداي نسل معاصر شد.
...
در میان انسانهایی که به دنیا میآیند و سپس درمیگذرند، انسانهای والا
و انقلابيوني هستند که زندگیشان، حیاتی خلاق و جوشان است و مرگشان، نه نیستی، که جاودانگی
است. زیرا خالقان قدرت معنوی و حیات پایندهیی هستند که بشریت را بهپیش میبرند. براي
رسيدن به آزادي، چه در آنسوی جهان در آمريكاي لاتين و چه در اروپا، در اسپانيا در
دهههای پيش و چه در اینسوی جهان در اشرف يا زندان ليبرتي در بغداد و چه در زندانهای
ايران، هدف بهزانو درآوردن دشمن آزادي است كه اين را هم فقط میشود با ايستادگي و
پايداري و مقاومت تا به آخر محقق كرد و داغ تسليم و ندامت را بر دل دشمن و هم پالگيهايش
گذاشت.
و حالا خانم مريم رجوي كه دبير کل سابق سازمان عفو بينالملل نروژ در
هنگام اولين سفر خانم مريم رجوي به نروژ او را «مارتين لوتر مسلمانان» لقب داد و در
همان زمان يکي ديگر از مهمترين نويسندگان و روزنامهنگاران دانمارکي او را «ژاندارک
مسلمان» خطاب كرد، پرچم مبارزه براي به ثمر نشاندن آرمان آزادي را به دست گرفته است.
كسيكه هميشه لبخند یک فاتح بزرگ را برچهره دارد و با پشتوانه و گنجینه 50 سال قدمت
مبارزاتي سازمان مجاهدين، رو در روي رژيم زنستیز آخوندي در تدارك سرنگوني اين رژيم
بهعنوان اصلیترین مانع آزادي است. اوست كه بهار ایران را محقق میکند و بهعنوان
سمبل و الگویی عالی برای زنان، بهویژه زنان مسلمان در ایران و منطقه است. كسيكه ناممکنها
را ممكن میسازد و درهاي بسته و ناامیدی را میگشاید. كسيكه تا بن استخوان معتقد به
قيمت دادن براي كسب گوهر گرانبهای آزادي است و در اين رابطه میگوید:
«اگر
برای رسیدن به آزادی، باید از هفتخوان سرکوب و زندان و شکنجه و تیرباران گذشت، اگر
برای رسیدن به آزادی باید از هفتخوان اتهام و شیطان سازی و خنجر و خیانت عبور کرد،
اگر برای رسیدن به آزادی باید از هفتخوان هفتاد ابتلا و آزمایش گذشت، آری، آری، ما
در نبرد آزادی، برای صدها هفتخوان دیگر حاضر و آمادهایم.»
او در جمله ديگرش میگوید: «ما براي به دست گرفتن قدرت مبارزه و فداکاری
نمیکنیم. ما حتي براي سهيم شدن در قدرت و حكومت چشم ندوختهایم. اين برقراري حاكميت
مردم و دموكراسي است كه بزرگترین رسالت ما است. ما افتخار میکنیم كه فداي انتخاب
آزادانه مردم ايران باشيم. من و ما براي زنده نگهداشتن شعله اميد و تحقق همين آرزو
تمامي سختیها را به جان خريده و پذیرفتهایم من به اين آينده پرشكوه ایماندارم و
براي آن تمام هستیام را نثار میکنم. ما از همهچیز خود دستشستهایم تا همهچیز را
براي ملت ايران به دست آوريم.»
رئیسجمهور برگزيدة مقاومت در برنامه كهكشان امسال به نسل پیشتاز ايران
يادآوري كرد كه تنها گوهر ماندگار، اميد و ايمان و صداقت و فداكاري است كه مجاهدين
هیچگاه به ثمرات آن براي خودشان چشم ندوختهاند و اين مبارزة آرمانخواهانه و بيچشمداشت
را اینگونه تعريف كرد:
«آرمان
داشتن، يعني؛ مثل کوه ماندن و مثل رود رفتن و در هر بلا و توفاني پرچم آزادي را هرچه
محکمتر در دست فشردن. از گذشت زمان و از قيمت سنگين آن هيچ هراسي نداشتن. اين است
راهي که سفينه آزادي را به ساحل نجات ميرساند.»
نادر افكاري
تير 94