۱۳۹۴ خرداد ۳۰, شنبه

حسین یعقوبی:‌ ویلپنت پاریس، مریم رجوی و فریاد درد مشترک

حسین یعقوبی:‌ ویلپنت پاریس، مریم رجوی و فریاد درد مشترک 

زمانی که ویتنام در دهه شصت میلادی در آتش جنگ می سوخت، در خود آمریکا و در بسیاری از کشورها که شهروندانشان به خاطر آزادی بیان به صلابه کشیده نمی شدند، مردم در اعتراض به عفریت جنگ و در حمایت از مردم ویتنام و مقاومت ویت کنگ بپاخاستند. این حس همدردی و نوعدوستی بزودی به تعهد وجدانی تبدیل گشت و بسیاری را بر علیه این بیدادگری به حرکت وادشت. و شگفتا که در آن دوره نیز بسیاری از روشنفکران متعهد و نیروهای آگاه، متاثر از مقاومت مردم ویتنام، منجمله در خیابانهای برلین شعار می دادند "یک، دو، سه، چندین ویتنام بسازید!". فلسطین مجروح را بنگرید، که نه تنها جهانی را به حمایت از مظلومیت خلقش برانگیخته بلکه الهام بخش بسیاری از جنبش های آزادی بخش منطقه و جهان گردید. در تا بستان ۱۹۷۳ وقتی دولت قانونی سالوادور آلنده با کودتای نظامی پینوشه سرنگون گردید و ماشین ترور و وحشت دیکتاتوری، کشتار مخالفین را آغاز کرد هزاران نفر از مردم کشورهای اروپایی که فرصت اعتراض داشتند خشم خود را از حکومت کودتاگران به نمایش گذاشتند.


این نمونه های همبستگی جهانی در دفاع از حقوق بشر و جنبشهای اعتراضی بر علیه حکومتهای مستبد و ضد بشری نشان می دهند که شعله های مقاومت خلقی که اراده کرده باشد بر علیه ظلم بشورد و زنجیرهای بیداد را بگسلد در دورترین نقاط جهان دیده می شوند و وجدان های بیدار را به حمایت از خود برمی انگیزند.
جهان ما و بویژه منطقه خاورمیانه مضافا بر همه زخمهای ترمیم ناشده ایی که از دهه ها سیاست های استعماری و ظالمانه بر تن دارد، امروز به طور واقعی در معرض یک تهدید جدی دیگر با خاستگاه فکری بنیادگرایی دینی قرار گرفته که به دلیل ماهیت عقب مانده و ارتجاعی اش نه تنها همه دستاوردهای مدنی جهان امروز که هویت انسانی نوع بشر را هدف قرار داده است. از سوریه و عراق و افغانستان تا آرژانیتن و کنیا و نیجریه و پاریس و مادرید، همه جا رد پای خونین هیولای بنیادگرایی که مرکز ثغل آن در ایران است، دیده می شود. امروز دختر بچه های ربوده شده در نیجریه از همان دردی رنج می برند که زنان قربانی اسید پاشی در ایران؛ شعله های مرگزای همین اندیشه ترویج کننده کینه و نفرت است که جان فرخنده را در افغانستان می گیرد و بیشمار انسانهای دیگر را در اقصی نقاط جهان با شقاوت تمام به کام مرگ و نیستی می فرستد.
امروز دیگر بر کسی پوشیده نیست که رژیم حاکم بر ایران اصلی ترین کانون صدور بنیادگرایی و تروریزم در منطقه و جهان است. تحولات سوریه، عراق و یمن و نقش مخرب رژیم ایران در حمایت از رژیم جنایتکار اسد و گروههای وحشی بنیادگرا، انزجار و خشم خلق های آزادی خواه منطقه را به اوج رسانده و آنها را به متحدان استراتژیک مقاومت ایران که هماورد اصلی بنیادگرایی مذهبی است، تبدیل کرده است.
اما حقیقت انکار ناپذیر دیگر این است که مجاهدین و مقاومت ایران هم به لحاظ نظری و هم بطور عملی اصلی ترین مانع پیشروی این جریان ضد انسانی هستند، به این خاطر است که گردهمآیی ویلپنت به یک پلاتفرم مبارزاتی و میدان واقعی  رزم با آن تبدیل گشته است. 
قدرت نمایی عظیم سالانه مقاومت ایران در ویلپنت پاریس پرچمی است راهنما و برافراشته در دستان پرتوان زنی که با شعار بن بست شکن "می توان و باید" همه ستمدیدگان و مشتاقان آزادی و برابری انسان از قید و بند ستم و استبداد و بهره کشی را گرد هم می آورد تا پژواک دهنده صدای بی صدایان باشد. آری این صدای مظلومیت ارژنگ داودی و علی معزی و ریحانه جباری و فریناز خسروانی و همه زندانیان سیاسی و قربانیان شکنجه و اعدام بود که در ویلپنت پاریس از حنجره هزاران مشتاق آزادی فریاد می شد؛ فریاد دادخواهی هزاران زنی بود که در خروش مریم رجوی برای ایستادگی و پایداری به امید و ظرفیت مبارزاتی تبدیل می گشت، آن سان که می شنیدند: "آرمان داشتن، يعني، مثل كوه ماندن و مثل رود رفتن و در هر بلا و توفانی پرچم آزادی را هرچه محكمتر در دست فشردن. از گذشت زمان و از قيمت سنگين آن هيچ هراسی نداشتن. اين است راهی كه سفينه آزادی را به ساحل نجات می‌رساند" (از سخنرانی مریم رجوی در گردهمایی ویلپنت ژوئن۱۳۹۴).
این کلام مریم رجوی تا عمق جان هزاران زن و مردی که مشتاقانه به سخنانش گوش می کردند نفوذ می کرد زیرا که آنها در آن، نه تنها بیان شیوا و حماسی ترسیم خطوط مبارزاتی را، که یقین به استمرار مبارزه به هر قیمت و پیروزی را می دیدند. این حس مشترک که ریشه در تابلوی درخشانی از رزم و فدای بی انتها و تسلیم ناپذیری مجاهدین دارد، در برق نگاه یاران پرشوری که از چهارگوشه جهان گرد هم آمده بودند تا با شهدا و زندانیان سیاسی و مقاومت سرافراز مردم ایران تجدید عهد کنند، بوضوح دیده می شد.

از طرف دیگر حضور گسترده شخصیت های برجسته عربی، منطقه ای و بین المللی در اجتماع خیره کننده ویلپنت و حمایت آنها از برنامه های آلترناتیو دمکراتیک شورای ملی مقاومت ایران، مقدم بر هر چیز مبین این واقعیت است که جهان به درک جدیدی از توانمندی مقاومت ایران در رویارویی با تهدید جهانی بنیادگرایی دست یافته و به این باور رسیده است که پایانی بر این تهدید متصور نخواهد بود، مگر با سرنگونی رژیم آخوندی در ایران.

اگر در دهه های گذشته، آنطور که در ابتدا اشاره شد، اقشار آگاه جامعه انسانی در اعتراض به ظلم و جنگ و جنایت اعمال شده در حق همنوعان خود بپا می خاستند، ویلپنت اما علاوه بر آن به پایگاه الهام بخشی برای مردم ایران و خلق های منطقه در نبرد بر علیه ظلم و بیداد تبدیل گشته است. در ویلپنت، صحنه های های شورانگیز اتحاد و همدلی در مبارزه مشترک برای آزادی و برابری شعله های مقاومت را در دل همه رنج دیدگان زنده می کند و نه تنها ناقوس مرگ اندیشه عقب مانده و ارتجاعی خمینی را که چون ویروسی خطرناک سراسر منطقه را مورد تهدید قرار داده است، به صدا در می آورد، بلکه موتور محرکه عینی برای همه جریانات پیشرو و ترقی خواهی گردیده که زخم فاشیزم مذهبی را بر تن دارند و برای ایجاد جامعه ای آزاد و دمکراتیک تلاش می کنند.

بنابراین نباید به هوش و ذکاوت ویژه ای نیاز باشد تا به عمق سوزش سردمداران رژیم آخوندی و همه دلواپسان تغییر بنیادین در ایران از حضور قدرتمند مقاومت ایران در ویلپنت پاریس پی برد.
۲۹ خرداد ۱۳۹۴