منبع : افشای یاران شیطان ،10 می 2016
ماجرای اتوبوس نویسندگان - چرا وزارت اطلاعات موفق نشد اتوبوس نویسندگان ودگراندیشان را در مسیر ارمنستان به ته دره بفرستد وهمه را بکشد؟
چه کسانی در اتوبوس بودند وچه کسانی دست اندرکار قتل جمعی آنها بودند ومیخواستند که اتوبوس 21 نفره نویسندگان ایرانی که به ارمنستان میرفت را به دره پرت کنند ومسافران را بکشند
مسافران اتوبوس عبارتند از 1- منصور کوشان
2- مجید دانشآراسته
3- محمود طیاری
4- کامران جمالی
5- حسن اصغری
6- علی بابا چاهی
7- شاهپور جور کش
8- شهریار مندنی پور
9- محمد علی سپانلو
10- جواد مجابی
11- مسعود بهنود
12- سیروس علی نژاد
13- امیر حسن چهل تن
14- بیژن بیجاری
15- بیژن نجدی
16- فرج سرکوهی
17- فرشته ساری
18- محمد محمدعلی
19- مسعود توفان
20 و21 و....
راننده اتوبوس اما یک دژخیم اطلاعات ویک قاتل حرفه ای بنام خسرو براتی میباشد که الان در یک مزرعه ای زندگی میکند ویک کمپ ترک اعتیاد نیز دارد
خسرو براتی فروهرها ومختاری وپوینده را با دستان جنایتکارش کارد آجین نمود وبقتل رساند.
فرماندهی این عملیات مستقیما با موسوی یا کاظمی بود که بعلت اهمیت عملیات (کشتن 21 نویسنده مخالف رژیم ) او که معاون اطلاعات کل بود در صحنه حضور داشت.
ماجرای اتوبوس ارمنستان از سری قتلهای زنجیرهای ایران است که در تابستان ودرست 15مردادسال ۱۳۷۵ (1996) رخ داد. دستگاه اطلاعاتی حکومت اسلامی میل داشت شمار بسیاری از چه های فرهنگی کشور را در یک صانحه ساختگی به مرگ و نیستی بفرستد. البته اینکار "صحنه سازی" از آغاز حکومت اسلامی برای سر به نیست کردن مخالفین کاملا مرسوم بوده است: ترور با موتور، ترور با ماشین، ساختن تصادف و صانحه عمدی در جاده، کوه و هوا و زمین که از گذاشته بمب کوچک در ماشینها گرفته تا به دره فرستادن اتوبوسها، دستکاری در هلیکوپتر و ایجاد انفجار در هواپیما مسافربری و زدن هواپیمای ارتشی با موشک خودی و دهها روش اهریمنی دیگر که در همه حال انجام شدن است و در رسانه ها تنها از "نقص فنی" گفته میشود.... ! ـ بهرحال اگر برگردیم به همان اتوبوسی که قرار بود به ته دره برود، دو تن از چهار متهم اصلی دادگاه قتلهای زنجیرهای مستقیما در آن ترور دست داشتند، "خسرو براتی" راننده اتوبوس و "مصطفی کاظمی" که مسافران را مورد بازجویی قرار داد.
درماجرای اتوبوس ارمنستانهم کاظمی فردی بود که پس ازناکامی نقشه قتل نویسندگان، آنها را به زندان آستارا برده است. مسعود بهنود میگوید که او در زندان آستارا و به منظور تهدید نویسندگان، از ماجرای قتل سعیدی سیرجانی پرده برداشته است.ویکی پیدیا"
بگفته منصور کوشان: پیش از رسیدن به مرز و در گردنه حیران، دم صبح ناگهان متوجه میشوند که اتوبوس بر سر یکی از پیچها ایستاده و راننده هم پشت فرمان نیست. ولی او را کمی دورتر میبینند که خارج از اتوبوس ایستاده است. فرج سرکوهی اما میگوید خسرو براتی که راننده وزارت اطلاعات بوددر سرپائینی ماشین را ول کرد ه وبیرون پریده اما اتوبوس به یک صخره گیر میکند ومیایستد پس از کنجکاوی، راننده میگوید "خوابم برد، ترسیدم و پیاده شدم تا ...". در این زمان نویسندگان با وجود ترس و دلهره همچنان به سفر ادامه میدهند ولی دو نفر در نزدیکی راننده مینشینند و او را می پایند. پس از درنگ کوچکی و دنده عفب گرفتن اتوبوس و راندن آن به جلو (حدود ۴ متر آنطرف تر) راننده دوباره در حال رانندگی اتوبوس را رها میکند واز درب راننده به پایین میپرد. بیدرنگ شهریار مندنیپور کنترل فرمان را در دست میگیرد و مسعود توفان ترمز دستی را میکشد و اتوبوس می ایستد و نویسندگان در شوک ناهنجاری از اتوبوس پیاده میشوند.
فرج سرکوهی که خود در آن اتوبوس بود میگوید که مصطفی موسوی وچند نفر دیگر هم جلوی اتوبوس حرکت میکردن ما دیده بودیم افراد سواری جلوئی مسلح ان وبرای این مسافت دور هم یک راننده گذاشتند اما آنتن ما نگرفت که طدح یک قتل جمعی در کار است.
فرج سرکوهی که خود در آن اتوبوس بود میگوید که مصطفی موسوی وچند نفر دیگر هم جلوی اتوبوس حرکت میکردن ما دیده بودیم افراد سواری جلوئی مسلح ان وبرای این مسافت دور هم یک راننده گذاشتند اما آنتن ما نگرفت که طدح یک قتل جمعی در کار است.
وقتی طرح با گیرکردن اتوبوس به صخره شکست خورد وما فهمیدیم که یک توطئه ای در کار بوده به پلیس زنگ زدیم وخلاصه پلیس آمد وما همگی رفتیم کلانتری ووقتی گفتیم این راننده میخواست ما را بیندازد به دره وما شکایت داریم اول میخواست پرونده درست کند وشکایات ما را ثبت کند اما چند وقت بعد آمد ورفتارش عوض شده بودوگفت پرونده شما به وزارت اطلاعات ربط دارد وما نمیتوانیم اینجا پرونده تشکیل دهیم .
سرکوهی در این رابطه افزود تعجب آور این بود که ما در اداره اطلاعات که همان نزدیکی بود موسوی یا مصطفی کاظمی را دیدیم که میخواست همه ما را به تهران برگرداند معلوم شد آن خودروئی که جلو اتوبوس بودومسلح هم بودند در واقع افراد اطلاعات ونفرات موسوی بودند وماموریتش این بود راهنمای راننده اتوبوس باشد که ما را در چه محلی به دره بیندازد.
وموسوی یا کاظمی که من او را میشناختم شخصا آمده بود که فرماندهی این جنایت یعنی انداختن ما به دره رابعهده داشته باشد این احتمال وجود دارد که او در خودرویئی دیگروعقب اتوبوس وبا کمی فاصله حرکت میکرده که با شکست خوردن طرح سقوط اتوبوس ، سریع خود را رساند که اطلاعات درز نکند واوضاع را در دست بگیرد وهمین کار را کرد وتهدید کرد که چیزی نشده یک سوء تفاهم بوده ومطلقا شتر دیدید ندیدید.
آنطوری که شاهدان ،که خود سوژه های وزارت اطلاعات بودند ودر اتوبوسی که قرار بود به ته دره انداخته شود قرار داشتند بعدا فاش ساختند وگفتند:
ناگفته نماند که وزارت اطلاعات از سوار شدن چندین نفر را با بهانه های گوناگون و شیوه های بظاهر منطقی از راهی شدن به ارمنستان و سوارشدن در آن اتوبوس جلوگیری کرده بود: مثلا پاسپورت مسعود بهنود را گرفته و به او پاس نداند تا ویزا صادر نشود. (امروزه دیگر کاملا روشن است که مسعود بهنود، عطا الله مهاجرانی، اکبر گنجی، ابراهیم نبوی ، ، فرخ نگهدار، و بسیارانی دیگر از این دست که از طرف وازارت اطلاعات به بیرون اعزام شده اند تا در لباسها گوناگون به اصطلاح "اوپوزیسیون برون مرزی" یا به اصطلاح "هنرمند" و یا "نویسنده و روزنامگار" و یا "برنامه ساز رادیو و تلویزیون" و یا "کارشناس و متخصص" و "استاد دانشگاه" در رسانه ها مطرح میشوند و در پیشبرد منویات حکومت اسلامی کوشا باشند و خوراک فکری تولید کنند و کنترل اوضاع را در دست خودشان داشته باشند. البته گاهی نفشهای مختلف ایفا میکنند و بری رد گم کردن و ایجاد گیجی در خوانندگان یا شنوندگان ، سخنان تندی هم به حکومت اسلامی ممکن است بزنند ولی بی شک نمیتوانند رد خود را گم کنند زیرا سالیان درازی گذشته است و همگان دست حکومت اسلامی در رشد و نمو این "علف های هرز" را پس از انجام وظیفه شرعی "تقیه"و حقه و کلک و فریب و نیرنگ های اسلامی در این همه سال خوانده اند و میدانند که ایشان از کجا خط میگیرند و به کدام دسته و گروه وابستگی دارند.
ناگفته نماند که وزارت اطلاعات از سوار شدن چندین نفر را با بهانه های گوناگون و شیوه های بظاهر منطقی از راهی شدن به ارمنستان و سوارشدن در آن اتوبوس جلوگیری کرده بود: مثلا پاسپورت مسعود بهنود را گرفته و به او پاس نداند تا ویزا صادر نشود. (امروزه دیگر کاملا روشن است که مسعود بهنود، عطا الله مهاجرانی، اکبر گنجی، ابراهیم نبوی ، ، فرخ نگهدار، و بسیارانی دیگر از این دست که از طرف وازارت اطلاعات به بیرون اعزام شده اند تا در لباسها گوناگون به اصطلاح "اوپوزیسیون برون مرزی" یا به اصطلاح "هنرمند" و یا "نویسنده و روزنامگار" و یا "برنامه ساز رادیو و تلویزیون" و یا "کارشناس و متخصص" و "استاد دانشگاه" در رسانه ها مطرح میشوند و در پیشبرد منویات حکومت اسلامی کوشا باشند و خوراک فکری تولید کنند و کنترل اوضاع را در دست خودشان داشته باشند. البته گاهی نفشهای مختلف ایفا میکنند و بری رد گم کردن و ایجاد گیجی در خوانندگان یا شنوندگان ، سخنان تندی هم به حکومت اسلامی ممکن است بزنند ولی بی شک نمیتوانند رد خود را گم کنند زیرا سالیان درازی گذشته است و همگان دست حکومت اسلامی در رشد و نمو این "علف های هرز" را پس از انجام وظیفه شرعی "تقیه"و حقه و کلک و فریب و نیرنگ های اسلامی در این همه سال خوانده اند و میدانند که ایشان از کجا خط میگیرند و به کدام دسته و گروه وابستگی دارند.