انجمن نجات ايران.
با مدعي مگوييد اسرار عشق و مستي ـ فريدون ندايي |
من فريدون ندايي مجاهد اشرفي هستم كه در جريان جنگ ايران و عراق، زخمي و اسير شدم و چون از اوايل انقلاب با مجاهدين آشنايي داشتم با شنيدن و ديدن برنامه هاي مجاهدين در عراق، در سال1368 به سازمان مجاهدين پيوستم. در رابطه با مناسبات مجاهدين و خط و استراتژي آنها فكر ميكنم كه هيچ سند و مدركي گوياتر از طيف گسترده و مختلف مردم ايران نباشد كه به سازمان مجاهدين پيوسته اند آنچنان داوطلبانه و مختارانه كه بخاطر ايستادگي و وفاداريشان به نيكبختي مردم ايران جان خود را هم با طيب خاطر تقديم آزادي مردم ايران كرده اند.
آنچه كه ميتوان بعنوان سرمايه ملي و تاريخي و الگوي آيندگان در سينه تاريخ ايران ثبت كرد، قيمتي است كه رهبران اين سازمان از بنيانگذاران آن تا به امروز براي پايبندي به اصولشان در راه سعادت مردم ايران داده اند. اين درجه از مايه گذاري آرمانگرايانه، شاخص براي انتخاب كسي است كه دل در گرو آزادي ميهن داشته و بدنبال سازمان رزمنده اي مي گردد كه بتواند رژيم آخوندي را كه عصارة جهل و عقب ماندگي است و هيچ ربطي به فرهنگ غني ايران ندارد، بهرقيمت سرنگون كرده و ميهن را از لوث وجودش پاك كند.
اين چهرة واقعي و درخشان مقاومت مردم ايران است كه رژيم آخوندي سعي در وارونه جلوه دادن آن دارد و در يك جنگ كثيف رواني تلاش مي كند در مورد آن شبهه افكني كند زيرا نيازمند است براي ماندنش بر سر قدرت چنين وانمود كند كه مقاومتي در كار نيست و ايران، گورستاني سرد و خاموشي است كه اثري از آبادي و آزادي در آن پيدا نمي شود و به اين ترتيب خود را به تاريخ و مردم ايران تحميل كند.
در مقابل اين رژيم، مقاومت سرفرازي است كه با وجود هزار وسيلة سركوب و سانسور و فيلتر، شعلة مقاومت را با تلاش وقفه ناپذير سازمان رزمنده و پيشتازش در سياه ترين ادوار تاريخ ايران نه تنها برافراشته نگه داشته، بلكه هر روز گام به گام رژيم آخوندي را به زباله دان تاريخ، نزديك و نزديك تر كرده است.
با اين توصيف هر ايراني وطن پرست و آزاده اي كه دل در گرو مردم و كشورش داشته باشد بي ترديد در معرض انتخاب قرار مي گيرد تا چه رسد به مجاهدي كه 26سال پيش و در شرايطي كه به اندازه مكفي سرد و گرم روزگار را چشيده بود، مبارزه با اين رژيم را با هدف سرنگوني آن و برقراري آزادي و آبادي در ميهن اسيرش را در منتهاي آگاهي و اختيار انتخاب كرده است. آن هم مبارزه با رژيمي به اين درجه از شقاوت و وحشي گري كه هرلحظه بايد انتخابي مجدد كرد و يك جانبه پرداخت. جنبشي كه وجه تميزش با سايرجنبش ها همان شعار معروف كس نخارد است. بنابراين نشخوار ياوه هايي مثل اجبار و مغزشويي فقط در حوزه هاي جهل و جنايت و كارگاههاي نمدمالي آخوندي مصرف دارد.
به عبارت روشن تر در افتادن با پديده شومي مثل رژيم پليد آخوندي به تعبير من همانند «سفركردن» در مسيري است كه ايستگاههاي مختلفي در مسير دارد ولي مقصد نهايي، سرنگوني رژيم است. مطلب برسر اين موضوع زياد است ولي تلاش ميكنم در چارچوب اين روشنگري حرفم را خلاصه كنم.
رژيم قرون وسطايي آخوندي كه هيچ سنخيتي با شرايط قرن بيست و يكم و فرهنگ مردم ايران ندارد، پايه هاي حكومتش بر دو عامل سركوب وحشيانه با شعار «النصر بالرعب» و دجاليت و عوامفريبي استوار است كه براي باقي ماندن در قدرت جا به جا و ايستگاه به ايستگاه از آن استفاده كرده است ولي بدليل ماهيت ميرنده و ضدتكاملي اش هربار كه به سراغ مجاهدين آمده است، به طور قانونمند به مقصد نهايي كه همان سرنگوني است نزديك تر شده است.
ترفند خانواده نيز يكي از آن تحاريف ذهني و قلب واقعيتي است كه اين رژيم مفلوك و در مانده هربار كه در مقابل تنها آلترناتيو خود به لحاظ حملات تروريستي و موشكي مستاصل ميشود (بخصوص درشرايط داخلي و منطقه اي فعلي) تلاش ميكند چهره رذل و پست خود را پشت آن پنهان كند. دستاويز قراردادن اين ترفندهاي لورفته كه به مدت دوسال نيز در اشرف آن را تجربه كرد و سرش به سنگ مقاومت خورد ولي بازهم از سر استيصال و بيچارگي به آن روي آورده است.
وااقعيت اين است كه رژيم آخوندي اگرچه در وحشت از سرنگوني در تقدير، به جنگ كثيف رواني در مقابل هماوردش، روي آورده است و اگرچه اين جنگ بدليل ماهيت آزار دهنده اش، بر ضدعواطف انساني است، ولي از آنجا كه در مسير گل گرفتن دجاليت و فريبكاري آخوندي است بسا شور انگيز و مايه غرور و افتخار است. غرور و افتخار از اين بابت كه مسؤليت خطيرافشاي اين سوءاستفادة رذيلانه از نام خانواده را با تمام وجود روي دوشم احساس مي كنم.
به هرصورت من چندين بار در طي پروسه 26 سال گذشته با ارگانهاي بين المللي از قبيل صليب سرخ و كميساريا و نيروهاي آمريكايي در زماني كه مسؤليت حفاظت اشرف را داشتند و بعداز آن هم كه حفاظت به دولت عراق سپرده شد، ملاقات و مصاحبه خصوصي كرده ام و مرزبندي خودم را با رژيم و با هركسي كه تحت هر عنواني اعم از مادر، پدر، خواهر، برادر و يا هركسي كه دستش را به نحوي در دست رژيم گذاشته است، گفته و نوشته ام و مجددا هم تأكيد مي كنم: كولي دادن به دشمن ترين دشمن مردم ايران تحت هر عنوان و بهانه اي كه باشد، دست كردن در خون مجاهدين و جرمي نا بخشودني است.
در پايان يك بار ديگر از اينكه در كوران حوادث در مسير مبارزه براي آزادي ميهنم قرار گرفته ام، هر روز و هرلحظه به اين انتخابم افتخار ميكنم و ادامه اين راه را وظيفه و مسؤليت خود و ديني مي دانم نسبت به شهدايي كه جان و هستي خود را فداي آرمان رهايي مردم ايران كرده و افتخار تاريخ ايران شدند. قيمت دادن براي اهداف آنها را هر چه كه باشد با تمام وجودم پذيرا هستم و استقبال ميكنم.
اما جداي از انتخاب بدون شكاف من، در هر شق از تقدير، واقعيت ديگري را هم كه نبايد از نظر دور داشت اين است كه دوران مفت خوري خليفة ارتجاع از قبل جرياناتي مثل كويت و جنگ ائتلاف بين المللي عليه حكومت سابق عراق و تقديم عراق در سيني طلايي به رژيم آخوندي سپري شده است و دوران حساب پس دادن به همه جناياتي كه تا كنون در حق مردم ايران و منطقه مرتكب شده است فرارسيده است. وقايع و تحولات اجتماعي در داخل ايران، منطقه خاورميانه و تحولات بين المللي، به روشني چشم انداز سرنگوني اين رژيم ضدبشري را به اثبات مي رساند.
فريدون ندايي
خرداد94