جنگ و دمکراسی
انجمن نجات ايران
کتاب پر ارج بیشماران ، ترجمه استاد هزار خانی مرا بر آن داشت که آنچه
را که تورق زده ام و حسب حال امروز مان است ‘”کوتاه ، “آنچنان که دلخواه و نظر گاه
من است ،برایتان بنویسم، امید که دلخواه شما هم باشد . آنچه که در ما بین این علامت
” “می بینید از کتاب برداشت شده است .
جمهوری اسلامی از بدو قدرت گیریش ،بحران را با تز صدور انقلاب وارد سیاست
کشور کرد . و بعد از آن به قلع و قمع درون کشوری پرداخت . اعدامها از افراد وابسته
به رژیم شاه آغاز و با اعدام انقلابیون ادامه یافت ، ترکمن صحرا و کردستان را بخون
کشید ، کشتار بی رحمانه خلق عرب ، ودر پیامدش جنگ با همسایه اش را تا رفع فتنه از جهان
، تا زمانی که تمامی موجدیتش به خطر نیافتاده بود ، ادامه داد . خمینی در علن در پاسخ
انتظارات به حق مردم ، گفت :خدعه کردم . برای حفظ نظام حتی می شود بعضی از احکام را
نادیده گرفت
.
جمهوری اسلامی تنها به تزریق بحران به منطقه و جهان اکتفاء نکرد ، بلکه
بحران را وارد تک تک خانه های مردم کرد به طوری که تمامی آحاد جامعه را به نوعی درگیر
مسائل مبتلابه بحرانهای وارده کرد . گوشه ای از آمار های ارائه شده توسط معاون قوه
قضائیه رژیم ، حجم گسترده درگیری مردم با این قوه را نشان می دهد .آمار داده شده و
توضیح مربوطه زیر را از سایت روزنه نوشته آقای محمد شکوهی برداشت کرده ام .
(حمید
شهریاری معاون قوه قضائیه جمهوری اسلامی گفته است: «روزانه ۳۰ هزار پرونده به دستگاه قضا ورود می کند.
سال گذشته ۱۰ میلیون
و ۸۶۶ هزار پرونده وارده به قوه قضائیه داشته
ایم». اگرکل آمار و ارقامی که حکومت درطول این سالها در مورد پرونده های قضایی ارائه
داده را در نظر بگیریم، در طول بیش از سه دهه جمهوری اسلامی بیش از ٢٠٠ میلیون پرونده
علیه مردم درست کرده است. این رقم در نوع خود بزرگترین مورد پرونده سازی در دوره معاصر
می باشد. آمار پرونده هایی که جمهوری اسلامی برعلیه مردم درست کرده، بیشتر از قرون
وسطی در اروپا و دوره حکومت نازیست در آلمان بوده و در نوع خود بلندترین «لیست جرائم»
را دارد. با یک حساب سرانگشتی بیش از نصف جمعیت نزدیک به ٨٠ میلیون نفری ایران درگیر
پرونده های قضایی به انحاء مختلف هستند. لیست و «عناوین جرایم» در حکومت اسلامی طویل
ترین در نوع خود در تاریخ کتبی تاکنونی بشریت می باشد. بر اساس تحقیقی که حقوق دانان
حکومتی انجام داده اند، نزدیک به یک سوم طول عمرمفید مردم صرف درگیر شدن با پرونده
های قضایی میشود. این وضعیتی که حکومت بر مردم تحمیل کرده، سالها و بخشا نسل ها را
درگیر پرونده ها کرده و اثرات و تبعات جبران ناپذیری بر مردم و بر پیکر جامعه ایران
گذاشته است. از نظر جمهوری اسلامی و قوانین ضد انسانی اش همه مردم مجرمند. به هر بهانه
و بدون هیچ دلیل و مدرک وبدون دادخواهی میشود مردم را دستگیر و به دادگاه برد، حکم
زندان و اعدام و مصادره اموال و تبعید و…. صادر کرد. در عین حال سیستم قضایی جمهوری
اسلامی و پروندهایی که برای مردم درست می کنند،تبدیل به یک عرصه پردرآمد برای رژیم
نیز شده است.
)
جمهوری اسلامی با این کار تواما هم اموال مردم را به گروگان می گیرد هم
خودشان را . شمشیر داموکلس رژیم همیشه بالای سر مردم درگیر با این نظام قرار دارد .
بحران حادث شده با ندانم کاری ها ، فساد ها ، دزدی ها ، رانت خواری ها
، بیکاری ها و
...
با به گروگان گرفتن مردم مهار می شود. مردمی که مالشان در گرو است و شمشیر
حکم تعلیقی بالای سرشان ، راه آسته برو آسته بیا را در پیش می گیرند .
جمهوری اسلامی در امر گروگان گیری خانواده هایی که عزیزانشان در حبس هستند
نیز استاد است . چه به رسد به کسانی که عزیزانشان با خمینی و رژیم پلیدش در جنگ باشند
.آخوندها حتی توان به رویارو ی کشاندن خانواده با عزیزانشان را نیز دارند . و این گروگان
گیری را برای پیش برد خط سیاسی ارعاب حتی در سطح بین المللی نیز پیش برده است. معامله
فرانسه و سوئیس با رژیم برای نابود سازی مجاهدین وبه در بردن تروریستهای اعزامی دستگیر
شده از این گونه نمونه هاست .
معجزات رژیم را نباید در امر تواب سازی ،یا اعلام برائت از عنصر سیاسی
بودن از مد نظر دور کرد.
بگونه ای که اکثر هنرمندان و خوانندگانی که دکان دو نبش باز کرده اند
در طیف «عنصر سیاسی نبودن» جای می گیرند و بعضا اگر اتفاق سال ۸۸ رخ بدهد ، ناپرهیزی کرده و چیزکی بر علیه
رژیم بگویند و به خارج از کشور بیایند ، وقتی آبها از آسیاب افتاد با یک عذر خواهی
به زیر دامن ملا می روند . نمونه آخرش « همای مستان »
یارگیری از توی نیروهای ریزشی یا بریده برای استفاده بر علیه نیروی سیاسی
ای که از آن بیرون آمده ، از عمده تلاش های رژیم است . و برای پیش برد این خط ، سازمان
عریض و طویلی در وزارت اطلاعات به نام شعبه نفاق به کار انداخته است .
به موارد فوق تعداد ایرانیان به اصطلاح «غیر سیاسی » خارج از کشور را
که راه ایاب و ذهاب به ایران را سالیانه یکی دوبار یا بیشتر انجام می دهند و رژیم از
میان آنها یارگیری می کند را اضافه کنید . تاحجم به کار گیری نیرو و نفر را بر علیه
تنها سازمان رزمنده که در طول ۳۶ سال
گذشته از مسیر مبارزه با این رژیم منحرف نشده را بهتر ببینید .
ولی آنچه، این پروسه را دردناک تر میکند ، نه خیل بریده مزدوران ، نه
ایرانیان مسافر و یا حتی هنرمندان دونبش، بلکه احزاب و سازمانهای سیاسی ، افراد با
عنوان فعال سیاسی یا طیف روشنفکر است ، که بعد از ۳۶ سال هنوز دوست و دشمن خلق را شناسایی نکرده
اند . جنایات رژیم را در همه عرصه ها می بینند ، اعدام و شکنجه و دزدی و غارت و رانت
خواری را میبینند ، نابودی منابع طبیعی و ثروتهای مملکت را می بینند ، و به راحتی وارد
بازی دستجات مختلفی که رژیم تولید یا باز تولید می کنند ، می شوند ، به حمایت طیف روشنفکر
و بعضی از احزاب سیاسی از خاتمی و روحانی نگاه کنید ! تا عمق فاجعه بیشتر بارز شود .
و دردناکتر اینکه بعضاء شمشیر هایشان را از رو برای این تنها سازمان مانده
در این عرصه نابرابر هم با عنوان منتقد تیز میکنند . و توجیع شان این است که نمیخواهند
تجربه زمان شاه تکرار شود و بی خودی به کسی یا سازمانی اعتماد کنند ! اگر ۳۶ سال برای شناخت آدمها و سازمانها ناکافی
است . اگر ظرف این ۳۶ سال
هنوز نتوانستید سازمان سیاسی معتمد و نه لزوما هم فکر یا همراه پیدا کنید ، اشکال از
روشنفکر بودن یا فعال سیاسی بودن شماست . ماندن در این نبرد نابرابر و آن هم در زمانه
ای که رژیم تمامی سازمانهای سیاسی را در بهترین حالت به یک سایت مجازی تبدیل کرده است
، چیزی فراتر از آگاهی و دانش رهبری و ایثار است .
که جامعه ایرانی آن را تجربه نکرده است، جامعه ای که در تمامی زمینه های
اجتماعی و سیاسی قبل از اینکه کنش گر باشد واکنشی عمل میکند، این جامعه سیاسی و روشنفکرش
آن چیزی را می فهمد که قبل از آن ، آنرا با حواس پنجگانه اش درک کرده باشد . و یا آنکه
قبل از آن حده اقل در خارج از مرز های ایران تجربه شده باشد ،
در ذهن اینان اگر این کنشگری و این رژیم را به حضیض ذلت بردن چه در منطقه
و چه در جهان ، توسط نیروی ایرانی مخصوصا مجاهدین خلق باشند امکان پذیر نیست .
حاظرند صد بار رژیم را در قدرت و نابودی میهن ببینند ولی مجاهدین را نه !
حتی از انعکاس اخبار مجاهدین و موفقیت های مجاهدین در سایتهای خود هراس
دارند ! نمونه آخرش ویلپنت در پاریس ، انعکاس که نمی دهند ، لن ترانی هم می کنند ،
( دوستان حتما خودشان نمونه ها را دیده اند ، از آوردن اسامی نحسشان اجتناب می کنم
)
ولی به اسم آزادی و منتقد هر اراجیفی را در سایتشان که نسبت به مجاهدین
می شود با طیب خاطر درج می کنند ، با مزه آنجاست وقتی با آدمکی چون مصداقی در بعضی
مواقع زاویه پیدا می کنند ، فحش و نیششان را به تن مجاهدین فرو می کنند .
” مفهوم
امپراتوری ، بدین ترتیب ، کاذب بودن مباحثاتی را افشا ء می کند که می خواهند یک جانبه
نگری و چند جانبه نگری یا امریکا دوستی و امریکا ستیزی را تنها آلترناتیو سیاسی در
مقیاس جهانی جلوه دهند .ص ۱۱“
به دیگر سخن طیف وسیعی از جامعه سیاسی و روشنفکری ایران که خواستگاه خود
را چپ و مارکسیست می دانند ، هنوز همین تعریف را دارند . بگو چقدر با امریکا در ستیزی
تا بگویم کیستی؟
نه اینکه چقدر با رژیم حاکم بر ایران به مثابه جانی ترین و فاشیسم ترین
و فاسدترین و . . . در ستیزی ، تا بگویم کیستی ؟
فرق این دو تعریف در این است که با اظهار اولی بر روی کاغذ یا سایتی از
خودت مسئله حل می کنی و در تعریف دومی و در مصاف با دومی ، به واقع در جنگی و باید
با هر قدم و با هر قلم بهایش را بپردازی ! و از خودت و مردمت و کشورت مسئله حل کنی!
” امپراتوری
( بخوانید ارتجاع حاکم بر ایران ) بر نظمی جهانی ( بخوانید نظمی در بی نظمی در حکومتی
بدوی ) حاکم است که نه تنها در گیر تفرقه ها و سلسله مراتب هاست ، بلکه جنگ دائمی هم
در آن بیداد می کند در بطن این امپراتوری ( حاکمیت ارتجاع ) وضع جنگی قابل اجتناب نیست
و جنگ و ( بحران سازی ) به عنوان ابزار فرماندهی عمل می کند . “
اما ” این کتاب ( مقاله ) سراسر به بیشماران اختصاص دارد ، یعنی آلترناتیو
زنده یی که در بطن امپراتوری رشد می کند ص۱۱ “