http://www.iran-efshagari.com/index.php/2015-01-20-00-13-13/2015-01-20-00-15-24/9316
اظهار نگراني ريز تا درشت نظام ارتجاعي
ولايتفقيه از فضاي مجازي, ديگر به يك بيماري فراگير در اين نظام پوسيده تبديلشده
است. بعد از آه و نالة وليفقيه ارتجاع از اينكه: «... امروز جوان كشور ما در معرض
تهديدهاي خطرناك فكري است ...», حالا سركرده دستگاه سركوبگر انتظامي رژيم هم به ميدان
آمده و از اينكه براي نظام « فضاي مجازي از جهات متعدد ... ميتواند موجب وقوع چالشهاي
جديد باشد», ابراز ترس كرده است. اظهارنظر او در رأس دستگاهي كه «پليس سايبري» رژيم
زيرمجموعه آن است, بيانگر بنبست و بيچارگي اين نظام وحشي و عقبمانده در جنگ با مقاومت
ايران است. دستگاهي كه مأموريت مقابله با «هرگونه تمايل براندازي» در فضاي مجازي را
دارد و متشكل از قاتلاني است كه تجسسهاي بيمارگونه و اذيت و آزارهاي ضد انساني آنها
با مدرنترين تکنيکهاي موجود, موجب به بند كشيده شدن و شهادت بسياري از مردم و بهطور
خاص جوانان پيشتاز و طرفداران «سرنگوني» نظير ستار بهشتي در زير شکنجه شده است, حالا
صحبت كردن از « اهتمام همه جانبه و تلاش بي وقفه » براي رويارويي با اين «چالشها»
توسط او, وحشتي را بارز ميکند كه تماميت اين رژيم پابگور را فراگرفته است . پيش از
او هم يكي ديگر از عملههاي دستگاه سانسور و جاسوسي به نقل از «خليفه ارتجاع» نگراني
خامنهاي از فضاي مجازي را اينگونه برجسته كرده بود كه:«... ميگند اگر من رهبر نبودم
و اگر كارهاي سنگين ديگه اي نبود حتماً مسئوليت فضاي مجازي رو خودم بر عهده ميگرفتم...»
علت اينهمه ترس و وحشت كه درصد ناچيزي از آن علني ميشود چيست؟ خامنهاي در فضاي مجازي
چه تصويري ديده كه اينگونه دچار جنون و نگراني شده است؟
ماه گذشته حركت اعتراضي كارگران در روز
جهاني كارگر و دومين تجمع معلمان درحاليکه تماميت دستگاه امنيتي و جاسوسي رژيم در
آمادهباش كامل قرار داشت, خواب را از چشم سردمداران اين رژيم ربود. متعاقباً واقعه
مهاباد و كبريتي كه بر خرمن خشم تودههاي مردم عليه وزارت بدنام آخوندها افتاد, آن
را در آمادهباشي فوقالعاده فروبرد. گشتاپوي آخوندي ريشة چنين تعرضاتي را بهدرستي
در تأثيرگذاري مقاومت ايران يافت و چنين نتيجهگيري را در خبرگزاري اطلاعات موسوم به
«مهر» هم نوشت: «...مجاهدين آتشبيار معركه بودند و در فضاي مجازي در ميان کاربراني
که بيشترين پستها و کامنت ها و اخبار را اشاعه ميدادند، بيشترين سهم براي سازمان
مجاهدين بود..». روز 29ارديبهشت، روزنامه «رسالت» در سرمقالهاش با اشاره به «همزماني»
«حوادث اخير مهاباد، ايرانشهر» و «مواردي مثل ورزشگاه تبريز» درواقع هشدار خامنهاي
را معني کرد. در اين سرمقاله به «اتاق فرماني» اشاره شده که «از هر فرصتي در داخل
کشور براي فتنهانگيزي استفاده ميکند» و شرايط بهجايي رسيده که «چقدر آسان از هر
اجتماعي با برنامهريزي مختصر ميشود براي بحرانسازي بهرهبرداري کرد».
حقيقت اين است كه آن روي سكه جنايات و چپاول اين رژيم ضد بشري، چيزي در
غليان و جوشش است، يك روح زنده و پويا كه در عمق جامعه جاري است و تمام دستگاه سركوب
رژيم قادر به خنثيسازي آن نيست. جوششي كه برآيند آن در مقاومت سرفرازي بروز پيدا ميکند
كه رسواگر اين جرثومه پليدي در رديف بالاترين ناقضان حقوق بشر بوده است، مقاومتي كه
بر سر راه جنگطلبي اين رژيم پيچيد و جام زهر شكست را به كام او ريخت، مقاومتي كه بمب
سازي مخفيانه اتمي او را افشا و از آن طناب داري براي رژيم ساخت, مقاومتي كه كانون
پرتپش ايستادگي و تسليمناپذيري در برابر «بزرگترين بلية انسان كش تاريخ ايران» است
و از خود خصوصيات انساني، شجاعت و تهاجم رواج ميدهد و قادر است «از هر اجتماعي, چقدر
آسان براي رژيم يك بحران بسازد» و اينك عرصة فضاي مجازي را هم به صحنهاي از رزم و
ايستادگي عليه اين رژيم عقبمانده تبديل ساخته است. بيجهت نيست كه رژيم آخوندي هر
تحرك اجتماعي را ناشي از حضور «چنين كانوني» و «اتاق فرماني» ارزيابي ميکند كه بايد
براي «مديريت تهديد» آن هر روز به دسيسه و توطئهاي آويخت. بيجهت نيست در تمام روابط
داخلي و بينالمللياش ضديت با مجاهدين و کينهورزي عليه آن را شرط نخستين رابطة هر
فرد، جريان و حتي حکومتها با خودش قرار داده است. غافل از اينكه در گردش قانونمند
وقايع، تكوپاتكها بين مقاومت سازمانيافته مردم ايران و اين رژيم ضد بشري بي سمتوسو
نيست و همانطور كه رژيم ضد بشري بو كشيده است بهطور منطقي سمت و سرآمد مشخصي دارد.
اعتلاي مقاومتي كه، به کوري چشم آخوندها، شعلههاي سركش تسليمناپذيري و انقلاب را
در چند دهه گذشته پيوسته فروزان نگهداشته است، امروز ميرود تا در فرازي نوين بساط
رژيم دجال و ضد بشر و طومار حيات ننگين آن را در پهنه داخلي درهم بپيچد.