انجمن نجات ايران
ايران-زنداني سياسي
ايران-يكي از كشورهاي است،كه تا كنون بخاطر نقض حقوق بشر بويژه اعدام زندانيان
سياسي بيش از 60 بار بوسيله كمسيون حقوق بشر ملل متحد محكوم شده است،
در ايران ،تا كنون 120000 از زندانيان سياسي اعدام شدند،
دردوران آخوند روحاني اعدامها همچنان ادامه دارد،
خاطران زنداني كه در زير ملاحظه ميكنيد،بوسيله مجاهد خلق هنگامه حاج حسن كه
3 سال از سال 60 زنداني بوده
است،نوشته شده است،اين كتاب به زبان انگليسي و فرانسوي و ايتاليايي و سوئدي و عربي
تجرمه شده است،
ادامه كتاب چشم در چشم هيولا
ـ چيه عزيزم؟
ـ پدركجاست ؟
ـ نميدونم پسرم!
ـ مادر؟
ـ بله
چرا پدر اون طوري بود؟
ـ نميدونم پسرم، بخواب!
و مادر سرانجام او را آرام و خواب ميكرد.
يكبار بالاخره از ”اختر“ راز اين مكالمة ثابت را پرسيدم،
آخر معماي ”روزبه“ برايم مهم بود دلم ميخواست ميتوانستم غم بزرگ او را بين همه
تقسيم كنم. او براي تحمل اين غم هنوزخيلي كوچك بود.
«اخترخواهش ميكنم اگرميتواني بهسؤالم جواب بده، پدر روزبه چه شده؟و چرا
او مدام سؤال ميكند؟ اختر بااندوه و محبت نگاهم كرد، از نگاهش احساس كردم انگار او
هم ميخواهد غمش تقسيم شود و با لبخند غمآلودي گفت موقعي كه پاسداران بهخانه ريختند
و ما را دستگيركردند همه ما را بهزندان بردند، آنها ”روزبه“ را در اتاق شكنجه
كنار پدرش ميگذارند و او شاهد تمام شكنجهها و نهايتاً شهادت پدرش در زير شكنجه
بوده، با اينكه سنش خيلي كم بود ولي بهطرز عجيبي آن صحنهها يادش مانده و همهاش
آن صحنه ها را مرور ميكند و بههمين دليل مدام از من سؤال ميكند. من سعي ميكنم
كه او فراموش كند، ولي بازهم سؤال ميكند.
داستان ”روزبه“ و
داستان همه روزبهها، مثل هم است. اين بدترين دشمن بشر و دزد اعتماد مردم مظلوم
ايران، تا كجا شقي و بيرحم است. ياد بچههاي ”عاتقه“ افتادم كه برايم تعريف كرد،
جسم شكنجهشده و متلاشي همسرش، مهندس ”رحمان علياباديان“ را درحاليكه هنوز آخرين
بارقههاي حيات را داشت تيرباران ميكنند. و سپس پيكر غرقه بهخونش را پشت وانت
مياندازند و دو پسر كوچك او ”محمد“ و ”مرتضي“ را كه هنوز بهسن دبستان هم نرسيده
بودند پشت همان وانت بر بالاي پيكر شرحه شرحه پدر مينشانند و در شهر بابل ميگردانند.
دشمن بشر با گرداندن آنها ميخواسته قدرتنمايي كند و مردم شهر را مرعوب سازد. ”مرتضي“
و ”محمد“ كوچك نيز مثل ”روزبه“ بار غم خردكنندهيي را با خود حمل ميكنند كه برايشان
معمايي غيرقابل حل است، بااين تفاوت كه بايستي غمشان رابه تنهايي و بدون مادر تحمل
كنند.