۱۳۹۴ تیر ۲۶, جمعه

انجمن نجات ايران .بنیادهای اسلام دمکراتیک و بردبار در سخنان خانم رجوی عارف شیرازی


مریم رجوی
انجمن نجات ايران
در تاریخ سوم ژوئیه ۲۰۱۵ کنفرانسی در پاریس با عنوان ''اسلام دمکراتیک و بردبار علیه ارتجاع و بنیادگرائی'' توسط مقاومت ایران و با شرکت خانم رجوی و شخصیتهای سیاسی و نمایندگان مذهبی مسلمان از کشورهای مختلف برگزار گردید.
خانم رجوی در این کنفرانس به تشریح بنیادهای اسلام دمکراتیک در مقابل ارتجاع زیر پرده دین -و همه اشکال و تفسیرهای بنیادگرایانه از اسلام- پرداخته و در این رابطه به آیاتی چند از قرآن و رویّه سیاسی (سیره) پیامبر و امیر مؤمنان اشاره نمود، امری که به روشنی تقابل تمام عیار اسلام دمکراتیک با برداشتهای ارتجاعی و بنیادگرایانه چه از نوع ولایت فقیه و ابوداعش یا به اصطلاح شیعی و چه در نوع سُنی آنرا نشان میدهد.
۱- خانم رجوی با اشاره به آیه لااِکراهَ فی الدّین (سوره بقره آیه ۲۵۶) در حقیقت پایه ای ترین رهنمود قرآنی در جامعه را مطرح نمود آیه ای که صراحتاً هرگونه اجبار و اکراه در امر دین را نفی کرده و هرگونه تحمیل و اجبار در دین را امری غیر اسلامی بلکه ضد اسلامی معرفی می کند. آیه ای که در حقیقت به آزادی هرگونه تفکر و عقیده و از جمله مذهب در جامعه تأکید نموده و هر گونه تبعیض دینی و فکری را مردود میشمارد و از برابری تمامی ادیان و مذاهب دفاع می کند.
شایان ذکر است که شورای ملی مقاومت در طرح خود پیرامون رابطه دولت موقت جمهوری دمکراتیک اسلامی با دین و مذهب بر ''تساوی حقوق سیاسی و اجتماعی همه آحاد ملت'' و ملغی شناختن ''همه امتیازات جنسی و قومی و عقیدتی'' تأکید نموده و تصریح کرده است که ''هیچ دین و مذهبی را به هیچ عنوان دارای حق و امتیاز ویژه نمی شناسد و تبغیض در میان ادیان و مذاهب گوناگون را مردود میشمارد''. از اینرو شورای ملی مقاومت از سالها پیش بر جدائی کامل امر حکومت از دیانت تأکید کرده و خانم رجوی در برنامه ۱۰ ماده ای خود به ''جدائی دین از دولت'' تصریح نموده است امری که نتیجه بلافصل آن نفی هرگونه امتیاز ویژه برای مذهب و عقیده ای خاص در جامعه می باشد.
روشن است که این تأکیدات ۱۸۰ درجه با شیوه بنیادگرایان به اصطلاح شیعی و سنی که تنها با زور و اجبار در صدد پیشبرد حاکمیت ارتجاعی خود البته تحت نام اسلام می باشند فاصله دارد. در همین رابطه قرآن خطاب به پیامبر رحمت و رهائی می گوید وَما اَرسَلناکَ اِلّا مُبَشراً و نَذیراً (سوره اَسراء آیه ۱۰۵) ما ترا تنها به عنوان بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم و در جای دیگر می گوید: اِنّما اَنتَ مُذَکّر، لست علیهم بِمُصبیطِر (سوره غاشیه آیه ۲۱ و ۲۲) تو تنها یادآوری کننده هستی و بر آنها تسلط نداری. آیه ای که به روشنی هرگونه اجبار و تحمیل به اسم دین و هرگونه سلطه جوئی مذهبی را نفی و ضد اسلامی معرفی میکند.
۲- خانم رجوی، با تأکید بر گوهر اصلی اسلام یعنی آزادی و ضمن یادآوری دو ویژگی اصلی انسان در انسانشناسی توحیدی یعنی آزادی و مسئولیت پذیری و با تصریح بر رسالت اصلی پیامبر در جامعه یعنی گسستن قید و بندهای استبدادی و استثماری از دست و پای مردم (وَیَضَعُ عَنهُم اِصرَهُم وَ الاَغلالَ الّتی کانَت علیهم- سوره اعراف آیه ۱۵۷) و با اشاره به این مسئله که اسلام انسانها را آزاد و مسلط بر سرنوشت خود میداند و اینکه هرگونه تغییر و دگرگونی در سرنوشت جامعه موکول به دگرگونی مردم آن جامعه می باشد (اِنِّ اللّهَ لا یُغیّرُ ما بِقَومِ حَتّی یُغَیّرِِ وا ما با نفسهم -سوره رعد آیه ۱۳)، روشن نمود که ''اسلام ضد دین اجباری و ضد تحمیلات اجباری بنام دین می باشد'' و اینکه تمام بنیادگرایان به رغم نامهای متفاوت ''در اصول اعتقادی و ایدئولوژی ضد بشری یعنی تحمیل دین با توسل به زور، برقراری حکومت استبدادی بنام حکومت خدا و حذف زنان از جامعه وحدت دارند''. و تنها در هژمونی با یکدیگر رقابت داشته و جنگ قدرت بین خود را جنگ بین شیعه و سنی قلمداد می کنند.
وی خاطر نشان نمود که بنیادگرائی تحت نام اسلام با نظام ولایت فقیه بنیانگذاری شده و اسلام مورد ادعای آنها ''دیانت اجبار و سلب اراده انسانی، دین اجباری و اجبار بنام دین'' می باشد. وی اضافه نمود که داعش الگوی کوچکی از رژیم ولایت فقیه که ۳۵ سال پیش توسط خمینی بر ایران مسلط شد می باشد. دجال خون آشام گفته بود ''باید مردم را داغ کرد تا جامعه درست شود'' و حالا فرزند خوانده اش (داعش) می گوید ''شریعت هرگز اجرا نخواهد شد مگر بزور اسلحه''. وی ضمن اشاره به اینکه یکی از حربه های بنیادگرایان تکفیر است بانی و سردمدار تکفیر در عصر حاضر را خمینی دانست که با فتوای ارتداد ۳۰ هزار زندانی مجاهد و مبارز را در سال ۱۳۶۷ قتل عام نمود و سرانجام خانم رجوی اعلام نمود ''نه دین اجباری، نه عبادت اجباری و نه حجاب اجباری اسلامی نیست''.
۳- خانم رجوی با تصریح به وجه بردبارانه اسلام دمکراتیک در مقابل دگر اندیشان و نیز مخالفان و با اشاره به شروع تمامی سوره های قرآنی بنام خداوند رحمان و رحیم (بسم الله الرحمن و الرحیم) و با بیان اینکه پیامبر اسلام در قرآن رحمهً للعالمین توصیف شده (و ما ارسلناک الا رحمهً للعالمین) به شیوه سیاسی پیامبر در فتح مکه در مقابل دشمنان اسلام که بسیاری از یارانش را کشته و بارها به جنگ تجاوزکارانه علیه او و مسلمانان برخاسته بودند اشاره نمود و اینکه پیامبر تمامی آنها حتی سران قریش را مورد عفو و بخشش قرار داد، امری که به روشن ترین صورت عطوفت و رأفت اسلام واقعی و پیامبر رحمت و رهائی را در مقایسه با ارتجاع تحت نام اسلام که خمینی و آخوندها و اسلاف تاریخی شان چون معاویه و سایر امویان و عباسیان و… سردمدار آن بودند به نمایش می گذارد. پیامبری که پس از هجرت به مدینه با ارائه منشور برادری و کثرت گرائی تمامی ساکنان آن -از مهاجرین کوچ داده شده از مکه تا انصاری که در مدینه به او گرویده بودند و تا یهودیان ساکن آنجا و نیز سایر ''مواطنین'' و ساکنان مدینه را گرد هم آورده و تمامی آنها را ''امت واحده'' نامید. منشوری که تمامی تنوعات قومی و عقیدتی مدینه آنروز را حول هدفی یگانه و واحد (امت واحده) به هم نزدیک و اوج بردباری و تسامح و رأفت و برادری اسلام حقیقی را به نمایش گذاشت، شیوه ای که در تضاد تمام عیار با رفتار کلیه بنیادگرایان مخفی شده زیر نام اسلام از ولایت فقیه تا فرزند خوانده های آن چون ''داعش'' و ''بوکوحرام'' می باشد.
خانم رجوی همچنین به دستور العمل حکومتی علی ابن ابیطالب پیشوای تاریخی مجاهدین اشاره نمود که در نامه خود به مالک اشتر -نماینده و حاکم منصوب از جانب او بر مصر- شیوه اسلام دمکراتیک را در برخورد با مردم و با دگر اندیشان توضیح میدهد. علی در این دستور العمل خطاب به مالک اشتر می نویسد: ''قلب خود را از رحمت و محبت و رأفت نسبت به مردم (رعایا) پر کن و چون حیوانی درنده خوردن آنها را غنیمت نشمار، چه مردم ۲ دسته اند، یا برادر دینی و عقیدتی تو هستند و یا همنوع تو در آفرینش می باشند''، وَ اَشعِر قَلبَکَ اَلرّحمهَ لِلرَعیّه وَالمَحَبَتهَ لهم و الُطفَ بِهِم و لا تَکونَنَّ عَلَیهم سَبُعاً ضارِیاً تَغتَنِم اَکلَهم، فاِنَهم صِنقان اِمّا اَخٌ لَکَ فی الدین او نَظیرٌ لک فی الخلق، (نامه علی ابن ابیطالب به مالک اشتر، نامه ۵۳، نهج البلاغه ترجمه فیض الاسلام).
آری این رویّه و روش سیاسی علی و رهمنود اسلام دمکراتیک و انقلابی در برخورد با مسائل جامعه و تنوعات قومی و عقیدتی می باشد، شیوه ای که به روشن ترین صورت بردباری و وسعت نظر اسلام دمکراتیک و ضد ارتجاعی را در مقابل تمامی اقشار خلق و نیز دگر اندیشان و مخالفان به نمایش می گذارد روشی که پیامبرش بارها در زمینه انتقاد کردن و بویژه صراحت توده های مردم در مقابل طبقات حاکم اعلام کرده است: هرگز ملتی در خور ستایش و تقدیس نیست مگر اینکه حق ضعیف از قوی (طبقات حاکم) بدون لکنت زبان از آنها گرفته شود. ''لن تُقَدّس اُمهًَ حَتیّ یُؤ خَذ لِلضَعیف حَقّهُ من القوی غیر مُتَعتَع''.
آری اسلام حقیقی و دمکراتیک را از شیوه بنیانگذار و پیشوایان راستین و تاریخی آن میشناسند نه در چهره معاویه و خمینی و یا شاه اسماعیل و ولی فقیه و نه در چهره داعش و بوکو حرام که همگی بنام اسلام بدنبال برقراری حکومت استبدادی خود زیر پرده دین می باشند، شیوه پیشوایان تاریخی و آرمانی اسلام دمکراتیک بهترین دلیل بر یاوه گوئی مدعیان سیاسی و بریده توابان به خدمت رژیم در آمده می باشد که این روزها برای مخدوش کردن چهره مقاومت خونبار مردم ایران ''نیابهً'' و در یک خوشرقصی مشمئز کننده برای گشتاپوی آخوندی مدعیند: ''اسلام دمکراتیک مطلقاً وجود ندارد''. شاعر تواب می نویسد: ''سخن گفتن از اسلام دمکراتیک به عنوان نظام حکومتی… یا از خوش خیالی است و عدم شناخت تاریخ ایران و اسلام و یا فرصت طلبی''. راستی چه کسانی از اسلام دمکراتیک به عنوان ''نظام حکومتی'' صحبت می کنند؟ مگر مجاهدین دنبال نظام حکومتی اسلامی هستند؟ مگر همچنانکه خانم رجوی اعلام نمود و از بیش از ۲ دهه قبل در مصوبات شورای ملی مقاومت تصریح شده -قبلاً در همین نوشته به آن اشاره شد- بر جدائی کامل دین از دولت تأکید نشده است؟ آخر همین شاعر تواب در دهه ۷۰ پای این مصوبات را امضاء کرده بود. بنابراین اگر فکر کنید که تواب وا داده نفهمیده دروغی را مطرح کرده اشتباه می کنید و معلوم میشود شگردهای دنیای وادادگی و خیانت را نمی شناسید توابی که سالهاست مستمراً به خوشخدمتی برای گشتاپوی آخوندی مشغول بوده و بطور هیستریک با مجاهدین ضدیت و روشن ترین مسائل را تحریف می کند. وی ''عُصاره تقطیر شده خائنین'' و بلندگوهای وزارت بدنام و یا ''شناعت غنی شده'' آنها می باشد. مگر نه اینست که مجاهدین بیشترین مبارزه را با اسلام حکومتی -حکومت آخوندی- انجام داده و بیشترین بهاء را در این مسیر پرداخت کرده اند؟ اما شاعر تواب عامداً میخواهد اسلام مجاهدین را با اسلام خمینی همسنگ معرفی کرده و این همانی مجاهدین و آخوندها را نتیجه گیری کند. شاعر تواب خط در میان از سوابق چهل ساله مبارزاتی خود صحبت می کند تا قیمت خود را برای خریداران عرصه خیانت بالا ببرد اما این ترفند رذیلانه نیز کسی را نمی فریبد وی سالهاست که به رله کردن مزخرفات وزارتی علیه مجاهدین و به تیز کردن شمشیر رژیم ضد بشری بر گلوی مجاهدین مشغول می باشد و حالا وی این سالهای خوشخدمتی برای رژیم را جزئی از سوابق مبارزاتی خودش قلمداد می کند. وانگهی وقتی فرد یا گروهی با ۱۸۰ درجه تغییر مسیر به مقاومت و مبارزه پشت کرد در واقع آن گذشته را نیز بر باد داده است بنابراین سرمایه کردن آن گذشته بر باد رفته و مرتباً طرح نمودن آن جز از شیادی و شارلاتانیسم مدعی خبر نمی دهد.
اما مجاهدین بر آنند همچنانکه دین فروشی رژیم سفاک آخوندی را افشاء کرده و نقاب دجالیت را بر چهره آن دریدند، همه شیادان و دکانداران سیاسی و نیز بلندگوهای وزارتی را که از تشابه اسمی اسلام مجاهدین با ارتجاع تحت نام اسلام -رژیم آخوندی- سوء استفاده کرده و آنها را یکی قلمداد نموده و با ساده سازیهای ابلهانه، بلکه مغرضانه این همانی آندو را نتیجه گیری کرده اند را نیز به باد افشاء بسپارند. رقت انگیز اینکه شاعر تواب در یک خوشرقصی تهوع آور برای آخوندها با تقدیم یک تاج گل به آنها بعنوان تنها سخنگوی اسلام!! مدعی است که ''چیزی بنام اسلام دمکراتیک وجود ندارد'' یعنی که اسلام همانست که آخوندها زیر ماسک آن مخفی شده و هر چه غیر از آن است، اسلام نیست. اما یکی نیست به این ''یارو'' بگوید ''عمو'' ترا چه به ''اظهار لحیه'' در این مقولات آخر کسیکه سقف اندیشه اش از اسافل اندامها و کارکردهای آن فراتر نرفته و اخیراً در نوشته اش با عنوان ''۱۲ خط و نیم شماره ۱۸'' به یک اکتشاف مشعشعی!! در دنیای ''نرینه وحشی'' ها رسیده که بایستی این کشف!! را با نام کاشف ابله آن به ثبت داده تا آیندگان بهتر بتوانند به عمق کودنی و بلاهت نویسنده آن و پایان رقت انگیز وادادگی و پشت کردن به مقاومت پی ببرند، وی در شماره ۱۸ این سلسله یادداشتها آمیزش جنسی زن و مرد را خالق ''نیرومندترین معجزه لذت بخش دو جسم و جان'' معرفی می کند. اظهار نظری که هم سقف اندیشه و تفکر شاعر تواب در دنیای ''نرینه وحشی'' ها را به نمایش گذاشته و هم معنی ''معجزه'' را در تفکر او میرساند البته باید اذعان نمود که کلیه حیوانات نیز در خلق این به اصطلاح ''معجزه'' مشارکت فعال دارند.
قابل فهم است که شاعر تواب که از سالها قبل در ضدیت با انقلاب ایدئولوژیک به مقاومت پشت کرده در دنیای مرد سالارانه به چنین دستاوردهای مبتذلی نیز راه ببرد، امری که هم مبین دنیای ذهنی نویسنده و سقف اندیشه او می باشد و هم بیانگر اینست که واژه ها و در اینجا کلمه ''معجزه'' تا کجا مورد ایلغار آخوندهای با عمامه و بی عمامه چون شاعر تواب قرار گرفته است و در یک کلام تا کجا این جماعت به ناموس کلمات تجاوز می کنند.
حال باید به این تواب گفت جناب بقول ولی نعمتهای خودت -آخوندها- لطفاً از دخالت کردن در ''معقولات'' خودداری کنید آخر مسائلی چون اسلام دمکراتیک و ضد استثماری بسا از سقف اندیشه شما بالاتر است از دست درازی به این قلمرو پرهیز کنید و بهتر است تنها در همان حیطه تخصصی خودتان یا همان اسافل اعضا و ''معجزات'' مربوط به آن قلمفرسائی کنید و پا از گلیم خود فراتر نگذارید. مضافاً شاعر تواب با اندیشه غلاظ و شداد مرد سالارانه زن را در مالکیت خود میداند و برغم ادعای دمکراسی خواهی هیچ گونه حق انتخابی بویژه در راستای مقاومت و مبارزه برای همسر سابق قائل نیست وی که حدود ۲۵ سال قبل توسط همسر سابقش طلاق داده شده و همسر سابق مسیر مقاومت و مبارزه را انتخاب نموده و شاعر نادم مسیر بریدگی و وادادگی را، و با اینکه شاعر مزبور الآن با زن دیگری زندگی می کند هنوز هم این انتخاب همسر سابق را به رسمیت نشناخته و دقیقاً به خاطر همین مسئله از صبح تا شام به لجن پراکنی علیه سازمان و به باز تکرار اتهامات وزارت ساخته مشغول است. اینست دمکراسی خواهی دروغین شاعر توابی که مدعی است ''اسلام دمکراتیک مطلقاً وجود ندارد'' و یا می نویسد ''سخن گفتن از حکومتی با اسلام دمکراتیک جز خیال پردازی نیست''. گویا مجاهدین میخواهند حکومت مذهبی بوجود آورند و گویا شاعر تواب از طرح جدائی دین از دولت در شورای ملی مقاومت بی اطلاع است و بیانیه ۱۰ ماده ای خانم رجوی را نشنیده است. در یک کلام باید گفت شاعر نادم چه بدلیل سقف اندیشه و تفکر و غرقه بودن در دنیای ''نرینه وحشی'' و چه بدلیل ضدیت هیستریک و مستمر با مجاهدین که بعلت طلاق داده شدن توسط همسر سابقش به آن دچار شده صلاحیت و صداقت و بی طرفی لازم برای ورود به این مقولات را ندارد بنابراین به او یادآوری میشود که:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه تست
عرض خود (اگر چیزی از آن باقی مانده باشد) می بری و زحمت ما میداری
در پایان بار دیگر به سخنان خانم رجوی بازگشته که صحبتهای خود را این چنین خلاصه کرد:
-
شیعه حقیقی با دشمنی با ولایت فقیه شناخته میشود و اهل سنت را برادر خود میداند
-
من بعنوان یک زن مسلمان ضمن تأکید بر لزوم جدائی دین از دولت اعلام می کنم:
۱- دین اجباری و اجبار دینی را رد می کنیم، حکومت استبدادی تحت نام اسلام، تکفیر مخالفان چه بنام شیعه یا سنی ضد اسلام و آئین محمدی است.
۲- از نظر ما گوهر اصلی اسلام آزادی است آزادی از هر گونه اجبار.
۳- اسلام مدافع حقوق مردم و برابری زن و مرد است.
۴- ما تبعیض دینی را مردود میشماریم و از برابری تمامی ادیان و مذاهب دفاع می کنیم.
۵- خدای ما، خدای آزادی است، محمد پیامبر رحمت و رهائی است و اسلام ما دین انتخاب آزادانه است.
عارف شیرازی
۱۵ ژوئیه ۲۰۱۵