انجمن نجات ايران
به مدت 20 سال دارو دستهایران ویران کن
"ضد استکباری" ولایتفقیه، بیش از 300 میلیارد دلار از دارائی مردم بهجانآمده
مملکت ما را در یک قمار به باد فنا دادند و جان هزاران ایرانی را برای رسیدن به
"قلههای کذائی اتمی" گرفتند و جان و تن مردم را زیر بهانههای اتمی آتش
زدندومردم را گرسنگی دادند و چه ها که بر سر مردم ما نیاوردند و حالا رسیدند به
همان اول خط که بودند و دست آوردشان همان لغو تحریمها است که زائیده همان
بلندپروازیهای خودشان است. تازه پس از بیست سال کشور ویرانتر مردم فقیرتر
ومستاصل تر از گذشته بازهم میگویند پیروز شدیم به قول مهره استعمار شیخ فری روحانی
بازی را با 3 گل زده و دو گل خورده بردند. واقعاً رو را میبینید؟ حتما خیلی از
ایرانیان فیلم قیصر را دیدید که طرف میزنه فکش را پیاده میکنه بعد هم داره با لافزنی
و گزافهگوئی میگوید که "ما به همه گفتیم زدیم توهم بگو زده، آخه خوبیت
نداره".
راستی چه شد که ناگهان جهان با یک
"توافقنامه"، به قول آقای اوباما امنتر و یا به قول دیگران ناامنتر
شد؟ البته کسانی هم هستند که میگویند بودن این توافقنامه بهتر از نبودن آن است. به
زبان حوزوی یعنی این قرارداد مکروه است.
و اما دستهای از فارسیزبانان که بهترین اسم برازنده برایشان است (نه ایرانی) از دوران شکوفایی اقتصادی سخن میگویند که مثلا میتوانند 600 هزار خودرو شخصی بایران وارد کنند و بیش از 70 هزار کامیون و 500 هواپیما و خلاصه انواع ماشینآلات و بیش از 300 میلیارد دلار سرمایهگذاری بر روی نفت و گاز و... اینها همان لابیهای رژیم هستند که در ورود به کاخهای سیاهوسفید نیاز به اجازه ندارند. برای پول هر کاری میکنند الا وطنپرستی و همهچیز اینها فروشی است این افراد در لباس روحانیت، استاد دانشگاه، کارشناس، خبرنگار، تحلیلگر و فعال حقوق بشر و سیاستمدار شاغل در انواع و اقسام سایتها و رادیوتلویزیون فارسیزبان فعال هستند. از حق که نگذریم در دفاع از جنایات ولیفقیه از تی وی ریش هم مهارت بهتری دارند که ما اینگونه فارسیزبانان را سربازان گمنام خامنهای خطاب میکنیم به خاطر خطبههایشان در رادیوتلویزیونهای معلومالحال خارج کشوری که بخصوص این روزها سر از پا نمیشناسند.
ابتدا یک تشکر از قهرمانان مجاهدی که سبب افشای این پروژه ضد انسانی و جهان سوز اتمی رژیم شدهاند و پوزه ولیفقیه ارتجاع را برای دومین بار (پس از نوشیدن جام زهر پذیرش قطعنامه 598 جنگ ایران و عراق که باعث نجات جان میلیونها ایرانی شد) به خاک مالیدند، بنمایم. اینها بودند بقول رهبر مقاومت آقای مسعود رجوی "دندان اتمی" یعنی سلاح استراتژیک این رژیم را کشیدهاند.
اما درنهایت این رژیم بود که بازنده اصلی این مذاکرات بود و همه شرایط را که غرب میخواست پذیرفت. از هارتوپورتهای رژیم که بگذریم، هندوانهای که سفیر انگلیس در سازمان ملل زیر بغل رژِیم در شورای امنیت گذاشت و آنها را بهعنوان "قدرت بزرگ منطقه" ارتقاء داد و یا مقامات دیگر همین کشور در همکاری در منطقه برای "رل سازنده" به ایشان در سوریه و یمن ابلاغ کردهاند میشود فهمید که چه خوابی برای رژیم "ضد امپریالیست" دیدهاند.
پس از توافق اتمی خليفه ارتجاع جهاني سيدعلی اکنون از طرف "دشمنان دیرینه نظام" و شرکای تجاری جدید با عنوان سرگروهبان قندعلی به ریاست ژاندارمری اسلامی خلیجفارس نیز گمارده شد؛ که جای خلأ شاه با مأموریت ژاندارمی منطقه برگزیده شد. البته با حفظ سمت.
راستی چه شد که این توافق امضاء شد؟ آیا راه دیگری هم بود؟ آیا آنطور که آقای اوباما در سخنان خود پس از امضای قرارداد فرمودند که فقط دو راه پیش رو داشتند (جنگ و مذاکره). راه دیگری هم بود؟ و در این صورت چه اتفاقی میافتاد؟
آری راه اول راهدست کشیدن از مذاکرات بود و ادامه تحریمها.
راه دوم فعال کردن قطعنامههای دیگر مثل جنایات حقوق بشری و تروریستی رژیم و ارجاع آن به شورای امنیت و به دنبال آن دادگاه لاهه.
همزمان حمایت از اپوزسیون دموکراسی خواهی ملت ایران که هم مردم به حقوق خود میرسیدند و هم قوانین و الزامات بینالمللی لطمه نمیخورد.
متأسفانه سیاست مماشات جان عدالت را در این جهان گرفته جائی برای حقوق ملتها و بشر باقی نگذاشت. این پنج قدرت جهانی این بارهم مثل پایان جنگ ایران و عراق و قتلعام زندانیان سیاسی در سال 67 و قیام سراسر مردم در سال 2009 میلادی که مردم فریاد زدند "اوباما با آنهایی یا با ما" و سایر فرصتهای دیگر که میشد بساط رژیم را جمع کرد به دادش رسیدند؛ و از سقوط حتمی ولو تا چند مدت کوتاه نجاتش دادند.
و اکنون ذلت رژِیم را ببین که:
از سخنان وزیر اقتصاد آلمان در کنفرانس مطبوعاتی در تهران که شرط دستیابی به بازار آلمان را منوط به رسمیت شناختن اسرائیل دانسته بود. دو پیام برای رژیم و مردم ایران داشت. پیام نخستوزیر اقتصاد آلمان یک برخورد خفتآمیز به ولیفقیه در مرکز حکومتش در سطح همان ژاندارم منطقه کرده است. دوم اینکه جناب وزیر اقتصاد اصلا یادش نیست که در کشوری حضور دارد که 80 میلیون ایرانی در زیر پای ستوران ولیفقیه از کرم همین مماشات ننگین اروپا در طول این مهرومومها لهشدهاند و جان و روان آنها ذرهذره آبشده و حقوق حقه اشان پایمال گشته با وقاحت تمام از حقوق اسرائیل دفاع میکند نه ملت میزبان. این همان ننگی است که از نتایج سحر است باید منتظر دمیدن دولت صبح بود.
از زمان خمینی برای منحرف کردن افکار عمومی هرازگاهی فیلی هوا میشد و به دنبال آن تلسکوپهای غرب آن را رسد میکردند و از آن فیلها معجزاتی میساختند تا از این دیو جماران جنگها تولید کنند و منطقه را سرکیسه کنند؛ و این سیاست خائنانه برعلیه مصالح ملت از سفارت گیری تا جنگ و تروریست و اتمی 36 سال است که ادامه دارد؛ و اکنون دارند خاک و سنگ و درخت این کشور را به حراج میگذارند چه رسد به نفت و معادن و جان انسانهای آن.
با پایان یافتن دوران عکسهای یادگاری و سپری شدن ماه عسل مذاکرات وقت زندگی جدی ومواجه شدن با واقعیات سرسخت توافقنامه فرارسیده. وگرنه طلاقهای پیدرپی در انتظار این عقدنامه است.
اما یک فاتحه برای تمامی قوانین و مصوبات و منشور و پروتکلهای ملل متحد در امور صلح و حقوق بشر. اگر جنایتکاری مثل رژِیم ایران با این ابعاد از نقض آنکه همه میدانند و مثل روز روشن است با اعطای جایگاه همنشینی سران جهان مستفیض میگردد دیگر اینهمه هزینه برای ارگانهای قضائی منتسب به ملل متحد برای چیست؟ و برای کیست؟ و یا سادهتر بگوییم. پس این ارگانها نیازی نیست.
نتیجه:
تأثیر سیاسی توافقنامه بر روی رژیم: این باعث عمیقتر شدن شقه و شکاف در رأس نظام و از طرف دیگر بالا رفتن توقعات مردم مبنی بر دریافت سهم خود و متعاقباً به علت ناکافی بودن درآمدها اعتراضات اجتماعی را به دنبال خواهد داشت و باعث بیثباتی در کشور میشود و امکان سرمایهگذاری درازمدت را در ایران منتفی خواهد کرد.
این توافقنامه کمکی به اقتصاد ایران نمیکند. چونکه زیر ساختارهای کشاورزی، صنایع، منابع طبیعی، معادن اعم از جامد و سیال دچار صدمات جدی شده و نیاز به یک تحول جدی سیاسی قبل از رفرم اقتصادی دارد. قراردادهای مافیائی با سپاه و یا سپاه با جریانات بینالمللی باید مورد بازبینی جدی قرار گیرد. در ضمن، روابط و ضوابط کار و کارگری، ترابری، بانکها، بیمه و قوانین موجود کهنه و ناکارآمد است وعمدتا به درد اقتصاد جهان پیشرفته نمیخورد (با سر خردهبورژوازی نمیشود تنه بورژوازی مدرن را سامان داد). البته معاملات تواتری چرا.
عوامفریبی بانک مرکزی رژیم مبنی برداشتن 170 میلیارد دلار پول مسدود شده در کشورهای دیگر که بعد از توافقنامه به 29 میلیارد دلار و بعد به 23 میلیارد دلار (صدالبته پس از نذورات و کسورات بابت حق امام و سهم اسد و حزبالله و تروریستهای دیگر فعال در سرتاسر جهان و سران سپاه و حوزه) کاهش یافت خود نشانه دیگری از دون پاشیدن برای کشورهای تشنه وگشنه بود. وگرنه قاطی کردن بیش از یکصد میلیارد دلار پشتوانه ارزی بانک مرکزی با پولهای مسدود شده در خارج، همان کسانی را در علم اقتصاد میفریبد که خمینی گفته بود که اقتصاد مالخر است نه کسان دیگر را.
و بالاخره این جنگ بین رژِیم و آمریکا یکی برای بقا خود و دیگری برای جیب خود چانه میکنند و ربطی به مردم ما که خواستار حاکمیت ملی خود هستند ندارد. فیلهای بعدی احتمالاً قبل از هوا رفتن زهر را از ترس خواهند خورد و مبارزه اتفاقاً ازاینپس راحتتر خواهد بود. به قول رهبر مقاومت آقای رجوی با اتمی یا بی اتمی ولایتفقیه سرنگون، سرنگون.
و اما دستهای از فارسیزبانان که بهترین اسم برازنده برایشان است (نه ایرانی) از دوران شکوفایی اقتصادی سخن میگویند که مثلا میتوانند 600 هزار خودرو شخصی بایران وارد کنند و بیش از 70 هزار کامیون و 500 هواپیما و خلاصه انواع ماشینآلات و بیش از 300 میلیارد دلار سرمایهگذاری بر روی نفت و گاز و... اینها همان لابیهای رژیم هستند که در ورود به کاخهای سیاهوسفید نیاز به اجازه ندارند. برای پول هر کاری میکنند الا وطنپرستی و همهچیز اینها فروشی است این افراد در لباس روحانیت، استاد دانشگاه، کارشناس، خبرنگار، تحلیلگر و فعال حقوق بشر و سیاستمدار شاغل در انواع و اقسام سایتها و رادیوتلویزیون فارسیزبان فعال هستند. از حق که نگذریم در دفاع از جنایات ولیفقیه از تی وی ریش هم مهارت بهتری دارند که ما اینگونه فارسیزبانان را سربازان گمنام خامنهای خطاب میکنیم به خاطر خطبههایشان در رادیوتلویزیونهای معلومالحال خارج کشوری که بخصوص این روزها سر از پا نمیشناسند.
ابتدا یک تشکر از قهرمانان مجاهدی که سبب افشای این پروژه ضد انسانی و جهان سوز اتمی رژیم شدهاند و پوزه ولیفقیه ارتجاع را برای دومین بار (پس از نوشیدن جام زهر پذیرش قطعنامه 598 جنگ ایران و عراق که باعث نجات جان میلیونها ایرانی شد) به خاک مالیدند، بنمایم. اینها بودند بقول رهبر مقاومت آقای مسعود رجوی "دندان اتمی" یعنی سلاح استراتژیک این رژیم را کشیدهاند.
اما درنهایت این رژیم بود که بازنده اصلی این مذاکرات بود و همه شرایط را که غرب میخواست پذیرفت. از هارتوپورتهای رژیم که بگذریم، هندوانهای که سفیر انگلیس در سازمان ملل زیر بغل رژِیم در شورای امنیت گذاشت و آنها را بهعنوان "قدرت بزرگ منطقه" ارتقاء داد و یا مقامات دیگر همین کشور در همکاری در منطقه برای "رل سازنده" به ایشان در سوریه و یمن ابلاغ کردهاند میشود فهمید که چه خوابی برای رژیم "ضد امپریالیست" دیدهاند.
پس از توافق اتمی خليفه ارتجاع جهاني سيدعلی اکنون از طرف "دشمنان دیرینه نظام" و شرکای تجاری جدید با عنوان سرگروهبان قندعلی به ریاست ژاندارمری اسلامی خلیجفارس نیز گمارده شد؛ که جای خلأ شاه با مأموریت ژاندارمی منطقه برگزیده شد. البته با حفظ سمت.
راستی چه شد که این توافق امضاء شد؟ آیا راه دیگری هم بود؟ آیا آنطور که آقای اوباما در سخنان خود پس از امضای قرارداد فرمودند که فقط دو راه پیش رو داشتند (جنگ و مذاکره). راه دیگری هم بود؟ و در این صورت چه اتفاقی میافتاد؟
آری راه اول راهدست کشیدن از مذاکرات بود و ادامه تحریمها.
راه دوم فعال کردن قطعنامههای دیگر مثل جنایات حقوق بشری و تروریستی رژیم و ارجاع آن به شورای امنیت و به دنبال آن دادگاه لاهه.
همزمان حمایت از اپوزسیون دموکراسی خواهی ملت ایران که هم مردم به حقوق خود میرسیدند و هم قوانین و الزامات بینالمللی لطمه نمیخورد.
متأسفانه سیاست مماشات جان عدالت را در این جهان گرفته جائی برای حقوق ملتها و بشر باقی نگذاشت. این پنج قدرت جهانی این بارهم مثل پایان جنگ ایران و عراق و قتلعام زندانیان سیاسی در سال 67 و قیام سراسر مردم در سال 2009 میلادی که مردم فریاد زدند "اوباما با آنهایی یا با ما" و سایر فرصتهای دیگر که میشد بساط رژیم را جمع کرد به دادش رسیدند؛ و از سقوط حتمی ولو تا چند مدت کوتاه نجاتش دادند.
و اکنون ذلت رژِیم را ببین که:
از سخنان وزیر اقتصاد آلمان در کنفرانس مطبوعاتی در تهران که شرط دستیابی به بازار آلمان را منوط به رسمیت شناختن اسرائیل دانسته بود. دو پیام برای رژیم و مردم ایران داشت. پیام نخستوزیر اقتصاد آلمان یک برخورد خفتآمیز به ولیفقیه در مرکز حکومتش در سطح همان ژاندارم منطقه کرده است. دوم اینکه جناب وزیر اقتصاد اصلا یادش نیست که در کشوری حضور دارد که 80 میلیون ایرانی در زیر پای ستوران ولیفقیه از کرم همین مماشات ننگین اروپا در طول این مهرومومها لهشدهاند و جان و روان آنها ذرهذره آبشده و حقوق حقه اشان پایمال گشته با وقاحت تمام از حقوق اسرائیل دفاع میکند نه ملت میزبان. این همان ننگی است که از نتایج سحر است باید منتظر دمیدن دولت صبح بود.
از زمان خمینی برای منحرف کردن افکار عمومی هرازگاهی فیلی هوا میشد و به دنبال آن تلسکوپهای غرب آن را رسد میکردند و از آن فیلها معجزاتی میساختند تا از این دیو جماران جنگها تولید کنند و منطقه را سرکیسه کنند؛ و این سیاست خائنانه برعلیه مصالح ملت از سفارت گیری تا جنگ و تروریست و اتمی 36 سال است که ادامه دارد؛ و اکنون دارند خاک و سنگ و درخت این کشور را به حراج میگذارند چه رسد به نفت و معادن و جان انسانهای آن.
با پایان یافتن دوران عکسهای یادگاری و سپری شدن ماه عسل مذاکرات وقت زندگی جدی ومواجه شدن با واقعیات سرسخت توافقنامه فرارسیده. وگرنه طلاقهای پیدرپی در انتظار این عقدنامه است.
اما یک فاتحه برای تمامی قوانین و مصوبات و منشور و پروتکلهای ملل متحد در امور صلح و حقوق بشر. اگر جنایتکاری مثل رژِیم ایران با این ابعاد از نقض آنکه همه میدانند و مثل روز روشن است با اعطای جایگاه همنشینی سران جهان مستفیض میگردد دیگر اینهمه هزینه برای ارگانهای قضائی منتسب به ملل متحد برای چیست؟ و برای کیست؟ و یا سادهتر بگوییم. پس این ارگانها نیازی نیست.
نتیجه:
تأثیر سیاسی توافقنامه بر روی رژیم: این باعث عمیقتر شدن شقه و شکاف در رأس نظام و از طرف دیگر بالا رفتن توقعات مردم مبنی بر دریافت سهم خود و متعاقباً به علت ناکافی بودن درآمدها اعتراضات اجتماعی را به دنبال خواهد داشت و باعث بیثباتی در کشور میشود و امکان سرمایهگذاری درازمدت را در ایران منتفی خواهد کرد.
این توافقنامه کمکی به اقتصاد ایران نمیکند. چونکه زیر ساختارهای کشاورزی، صنایع، منابع طبیعی، معادن اعم از جامد و سیال دچار صدمات جدی شده و نیاز به یک تحول جدی سیاسی قبل از رفرم اقتصادی دارد. قراردادهای مافیائی با سپاه و یا سپاه با جریانات بینالمللی باید مورد بازبینی جدی قرار گیرد. در ضمن، روابط و ضوابط کار و کارگری، ترابری، بانکها، بیمه و قوانین موجود کهنه و ناکارآمد است وعمدتا به درد اقتصاد جهان پیشرفته نمیخورد (با سر خردهبورژوازی نمیشود تنه بورژوازی مدرن را سامان داد). البته معاملات تواتری چرا.
عوامفریبی بانک مرکزی رژیم مبنی برداشتن 170 میلیارد دلار پول مسدود شده در کشورهای دیگر که بعد از توافقنامه به 29 میلیارد دلار و بعد به 23 میلیارد دلار (صدالبته پس از نذورات و کسورات بابت حق امام و سهم اسد و حزبالله و تروریستهای دیگر فعال در سرتاسر جهان و سران سپاه و حوزه) کاهش یافت خود نشانه دیگری از دون پاشیدن برای کشورهای تشنه وگشنه بود. وگرنه قاطی کردن بیش از یکصد میلیارد دلار پشتوانه ارزی بانک مرکزی با پولهای مسدود شده در خارج، همان کسانی را در علم اقتصاد میفریبد که خمینی گفته بود که اقتصاد مالخر است نه کسان دیگر را.
و بالاخره این جنگ بین رژِیم و آمریکا یکی برای بقا خود و دیگری برای جیب خود چانه میکنند و ربطی به مردم ما که خواستار حاکمیت ملی خود هستند ندارد. فیلهای بعدی احتمالاً قبل از هوا رفتن زهر را از ترس خواهند خورد و مبارزه اتفاقاً ازاینپس راحتتر خواهد بود. به قول رهبر مقاومت آقای رجوی با اتمی یا بی اتمی ولایتفقیه سرنگون، سرنگون.