انجمن نجات ایران
در عصر فرودستي كه ستم پيشگان صاحب سرمايه و قدرت، بازي با سرنوشت بشر و تمدن آن را در هر سرزمين و اقليم برحسب شرايط روز و مجموع شرايط جاري بركشور و ملتهاي مورد نظر پيش ميبرند و در فرهنگ غالب بر آنان و كاركرد آن نيز كه جز اعمال ستم و زور براي كسب سرمايه و سود، نه جان و زندگي انسان حائز ارزش و اهميت است و نه حتي كرامت او، پس در ساده ترين تعريف بايد اول افكار عمومي را با ترويج و تهاجم غول آساي تبليغات رسانه اي به باور و قبول ضرورت اجراي هر سياست نادرست يا جنگ افروز آماده نمود و از سوي ديگر در همين راستا خودفروشان سياسي و دلالان استعماري را كه ”هر لحظه به رنگ بت عيار درآيد“ نيز همراه لابي هاي چند لايه ي فرنگي يا وطني يكجا بسيج كرد تا ـ در نمونه مشخص آن ـ مفسر و مبلغ مدارا و مماشات ابرقدرت بي قدرت با فاشيسم ديني ملايان باشند كه عراق را با صدور بنيادگرايي و ترور تيول خود كرده و با راه انداختن جنگ شيعه ـ سني اين كشور زخم ديده را يكسره جولانگاه پاسداران افسار گسيخته نموده، در سوريه با حمايت از ديكتاتور دست نشانده و جنگ چهار ساله ميلونها آواره، كشته و مجروح بجا گذاشته، در يمن، سودان، افغانستان و... در ديگر كشورهاي منطقه نيز....كه البته اينهمه بهاي گزاف صلح كاذب مورد نظر مستر پرزيدنت است كه هم به صدور تروريزم و جنگهاي فرقه اي مذهبي در كشورهاي ياد شده منجر گرديده و هم گسترش بنيادگرايي اسلامي و كشتار را در ساير كشورهاي منطقه و بعضي كشورهاي دنيا نيز سرعت بخشيده است.
كش و قوس” بازي هسته اي“، مماشات و مكاتبات پنهان و عيان با بزرگ عمامه داران، بيراهه روي يا سكوت عمدي در مقابل رژيم آدمخوار با تفسير و توجيهات پوچ در هر حال كار را بگونه اي شرم آور بجايي رسانده كه مقابله با داعش را نيز گاهي در گرو شركت پدرخوانده آن در اقدامات جهاني بر عليه اين فاجعه ميدانند.” خورشيد را گذاشته و با اتكا به ساعت شماطه دار خويش“ ـ لابد به وقت كنيا ـ ميخواهد افكار عمومي جهان را قانع كند كه مماشات و مكاتبات با فاشيسم آخوندي در راستاي ممانعت از جنگ، مبارزه با داعش و تأمين صلح در منطقه است!!! انگار نه رژيم پليد فاشيست بلكه يك موجود خيالي نامرئي، سردمدار و آتش افروز جنگ و كشتار بنام دين اسلام در سرتاسر دنياست.
نشان اكثر فضاحتها و خيانتهاي سياسي پس از جنگ دوم جهاني اگرچه عمدتا با آتش افروزي در خاوردور، حمايت از ديكتاتورهاي كشورها و حتي كودتاچيان براي حذف حكومتهاي ملي ( مصدق، آلنده و....) بر شانه امريكا سنگيني ميكند اما دو جنگ جنايتبار و تعصب آميز”بوش“ ها كه عراق را يكسره در هم كوبيد و آنرا بي هيچ دغدغه تقديم داعش شيعه ملايان نمود، نه تنها تمام منطقه را نيز جولانگاه حمله و هجوم تروريستهاي عمامه دار و كشتارهاي ناتمام مصيبت بار نمود بلكه سكوت عمدي يا پرگويي بي پشتوانه و عمل آمريكا و مستر پرزيدنت ـ بنا به گفته اكثر مقامات عاليرتبه دولتي و سياسي اين كشور ـ در قبال همه وقايع هولناك جاري در منطقه و تداوم مماشات با فاشيسم تهران، به ظهور پديده هولناك جديد داعش نام از بطن بنيادگرايي شيعي منجر گرديد كه رد پاي آن حالا تا قلب پايتخت هاي دنيا نيز گشوده شده است و از بابت آن بايد مهر شرم را بر پيشاني كساني كوبيد كه با سكوت سي و هفت ساله در برابر جنايات داعش شيعه در ايران، ظهور داعش سني را باعث شدند، وقتي در سرتاسر ايران اسير، ملايان با شكنجه، اعدام و قتل عام در زندانها يا در گوشه كنار شهرها و خيابانها مرتكب جناياتي بسا دلخراش تر از جرم و فجايع داعش شدند، وقتي جاني عمامه دار و دست آموزش در عراق” اشرف“ را به خاك و خون كشيد، وقتي دنياي” تمدن زده“ و ابرقدرت واداده با سكوت و سازگاري بر همه جرم و جنايات ملايان چشم بستند، داعش شكل گرفته، رشد يافت و ”جهل مركب“ تكرار شد.
” بودن يا نبودن “ خواستن يا نخواستن، دوست داشتن يا تنفر من، ما، شما يا هر كس ديگر هرگز نه حقيقت موجود را تغيير داده و نه مسير تاريخ را از رفتن باز خواهد داشت، حتي اگر ابر و باد و مه و خورشيد فلك ارتجاع و استعمار و دست آموزانشان نيز يكسر دست در دست هم بدهند.
عبور از مرحله هولناك بنيادگرايي هار كنوني كه با توجه به نكات اندك بالا به ظهور داعشي ديگر اما از ريشه شجره پليد آخوندي منجر شده است، جز با حضور فعال، افشاي حقايق و اقدام جدي در بركندن ريشه هاي اين پديده شوم قرن ممكن نيست. در حال حاضر متاسفانه تنها جريان واقعي موجود و برخوردار از شرط لازم و ضروري بعنوان پادزهر فاشيسم ديني و توحش بنيادگرايي اسلامي، سازمان مجاهدين خلق مسلمان ميباشد كه مثل همه احزاب، جنبش ها و تشكل ها ي مترقي، شاخص و سخنگوي برگزيده خود را دارد. مقاومت ايران حضور بي وقفه و فعاليت گسترده مريم رجوي را شايسته و شاخص افشاي خطرات بنيادگرايي مذهبي ملايان بعنوان پدر خوانده تروريسم دانسته و ارائه راه كارهاي دقيق و مشخص او را براي مقابله با فاجعه قرن جاري و رهايي جهان از پنجه اختاپوس بنيادگرايي اسلامي، تنها راه تحقق خواست بشر دوستان و آزاديخواهان جهان و به تبع آن خواست و آرزوي برحق مردم ايران براي دنيايي عاري از هراس و تهديد ديني و سرشار از تفاهم و همزيستي ميان همه اديان و باورها ميداند و بر تحقق آن پاي ميفشارد.
نشان اكثر فضاحتها و خيانتهاي سياسي پس از جنگ دوم جهاني اگرچه عمدتا با آتش افروزي در خاوردور، حمايت از ديكتاتورهاي كشورها و حتي كودتاچيان براي حذف حكومتهاي ملي ( مصدق، آلنده و....) بر شانه امريكا سنگيني ميكند اما دو جنگ جنايتبار و تعصب آميز”بوش“ ها كه عراق را يكسره در هم كوبيد و آنرا بي هيچ دغدغه تقديم داعش شيعه ملايان نمود، نه تنها تمام منطقه را نيز جولانگاه حمله و هجوم تروريستهاي عمامه دار و كشتارهاي ناتمام مصيبت بار نمود بلكه سكوت عمدي يا پرگويي بي پشتوانه و عمل آمريكا و مستر پرزيدنت ـ بنا به گفته اكثر مقامات عاليرتبه دولتي و سياسي اين كشور ـ در قبال همه وقايع هولناك جاري در منطقه و تداوم مماشات با فاشيسم تهران، به ظهور پديده هولناك جديد داعش نام از بطن بنيادگرايي شيعي منجر گرديد كه رد پاي آن حالا تا قلب پايتخت هاي دنيا نيز گشوده شده است و از بابت آن بايد مهر شرم را بر پيشاني كساني كوبيد كه با سكوت سي و هفت ساله در برابر جنايات داعش شيعه در ايران، ظهور داعش سني را باعث شدند، وقتي در سرتاسر ايران اسير، ملايان با شكنجه، اعدام و قتل عام در زندانها يا در گوشه كنار شهرها و خيابانها مرتكب جناياتي بسا دلخراش تر از جرم و فجايع داعش شدند، وقتي جاني عمامه دار و دست آموزش در عراق” اشرف“ را به خاك و خون كشيد، وقتي دنياي” تمدن زده“ و ابرقدرت واداده با سكوت و سازگاري بر همه جرم و جنايات ملايان چشم بستند، داعش شكل گرفته، رشد يافت و ”جهل مركب“ تكرار شد.
” بودن يا نبودن “ خواستن يا نخواستن، دوست داشتن يا تنفر من، ما، شما يا هر كس ديگر هرگز نه حقيقت موجود را تغيير داده و نه مسير تاريخ را از رفتن باز خواهد داشت، حتي اگر ابر و باد و مه و خورشيد فلك ارتجاع و استعمار و دست آموزانشان نيز يكسر دست در دست هم بدهند.
عبور از مرحله هولناك بنيادگرايي هار كنوني كه با توجه به نكات اندك بالا به ظهور داعشي ديگر اما از ريشه شجره پليد آخوندي منجر شده است، جز با حضور فعال، افشاي حقايق و اقدام جدي در بركندن ريشه هاي اين پديده شوم قرن ممكن نيست. در حال حاضر متاسفانه تنها جريان واقعي موجود و برخوردار از شرط لازم و ضروري بعنوان پادزهر فاشيسم ديني و توحش بنيادگرايي اسلامي، سازمان مجاهدين خلق مسلمان ميباشد كه مثل همه احزاب، جنبش ها و تشكل ها ي مترقي، شاخص و سخنگوي برگزيده خود را دارد. مقاومت ايران حضور بي وقفه و فعاليت گسترده مريم رجوي را شايسته و شاخص افشاي خطرات بنيادگرايي مذهبي ملايان بعنوان پدر خوانده تروريسم دانسته و ارائه راه كارهاي دقيق و مشخص او را براي مقابله با فاجعه قرن جاري و رهايي جهان از پنجه اختاپوس بنيادگرايي اسلامي، تنها راه تحقق خواست بشر دوستان و آزاديخواهان جهان و به تبع آن خواست و آرزوي برحق مردم ايران براي دنيايي عاري از هراس و تهديد ديني و سرشار از تفاهم و همزيستي ميان همه اديان و باورها ميداند و بر تحقق آن پاي ميفشارد.