۱۳۹۴ مرداد ۲۱, چهارشنبه

انجمن نجات ایران . احمد شاملو»

انجمن نجات ایران 
«سوزان بلاکت عزیز
 درپاسخ به نامۀ مورّخ 20 سپتامبرِ [1978] شما متأسفم که باید نکات زیر را به اطلاعتان برسانم:
1ـ مصاحبۀ با من مطلقاً به درخواست مصرّانۀ بخش فارسی بی بی سی انجام گرفته است. من از آن سازمان هیچگونه تقاضایی نکرده بودم تا ناگزیر باشم برای انجام آن به هرحال و به هرصورت قبول شرایطی را برخود هموار کنم.

2ـ درخواست مصاحبۀ با ارادتمند بدان صورت نبوده است که معمولاً برای یک نظرخواهی عمومی ـ مثلاً در مورد افزایش بهای سیب زمینی ـ به فلان سیگارفروش کنج خیابان مراجعه می کنند. اگر گردانندگان بخش فارسی بی بی سی به مجرّد آگاهی از ورود من به لندن به سراغم آمدند دقیقاً بدان جهت بود که از موقع فکری و اجتماعی من آگاهی داشتند و می دانستند که حدود دوسال است برای فعالیت در جبهۀ ضد اختناق و دیکتاتوری غارتگرانۀ حاکم بر وطن خود آوارۀ غربت شده ام و لاجرم از پیش می دانستند با این مصاحبه چه چیز به دست می آورند.
3ـ مع ذالک من به صراحت در نخستین برخورد با تقاضای بی بی سی این نکته را متذکّر شدم که اگر به مصاحبه یی تن دردهم، به هیچ وجه در سخنانم ملاحظات سیاسی سازمان بی بی سی را (به عنوان دستگاه تبلیغاتی دولتی که به جلّاد ملت ما شمشیر می فروشد) درنظر نخواهم گرفت، با آزادی تمام از پایگاه شخص خود سخن خواهم گفت و به همین دلیل موافقت نخواهم کرد که به هیچ بهانه یی در آنچه می گویم جَرح و تعدیلی صورت بگیرد.
4ـ منطق چنین حکم می کند که برنامه ریزان شما باید این نکته را به عنوان شرط مسلّم امر پذیرفته باشند، زیرا در پایان این مذاکرات بود که صورت سؤالات به من داده شد، و چند روز پس از آن بود که برای ضبط مصاحبه در "بوش هاوس" تعیین وقت صورت گرفت.
5 ـ با سوابقی که من از وجود حرامزاده ترین نوع سانسور در دستگاههای ارتباط جمعی دموکراسی غرب دارم، یک بار دیگر هم پیش از ضبط برنامه به تهیه کنندۀ آن خاطر نشان کردم که اگر قرار است در این نوار به هر دلیلی دستی برده شود هنوز هم می توانیم از آن چشم بپوشیم. پاسخ جالبی که شنیدم و برای همیشه سبب انبساط خاطر ارادتمند خواهد بود، این بود که از دموکراسی انگلستان تصوّر نادرستی در ذهن دارم و این مصاحبه برای من تجربه یی خواهد بود که به راستی به زحمتش می ارزد!
 6 ـ پس از دریافت صورت سؤالات و پیش از تهیۀ متن، دربارۀ مدت برنامه نیز گفت و گو کردیم، تعداد سؤالها شاید زیاد نبود اما به هرحال با جواب آره و نه نمی شد به همه آنها پاسخ گفت. ما بر سر این نکته از قبل توافق کردیم که متن مصاحبه در سه بخش و طی سه شب متوالی پخش بشود.
    قصدم از طرح این نکته آن است که توسّل شما، سوزان بلاکت عزیز، به مسألۀ محدودیت زمانی برنامه یکسره بی مورد است.
7 ـ نق نق هایی که از یکی دو روز بعد شروع شد نشان داد که تصوّرات ذهنی من از دموکراسی آن¬قدرها هم بدبینانه یا نادرست نبوده است:  معلوم شد مدیریت بخش فارسی (که مصاحبه را بسیار درازتر از نیم گز کارخانه های اسلحه فروشی و وزارت امور خارجۀ بریتانیای کبیر یافته است) از سفارت ایران تقاضا کرده است کسی را بفرستند که به نوار مصاحبه گوش بدهد و در برنامۀ "جداگانه یی" به آن جواب بگوید تا از این رهگذر "بی طرفی و بی غرضی" بی بی سی محفوظ بماند. که من این بی طرفی رادر این مورد خاص، نشان دادن کمال حسن نیّت در حق مشتری بزرگ "تانکهای چیفتن" معنی می کنم.
    من دقیقاً نمی دانم (و به دانستن آن هم علاقه یی ندارم) که "فرستادۀ سفارت ایران" چرا در مقام استفاده از چنین تریبونی برنیامد. ولی به طور قطع به دنبال مذاکرۀ با او بود که از سوی سازمان شما به من پیشنهاد شد "عجالتا" فقط آن قسمت از مصاحبه که مربوط به به شخص من و سوابق ادبی من است "به طور مستقل" پخش بشود و باقی مصاحبه را بگذارند "برای بعدها"! ـ که جواب مرا قبلاً هم شنیده بودند: اولاً ، که سوابق ادبی ناچیز من برای خودم هم اسباب خجالت است. ثانیاً، کدام ایرانی فاتحۀ بی الحمد می خواند برای "سوابق ادبی" آن خروس بی محلی که در برابر جنازه های غرقه به خون هزاران بی گناهی که در خیابانهای وطنِ گریان من به خاک افتاده اند، تعداد کتابهایش را بشمارد یا از افتخارات شعری و فعالیت های تحقیقی خود سخن بگوید؟
 ـ پاسخ من این بود که قسمت سیاسی مصاحبه را پخش کنند و قسمت ادبیش را به سطل خاکروبه بیندازند.
8 ـ کم و بیش دو ماهی از جریان گذشته بود که یک روز توسط پست پاکتی دریافت کردم حاوی فرم قراردادی که پیشنهاد شده بود آن را امضا کنم و پس بفرستم تا سازمان بی بی سی به استناد آن بتواند "حق الزّحمۀ مصاحبه" را به من پرداخت کند.
    از نظر من گفتگوی با بی بی سی موضوعی بود فراموش شده و اکنون پیشنهاد پرداخت "حق الزّحمه" می شد در برابر امری که اولاً برای انجامش مزدی تقاضا نشده بود و ثانیاً در عمل مورد بهره برداری قرار نگرفته بود، وانگهی اگرهم انجام "معامله یی" مستلزم امضای قراردادی باشد قاعدتاً آن را پیش از اقدام به امر امضا می کنند نه پس از ختم آن و از آن بی موردتر پس از منتفی شدن اصل موضوع! کنجکاوی مرا برانگیخت و متوجه مادّۀ
E کرد که براساس آن، سازمان بی بی سی حق جَرح و تعدیل مطالب را برای خود محفوظ داشته است. تصوّر باطل من این بود که در امضا کردن آن فرم پس از حذف مادّۀ E و فرستادن آن برای شما ظرافتی نهفته است که به این موضوع پیش پا افتاده خاتمه می دهد! امّا متأسّفانه نامۀ مجدّد شما و تهدید به "از میان بردن نوار مصاحبه!" مرا واداشته است که برای بیان استنتاجی که کرده ام به ظرافت متوسّل نشوم: اگر این فرم همان ابتدا (و حتی به بهانۀ یک ضابطۀ تشریفاتی اداری) به من ارائه شده بود، مسأله فرق می کرد: پیشنهاد مصاحبه را رد می کردم و خلاص. امّا سازمان شما دست کم سه روز وقت مرا ضایع کرده است برای انجام مصاحبه یی که از پیش می دانسته است چگونه محتوایی خواهد داشت و از پیش یقین داشته است که با سیاست تأیید دولت انگلیس از جنایات شاه امکان پخش آن برایش وجود ندارد.
    به عقیدۀ من، برنامۀ خیمه شب بازی ضبط این مصاحبه با طرح نقشۀ قبلی و فقط به قصد ارائه آن به سفارت ایران صورت گرفته است. به عنوان نوعی خودشیرینی کاسه لیسانه نزد شاه ایران که در این اواخر چند بار عدم رضایتش را از بی بی سی آشکارا به زبان آورده. و خشم من از آن جهت است که سازمان شما شخص مرا وسیلۀ اجرای این بازارگرمی شرم آور کرده و بدین وسیله مستقیماً مرا مورد اهانت قرار داده است و به همین دلیل من قسمتهایی از متن مصاحبه را با افزودن این توضیح در مطبوعات خارج کشور منتشر خواهم کرد تا "شنوندگان گرامیِ" بخش فارسی رادیو لندن بر "بی طرفیِ" این بلندگو باز هم دلیل دیگری به دست آورند.
    موضوع، البته، سخت حقیر و مبتذل است و به ظاهر مطلقاً ارزش مطرح شدن را ندارد، امّا اعتقاد من بر این است که ادّعاهای بزرگ و فاقد معنی را تنها با این¬چنین وزنه های ناچیز است که می توان به ترازوی قضاوت گذاشت.
                                       با تقدیم احترامات فائقه
                                                      احمد شاملو»
(شناختنامۀ احمد شاملو، جواد مجابی، نشر نقره، تهران، چاپ سوم، 1381، ص 555 تا558. به نقل از «آدینه، شماره 72، مرداد1371 ـ به نقل از ماهنامۀ «آدینه»، شمارۀ 72، مرداد1371).