علم شيمي را علم تجزيه و تركيب عناصر نيز ميگويند. تا قبل از پديد آمدن علم شيمي بشر از تركيب مواد با يكديگر هيچ نميدانست و در جهل مطلق، توضيحي علمي براي واكنشهاي شيميايي نداشت، نميدانست كه چرا وقتي سديم در آب ميافتد يك دفعه منفجر ميشود و چرا وقتي يك قطعه آهن در معرض رطوبت قرار ميگيرد زنگ ميزند. حتي نميدانست چرا وقتي به يك آتش فوت ميكند شعله ورتر ميشود و ...
اما علم شيمي راز تمام اين ابهامات و سؤالها را گشود. امروز هر دانش آموز دبيرستاني بدون اينكه حتي سديم را ديده باشد ميتواند به تفصيل شرح دهد كه چرا سديم در برخورد با آب چنان واكنشي دارد. شايد بشود گفت عملكرد هر علمي اين است كه نور و پروژكتوري بر قسمتي از سياهي ناشي از جهل انسان مي تاباند و آنرا روشن ميكند.
در ميانه راه رسيدن از آن جهل تا روشنايي علم، بشر بلندپرواز درگير خرافه اي بود به نام «كيمياگري». كيمياگران كساني بودند كه ميخواستند فلز بي ارزشي نظير آهن و سرب را به طلا تبديل كنند و چه بسا كيمياگراني كه عمر خود را صرف اين آرزو كردند ولي به جايي نرسيدند، اما بشر و تكامل، راه خود را پيدا كرد و نهايتا به علمي رسيد كه به آن «شيمي» ميگويند.
در اين زمينه هم علم به كمك بشر آمد و با توجه به اينكه قانونمنديهاي دنياي انساني بسيار پيچيده تر از ساير علوم هستند، توجه شما را به يك فقره كيمياگري آن هم در قرن بيست و يكم جلب ميكنم. مواد خام اما، نه مس و سرب و آهن، بلكه موادي بسا بي ارزشتر هستند؛ ساواكي، شكنجه گر، شاگرد جلاد و ... اينها موادي هستند كه در سلسله مراتب تكاملي چنان سقوط كرده اند كه از مواد معدني نيز فرودست ترند. اما در حال حاضر صورت مسأله مواد اوليه اين كيمياگري بديع در قرن اخير نيست، بلكه موضوع آن كيمياگر (بخوانيد جادوگري) است كه فكر كرده است از تركيب اين مواد با همديگر ميتواند با حرامزادگي ذاتياش همان خط سوخته و از دورخارج شدة «البته خميني» را پيش ببرد.
اين جادوگر، نميداند كه در دوران پيشرفت تكنولوژي، همانطور كه علم شيمي پيشرفت كرده و بشر نتيجه بسياري از تركيبات شيميايي را ميتواند بطور كاملا دقيق پيش بيني كند، در زمينه اين گونه تركيبات نيز علم و تجربه به كمك بشر آمده اند. امروز بشر ميداند كه مثلا وقتي اين دو پديده يا موجودات آدمنما به هم نزديك ميشوند يا سر يك ميز مينشينند، چه ميشود، با هم چه ميگويند و چه نتيجهاي ميگيرند؟
بنابراين پيش بيني چيست؟ هر دانش آموز دبيرستاني كه مغزش آلودة فرهنگ ارتجاعي خميني نباشد ـ حتي اگر يك ساواكي را به چشم نديده و تجربه نكرده باشد ـ ميتواند حدس بزند كه اين نفرات تا دلتان بخواهد از جيب مردم ايران خرج ميكنند؛ پاچة مقاومت سازمانيافته آنها را ميگيرند؛ در مذمت مبارزه با شاه و خميني نكات نغز! ميگويند، مجاهدين را بدتر از شاه و خميني معرفي ميكنند... در پايان هم نتيجه ميگيرند كه مجاهدين را در زندانها كم شكنجه و كشتار كردهاند كه هنوز باقي هستند و ...
حالا بعد از اينكه پيشبيني تان تمام شد، (البته معمولا در مورد اين تركيب مشخص با نفريني زير لب همراه است) براي اطمينان از صحت پيشبيني همانند كاري كه در علم شيمي ميكنيم، كافي است نگاهي مختصر به برنامه «پرگار» بيبيسي فارسي بياندازيد.
متأسفانه بعد از اين تجربة مشخص متوجه ميشويد كه هنوز علم بشر در اين زمينه كامل نشده است، چرا؟ چون بسياري از چيزهايي كه شما فكر ميكرديد حدود شرافت و وجدان مانع انجام آنها ميشود، در اين تركيب مشخص انجام شده است...
اما نكتة بسيار مهم؛ نه اين مواد اولية مستهلك و مادون تكاملي، بلكه آن كيمياگر يا به عبارت دقيقتر جادوگري است كه به دنبال چنين تركيبي رفته است. سوال اين است كه آيا اين جادوگر نميداند كه از تركيب اين مواد، هيچ چيز عايدش نميشود؟! نميداند كه جز بي آبرويي بيشتر، برايش دستاوردي نخواهد داشت؟! چرا ميداند، بسيار هم خوب ميداند، اما...
ميگويند روزي از كيمياگري پرسيدند، مگر نميداني كه به جايي نخواهي رسيد؟ او خنديد و گفت: سالهاست كه اين را ميدانم، اما آنكه نميداند پادشاهي است كه در جستجوي طلا مرا استخدام كرده!
جهت اطلاع خليفة ارتجاع و بلندگوهاي استعماري، چشمك و چراغها و بازمصرف اين موجودات حقير، دردي از دردهاي بي درمان رژيم زهرخورده و پابه گور آخوندي را درمان نخواهد كرد. سالهاست كه جادوي اين جادوگران براي مردم ايران رنگ باخته است و ديگر آبي برايشان گرم نخواهد شد...
در ميانه راه رسيدن از آن جهل تا روشنايي علم، بشر بلندپرواز درگير خرافه اي بود به نام «كيمياگري». كيمياگران كساني بودند كه ميخواستند فلز بي ارزشي نظير آهن و سرب را به طلا تبديل كنند و چه بسا كيمياگراني كه عمر خود را صرف اين آرزو كردند ولي به جايي نرسيدند، اما بشر و تكامل، راه خود را پيدا كرد و نهايتا به علمي رسيد كه به آن «شيمي» ميگويند.
در اين زمينه هم علم به كمك بشر آمد و با توجه به اينكه قانونمنديهاي دنياي انساني بسيار پيچيده تر از ساير علوم هستند، توجه شما را به يك فقره كيمياگري آن هم در قرن بيست و يكم جلب ميكنم. مواد خام اما، نه مس و سرب و آهن، بلكه موادي بسا بي ارزشتر هستند؛ ساواكي، شكنجه گر، شاگرد جلاد و ... اينها موادي هستند كه در سلسله مراتب تكاملي چنان سقوط كرده اند كه از مواد معدني نيز فرودست ترند. اما در حال حاضر صورت مسأله مواد اوليه اين كيمياگري بديع در قرن اخير نيست، بلكه موضوع آن كيمياگر (بخوانيد جادوگري) است كه فكر كرده است از تركيب اين مواد با همديگر ميتواند با حرامزادگي ذاتياش همان خط سوخته و از دورخارج شدة «البته خميني» را پيش ببرد.
اين جادوگر، نميداند كه در دوران پيشرفت تكنولوژي، همانطور كه علم شيمي پيشرفت كرده و بشر نتيجه بسياري از تركيبات شيميايي را ميتواند بطور كاملا دقيق پيش بيني كند، در زمينه اين گونه تركيبات نيز علم و تجربه به كمك بشر آمده اند. امروز بشر ميداند كه مثلا وقتي اين دو پديده يا موجودات آدمنما به هم نزديك ميشوند يا سر يك ميز مينشينند، چه ميشود، با هم چه ميگويند و چه نتيجهاي ميگيرند؟
بنابراين پيش بيني چيست؟ هر دانش آموز دبيرستاني كه مغزش آلودة فرهنگ ارتجاعي خميني نباشد ـ حتي اگر يك ساواكي را به چشم نديده و تجربه نكرده باشد ـ ميتواند حدس بزند كه اين نفرات تا دلتان بخواهد از جيب مردم ايران خرج ميكنند؛ پاچة مقاومت سازمانيافته آنها را ميگيرند؛ در مذمت مبارزه با شاه و خميني نكات نغز! ميگويند، مجاهدين را بدتر از شاه و خميني معرفي ميكنند... در پايان هم نتيجه ميگيرند كه مجاهدين را در زندانها كم شكنجه و كشتار كردهاند كه هنوز باقي هستند و ...
حالا بعد از اينكه پيشبيني تان تمام شد، (البته معمولا در مورد اين تركيب مشخص با نفريني زير لب همراه است) براي اطمينان از صحت پيشبيني همانند كاري كه در علم شيمي ميكنيم، كافي است نگاهي مختصر به برنامه «پرگار» بيبيسي فارسي بياندازيد.
متأسفانه بعد از اين تجربة مشخص متوجه ميشويد كه هنوز علم بشر در اين زمينه كامل نشده است، چرا؟ چون بسياري از چيزهايي كه شما فكر ميكرديد حدود شرافت و وجدان مانع انجام آنها ميشود، در اين تركيب مشخص انجام شده است...
اما نكتة بسيار مهم؛ نه اين مواد اولية مستهلك و مادون تكاملي، بلكه آن كيمياگر يا به عبارت دقيقتر جادوگري است كه به دنبال چنين تركيبي رفته است. سوال اين است كه آيا اين جادوگر نميداند كه از تركيب اين مواد، هيچ چيز عايدش نميشود؟! نميداند كه جز بي آبرويي بيشتر، برايش دستاوردي نخواهد داشت؟! چرا ميداند، بسيار هم خوب ميداند، اما...
ميگويند روزي از كيمياگري پرسيدند، مگر نميداني كه به جايي نخواهي رسيد؟ او خنديد و گفت: سالهاست كه اين را ميدانم، اما آنكه نميداند پادشاهي است كه در جستجوي طلا مرا استخدام كرده!
جهت اطلاع خليفة ارتجاع و بلندگوهاي استعماري، چشمك و چراغها و بازمصرف اين موجودات حقير، دردي از دردهاي بي درمان رژيم زهرخورده و پابه گور آخوندي را درمان نخواهد كرد. سالهاست كه جادوي اين جادوگران براي مردم ايران رنگ باخته است و ديگر آبي برايشان گرم نخواهد شد...
محمد مهدي محسني
مرداد 1394
مرداد 1394