انجمن نجات ایران
خاطره اي
تکان دهنده از يكي از شهداي قتل عام شصت و هفت
این
خاطره را خانم دهقان از هم كلاسي هاي اين شهيد نوشته است. شرح حال
ملیحه اقوامی است که حدود ۲۶ سال داشت
و در جریان قتل عام تابستان ۶۷ اعدام
شد. اسم وی در لیست شهدای مجاهدین می باشد. خانم دهقان مي نويسد؟:
سال پیش
بود که در فیسبوک دنبال اسم هم کلاسی هایم می گشتم .
اول اسم
کسانی را که از همان روز های دبیرستان یادم میامد که نسبت به مسایل اطراف خود بی
تفاوت نبودند جستجو میکردم تا بدانم بر انها چه رفته است و اکنون چه میکنند .
ملیحه
یکی از انها بود
.
خواهرش
را پیدا کردم و از او حال و احوالش را پرسیدم .
منتظر
بودم که بشنوم لابد بچه های بزرگی دارد و در گوشه ای از این جهان زندگی میکند و یا
مثلا در اشرف ،پاریس، البانی و یا هر نقطه ی دیگری دارد راه همان روز های خود را
ادامه می دهد
.
ملیحه
همان همکلاس خندان و ریز و میزه ی من که آخرین باری که دیدمش پشت همان نیمکت مدرسه
تازه به مسایل روز علاقمند شده بود و کنار هم فکرانش می ایستاد و سرود می خواند و
گاه از برابری و عدالت و جامعه بی طبقه ی توحیدی حرف می زد .
اما جواب
خواهرش به من خیلی ارام و کوتاه و با تانی
سه عکس
بود و سه جمله
!
__این عکس ملیحه است
همان روز ها
__این نامه اخرین دست
خط ملیحه است ، یک نفرکه ازاد شده بود همان روز ها برای مادرم اورده بود .
__ این عکس
سومی مشخصات ملیحه است که یک پسر خیلی جوان بسیجی در سال۶۷ برای مادرم اورده بود و گفته بود من داماد شما بودم و این جعبه شیرینی
و این پانصد تومنی هم مهریه دخترتان بوده است.
دامادی
که آدرس قبر ِعروسش رابرای مادرِعروس آورده بود !
پدر مادر
و خواهران بزرگتر ملیحه هنوز مرگش را باور ندارند و دردناک تر است وقتی که می
گویند شاید نمرده باشد شاید یک روز یک دفعه بیاید
زهره
دهقان ۱۳ مرداد ۱۳۹۴