كامبيز باقر زاده مأمور شعبة وزارت بدنام اطلاعات در شيراز |
تجربه چهار دهه مبارزه با رژيم ولايت و آشنايي با صحنة رويارويي مردم و مقاومت ايران با رژيم آخوندي بهخوبي نشان ميدهد كه اولين نگراني و مهمترين هموغم آخوندهاي حاكم، حفظ موجوديت رژيم ضد انساني و ضد ايرانيشان و مقابله همهجانبه با مجاهدين و مقاومت ايران بهعنوان دشمن اصلي و تنها هماورد و نيروي سرنگون كننده خود ميباشد.
يك وجه از اين مقابله، جنگ رواني بر پايه دروغ و جعل ميباشد كه ويژه اين رژيم است و پابهپاي گسترش ابعاد سركوب و شقاوت و وحشيگري اين رژيم پيش ميرود. رژيمي كه ركورد همه ديکتاتوريهاي سركوبگر را پشت سر گذاشته است. درصحنه جنگ سياسي و تبليغاتي هم، بهويژه عليه دشمن اصلي خود، گوي سبقت را در دروغپردازي، از تمامي همگنان تاريخي و معاصر خود ربوده است. كما اينكه ابزارهاي اين جنگ را هم در قياس با ساير ديكتاتوريها، بسيار تنوع بخشيده است؛ تا حدي كه علاوه بر بهکارگيري كلية تجهيزات و وسايل سنتي و مدرن و مضافاً بركلية ارگانها و مقامات و عوامل نام و نشاندار رسمي حكومتي، از صدر تا ذيل رژيم و...، مشتي مزدور و پادوي مأمور به خدمت را هم به کار گرفته است.
يك نمونة آن نمايش وزارت اطلاعات در 26 خردادماه 94 در شيراز است كه تعدادي از گماشتههاي دونپايه وزارت جاسوسي و كشتار به صحنه آورده شدند تا خزعبلاتي كه بيش از سه دهه عليه مقاومت تكرار و رسواشده را نشخوار كنند. كدهايي همچون «فرقه»، «مناسبات فرقهيي»، «فقدان عواطف خانوادگي» و... كه توسط بلندگوهاي رسمي رژيم چند دهه است كه تكرار ميشود. صحنهگردان اين نمايش مضحك، يك جاسوس نفوذي اطلاعات آخوندي به درون ارتش آزاديبخش، محمدباقر مؤمن زاده بود كه توسط مديريت ضداطلاعات ارتش آزادي، در يك گزارش تفصيلي كه در نشريه مجاهد شماره 380 مورخ 11 اسفند 76 چاپشده است، افشا گرديد.
يكي از اين عناصر بدنام كه به دليل اشتغال مخبري براي وزارت اطلاعات رژيم در شيراز، تلاش زيادي ميکند، در سايهروشن اقدامات دستگاه آدمكشي حركت كند، گماشتة حقيري بنام كامبيز باقرزاده است كه تنها با يك بمباران آمريكا در جريان اشغال عراق، آنچنان دچار كشف و شهود اشكالات مجاهدين شد كه با سقوط آزاد در قعر دستگاه آدمكشي رژيم سر درآورد. يك هويت جديد با چنان خوشنامي! زائدالوصف كه به او حتي جرأت ظاهر كردن علني خود در مأموريتهاي مربوطه را ندارد و بيشتر او را به مأموري براي خبرچيني ملأ مجاهدين و پادويي زبون براي زيرمجموعة حقير دستگاه جاسوسي رژيم تبديل كرده است، غافل از اينكه برخلاف آنچه ميپندارد مأموريتهاي خائنانهاش براي دستگاه جرم و جنايت دور ازنظر نيست.
كامبيز باقرزاده در سال 82 و در جريان اشغال عراق توسط آمريكا و بمباران مجاهدين، با سرعت زياد فاصله ميان ترس از بمباران تا تسليم شدن و تبديلشدن به مأموري در دستگاه شكنجه و كشتار آخوندها را طي كرد. در آبان 86 وزارت جرم و جنايت آخوندها نامبرده را به همراه مأمور ابراهيم شيطانبنده و مشتي از عناصر خودفروخته در نمايشي براي يك هيأت انگليسي از حاميان رژيم عرضه كرد.
روز 28 نوامبر 2007 (8 آذر 86) كميته خارجه پارلمان انگلستان در ادامه بررسيهايش در مورد امنيت بينالمللي و نقش رژيم ملاها، دكتر كيم هاولز معاون وزير خارجه اين كشور را مورد استماع قرار داد.
در اين جلسه آقاي مايك گيپس، رئيس كميته خارجه پارلمان با اشاره به سفرهيأتي از سوي اين كميته به ايران و تبليغات هيستريك رژيم آخوندي عليه سازمان مجاهدين خلق ايران (كه اشاره به همان جلسه بالاست)، معاون وزير خارجه را پيرامون موقعيت سازمان مجاهدين خلق ايران مورد سؤال قرار داد.
مايك گيپس در قسمتي از سخنان خود گفت: «وقتي ما به ايران رفته بوديم من و همكارانم از تعدد دفعاتي كه مقامات ايراني ميخواستند راجع به مجاهدين صحبت كنند شوكه بوديم. آنها به طرز جنونآميزي راجع به مجاهدين صحبت ميكردند و برنامهريزي كرده بودند كه ما نيز دراينباره صحبت كنيم لذا ميخواستم ارزيابي شمارا از اين موضوع بدانيم و اينکه چرا سازمان مجاهدين خلق ايران تا اين اندازه براي رژيم ايران مهم است؟».
وي در قسمت ديگري از سخنانش بخش بيشتري از تلاشهاي رژيم را افشا كرد و گفت: «در ايران افرادي را نزد ما آوردند كه مدعي بودند بهتازگي از اشرف به ايران بازگشتهاند. بنابراين ما حرفهاي آنها را شنيدهايم ولي ميدانيم كه اين موضوع يك وجه ديگر هم دارد. كميته خارجه گزارشات كتبي در اين رابطه دريافت كرده است كه اطلاعاتي را در مورد تحقيقاتمان در اختيار ما قرار داده است».
خبرگزاري رسمي رژيم در تاريخ 30 آبان 86، با شرح كشافي از صحنهسازيهاي اطلاعات آخوندها براي هيأت انگليسي اعلام كرد كه اعضا و رييس كميسيون خارجي مجلس انگلستان به دعوت مجلس شوراي اسلامي به ايران سفر كرده و با تعدادي از خانوادههاي قربانيان تروريسم ديدار و گفتوگو كردند تا در جريان ماهيت و عملكرد مجاهدين خلق قرار بگيرند.
روز 21 ديماه 86 شو كامبيز باقرزاده در شهر شيراز در كنار همگنانش ابراهيم خدابنده و محمدباقر مؤمنزاده، در نمايشات وزارت جنايت و كشتار به اجرا در آمد.
آلت فعل حقير وزارت جعل و جنايت، همچنين يكي از امضاكنندگان تومار ساخته و پرداخته گشتاپوي آخوندي در مهرماه 85 است كه براي نوري مالكي پسرخواندة جنايتكار خليفة ارتجاع فرستاده شد و در آن وزارت اطلاعات با سرهم كردن مجموعهيي از دروغپردازي، جنايتهاي ضد بشري اين رژيم را به مجاهدين نسبت داد و در يك مشت دروغ مشمئز كننده مجاهدين را از جمله به «زندان، شكنجه روحي و جسمي تا حد مرگ و قتل عمد اعضاي ناراضي»،«نقض حقوق بشر اعضا» و «كشتار مردم كردنشين» متهم كرد و خواهان محاكمه رهبران مجاهدين گرديد. (سايت وزارت اطلاعات موسوم به اينترلينك 21مهر85)
يك نمونة آن نمايش وزارت اطلاعات در 26 خردادماه 94 در شيراز است كه تعدادي از گماشتههاي دونپايه وزارت جاسوسي و كشتار به صحنه آورده شدند تا خزعبلاتي كه بيش از سه دهه عليه مقاومت تكرار و رسواشده را نشخوار كنند. كدهايي همچون «فرقه»، «مناسبات فرقهيي»، «فقدان عواطف خانوادگي» و... كه توسط بلندگوهاي رسمي رژيم چند دهه است كه تكرار ميشود. صحنهگردان اين نمايش مضحك، يك جاسوس نفوذي اطلاعات آخوندي به درون ارتش آزاديبخش، محمدباقر مؤمن زاده بود كه توسط مديريت ضداطلاعات ارتش آزادي، در يك گزارش تفصيلي كه در نشريه مجاهد شماره 380 مورخ 11 اسفند 76 چاپشده است، افشا گرديد.
يكي از اين عناصر بدنام كه به دليل اشتغال مخبري براي وزارت اطلاعات رژيم در شيراز، تلاش زيادي ميکند، در سايهروشن اقدامات دستگاه آدمكشي حركت كند، گماشتة حقيري بنام كامبيز باقرزاده است كه تنها با يك بمباران آمريكا در جريان اشغال عراق، آنچنان دچار كشف و شهود اشكالات مجاهدين شد كه با سقوط آزاد در قعر دستگاه آدمكشي رژيم سر درآورد. يك هويت جديد با چنان خوشنامي! زائدالوصف كه به او حتي جرأت ظاهر كردن علني خود در مأموريتهاي مربوطه را ندارد و بيشتر او را به مأموري براي خبرچيني ملأ مجاهدين و پادويي زبون براي زيرمجموعة حقير دستگاه جاسوسي رژيم تبديل كرده است، غافل از اينكه برخلاف آنچه ميپندارد مأموريتهاي خائنانهاش براي دستگاه جرم و جنايت دور ازنظر نيست.
كامبيز باقرزاده در سال 82 و در جريان اشغال عراق توسط آمريكا و بمباران مجاهدين، با سرعت زياد فاصله ميان ترس از بمباران تا تسليم شدن و تبديلشدن به مأموري در دستگاه شكنجه و كشتار آخوندها را طي كرد. در آبان 86 وزارت جرم و جنايت آخوندها نامبرده را به همراه مأمور ابراهيم شيطانبنده و مشتي از عناصر خودفروخته در نمايشي براي يك هيأت انگليسي از حاميان رژيم عرضه كرد.
روز 28 نوامبر 2007 (8 آذر 86) كميته خارجه پارلمان انگلستان در ادامه بررسيهايش در مورد امنيت بينالمللي و نقش رژيم ملاها، دكتر كيم هاولز معاون وزير خارجه اين كشور را مورد استماع قرار داد.
در اين جلسه آقاي مايك گيپس، رئيس كميته خارجه پارلمان با اشاره به سفرهيأتي از سوي اين كميته به ايران و تبليغات هيستريك رژيم آخوندي عليه سازمان مجاهدين خلق ايران (كه اشاره به همان جلسه بالاست)، معاون وزير خارجه را پيرامون موقعيت سازمان مجاهدين خلق ايران مورد سؤال قرار داد.
مايك گيپس در قسمتي از سخنان خود گفت: «وقتي ما به ايران رفته بوديم من و همكارانم از تعدد دفعاتي كه مقامات ايراني ميخواستند راجع به مجاهدين صحبت كنند شوكه بوديم. آنها به طرز جنونآميزي راجع به مجاهدين صحبت ميكردند و برنامهريزي كرده بودند كه ما نيز دراينباره صحبت كنيم لذا ميخواستم ارزيابي شمارا از اين موضوع بدانيم و اينکه چرا سازمان مجاهدين خلق ايران تا اين اندازه براي رژيم ايران مهم است؟».
وي در قسمت ديگري از سخنانش بخش بيشتري از تلاشهاي رژيم را افشا كرد و گفت: «در ايران افرادي را نزد ما آوردند كه مدعي بودند بهتازگي از اشرف به ايران بازگشتهاند. بنابراين ما حرفهاي آنها را شنيدهايم ولي ميدانيم كه اين موضوع يك وجه ديگر هم دارد. كميته خارجه گزارشات كتبي در اين رابطه دريافت كرده است كه اطلاعاتي را در مورد تحقيقاتمان در اختيار ما قرار داده است».
خبرگزاري رسمي رژيم در تاريخ 30 آبان 86، با شرح كشافي از صحنهسازيهاي اطلاعات آخوندها براي هيأت انگليسي اعلام كرد كه اعضا و رييس كميسيون خارجي مجلس انگلستان به دعوت مجلس شوراي اسلامي به ايران سفر كرده و با تعدادي از خانوادههاي قربانيان تروريسم ديدار و گفتوگو كردند تا در جريان ماهيت و عملكرد مجاهدين خلق قرار بگيرند.
روز 21 ديماه 86 شو كامبيز باقرزاده در شهر شيراز در كنار همگنانش ابراهيم خدابنده و محمدباقر مؤمنزاده، در نمايشات وزارت جنايت و كشتار به اجرا در آمد.
آلت فعل حقير وزارت جعل و جنايت، همچنين يكي از امضاكنندگان تومار ساخته و پرداخته گشتاپوي آخوندي در مهرماه 85 است كه براي نوري مالكي پسرخواندة جنايتكار خليفة ارتجاع فرستاده شد و در آن وزارت اطلاعات با سرهم كردن مجموعهيي از دروغپردازي، جنايتهاي ضد بشري اين رژيم را به مجاهدين نسبت داد و در يك مشت دروغ مشمئز كننده مجاهدين را از جمله به «زندان، شكنجه روحي و جسمي تا حد مرگ و قتل عمد اعضاي ناراضي»،«نقض حقوق بشر اعضا» و «كشتار مردم كردنشين» متهم كرد و خواهان محاكمه رهبران مجاهدين گرديد. (سايت وزارت اطلاعات موسوم به اينترلينك 21مهر85)
انحطاط و رذالت پيشگي
شقاوتبارترين عمل اين گماشته، به دنبال قتلعام سبعانة10 شهريور سال 92، هنگامي بود كه نيروهاي دولت مالكي تحت حمايت رژيم آخوندي 52 مجاهد اشرفي تحت حفاظت بينالمللي و بيسلاح را به رگبار بسته و 7 مجاهد ديگر را به گروگان گرفتند. جنايتي آنچنان شنيع و رسواكه مرتكبين آنهم حاضر به پذيرش ننگ آن نبودند.
در اين جنايت بزرگ، خواهر مجاهد ميترا باقرزاده از اعضاي ارشد شوراي رهبري مجاهدين با تسليمناپذيري حماسي كه شايسته عنصر موحد مجاهد خلق است، در كنار همرزمان ديگرش توسط تير شقاوت گماشتة خليفه ارتجاع در عراق سرفرازانه به شهادت رسيد. شقاوت دشمن در آن جنايت بزرگ و پاکبازي قهرمانان به خون خفتهاش، نهتنها مردم ايران، بلكه مردم منطقه و همه وجدانهاي بيدار در سراسر جهان را تكان داد. مردم ايران بار ديگر بهروشني ديدند كه چه كساني و تا كجا بر سر پيمان آزادي ايستادهاند و خامنهاي و خدمتگزاران او را در كدام طرف ميبينند.
دشمن ضد بشر به دنبال اين جنايت بزرگ در همهجا، از مجلس خبرگان تا جمعهبازار خودش، هلهله و شادي سر داده بود که سران مجاهدين را قتلعام کرده و به قول خودش آن را عملياتي بالاتر از فروغ جاويدان ناميد. خليفه ارتجاع و توحش در ملاقات با مالكي روز 14 آذرماه 1392، از او به خاطر همين حمله به اشرف و قتلعام مجاهدين تقدير كرد و مالكي را موظف كرد بر فشارها و حملات بعدي بر مجاهدان ليبرتي بيفزايد و امكانات و آزادي عمل بيشتري براي پاسداران و نيروي قدس در عراق ايجاد كند. وي به مالكي گفت بايد به پرونده سازمان مجاهدين در عراق هر چه سريعتر خاتمه دهد (اطلاعيه شوراي ملي مقاومت ايران30 دي92). هرچند خليفة ارتجاع با خيزش عظيم مردم عراق و سرنگوني گماشتهاش پاسخ تاريخي دريافت كرد و همه سرمايهگذاري رژيم بر باد رفت و در پراتيك مشخص اجتماعي نشان داده شد كه وليفقيه ارتجاع چنين آرزويي را بايد به گور ببرد.
همچنين به جبهة رژيم ولايتفقيه و ريزهخوارانش از قول زندهياد شاملو بايد گفت:
سنگهاي زندانم را به دوش ميکشم
بسان فرزند مريم که صليبش را،
و نه بسان شما
که دسته شلاق دژخيمتان را ميتراشيد
از استخوان برادرتان.
و رشته تازيانة جلادتان را ميبافيد
از گيسوان خواهرتان.
شقاوتبارترين عمل اين گماشته، به دنبال قتلعام سبعانة10 شهريور سال 92، هنگامي بود كه نيروهاي دولت مالكي تحت حمايت رژيم آخوندي 52 مجاهد اشرفي تحت حفاظت بينالمللي و بيسلاح را به رگبار بسته و 7 مجاهد ديگر را به گروگان گرفتند. جنايتي آنچنان شنيع و رسواكه مرتكبين آنهم حاضر به پذيرش ننگ آن نبودند.
در اين جنايت بزرگ، خواهر مجاهد ميترا باقرزاده از اعضاي ارشد شوراي رهبري مجاهدين با تسليمناپذيري حماسي كه شايسته عنصر موحد مجاهد خلق است، در كنار همرزمان ديگرش توسط تير شقاوت گماشتة خليفه ارتجاع در عراق سرفرازانه به شهادت رسيد. شقاوت دشمن در آن جنايت بزرگ و پاکبازي قهرمانان به خون خفتهاش، نهتنها مردم ايران، بلكه مردم منطقه و همه وجدانهاي بيدار در سراسر جهان را تكان داد. مردم ايران بار ديگر بهروشني ديدند كه چه كساني و تا كجا بر سر پيمان آزادي ايستادهاند و خامنهاي و خدمتگزاران او را در كدام طرف ميبينند.
دشمن ضد بشر به دنبال اين جنايت بزرگ در همهجا، از مجلس خبرگان تا جمعهبازار خودش، هلهله و شادي سر داده بود که سران مجاهدين را قتلعام کرده و به قول خودش آن را عملياتي بالاتر از فروغ جاويدان ناميد. خليفه ارتجاع و توحش در ملاقات با مالكي روز 14 آذرماه 1392، از او به خاطر همين حمله به اشرف و قتلعام مجاهدين تقدير كرد و مالكي را موظف كرد بر فشارها و حملات بعدي بر مجاهدان ليبرتي بيفزايد و امكانات و آزادي عمل بيشتري براي پاسداران و نيروي قدس در عراق ايجاد كند. وي به مالكي گفت بايد به پرونده سازمان مجاهدين در عراق هر چه سريعتر خاتمه دهد (اطلاعيه شوراي ملي مقاومت ايران30 دي92). هرچند خليفة ارتجاع با خيزش عظيم مردم عراق و سرنگوني گماشتهاش پاسخ تاريخي دريافت كرد و همه سرمايهگذاري رژيم بر باد رفت و در پراتيك مشخص اجتماعي نشان داده شد كه وليفقيه ارتجاع چنين آرزويي را بايد به گور ببرد.
همچنين به جبهة رژيم ولايتفقيه و ريزهخوارانش از قول زندهياد شاملو بايد گفت:
سنگهاي زندانم را به دوش ميکشم
بسان فرزند مريم که صليبش را،
و نه بسان شما
که دسته شلاق دژخيمتان را ميتراشيد
از استخوان برادرتان.
و رشته تازيانة جلادتان را ميبافيد
از گيسوان خواهرتان.
سابقه اخراج و درخواستها
بيش از يك دهه قبل از شروع حمله آمريكا به عراق، سازمان از وي خواست كه پي زندگي خودش برود ولي او با اصرار و درخواست خواهان حضور در صفوف مجاهدين شد:
بيش از يك دهه قبل از شروع حمله آمريكا به عراق، سازمان از وي خواست كه پي زندگي خودش برود ولي او با اصرار و درخواست خواهان حضور در صفوف مجاهدين شد:
البته وي ساليان سال قبل، وضعيت فعلي خود را پيشبيني كرده و نوشته بود:
او وقتي بار ديگر در معرض اخراج قرار گرفت خواهان حضور در مناسبات شد و نوشت:
و سرانجام همانگونه كه از قبل به او تأكيد شده بود، وقتي در مقابل دشواريهاي يك مبارزه تمامعيار، فاقد شايستگي تشخيص داده شد؛ اخراج شد و به همانجايي كه لياقت آن را داشت، سقوط كرد تا با ارتزاق از خون مجاهدين پي زندگي مطلوب خود برود و در كسوت «مراد» وزارت اطلاعات عليه مناسبات مجاهدين، درصحنه يا پشت صحنة نمايشات خليفة ارتجاع به جستوخيز ميموني بپردازد.
وزارت اطلاعات در مواجهه با مجاهدين و مقابله با استقبال اجتماعي از مجاهدين، به مزدوران و پادوهايي متوسل ميشود كه خود بيانگر حضيض استيصال و درماندگي خليفة ارتجاع است.
اما در بررسي وضعيت اين گماشتة مفلوك اطلاعات جاسوسي و كشتار، حقايق ديگري هم روشن ميشود و آن نقش خيانتکاران پليدي است كه به استخدام وزارت اطلاعات آخوندها درآمدهاند. آنها در کار اين شيطانسازي براي مشروعيت بخشيدن به جنايات رژيم، قدمبهقدم به جلادان مردم ايران مددرساني كرده و ميکنند تا اسباب سركوب خانوادههاي حقيقي مجاهدين و قتل و كشتار مجاهدين را زمينهسازي كنند.
پروسه تبديلشدن به مزدور و گماشته و مأمور، البته عبرتآموز و بسيار ننگين است به همين دليل پادوهاي زبون و جبون ماسك «جداشده» و اسم مستعار و... بر صورت ميزنند تا چهرة منفور فاشيسم مذهبي را براي فرار از پاسخگويي و حسابرسي جناياتشان پنهان كنند.