انجمن نجات ايران
پارازيت كه در زبان فارسي بهآن انگل و يا طفيلي هم گفته ميشود، موجودي است كه حياتش وابسته بهارگانيسم و يا موجود دوم است و از آن تغذيه ميكند و اگر بههر دليلي اين رابطه قطع شود، پارازيت مزبور ديگر موجوديتي ندارد. براي مثال در ايران تقريبا همه با نام كرم كدو بهعنوان يك انگل آشنا هستند كه از نوع كرمهاي پهن است و در دستگاه گوارشي انسان و يا حيوانات از تيره مهره داران رشد و نمو ميكند. محيط زيست كرم كدو داخل بدن موجود ديگري است، بنابراين از غذاهاي هضم شده ميزبان خودش تغذيه ميكند و اين غذا تنها منبع رشد و تكثير كرمهاي پهن است. زالوها نيز نوع ديگري از انگلها هستند كه داراي نوعي دندان و قدرت مكيدن هستند. زالو در خارج از بدن ميزبان و موجود زنده قرار گرفته و از خون آن تغذيه ميكند.
در علم زيست شناسي مبحثي كه رابطه پارازيتها با ارگانيسم ميزبان را مورد مطالعه قرار ميدهد، پارازيتولوژي نام دارد. اندك آشنايي با اين علم و مطالعه آن بلافاصله در ذهن هر پژوهشگر اجتماعي بي غرض و مرض، پارازيتها و انگلهاي سياسي امروز را متبادر ميكند. يعني افرادي كه در ساحل امن قلم بهدست گرفته و يك وبلاگ و سايت راهاندازي كردهاند و از خون و ثمرة كار ارگانيسم ديگري تغذيه ميكنند و اگر آنها را از چسبيدن بهارگانيسم ميزبان جدا كني در مدت كوتاهي نابودشده و ميميرند.
براي مثال مصداقي كه بهدرستي لقب تواب تشنه بهخون مجاهدين گرفته است، در بحث پارازيتولوژي سياسي يك انگل تمام عيار است كه از لجن پراكني ساعت مره عليه مجاهدين تغذيه ميكند و حيات اجتماعي اش كاملا وابسته بهآن است. اگر مصداقي يك روز و فقط يك روز از لجن پراكني عليه مجاهدين فاصله بگيرد در دستگاه وزارت اطلاعات رژيم و محافل وابسته بهآن و لابيهاي آخوندي در بي بي سي و صداي امريكا ديگر هيچ ارزشي ندارد و مرده محسوب ميشود. بههمين دليل مانند كرم پهن بهطور غريزي ميداند كه محل رشد و نمو آن چسبيدن بهدل و روده مجاهدين است. او روزانه هر لاطائلاتي را عليه مجاهدين سرهم ميكند تا در خفا و علن مورد مهر و محبت خليفة ارتجاع و بوقهاي آن قرار بگيرد و بهحياتش ادامه دهد.
يكي از اين بوقهاي انگلي ارتجاع، تلويزيون ميهن است كه مشتري ثابتش هم تواب تشنه بخون ميباشد و اخيراً نيز با او مصاحبهاي داشت. مصداقي در اين مصاحبه مانند هميشه با شيادي ادعاهاي مفت عليه مجاهدين ميكند. در يكي از اين دعاوي مسخره ميگويد: ”تا قبل از اينكه من خاطرات زندانم را بنويسم در سال 74 را عرض ميكنم هيچ زنداني مجاهدي از كشتار 67 ننوشته بود، اجازه پيدا نميكردند چرا؟ اگر كسي اين شارلاتانيسم را باور كند بايد قبول كند كه همه مجاهدين بعد از آزادي از زندان كه مجدداً به تشكيلات مجاهدين وصل شدند، هيچكس اجازه نوشتن خاطرات زندانش را نداشته است.
زندانيان مجاهد قبل از اينكه بخواهند دوران زندان خود را وسيله كسب و كار و سركيسه كردن سايرين بنمايند، خاطرات خودشان را وسيله ادامه مبارزه عليه رژيم كرده و ميكنند. من شخصاً طي سالهاي 68 تا 70 خاطرات نوشته شده زندانيان سياسي مجاهد را كه از قضا در نشريه مجاهد آنزمان هم چاپ ميشد، بدليل مسؤليتي كه داشتم بهارگانهاي مختلف سازمان ملل ميدادم. كساني كه دست اندركار بودند، هيچوقت سالهاي 67 بهبعد را فراموش نميكنند كه با تلاش دكتركاظم رجوي سازمان مجاهدين موفق شد دهها تن از زندانيان سياسي را كه توانسته بودند از مرز عبور كنند و بهپايگاههاي مجاهدين در عراق بيايند، بهاروپا بياورد و در كنفرانسها و جلسات مختلف بينالمللي و سازمان ملل شركت كرده و خاطرات خودشان را بازگو كنند. همين تلاشها بود كه توطئه استعمار كه ميخواست در زد و بند با رژيم از طريق گاليندوپل، گزارشگر وضعيت حقوق بشر در ايران، برگ حقوق بشر را عليه مقاومت و مردم ايران برگرداند، بهشدت شكست خورد. حالا اين شارلاتان مدعي است تاريخ بازگويي خاطرات زندان از زماني شروع شد كه وي در سال 74 خاطرات زندان خود را نوشته است آنهم يك زنداني مقاوم!! و نه يك تواب و بريده.
اين طفيلي در مصاحبه مذكور ترهات ديگري هم دارد. در همين ايام هم ميهنان از سرزندگي و تلاشهاي مجاهدان زندان ليبرتي كه سيماي آزادي طي روزهاي بزرگداشت پنجاهمين سالگرد سازمان پخش كرده، غرق شگفتي و شور و شادي شدهاند و فقط يكي از برنامههاي آن كه تبديل سنگستان بهگلستان بود، نشان ميداد كه روح عشق و علاقه مجاهدان ليبرتي بهزندگي و بهزنده ماندن كه رژيم ارتجاعي آخوندي را سرنگون كنند، تا كجا بهآنها قدرت خلاقيت و ميتوان و بايد داده است كه در زير محاصره كامل و در كمترين زمان چنين بوستانهايي از عشق و صفا بهزندگي و آينده را خلق كنند. اما همزمان در چنين روزهايي تواب تشنه بهخون در مصاحبه با ميهن در مورد مجاهدين مستقر در ليبرتي ميگويد: «اما ميخواهم بهتون بگم نه بابا اينطوري نيست شما هيچي نداريد آنقدر آدما تحقير شدند كه نميتوانند حرف بزنند، رغبت نميكنند حرف بزنند، از هرچي حرف زدنه پشيمان شدهاند، از هرچي مبارزه است پشيمان شدهاند. اوناش كه تو عراق نشستهاند تو ليبرتي نشستهاند، يا همين تو آلباني اومدند، منتظر مرگند، اينا ادعا نيست ميكنم با اطمينان بهتون ميگم خبر دارم كه ميگم، اينها منتظر مرگ نشستهاند، كه هرچه زودتر اين تراژدي براشون تمام بشه، لحظه شماري براي مرگ ميكنند. چون آيندهاي براي خودشون متصور نيستند».
اين تواب تشنه بهخون كه تا خرخره در گنداب وزارت اطلاعات غوطهور است، اگر هم ميخواست در مورد مجاهدين و رابطه آنها با مرگ و زندگي صادقانه حرف بزند، بهتر از اين نكاتي كه در بالا گفته است، قادر بهبيان ديگري نبود. كسي كه در قهقراء با ارتجاع پيوند خورده است، اصلا نميتواند دركي از پديدههاي بسيار متكاملتر از خودش داشته باشد، چه رسد بهاينكه بخواهد در مورد آنها نظر بدهد. ماندگاري مجاهدين، عشق بهزندگي در آنها و در عين حال فداكاري آنها تا سر حد بذل جان براي بهروزي و خوشبختي خلق شان فراتر از فهم تاريخي، طبقاتي و ايدئولوژيكي يك پارازيت و انگل است. كما اينكه درندگان و وحوش جنگل نيز نميتوانند ارزشهاي انساني كه مبتني بر اراده و انتخاب است را درك كنند.
براي حسن ختام اين نوشته، بسيار ارزشمند است كه بهيك نظرگاه ديگر در مورد مجاهدين و ليبرتي نگاهي مجدد بكنيم، تا فرق تراوشات فكري يك انگل با يك آكادميسين جامعه شناس طراز جهاني در قرن بيست ويكم كه در دانشگاههاي سوربن و ژنو تدريس كرده است را ببينيم. پرفسور ژان زيگلر، چهره سرشناس بينالمللي و جامعه شناسي است كه قبلاً از طرف حزب سوسيال دمكرات سوئيس عضو پارلمان بوده و در حال حاضر از اعضاي برجسته هيأت مشاوره شوراي حقوق بشر سازمان ملل است و عليرغم همه حملات بهوي، سابقه طولاني و درخشاني در حمايت از جنبشهاي چپ دارد و بهشدت از ارتجاع آخوندهاي حاكم در ايران بيزار است. وي در سالگرد شهادت دكتر كاظم رجوي در مورد ليبرتي اين چنين گفته است:
”بكار بردن كلمه مرگ در مورد کاظم کلمه درستي نيست، زيرا حضور تمامعيار او حس ميشود. روشنايي او ما را نوراني ميکند. ... وقتي بهرزمندگاني که در ليبرتي زنداني هستند و زندگيشان هر روز در خطر است فکر ميکنم، آن را ادامه مبارزه کاظم ميبينم. فکر ميکنم همه مردم آزاد دنيا قدرداني عميقي بهمقاومت ايران مديون هستند، زيرا مبارزهاي که ساکنان زنداني مقاوم ليبرتي پيش ميبرند، مبارزهاي براي تمامي انسانيت است که نشان ميدهد که انسان نبايد در برابر ترور و در برابر يک رژيم جنايتکار در برابر کينه و بهويژه در برابر سکوت تسليم شود و آن را بپذيرد. بايد سکوت را با مقاومت در هم شکست. هر روزي که با مقاومت ساکنان ليبرتي ميگذرد، آزادي در سراسر جهان تکريم شده و تقويت ميشود. چيزي که ما در بيرون از ليبرتي و در کشورهاي دموکراتيک بايد انجام بدهيم و آن چيزي که ميراثي است که کاظم براي ما بر جاي نهاده است و فرماني که بهما داده است و بايد آن را پاس بداريم، اين است که براي حفاظت از ليبرتي تلاش کنيم تا مقاومت ايران بتواند پيشروي کند و عاديسازي و بيتفاوتي برقرار نشود و هيچکس در کشورهاي دموکراتيک در نهايت اين رژيم وحشتناک ملاها را، که چندين سال است مردم ايران را لگدمال ميکند نپذيرد. .... نبايد در مبارزه و در همبستگي با زندانيان ليبرتي که هر روز با مقاومت خود بهما و بهتمامي دنيا، الگويي براي شرافت انساني ارائه ميکنند، از خود ضعف نشان داد.
ساکنان ليبرتي و کاظم رجوي و تمامي مجاهدين، باعث افتخار انسانيت هستند. ملاها دشمنان انسانيت هستند. کاظم براي مبارزه با آنها از جان خود مايه گذاشت.... بهياد داشته باشيد که مبارزه ما، و مبارزه زنان و مردان ساکن زندان ليبرتي، نمونهاي درخشان از مقاومت است، که بهرغم خطري که از جانب حملات مکرر عليه اشرف و ليبرتي متوجه آنهاست و با بيتفاوتي کامل رخ داد، بهرغم اين واقعيت، آنها با مقاومت خود همچنان نمونهاي درخشان براي ما هستند که تمامي جهان را روشن ميسازد و نشان ميدهد که مردان و زنان آزاد ميتوانند مقاومت کنند و در نهايت، روزي مطمئن هستم در آينده پيروز خواهند بود.احترام و قدرداني عميق ما متوجه مقاومين ليبرتي و همه مجاهدين است، زيرا آنها افتخار انسانيت هستند.”
پارازيت كه در زبان فارسي بهآن انگل و يا طفيلي هم گفته ميشود، موجودي است كه حياتش وابسته بهارگانيسم و يا موجود دوم است و از آن تغذيه ميكند و اگر بههر دليلي اين رابطه قطع شود، پارازيت مزبور ديگر موجوديتي ندارد. براي مثال در ايران تقريبا همه با نام كرم كدو بهعنوان يك انگل آشنا هستند كه از نوع كرمهاي پهن است و در دستگاه گوارشي انسان و يا حيوانات از تيره مهره داران رشد و نمو ميكند. محيط زيست كرم كدو داخل بدن موجود ديگري است، بنابراين از غذاهاي هضم شده ميزبان خودش تغذيه ميكند و اين غذا تنها منبع رشد و تكثير كرمهاي پهن است. زالوها نيز نوع ديگري از انگلها هستند كه داراي نوعي دندان و قدرت مكيدن هستند. زالو در خارج از بدن ميزبان و موجود زنده قرار گرفته و از خون آن تغذيه ميكند.
در علم زيست شناسي مبحثي كه رابطه پارازيتها با ارگانيسم ميزبان را مورد مطالعه قرار ميدهد، پارازيتولوژي نام دارد. اندك آشنايي با اين علم و مطالعه آن بلافاصله در ذهن هر پژوهشگر اجتماعي بي غرض و مرض، پارازيتها و انگلهاي سياسي امروز را متبادر ميكند. يعني افرادي كه در ساحل امن قلم بهدست گرفته و يك وبلاگ و سايت راهاندازي كردهاند و از خون و ثمرة كار ارگانيسم ديگري تغذيه ميكنند و اگر آنها را از چسبيدن بهارگانيسم ميزبان جدا كني در مدت كوتاهي نابودشده و ميميرند.
براي مثال مصداقي كه بهدرستي لقب تواب تشنه بهخون مجاهدين گرفته است، در بحث پارازيتولوژي سياسي يك انگل تمام عيار است كه از لجن پراكني ساعت مره عليه مجاهدين تغذيه ميكند و حيات اجتماعي اش كاملا وابسته بهآن است. اگر مصداقي يك روز و فقط يك روز از لجن پراكني عليه مجاهدين فاصله بگيرد در دستگاه وزارت اطلاعات رژيم و محافل وابسته بهآن و لابيهاي آخوندي در بي بي سي و صداي امريكا ديگر هيچ ارزشي ندارد و مرده محسوب ميشود. بههمين دليل مانند كرم پهن بهطور غريزي ميداند كه محل رشد و نمو آن چسبيدن بهدل و روده مجاهدين است. او روزانه هر لاطائلاتي را عليه مجاهدين سرهم ميكند تا در خفا و علن مورد مهر و محبت خليفة ارتجاع و بوقهاي آن قرار بگيرد و بهحياتش ادامه دهد.
يكي از اين بوقهاي انگلي ارتجاع، تلويزيون ميهن است كه مشتري ثابتش هم تواب تشنه بخون ميباشد و اخيراً نيز با او مصاحبهاي داشت. مصداقي در اين مصاحبه مانند هميشه با شيادي ادعاهاي مفت عليه مجاهدين ميكند. در يكي از اين دعاوي مسخره ميگويد: ”تا قبل از اينكه من خاطرات زندانم را بنويسم در سال 74 را عرض ميكنم هيچ زنداني مجاهدي از كشتار 67 ننوشته بود، اجازه پيدا نميكردند چرا؟ اگر كسي اين شارلاتانيسم را باور كند بايد قبول كند كه همه مجاهدين بعد از آزادي از زندان كه مجدداً به تشكيلات مجاهدين وصل شدند، هيچكس اجازه نوشتن خاطرات زندانش را نداشته است.
زندانيان مجاهد قبل از اينكه بخواهند دوران زندان خود را وسيله كسب و كار و سركيسه كردن سايرين بنمايند، خاطرات خودشان را وسيله ادامه مبارزه عليه رژيم كرده و ميكنند. من شخصاً طي سالهاي 68 تا 70 خاطرات نوشته شده زندانيان سياسي مجاهد را كه از قضا در نشريه مجاهد آنزمان هم چاپ ميشد، بدليل مسؤليتي كه داشتم بهارگانهاي مختلف سازمان ملل ميدادم. كساني كه دست اندركار بودند، هيچوقت سالهاي 67 بهبعد را فراموش نميكنند كه با تلاش دكتركاظم رجوي سازمان مجاهدين موفق شد دهها تن از زندانيان سياسي را كه توانسته بودند از مرز عبور كنند و بهپايگاههاي مجاهدين در عراق بيايند، بهاروپا بياورد و در كنفرانسها و جلسات مختلف بينالمللي و سازمان ملل شركت كرده و خاطرات خودشان را بازگو كنند. همين تلاشها بود كه توطئه استعمار كه ميخواست در زد و بند با رژيم از طريق گاليندوپل، گزارشگر وضعيت حقوق بشر در ايران، برگ حقوق بشر را عليه مقاومت و مردم ايران برگرداند، بهشدت شكست خورد. حالا اين شارلاتان مدعي است تاريخ بازگويي خاطرات زندان از زماني شروع شد كه وي در سال 74 خاطرات زندان خود را نوشته است آنهم يك زنداني مقاوم!! و نه يك تواب و بريده.
اين طفيلي در مصاحبه مذكور ترهات ديگري هم دارد. در همين ايام هم ميهنان از سرزندگي و تلاشهاي مجاهدان زندان ليبرتي كه سيماي آزادي طي روزهاي بزرگداشت پنجاهمين سالگرد سازمان پخش كرده، غرق شگفتي و شور و شادي شدهاند و فقط يكي از برنامههاي آن كه تبديل سنگستان بهگلستان بود، نشان ميداد كه روح عشق و علاقه مجاهدان ليبرتي بهزندگي و بهزنده ماندن كه رژيم ارتجاعي آخوندي را سرنگون كنند، تا كجا بهآنها قدرت خلاقيت و ميتوان و بايد داده است كه در زير محاصره كامل و در كمترين زمان چنين بوستانهايي از عشق و صفا بهزندگي و آينده را خلق كنند. اما همزمان در چنين روزهايي تواب تشنه بهخون در مصاحبه با ميهن در مورد مجاهدين مستقر در ليبرتي ميگويد: «اما ميخواهم بهتون بگم نه بابا اينطوري نيست شما هيچي نداريد آنقدر آدما تحقير شدند كه نميتوانند حرف بزنند، رغبت نميكنند حرف بزنند، از هرچي حرف زدنه پشيمان شدهاند، از هرچي مبارزه است پشيمان شدهاند. اوناش كه تو عراق نشستهاند تو ليبرتي نشستهاند، يا همين تو آلباني اومدند، منتظر مرگند، اينا ادعا نيست ميكنم با اطمينان بهتون ميگم خبر دارم كه ميگم، اينها منتظر مرگ نشستهاند، كه هرچه زودتر اين تراژدي براشون تمام بشه، لحظه شماري براي مرگ ميكنند. چون آيندهاي براي خودشون متصور نيستند».
اين تواب تشنه بهخون كه تا خرخره در گنداب وزارت اطلاعات غوطهور است، اگر هم ميخواست در مورد مجاهدين و رابطه آنها با مرگ و زندگي صادقانه حرف بزند، بهتر از اين نكاتي كه در بالا گفته است، قادر بهبيان ديگري نبود. كسي كه در قهقراء با ارتجاع پيوند خورده است، اصلا نميتواند دركي از پديدههاي بسيار متكاملتر از خودش داشته باشد، چه رسد بهاينكه بخواهد در مورد آنها نظر بدهد. ماندگاري مجاهدين، عشق بهزندگي در آنها و در عين حال فداكاري آنها تا سر حد بذل جان براي بهروزي و خوشبختي خلق شان فراتر از فهم تاريخي، طبقاتي و ايدئولوژيكي يك پارازيت و انگل است. كما اينكه درندگان و وحوش جنگل نيز نميتوانند ارزشهاي انساني كه مبتني بر اراده و انتخاب است را درك كنند.
براي حسن ختام اين نوشته، بسيار ارزشمند است كه بهيك نظرگاه ديگر در مورد مجاهدين و ليبرتي نگاهي مجدد بكنيم، تا فرق تراوشات فكري يك انگل با يك آكادميسين جامعه شناس طراز جهاني در قرن بيست ويكم كه در دانشگاههاي سوربن و ژنو تدريس كرده است را ببينيم. پرفسور ژان زيگلر، چهره سرشناس بينالمللي و جامعه شناسي است كه قبلاً از طرف حزب سوسيال دمكرات سوئيس عضو پارلمان بوده و در حال حاضر از اعضاي برجسته هيأت مشاوره شوراي حقوق بشر سازمان ملل است و عليرغم همه حملات بهوي، سابقه طولاني و درخشاني در حمايت از جنبشهاي چپ دارد و بهشدت از ارتجاع آخوندهاي حاكم در ايران بيزار است. وي در سالگرد شهادت دكتر كاظم رجوي در مورد ليبرتي اين چنين گفته است:
”بكار بردن كلمه مرگ در مورد کاظم کلمه درستي نيست، زيرا حضور تمامعيار او حس ميشود. روشنايي او ما را نوراني ميکند. ... وقتي بهرزمندگاني که در ليبرتي زنداني هستند و زندگيشان هر روز در خطر است فکر ميکنم، آن را ادامه مبارزه کاظم ميبينم. فکر ميکنم همه مردم آزاد دنيا قدرداني عميقي بهمقاومت ايران مديون هستند، زيرا مبارزهاي که ساکنان زنداني مقاوم ليبرتي پيش ميبرند، مبارزهاي براي تمامي انسانيت است که نشان ميدهد که انسان نبايد در برابر ترور و در برابر يک رژيم جنايتکار در برابر کينه و بهويژه در برابر سکوت تسليم شود و آن را بپذيرد. بايد سکوت را با مقاومت در هم شکست. هر روزي که با مقاومت ساکنان ليبرتي ميگذرد، آزادي در سراسر جهان تکريم شده و تقويت ميشود. چيزي که ما در بيرون از ليبرتي و در کشورهاي دموکراتيک بايد انجام بدهيم و آن چيزي که ميراثي است که کاظم براي ما بر جاي نهاده است و فرماني که بهما داده است و بايد آن را پاس بداريم، اين است که براي حفاظت از ليبرتي تلاش کنيم تا مقاومت ايران بتواند پيشروي کند و عاديسازي و بيتفاوتي برقرار نشود و هيچکس در کشورهاي دموکراتيک در نهايت اين رژيم وحشتناک ملاها را، که چندين سال است مردم ايران را لگدمال ميکند نپذيرد. .... نبايد در مبارزه و در همبستگي با زندانيان ليبرتي که هر روز با مقاومت خود بهما و بهتمامي دنيا، الگويي براي شرافت انساني ارائه ميکنند، از خود ضعف نشان داد.
ساکنان ليبرتي و کاظم رجوي و تمامي مجاهدين، باعث افتخار انسانيت هستند. ملاها دشمنان انسانيت هستند. کاظم براي مبارزه با آنها از جان خود مايه گذاشت.... بهياد داشته باشيد که مبارزه ما، و مبارزه زنان و مردان ساکن زندان ليبرتي، نمونهاي درخشان از مقاومت است، که بهرغم خطري که از جانب حملات مکرر عليه اشرف و ليبرتي متوجه آنهاست و با بيتفاوتي کامل رخ داد، بهرغم اين واقعيت، آنها با مقاومت خود همچنان نمونهاي درخشان براي ما هستند که تمامي جهان را روشن ميسازد و نشان ميدهد که مردان و زنان آزاد ميتوانند مقاومت کنند و در نهايت، روزي مطمئن هستم در آينده پيروز خواهند بود.احترام و قدرداني عميق ما متوجه مقاومين ليبرتي و همه مجاهدين است، زيرا آنها افتخار انسانيت هستند.”
اصغر ابزري
مهر 94
مهر 94