۱۳۹۴ آبان ۲۰, چهارشنبه

لیبرتی در نوک قله 11 نوامبر 2015:«موج تند محكوميت جنايت حكومت آخوندي»



لیبرتی  در نوک قله  11 نوامبر 2015:«موج تند محكوميت جنايت حكومت آخوندي»
برگرفته از  ایران افشاگر، هادی جاهد نیا
صداي گرم و پرقوت فرمانده والامقام حسين ابريشمچي( كاظم)، در روز تاسوعا در گوشم طنين مي‌افکند، وقتي اعلام كرد: «با مشت گره‌کرده و كوبنده بگوييد مرگ بر اصل ولايت‌فقيه زنده‌باد ارتش آزادي» و شعار را با تمام قوا و مشت گره‌کرده تكرار كردم، اكنون او به عهد خود با خدا وفا نمود و در صف تاريخي فرماندهان مجاهدين به ديار اعلي شتافت،...اولين بار چهره او را در تابستان سال 62 در منطقه آلان سردشت كردستان ايران در محدوده روستاي زردكاني ديدم، فرمانده‌اي والامقام، دلير و تند و چابک و صريح كه در اولين سلام و عليك با او رابطه عميقي از عشق و صميميت را در خود احساس كردم، آن‌چنان‌که بعدها هر بار كه با وي صحبت مي‌کردم توگويي نمي‌خواستم از او جدا شوم و آرزويي هميشه‌گي كه همچون او شوم، لختي به صحبت‌هايم در مورد زندان گوش كرد (چند ماهي بود كه از زندان وکيل‌آباد مشهد موفق به فرار شده بودم) و گفت: خوش‌آمدي و خاطره اي كه زمان شاه به ملاقات برادرمجاهد مهدي ابريشمچي در زندان وكيل آباد رفته بود را با لهجه شيرين اش برايم تعريف كرد. در ادامه ياد آور شدكه اكنون تعهد و مسئوليت بزرگي در مقابل آن زندانيان و شهداء داريم، با هم وارد چادر شديم كه محل كلاس بحث سياسي و استراتژي بود و او بحث را شروع كرد ما مشتاق و سراپا گوش همچنان كه داشت بحث جمعبندي يكساله مقاومت را منتقل مي‌کرد در مقابل اين سؤال كه سرنگوني چند وقت ديگر و يا چند سال، از ما نظر خواست، هركدام نظر خود را گفتيم و من گفتم شايد سه سال ديگر و با لبخند گفت نظر شخصي من شايد 5 سال ديگر، ولي همه‌چيز دست ما نيست كه قطعاً بشود، آنچه مهم است و قطعي و بايد همواره به آن ايمان داشت استمرار نبرد و ادامه آن تا سرنگوني اين رژيم پليد و آزادي مردم ميهنمان است،... و اكنون خون او و 23 شهيد قهرمان مجاهد در ركابش كه در عمل جنايت‌کارانه موشک‌باران كمپ ليبرتي به شهادت رسيدند بعد ازگذشت 32 سال از آن سخن، گواهي بر عهد و پيمان او بر اين راه است و البته كه براي تک‌تک ما مجاهدين داشتن چنين فرماندهاني افتخار و مباهات و روسفيدي به درگاه خداوند و مردم ميهن و خلق و خانواده مقاومت است و مطمئناً كه نمايندگان مردم و نيروها و انسان‌هايي كه كمي در ادعاي خود در مبارزه با رژيم پليد صادق باشند چه در موضع‌گيري صريح و علني خود و چه در دل و دعا و ضمير خود همين حرف را دارند، در همين رابطه با نظري به موج تند و فزاينده محکوميت‌ها و اعلام حمايت‌ها و پيام صبر براي بازماندگان شهدا و دعاي شفا براي مجروحان اين حمله جنايت‌کارانه از طرف شخصيت‌ها و احزاب و گروه‌ها و جمعيت‌هاي جوامع ايراني را شاهديم كساني كه هريك در اين چند دهه با هويت مشخص  بخشي از جامعه و مردم  ايران را نمايندگي كرده اند و با اشراف به مواضع روشن و محكم مقاومت و مجاهدين سوگند خورده براي سرنگوني رژيم آخوندي، اين عمل جنايتكارانه را محكوم كرده‌اند. بدين ترتيب آنها با اين موضع گيري موجي از همبستگي ملي  و شاخصي را  در ادعاهاي خود در اين مبارزه سهمگين گواهي كردند  مبارزه‌اي كه پيشتاز آن مجاهديني هستند كه صف اول آن را شهداي قهرمان كهكشان فرمانده كاظم در ليبرتي  رقم زدند و ديگر مجاهدان  دست افشان و پا كوبان آن را  تا سرنگوني رژيم ضد بشري و آزادي ايران استمرار مي دهند.
در ميان اين موضع‌گيري‌ها نفيرهايي از جنس رژيم نيز به چشم مي‌خورد كساني كه همچنان بندة امضاء و توبه‌اي مي‌باشند كه به درگاه آخوندهاي جنايتكار كرده‌اند ولي براي ابراز وفاداري كامل به خطي كه وزارت اطلاعات آخوندي برايشان مشخص كرده است و يا مكلف شده‌اند، با محكوم كردن قرباني و مجاهديني كه شهيد شده‌اند در كنار محكوميت حكومت آخوندي تناقض آشكار و نيات واقعي خود را به درستي آشكار کرده‌اند. واقعه‌اي تاريخي را با همين مضمون به ياد آوردم بدون شك بسياري از خوانندگان به خاطر دارند كه قاتل امام علي (ع) از خوارج، بود، كساني كه در هنگامه نبرد صفين از ادامه جنگ و نبرد خسته شدند و به دنبال ساحل امن زندگي عملاً نقش عمله و مزدوري معاويه و عمرو عاص را اجرا كردند و موضع‌گيري آن‌ها دقيقاً محكوم كردن دو طرف نبرد يعني معاويه و حضرت علي (ع) به يک‌زبان بود ولي عملاً لبه تيز شمشير ارتجاعي و اپورتونيستي آنان انقلابيون زمان يعني وفاداران به ادامه نبرد و مقاومت براي آزادي همچون مالك اشتر و ... را نشانه رفته بود و درنهايت نيز زهر خود را در از پاي درآوردن علي (ع) به دست يكي از همين عناصر كه ابن ملجم نام داشت محقق كردند.

البته تاريخ مشترك شکل‌گيري اين مزدوران معمولاً يك ريشه دارد. افراد بي ريشه و منفرد و بي هويت و بريده كه خسته از جنگ به دنبال ساحل امن بودند محصول شرايط تعادل قوا و دود دم ناشي از حاكميت ديكتاتوري بودند، اين بريدگان كه شهامت نبرد را نداشته و با خيانت و ندامت از مبارزه در خدمت ارتجاع و ديكتاتوري حاكم در آمده و  زالو صفت با ارتزاق از محصول خون و رنج ديگران تلاش به حيات ننگين انگلي خود داشتند به طور مثال در همان زمان نبرد صفين وقتي‌که معاويه همچون خليفه ارتجاع امروز ، در شرايط شكست و سرنگوني قرار گرفت قرآن‌ها را بر سرنيزه برد و فتنه ايجاد كرد، شايد به زبان امروزي فتنه اي از نوع عدالت و اميد و تعامل! كه رژيم با بزك چهره جنايتكارانه روحاني به آن پرداخته است و اين فرصتي شد براي اين جماعت كه بعد ها نام خوارج را گرفتند،  آنها با انواع تهمت ها و با دميدن به آتش فتنه معاويه  مانع از ادامه نبرد شدند و همزمان انگشت اتهام اصلي را هم به علي (ع) بردند كه بس است ديگر چرا اين‌قدر ديگران را به كشتن مي‌دهي و ... با گذشت زمان تاريخ  با قضاوت خود پوچي ادعاهاي آن ها را ثابت كرد و البته امروز نياز به گذر زمان براي قضاوت تاريخ نيست؛ چراکه در عصر كبير آگاهي خلق‌ها هستيم و عصر ارتباطات و رسانه‌ها و خيلي زود و سريع صف جبهه رژيم پليد آخوندي و قاتلان مجاهدين و همدستان آنان درمقابل  جبهه خلق و همبستگي آنان  با شاخص موضعگيري در حمايت از مجاهدين و محكوميت اين عمل جنايتكارانه بر همگان روشن شد.
بدون شك پادوهاي رژيم آخوندي با نشانه‌گيري مجاهدين و شهداي آنان در اين عمل جنايت‌کارانه گندمي جز خواري و خفت و ننگ درو نخواهند كرد با ايقان به پيروزي و سوگند به ادامه راه آن شهيدان، به روح پر فتوح آنان و فرمانده آنان مجاهد قهرمان كاظم درود مي فرستم.

هادي جاهدنيا