۱۳۹۴ دی ۵, شنبه

عوامل وحشت در سراب برجام


لینک به منبع :
روحانی و رفسنجانی ادعا می‌کردند و وعده می‌دادند که با زهرخوران اتمی اوضاع رژیم بهبود خواهد یافت؛ اما اکنون در مرحله پسابرجام با بارز شدن آثار زهر، همه آن وعده‌ها و خواب و خیالها، پوچ از آب درآمده و اوضاع بدتر هم شده است. در زمینه اقتصادی، روحانی با وقاحت و رقم‌سازیهای شیادانه تلاش می‌کند به مردم بقبولاند آمارهایی که او و دولتش می‌دهند درست است و نه آنچه که آنها در زندگی روزمره خود با پوست و گوشت لمس می‌کنند. واقعیت این است که هنوز از رفع تحریمها هیچ خبری نیست. کارشناسان خود رژیم، همواره گفته‌اند و می‌گویند که علت عمده ویرانی اقتصاد کشور، نه تحریم، بلکه مسائل و مشکلات مدیریتی بوده است“. مسائل و مشکلات مدیریتی“ اسم محترمانه دزدیهای چند هزار میلیارد تومانی و چپاول پنهانی و سیستماتیک مردم می‌باشد، تنها کافی است اشاره شود که روحانی، حجم نقدینگی را از 400هزار میلیارد تومان در ابتدای تحویل گرفتن دولت توسط او، به بیش از دو برابر یعنی870هزار میلیارد تومان رسانده و بدهی دولت و شرکتهای دولتی به 540هزار میلیارد تومان بالغ می‌شود. اما حتی با فرض این‌که همه تحریمها برداشته شود ـ که به‌طور واقعی چنین چشم‌اندازی نیست ـ و با فرض این‌که سرمایه‌گذاری خارجی هم در بالاترین سطح آن صورت بگیرد ـ که آن هم امکان ندارد ـ وضعیت اقتصاد هم‌چنان سیر نزولی دارد و خواهد داشت. یک قلم، قیمت نفت به یک سوم قیمت دو سال پیش سقوط کرده و افزایش مجدد آن در آینده نزدیک پیش‌بینی نمی‌شود. کمااین‌که خبرگزاری  سپاه پاسداران  (1 دی94) خاطرنشان می‌کند: «گزارش اخیر صندوق بین‌المللی پول از شاخصهای اقتصادی ایران نشان داد که اقتصاد این کشور به‌رغم امضای توافق هسته‌یی هنوز از رکود خارج نشده و در برخی بخش‌ها حتی با لغو تحریم‌ها نیز‌شاهد بهبود نخواهیم بود.» واقعیت این است که اقتصاد طاعون زده و آخوند زده ایران چنان ویران شده که به گفته اقتصاددانها، هیچ تغییری در آن ایجاد نخواهد شد؛ البته تا وقتی این رژیم بر مسند قدرت است و این بساط چپاول و فساد برقرار می‌باشد. یکی دیگر از زمینه‌هایی که قرار بود برجام روی آن تأثیر مثبت بگذارد، در زمینه سیاسی و پایان دادن یا تخفیف انزوای منطقه‌یی و بین‌المللی رژیم بود. در این زمینه هم، همان منطق حاکم است و نمی‌بایست انتظار داشت که خوردن زهر، اثر شفابخش داشته باشد! بسیار روشن است که بر اساس منطق تعادل‌قوا که قانون اصلی دنیای سیاست است، با زهر خوردن، رژیم تضعیف شده و موقعیت آن در منطقه و در دنیا نزول کرده است. اگر‌چه باند رفسنجانی روحانی ادعا می‌کردند که با مذاکره و معامله بر سر هسته‌یی، رژیم از انزوا خارج می‌شود؛ اما از آنجا که رژیم هیچ تغییری نکرده و نخواهد کرد، دولت اوباما هم به‌عنوان طرف حساب اصلی رژیم در معامله هسته‌یی، هم‌چون دولت بوش آن را در محور شر و در کنار سوریه و کره شمالی و سودان و عراق قرار داده و اقدام تسکینی و نامه درمانی آقای کری هم نمی‌تواند روی این واقعیت سرپوش بگذارد. کمااین‌که کیهان خامنه‌ای (2دی 94) نیز با سوز و گداز اذعان می‌کند: «تصویب قانون ضدایرانی و در کل عملکرد منفی آمریکا با جمهوری اسلامی در دوره پسابرجام حکایت از این امر دارد که مشکل آمریکا با ایران تنها بر سر مسأله‌ای مثل هسته‌یی نیست بلکه آمریکا با ساختار و ارزشهای بنیان بخش جمهوری اسلامی مشکل دارد». انزوای دیکتاتوری تروریستی آخوندها در منطقه، از موقعیت بین‌المللی آن بدتر است و رژیم به اعتراف خودش، آماج و در کانون خصومت ائتلاف ضدتروریستی کشورهای اسلامی قرار دارد. این در شرایطی است که در سوریه، در هم‌شکستگی رژیم پس از هلاکت و جراحت همدانی و  قاسم 

سلیمانی  و ادامه حرکت قطار تابوتهای سرکردگان سپاه از دمشق و حلب به تهران، گویای واقعیت است. اما نکته این‌جاست که در ورای وضعیت فلاکت‌بار کنونی رژیم، در چشم‌انداز هم هیچ چیز جز تیرگی روزافزون برای آن مشاهده نمی‌شود، به‌خصوص که تتمه توان رژیم در جنگ هژمونی که در رأس نظام جریان دارد، صرف می‌شود و این رژیم شقه شده را در برخورد با بحرانها، بیش از پیش تضعیف می‌کند.