۱۳۹۴ بهمن ۱۱, یکشنبه

شکوه ایران آزاد فردا در تظاهرات شکوهمند پاریس



برگرفته از همبستگی ملی ایران ،31 ژانویه 2016، سینا دشتی ،

گزارش دو چشم، از کارزار نه به روحانی

. درست رأس ساعت ١٣ به محل تظاهرات رسيديم. من و دخترم، با هيجان و انتظار غير قابل توصيف. اگر لمحه ى به آنچه در اين سالهاى سياست مماشات بر سر مقاومت آورده اند و مجموعه ى شرايط فوق العاده ى فرانسه و بخصوص پاريس، كه در بعد از حملات تروريستى پائيز گذشته، در اينجا حاكم است، توقعى نبود كه اجازه ى يك تجمع خيابانى مسالمت آميز را بدهند، اما الان تظاهرات در راه بود، به محض بالا آمدن از پله هاى مترو، ديگر نيازى به پرسيدن از ديگرى با 


زبان الكن نبود، پرچم زيباى ايران آزاد، سه رنگ و مزين به شير و خورشيد، در ميدان موج ميزد، در همان قدمهاى اول چند صورت آشنا بود و بسيارى چهره هاى جوان و جديد، يكى با لبخند گرمى گفت "سلام عمو سينا" و من تازه دو زارى ام افتاد كه  آن پسر شيطان و سه چرخه سوار چند سال پيش، الان در مقابل من رشيد ايستاده و از صورت گرم او جديت و وظيفه شناسى مى بارد و با بازو بند قرمز رنگ انتظامات، دست اندر كار است، صحبت كوتاهى با آقاى رحمان كريمى داشتم و ايشان به عكس اعدام علنى اشاره ميكرد و منقلب جاى خود را عوض كرد، جوان دل و پر محبت، از درد اين محكوم به مرگ كه نه نام او را ميدانست و نه آشنايش بود، قطرات اشك بر گونه هايش نشسته بود. آرى مقاومتى كه براى غريب در درد و آشناى مجروح از زخم، به يك اندازه ميسوزد، از درد خلق به خود ميپيچد و از قيد خواستن براى خويش رها شده است. يكدفعه صداى موسيقى اعتراضى رپ در فضا ميپيچد و لحظاتى بعد خواننده در روى سن در رثاى شهيدان راه آزادى و مادران قيام ميخواند. صداى گرم او و ويدئو زيبا شكوه و جلوه ى خاص خودش را دارد. در همين أوقات صداى خانم شيخى كه اعلام برنامه ميكند از بلندگو به گوش ميرسد، ته لهجه ى فرانسوى در كلام فارسى او محسوس است، از كودكى در فرانسه بزرگ شده است، اما عشق آزادى ايران بزرگتر از اين حرفهاست، او با زبان فرانسوى به ادامه ى اعلام برنامه ميپردازد، سخنرانيهاى متعدد با پيام نه به روحانى و حمايت از مقاومت انجام ميشود، اما سخنرانى خانم مرضيه باباخانى پيام ديگرى دارد. مشعل فروزان آزادى، سمبل توانمندى و تقبل بهاى مبارزه براى آزادى مردم ايران، با صلابتى بى نظير اعلام ميكند كه "ما مجاهدين خلق از پرداخت هر بهائى براى آزادى مردم ايران استقبال ميكنيم". حقيقت آشنائى است، اما وقتى اين حرف را يك زن انقلابى عضو شوراى رهبرى سازمان  مجاهد خلق ايران، بيان ميگويد و از هر زاويه و نقطه آن  كلام، جديت و ايستادن هزار برابر در راه آرمان آزادى مردم ايران است. صلابت گفتار ايشان، فراتر از توان توصيف است. اگر حضرات در ادامه سياست خائنانه ى مماشات هيچ حد و حرمتى را قائل نيستند، در برابر اين رژيم مقاومتى و مجاهدينى هستند كه آتش عشق مردم و ميهن را به جان خريده و استوار تر از دماوند و پر خروش تر از كارون و با توانى 


بزرگتر از وسعت ميهن، ايستاده اند. قصدم فقط گزارش صحنه از ديدگاه محدود خودم بود، اما وقتى چنين فرمانده اى در صحنه است، بدون شك و ترديد ، تحقق  يافتن شعار "ميتوان و بايد" را  ديد. و آنگاه به احترام مكتب و مرام و رهبر و مرادى كه سازنده ى يگانه ى اين قلعه ى رفيع است، به او و يارانش درود فرستاد. بعد از سخنرانى ها موقع راهپيمائى بود، جمعيت جان ديگر گرفت، با عزيز گرانقدرى حرف ميزدم، از دوران پايدارى اشرفيان و ظلم بيحسابى كه در حقشان از زن و مرد ، سالم و بيمار، رفته و الان در ليبرتى ميرود، ميگفت و من متحير از توانمندى و آزاد انديشى و توان كلام و "هر چيز خوب و هر چيز پاك" كه در اين انسان متكاثف شده است. كم كم به راه افتاديم، فكر ميكردم كه راهپيمايى، مسير كمى ميرود و بعد به جاى خود برميگردد، اما متوجه شدم كه اشتباه ميكردم.

راهپيمائى به سمت نزديك كاخ مجلس بود. صف طولانى به راه افتاد، مسير از مركز شهر ميگذشت، تعداد بسيارى از مردم با حركت دست و لبخند، استقبال ميكردند، در طى مسير شعار هاى مختلفى داده ميشد، "نه به روحانى! "زنده باد آزادى، " اما پرشكوه ترين لحظه ى راهپيمايى هنگامى بود كه عكس شهيدان مردم ايران بر سر گرفته شد، هر فرد يك يا در عكس را بالاى سر گرفت، پلاكاردها به زير گذاشته شد و در احترام شهيدان سكوت بود، قدرت مقاومت را تا بنيان جان، حس ميشد، گويا كشتى عظيمى كه سينه ى دريا را شكاف داده و بر سر امواج، با طمأنينه و شكوه ميغلطد. عكس شهداى قيام، عكس اعداميان سازمانهاى مختل ، عكس قربانيان، اعدامى ها،  شهيد هرعكس به كسى از خانواده ى مقاومت نگاه ميكرد و ميخواست كه ما او را به همه ى بشريت بشناسانيم كه چه ناحق به دل پرشور انها تير زدند و بر جانشان تبر، و انها اگر چه سر به دار نهادند اما اكنون ما تن انها هستيم و سرشان  در بالاى تن ماست، ما به يادشان راه ميرويم، انگار كه انها راه ميروند و ما ميخواهيم كه حرف انها را بزنيم و خواست انها را بگوييم و كوتاهى  نخواهيم كرد، هزار اشرف ميسازيم!  جمعيت بعد از ساعتها از هم جدا ميشدند  دخترم به من گفت: "نبرد شما مثل داستان نبرد لغو بردگى در امريكاست، و مريم رجوى راه ابراهام  لينكلن را ميرود، بردگى كه مفهوم يك دوره و مكان خاص نيست، نبرد آزاديبخش از يك چشمه هست، از يك نوع است" او ميگفت و من  غرق در احساس شرف و غرور ايرانى كه چيزى جز زيبايى در آن  نميديدم. تظاهرات بزرگ پاريس نمايانگر خواست مردم ايران براى سرنگونى رژيم ولايت فقيه است . چه با اتمى، چه بدون اتمى، رابطه ى بين منافع مردم ايران و حفظ رژيم آخوندى نيست، دور بيهوده ى رفسنجانى  خاتمى احمدى نژاد الان در رفسنجانى سگوند، ودر بعد از شكسته شدن شاخ اتمى ولايت به تغيير كيفى نخواهد انجاميد. مستر ها و موسيوها ميدانند، خوب هم ميدانند، اما انتخاب كرده اند كه در كنار رژيم بايستند. هنوز معلوم نيست كه آش دستپرورده ى ارتجاع و استعمار تا كجا دلزدگى ايجاد كند، اما مردم و مقاومت ايران با تظاهرات بزرگ پاريس نشان دادند كه ناظران منفعل نخواهند بود. لغو بردگى ميليونها ايرانى، نبرد جدى را طلب ميكند.