لینک به منبع:
گفتگو
سيماي آزادي با برادر مجاهد محمدعلی توحیدی عضو شوراي ملي مقاومت ايران
مجری:
کشمکش باندهای درونی رژیم بر سر انتخابات مجلس خبرگان و همینطور مجلس رژیم بالا گرفته
است. موضوع برنامه چالشها را به همین مسأله اختصاص دادیم. اگر موافق باشید بحث را با خامنهای
که بعد از چند هفته سکوت در روز 8 دی ماه آمد، ولی با توجه به شرایط فعلی هیچ حرفی
هم در رابطه با انتخابات نزد شروع کنیم و بپرسم که شما چه تفسیری از این سکوت خامنهای
دارید؟
محمدعلی
توحیدی: بهنظر من این سکوت -هم سکوت در این صحبتهایی که شما اشاره کردید و هم سکوت
در این چند هفتهای که کلاً خامنهای بحثی و حرفی نزد- هیچ دلیلی ندارد جز اینکه خامنهای
در یک وضعیت درماندگی کامل و ضعف بسیار شدید قرار دارد؛ علت آن هم، سلسله شکستهایی
است که سیاستهای شخص خامنهای در هفت تا ده سال اخیر خورده است، سلسلهای از شکستها.
اول و مهمتر
از همه، شکست او در یکدستسازی رژیم و دوره احمدینژاد که با خود احمدینژاد که مهره
خود او برای یکدستسازی رژیم بود به بنبست رسید. شکست بزرگ بعدیاش، در مهندسی انتخابات
ریاستجمهوری سال 92 رژیم بود که در آنجا هم مهندسیاش پیش نرفت و شکست خورد؛ بهرغم
اینکه بهای زیادی داد و رفسنجانی را حذف کرد و خیلی نقشه کشید ولی شکست خورد.شکست
سوم، شکست پروژه بمبسازیاش هست که ناگزیر شد بهدلیل وضعیتی که داشت و در مقابل سیاست
و خطی هم که مقاومت داشت، به زهر اتمی تن بدهد و دست از پروژه بمبسازی بردارد.
شکست چهارم،
در سیاستهای منطقهیی او هست که نتوانست دور سوم نخستوزیری مالکی را بهرغم سرمایهگذاری
بسیار کلانی که کرده بود تحمیل کند. اینجا هم باید بگوییم که یک شکست مشخص از اشرفیها
خورد. بهطور خاص بهعنوان پنجمین شکست بزرگ، باید روی شکست خامنهای در سوریه انگشت
گذاشت که نتوانست بهرغم تمام سرمایهگذاریهای مالی کلان و اعزام نیرو، رژیم بشار اسد
را حفظ کند. در شرایطی که خیلی ناتوان شده بود سراغ روسیه رفت و تقریباً سپاه پاسداران
را با بالاترین سرکردههایش وارد کرد. اگر مثلاً پاسدار همدانی و قاسم سلیمانی
میتوانستند به کمک دخالت پوتین، حلب را بگیرند و وضعیت را در سوریه برگردانند،
شاید یک امدادی برایش میبود، اما در اینجا هم شکست سنگینی خورد؛ همدانی کشته شد،
قاسم سلیمانی مجروح شد، …این سلسله شکستها، که همه هم سیاستهایی است که خامنهای خودش
پشت آن بوده است و جناح مخالفش (و بهطور مشخص رفسنجانی) در مقابل همه اینها حرف دیگری
میزده است، در تعادل درون رژیم، خامنهای را بسیار تنزل میدهد و پایین میآورد. الان،
کار به جایی رسیده است که بهطور واضح، صورت مسأله این انتخابات، عبارتست از شخص خامنهای؛
یعنی ولیفقیهی که میبایست در این قبیل کشاکشهای انتخاباتی، در یک جای فرا جناحی
باشد، الآن شخص خودش، صورت مسأله اصلی این انتخابات است؛ نه فقط در انتخابات خبرگان
-که بسیار واضح است - در مجلس هم، صورت مسأله همین است. این را در ترجمه سیاسی حرفهای
هر دو جناح رژیم و حتی آنهایی که در وسط بازی میکنند میتوان دید. در حرفهای جنتی
و احمد خاتمی، مشخص است که صورت مسأله دعوا، بر سر ولیفقیه و خامنهای است. در حرفهای
روحانی و رفسنجانی هم باز، صورت مسأله و دعوا همین جا است. حتی در حرفهای آدمهایی مثل
لاریجانی، رئیس مجلس رژیم، که در این وسط گاهی چیزی میگویند هم باز، صورت مسأله سیاسی
روز در این انتخابات، چیزی نیست جز شخص خامنهای. &خامنهای هم در چنین وضعیتی، یا سکوت
کامل میکند و اصلاًحرفی نمیزند، یا در روزی هم که مناسبت میلاد است و باید بیاید
صحبتی بکند به حاشیه میرود و حرفی سر انتخابات نمیتواند بزند؛ این، معنایی ندارد
جز، ضعف مفرط و درماندگی کامل.
مجری:
ولی خودتان شاهد هستید که باند خامنهای در این روزها، حملات بسیار شدیدی به خود رفسنجانی
و باندش میکنند. بهنظر میرسد که این موضوع، با ضعف و درماندگی جور در نمیآید.
محمدعلی توحیدی:
خیر، به هیچ وجه، من فکر میکنم همه حملاتی که به رفسنجانی میشود را خود خامنهای
طراحی میکند؛ چرا که اصلاً بدون اجازه و سمت دادن او، نمیتوانند چنین حملاتی به کسی
مثل رفسنجانی بکنند. از قضا، تناقض و ضعف در همین جاست؛ از یک طرف به آدمهایش، به نمایندهاش
در کیهان (شریعتمداری)، به تمام تیغکشهایش، لباس شخصیهایش و لباس آخوندیهایش در
نماز جمعه و جاهای مختلف، خط میدهد که رفسنجانی را بکوبند، پسرش را هم به زندان میاندازد
و شدیدترین حملات را به رفسنجانی میکنند، ولی از طرف دیگر، خودش نمیتواند حرفی بزند.
حتی در همین روزی که سکوت کرده است، رفسنجانی را میآورد در مجلس خودش و در کنار خودش
مینشاند. این خودش، بارزترین نمود ضعف است. خود همین، نشانه ضعف است.
مجری: ولی برخی
از عوامل باند خامنهای، حتی مطرح کردهاند که صلاحیت رفسنجانی برای انتخابات تائید
نشود. آیا این حرف، جدی است و خود خامنهای پشت این مسأله است؟
محمدعلی
توحیدی: حرفهایشان در این زمینه کاملاً جدی است و حتماً خواست خود خامنهای هم هست؛
فقط نکتهیی که وجود دارد این است که این کار، عملی و قابل اجرا نیست.
اولاً، بدون
اوکی خامنهای، زدن چنین حرفهایی در دستگاه رژیم مجاز نمیشود و مشخص است که خودش خط
میدهد. ثانیاً، حرفهایی که علیه رفسنجانی زده میشود، کاملاً با استدلالها و حرفهای
خود خامنهای مستند میشود. مثلاً فرض کنید که رفسنجانی را، به ”نفوذ“ متهم میکنند؛
این، حرفی است که خود خامنهای مطرح کرده است. او را به ”بیبصیرتی“متهم میکنند؛ خود
خامنهای آن را مطرح کرده است. او را به موضوع ”فتنه“ متهم میکنند، … تمام اینها کدها
و اشارات خود خامنهای است. بنابراین، این فرض درست نیست که این حرفها بدون اطلاع او
زده میشود یا اینکه جدی نیست. بهدنبال این مسأله هستند که او را از صلاحیت شرکت
در خبرگان حذف کنند، ولی به نظر من مشکل است و برای خامنهای نمیتواند قابل اجرا باشد.
مجری: پس اگر
قابل اجرا نیست، چرا خامنهای وارد چنین مسیر بنبستی میشود؟محمدعلی توحیدی: به این
خاطر که خامنهای هیچ چارهای ندارد. او به نقطهای رسیده است که اگر پای رفسنجانی
به خبرگان بعدی برسد، همین رویداد، نشانه شکست خامنهای است. بنابراین باید جلوگیری
کند، نباید رفسنجانی وارد خبرگان بشود. اگر بهخاطر داشته باشید، جنتی دو سه ماه قبل
میگفت که یک نفر از اینها هم نباید وارد خبرگان شود. خبرگان، برای خامنهای که در
چنین وضعیتی هست، جایی باید باشد که صددرصد او را تائید بکند. آنهم رفسنجانی، که خامنهای
با ریاستش مخالفت کرده است و بعد به این صورت درآمده است که برای نخستین بار، یک فراکسیون
25نفره در خبرگان، مخالف ولیفقیه شکل گرفته است که او هم در رأس آن قرار دارد. حالا
در چنین شرایطی، موفقیت برای خامنهای، هیچ معنایی ندارد جز اینکه جلوی ورود او را
به مجلس خبرگان بگیرد. به همین دلیل و از آنجا که چارهای جز این ندارد، وارد این کوچه
بنبست شده است؛ ولی به هر حال، این کوچه بنبست است.
مجری:
در شرایطی که شما توصیف میکنید، پس خامنهای باید وارد سازش با رفسنجانی –که فکر میکنم
اهل سازش است- بشود.
محمدعلی
توحیدی: دقیقاً همانطور که میگوئید رفسنجانی اهل سازش است. مسیری هم که تا حالا با
خامنهای آمده است، با همه کش و قوسهایی که بوده است، بهدلیل مصلحتاندیشیاش برای
کل نظام، این بوده که پیوسته و پیوسته سعی کرده که هوای خامنهای را داشته باشد و به
سازشی با او برسد. منتها خامنهای، هم در استراتژی و هم در تاکتیک قدم به قدم مسیری
را رفته است که راه این سازش را بسته است. استراتژی و مسیرها هم که مشخص است؛ بهطور
خاص مثلاً در مورد دوره احمدینژاد، اخیراً رفسنجانی گفته بود و پیوسته هم تکرار کرده
که در دوره 8ساله احمدینژاد خساراتی به نظام خورد که در جنگ نخورده بود یا در زمینه
ادامه پروژه اتمی، رفسنجانی توصیه میکرد که حتی زهر بخوریم… در اینجاها، در استراتژی
مخالفت کرده است. ولی در تاکتیک هم خامنهای، اصلاً محاسبات و مسیر سازش را طی نکرده
است. در همین موضوع ریاست خبرگان که اشاره کردم، اگر خامنهای میخواست به سازشی برسد،
باید آنجا مسیر دیگری را طی میکرد. بایستی بهریاست رفسنجانی در خبرگان رضایت میداد
و وضعیتی را ایجاد میکرد که بتواند با یک تفاهمی کنار بیاید. البته، آنجا هم یک اجباراتی
احاطهاش کرده بود. وقتی رفسنجانی را از ریاست خبرگان حذف کرد و او را کنار گذاشت و
شقهای در داخل خبرگان شکل گرفت، به نقطهای که الآن عرض کردم رسیده است. در اینجا
دیگر قیمت سازش برایش گران است. نه میتواند هژمونی را کامل به رفسنجانی واگذار کند و
خودش کنار بکشد، چرا که این کنار کشیدن، چیز سادهای برایش نخواهد بود؛ جایی است که
از تمام آن چیزی که کرده است باید عذر بخواهد. مثل آن زمانی که منتظری هنوز قائممقام
خمینی بود، بعد از زهر آتشبس صراحتاً میگفت که ما اگر در جنگ اشتباه کردیم، باید
توبه کنیم. چرا شعارهایی دادیم که نتوانستیم عملی بکنیم؟ این حرفها را منتظری در زمانی
میزد که طرف مقابلش خمینی بود. الآن تندتر از آن، متوجه خامنهای است. بنابراین نه
میتواند واگذار بکند و نه میتواند عقبنشینی تاکتیکی بکند. خامنهای، در چنین بنبستی
قرار گرفته است.مجری: درست است آقای توحیدی؛ موجودیت و سرنوشت نظام در میان است، رفسنجانی
هم نشان داده است که همیشه از هژمونیاش کوتاه میآید، از آنطرف هم خامنهای ممکن
است این مسأله را درک بکند؛ به هر حال، بهخاطر اینکه نظام سقوط نکند، آیا این عملی
نیست که هر دو طرف کوتاه بیایند؟محمدعلی توحیدی: موضوعی که شما الآن مطرح میکنید اتفاقاً،
همان قلب تحلیل انتخابات رژیم در این دوره و نقطه مشخص است. الان، دعواهای دو جناح
اصلی رژیم در این انتخابات، بر سر این برنامه و آن برنامه نیست. شما اگر به ادبیات
و صحبتهای اینها نگاه بکنید، میبینید که دعوای اصلی بر سر حفظ نظام یا به عبارت صریحتر
بر سر نجات نظام از این مهلکهای که در آن هست است. یک طرف میگوید راه نجات و حفظ
راه من است. طرف دیگر میگوید خیر، راه حفظ نظام، اینکه تو میگویی نیست؛ دقیقاً این
مسیر هلاک نظام است و نجاتش از این طرف است. صورت مسأله انتخابات در محتوا، عبارتست
از کشاکش بر سر حفظ نظام. دیگر شما نمیتوانید بگوئید که برای حفظ نظام، این کار را
بکنید یا آن کار را بکنید یا از چیزی کوتاه بیایید. اصلاً دعوا بر سر حفظ نظام است.
هر طرف، پیشنهاد خاص خودش را برای حفظ نظام داده است. بنابراین سازش، امکانپذیر نیست؛
چرا که هر کدام فکر میکند که در آن راه دیگر، سقوط نظام وجود دارد. بنابراین در اینجا
امکان سازشی وجود ندارد. این نقطه خاصی است که میشود انتخابات این بار را شناخت. در
محتوا، دعوا بر سر حفظ نظام است. در فرم و شکل هم، متمرکز شده است روی موقعیت ولیفقیه
و شخص خامنهای. این، کاراکتر خاص انتخابات اسفند ماه رژیم آخوندی است.
توئیت پیوند با وبلاگ :bahareazady@
توئیت پیوند با وبلاگ :bahareazady@