۱۳۹۴ بهمن ۱۵, پنجشنبه

خامنه‌ای پایه حوزوی خود را می‌زند


                  برگرفته از ایران اسرار ،4 فوریه 2016
هر چند که تشکیل دهندگان ساختار حاکمیت آخوندی بر سر تصاحب کرسیهای مجلس خبرگان در حال از دریدن هم هستند، اما در دور جدید جنگ گرگها، ورود باندهای حوزوی و مراجع حکومتی به این بازی، وضعیت بحرانی جدیدی را برای خامنه‌ای ایجاد کرده است. واقعیت این است که ولی‌فقیه در این نظام باید مجتهد جامع الشرائط باشد، که اعتبار و مشروعیت خود را از چند مرجع تقلید حوزه علمیه قم دریافت کرده است. خود خمینی وقتی در سال 42 به زندان افتاد، 4 مرجع تقلید وقت یعنی میلانی، شریعتمداری، نجفی مرعشی و گلپایگانی، اجتهادش را تأیید کردند تا بر اساس قانون مشروطه، مصونیت داشته باشد. خامنه‌ای با این‌که نه مجتهد جامع الشرائط بود و نه اصلاً در حوزه مدرس درس خارج، با یک خاطره منتسب به خمینی از رفسنجانی، یکشبه از خمره مجلس 


خبرگان بیرونش آوردند و ولی‌فقیهش کردند و تازه بعد از روی کارآمدن، چند مرجع تقلید حکومتی اجازه اجتهاد برایش صادر کردند و به نحو مضحکی بعد از ولی‌فقیه شدن و بعد از دوری حدود 15ساله از حوزه، یک حوزه درس خارج برایش ترتیب دادند. بنابراین مشروط بودن و مدیون بودن خمینی و خامنه‌ای به تأیید مراجع تقلید، یک امر واضح و روشنی است. اما بالغ شدن تضادها و کشمکش باندها، به ناچار، صحنه را برای خامنه‌ای جوری چیده که برای حفظ موقعیت خودش مجبور است حتی به حوزه قم و مراجعش لگد بزند و شورای نگهبانش را وادار کند تا حسن خمینی که چند مرجع تقلید قم از جمله وحید خراسانی، موسوی اردبیلی، شبیری زنجانی و جوادی آملی او را تأیید کرده‌اند، رد صلاحیت کند. آخوند محمد جواد حجتی کرمانی در نامه سرگشاده‌ای می‌نویسد: ”حضرات 

آقایان بزرگوار شورای نگهبان، بیش از هرکس و هر گروه به حوزه علمیّه قم تعلّق دارند و باید حرمت حوزه را بیش از هرکس و هر گروه نگه دارند. اما وقتی می‌بینیم آقایان برخلاف نظر صریح تنی چند از مراجع بزرگوار قم عمل می‌کنند و چنان بی‌اعتنایی می‌کنند که گویی اصلاً نه مرجعیّتی در کار است و نه مراجع احترامی دارند“ ”می‌گویند «احترام امامزاده با متولّی است». وقتی شورای نگهبان احترام مرجعیت را ندارد چه توقعی است که مردم دیگر، به‌خصوص جوانان و بالاخص اهل سیاست و فرهنگ به مرجعیت و روحانیت احترام بگذارند؟“ (سایت حکومتی خبر آنلاین 11بهمن 94) آخوند دیگری به نام سید مهدی طباطبایی عضو باند جامعه روحانیت مبارز درباره عدم احراز صلاحیت سیدحسن خمینی، 
گفت: ”این موضوع بسیار مهمی است شورای نگهبان می‌گوید فقیه بودن را ما باید تشخیص دهیم عیبی ندارد شما هم تشخیص دهید ولی در آنجاییکه نظر مراجع مسلم پیش می‌آید نظر خود را مقدم نپندارید که این لطمه زدن به اعتبار حوزه و روش اصیل دروس و بحث حوزوی است، آیا قبول ندارید که تشخیص فقیه بودن با علما و مراجع هم است؟ وی با لگد زدن به شورای نگهبان ارتجاع اضافه کرد: ”اینها قوانینی است که شورای نگهبان جدیداً ایجاد کرده است... بحث بر سر این است که اعضای شورای نگهبان می‌گویند ما باید مجتهد بودن را تشخیص دهیم ولی این درست نیست، اصلاً چه کسی اجتهاد خود شما را تأیید کرده است؟ مگر اجتهاد شما را علمای دیگر تأیید نکردند پس برای کاندیداهای خبرگان هم می‌توان اجتهاد را از طریق علما اثبات کرد. اجتهاد نوه خمینی را آنچه که گفته می‌شد بسیاری از حضرات و علمای اعلام تأیید کرده‌اند و خود اعضای محترم شورا نیز می‌توانند با بررسی دروس با این نتیجه برسند اما به نظرم دلایلی منجر به این شده که آقایان بر عملکرد خود مصر باشند حتی غیریادگار امام هم من افرادی را می‌شناسم که مشهور به علم هستند سالهاست دروس دارند اما رد شده‌اند، این روش برای آینده خطر ناک و نسبت به گذشته شبهه‌ناک خواهد بود“. (سایت حکومتی انتخاب 14بهمن94) آخوند دیگری به نام محمدتقی رهبر که هم امام جمعه موقت اصفهان است و هم عضو مجلس ارتجاع است ”با اشاره به این‌که در حوزه‌های علمیه مسأله‌ای به نام امتحان شفاهی و کتبی نداریم گفت: سالهاست که بسیاری از روحانیان با حضور در سرکلاس اساتید برجسته حوزه، با بحث و جدل، با ارائه رساله علمی، تحقیقات و تأیید علما اجازه اجتهاد می‌گرفتند. اجازه اجتهاد بر‌اساس تشخیص علماست نه گرفتن امتحان و این روش اصلی حوزه‌های علمیه از گذشته تا به امروز است“. (روزنامه حکومتی مردم‌سالاری 11بهمن 94) حسن خمینی گفت: ”در این میان، بزرگان و مراجع و اساتید عظیم الشأن نسبت به صلاحیت علمی این حقیر شهادت دادند و دهها ساعت نوارهای درس و چندین جلد کتاب نیز ضمیمه این پرونده شد که برخلاف انتظار نتوانست احراز حضرت آقایان را باعث شود؛ احرازی که در سالها و دوره‌های قبل، از راههای به مراتب ساده‌تر برای دیگران حاصل شده بود و در همین دوره نیز برای برخی دیگر از عزیزان، از طریقه‌ای غیر از امتحان ممکن شده است“. (روزنامه حکومتی آرمان 10بهمن 94) همچنین آخوند حائری شیرازی امام جمعه قبلی شیراز و عضو مجلس خبرگان ارتجاع گفت: ”اینکه بعضی امتحان نکرده پذیرفته نشده‌ و بعضی پذیرفته شده‌اند یک معماگونه‌ای پیش می‌آورد... حوزه‌های علمیه مانند دانشگاه اتیکت‌دار نیست. این‌که افراد در دروس نمراتی را داشته باشند. از این جهت گاهی مراجع تقلید تقریرات خود را می‌بینند و تأیید می‌کنند“. (روزنامه حکومتی آرمان 11بهمن 94) همچنین روز 14بهمن روزنامه حکومتی مردم‌سالاری نوشت: ”رد صلاحیت حسن خمینی در شرایطی صورت گرفته‌ که اجتهاد وی توسط بسیاری از علمای مطرح حوزه مورد تأیید قرار گرفته است؛ و از آن گذشته توجیهات شورای نگهبان نیز هیچ‌گونه پشتوانه منطقی ندارد“. این روزها از این اظهارنظرها بسیار زیاد است، اما نکته مهم این است که هر چند خامنه‌ای حسن خمینی را به‌عنوان یک رقیب جدی از باند رفسنجانی از مجلس خبرگان حذف کرده، اما وارد یک بحران جدی‌تری شده است و آن هم زدن زیر آب مشروعیت خودش که از همین حوزه و مراجع آن است و به این ترتیب صف‌بندی جدیدی را علیه خودش در میان آخوندها، ایجاد کرده است.
در طرف مقابل نیز برای اولین بار رفسنجانی شورای نگهبان و نهادهای اطراف خامنه‌ای را مورد حمله شدیدی قرار داد و گفت: ”صلاحیت شخصیتی را که اشبه به جدش  امام خمینی است، قبول نمی‌کنید؛ شما صلاحیت خود را از کجا آورده‌اید؟ چه کسی به شما اجازه داده است که قضاوت کنید؟ چه کسی به شما اجازه داد که یکجا بنشینید و داوری کنید؟ برای مجلس و دولت و جاهای دیگر و اختیارات را در دست بگیرید؟ چه کسی اجازه داد که اسلحه برای شما باشد و تریبونها برای شما باشد؟ چه کسی اجازه داد که تربیونهای نماز برای شما باشد و صدا و سیما برای شما باشد؟ چه کسی به شما این‌ها را داد؟“ (سایت  هاشمی رفسنجانی  12بهمن 94) آری خامنه‌ای پایه‌ حوزوی خود را می‌زند و رفسنجانی بنیان ولایت‌فقیهی نظام را، این‌گونه است که به قول قرآن ”خانه‌های خود را بادستهای خود خراب می‌کنند“. چرا که خمینی همه این نهادها را به‌مثابه زیرساختهای نظام پلید سلطنت مطلقه فقیه ساخت و برپا کرد، تا کسی فکر آزادی و حاکمیت مردمی را در سر نپروراند. اما وقتی دوران انقراض یک حاکمیتی رسیده باشد، عناصر همان حاکمیت، تیشه به ریشه خود می‌زنند. مساله‌ای که مصداق واقعی آیه2 سوره حشر در قران است:

وظنّوا أنّهم مّانعتهم حصونهم مّن اللّه فأتاهم اللّه من حیث لم یحتسبوا وقذف فی قلوبهم الرّعب یخربون بیوتهم بأیدیهم وأیدی المؤمنین فاعتبروا یا أولی الأبصار. آنان گمان می‌کردند که این حصارها و قلعه ها مانع از غلبة نیروهای خدایی بر آنان خواهد شد و خداهم از جایی که فکرش را نمی‌کردند بر آنان وارد شد و در دلهایشان چنان وحشتی ایجاد کرد که خانه‌های مستحکم خود را با دستهای خود و البته با دستهای مؤمنان و باورمندان، خراب می‌کردند، پس اندرز بگیرید ای صاحبان بینایی و خرد.