۱۳۹۴ اسفند ۲۰, پنجشنبه

پایه‌های مالی-سیاسی لابی رژیم ایران(بخش دوم)حامیان اصلی و مجموعه افراد و شرکتهائی که عموما در بخش نفت فعالیت میکنند

برگرفته از اسرار پشت پرده ،10مارس 2016:
لینک به منبع :

پایه‌های مالی-سیاسی لابی رژیم ایران(بخش دوم)حامیان اصلی و مجموعه افراد و شرکتهائی  که عموما در بخش نفت فعالیت میکنند
معجزه دو قلو
آشنائی "تریتا پارسی" با "سیامک نمازی" و همکاری مشترک شان برای راه اندازی یک لابی در آمریکا، داستانی است که ما را با مافیای اقتصادی رژیم آخوندی بیشتر آشنا میکند و ضمنآ میتوانیم درک واقعی تری از حامیان خارجی حکومت ایران بدست آوریم. اما اگر به عمق و ابعاد قضیه توجه نشود، داستان پارسی و نمازی، بیشتر شبیه یک رویای شیرین و چیزی مانند داستان "سیندرلا" یا "شاه پریان" به نظر میاید که به هرچه دست میزنند به طلا تبدیل میشود و همه دربها بروی آنان باز میگردد.
در سال 1997، تریتا پارسی که یک دانشجوی ایرانی مقیم سوئد بود به آمریکا رفت و یک لابی یکنفره را در کنگزه آمریکا شروع کرد. وی در اعلامیه ایکه در همان زمان بزبان انگلیسی نوشت چنین میگوید: 1
«14 نفر از ایرانیان یا دوستداران ایران بیانیه ای را امضا کرده اند که خطاب به نمایندگان کنگره آمریکاست و از آنان میخواهد که تحریم های علیه ایران را لغو کرده و وارد گفتگو با ایران شود. باید ایرانیان بخود بیایند و صدایشان را بگوش مسئولین آمریکائی برسانند. ولی تا کنون، فقط مجاهدین خلق، کنت تیمرمن و لابی طرفدار اسرائیل در صحنه فعال بوده اند...... قدم بعدی رساندن این بیانیه به دست نمایندگان مجلس و سنای آمریکا بود. بمدت چهار روز من یک تنه از این دفتر نماینده کنگره به آن یکی رفتم و آنرا شخصا بدست مشاورین و مسئولین دفتر آنان دادم. آنان همه شگفت زده بودند که یک دانشجوی سوئدی-ایرانی برای پایان دادن به انزوای کشورش مشغول لابی کردن است. من فعالیت های خود در کنگره را به اطلاع امضا کنندگان بیانیه رساندم و نتیجه آن شد که ما یک گروه لابی درست کردیم.».
دنباله داستان "تریتا پارسی" و فعالیت های چشمگیر او در آمریکا، بسیار سوال برانگیز و قابل توجه تر است.  وی در حالیکه هنوز در سوئد زندگی میکرد و دانشجوئی بیش نبود، به مقام "مشاور سیاست خارجی" باب نی رسید که یکی از قدرتمندترین (و فاسد ترین) نمایندگان کنگره آمریکا بود. 4 سال بعد در سال 2001، تریتا به آمریکا آمد و بلافاصله مدیر شورای ایرانی-آمریکائی (AIC ) وابسته به هوشنگ امیر احمدی شد. شورائی که در هیئت مدیره آن دهها رئیس و مدیر عامل کمپانی های نفتی و سناتور آمریکایی حضور داشتند.  یکسال بعد در 2002، "پارسی" با چند نفر از دوستان خود انجمن "نیاک" را تشکیل داد. هنوز مرکب اساسنامه این انجمن خشک نشده بود که دو موسسه معروف سیاسی امریکا به وی کمک مالی کردند.  چند ماه بعد، یکی از مهمترین لابیست های آمریکا بنام "روی کافی" که از دوستان خانواده بوش بود به کمک تریتا پارسی آمد و برای اعضای انجمن نیاک، جلسات خصوصی آموزش لابیگری در یک رستوران حومه واشنگتن  برگزار نمود. این داستان شبیه آن است که "موتزارت" به خانه من و شما بیاید و برای فرزندانمان کلاس خصوصی موسیقی برگزار کند. 2
متعاقبآ تریتا پارسی اقدام به نوشتن کتابی در مورد رابطه ایران و آمریکا و اسرائیل میکند. در این کتاب با استفاده از شیوه های بدیع ثابت شده که از سال 1992 ببعد، دولت اسرائیل تنها مانع بهبود روابط ایران و آمریکا بوده است و تاکید شده که علیرغم آمادگی ملایان برای حل مشکلات فی مابین، دولت آمریکا تحت فشار اسرائیل از اینکار چشم پوشیده است. برای نوشتن این کتاب نیز تمام دربها بروی "تریتای" جوان باز میشود. دو سال قبل از انتشار این کتاب، یکی از مسئولان بالای رژیم ملایان، یک سند کاملا محرمانه را در اختیار وی قرار میدهد تا او در کتابش ازآن استفاده کند. ظاهرآ این سند آنقدر مخفی بود که تنها 4 نفر در ایران ازآن باخبر بودند. خامنه ای، خاتمی، کمال و صادق خرازی. یعنی ارزش کتاب "تریتا" از رفسنجانی و سپاه و مجلس نیز بالاتر بوده است! 3
بلافاصله پس از انتشار این کتاب، بنیاد "راکفلر" و بقیه محافل ریز و درشتی که تمام دغدغه شان کنارآمدن با حکومت آخوندی است به میدان آمده و برای ارتقاء و تبلیغ این کتاب، به برگزاری سخنرانی و مصاحبه با نویسنده جوان مذکور اقدام نمودند. داستان رویایی تریتا بهمین جا ختم نمیشود. ظاهرآ مقرر شده بود که او یک شبه ره صد ساله به پیماید... اکنون نوبت به آن رسیده بود که وی برای دفاع از تز دکترای خود حاضر شود. جالب است بدانیم که برای ایفای نقش استاد راهنما، دکتر برژینسکی، شخصا در آن جلسه حاضر میشود.
سفر مشترک تریتا و سیامک نمازی به آتشکده یزد، تابستان 2000 (از یکدیگر عکس گرفته اند) 4        
ادامه داستان شیرین این سیندرلای جوان را در همینجا متوقف میکنیم و به سراغ شریک و دوست وی یعنی "سیامک نمازی" میرویم. محمد باقر نمازی، پدر سیامک است. وی در زمان حکومت گذشته یکی از مهمترین مقامات دولتی و منجمله سالها استاندار خوزستان بود. خوشبختانه پس از انقلاب هیچ خطری متوجه ایشان نشد و سه سال بعد، خانواده نمازی به خارج از کشور میرود و با یک جهش خیره کننده، محمد باقر بعنوان دیپلمات ارشد سازمان ملل در امور خیریه کار خود را شروع میکند. با آغاز ریاست جمهوری رفسنجانی، دختر این خانواده یعنی "پری نمازی" به همراه همسرش "بیژن خواجه پور"، شرکت مشاوره (دلالی) آتیه بهار را در سال 1993 در تهران تأسیس میکند. کار اصلی این شرکت، کمک به کمپانی های بزرگ چند ملیتی برای ورود به بازار ایران است. اتفاقآ فعالیت عمده آتیه نیز در تجارت نفت و مشتقات آن است. درآغاز، برادر بزرگتر یعنی "بابک نمازی" که بتازگی درس حقوق خود را در آمریکا تمام کرده به شرکت آتیه میرود و بخش حقوقی این شرکت را برعهده میگیرد. بعد برادر کوچکتر یعنی سیامک به این شرکت آمده و مدیرعامل بخش مشاوره آتیه میشود. داستان ظهور وصعود خانواده نمازی و شرکت آتیه، به همان شیرینی افسانه تریتا پارسی است.
در عرض چند سال، این شرکت به یکی از مهمترین بازیگران در قلمرو فعالیت های اقتصادی داخل کشور و همچنین کار سیاسی در خارج از کشور تبدیل میگردد. داستان خانواده نمازی و تریتا پارسی، قبل ازآنکه نشانی از معجزه باشد، ریشه در مافیای اقتصادی داخل ایران از یکطرف و کمپانی های مهم آمریکا از طرف دیگر دارد. هدف از گزارش حاضر نیز قبل از هر چیز شناخت آندسته از محافل اقتصادی و سیاسی است که برای حفظ و استمرار منافع کلان خود، با حمایت از رژیم ملایان، راه را بر هرگونه تحول دموکراتیک و نجات مردم از دست جلادان حاکم بر ایران بسته اند.
مافیای جدید
پس از پایان جنگ با عراق، رفسنجانی رئیس جمهور شد و هدف خود را ظاهرا گشایش نسبی و کنترل شده اقتصاد ویران شده ایران قرار داد. تا آنزمان، اقتصاد کشور عمدتا توسط دو قطب مهم یا مافیای اقتصادی کنترل میگردید. یکی بنیادهای بزرگ مثل بنیاد مستضعفان یا بنیادشهید و آستان قدس رضوی بودند که با سرمایه های عظیم و تاراج کرده خود بخش های مهمی از اقتصاد کشور را در تیول خود داشتند. بخش دوم نیز نهادهای رسمی خود دولت بود که عمدتا در جهت تأمین نیازهای جنگ با عراق کوک شده بود.  در مجموع جریانات وابسته به بازار و روحانیت سنتی، با استفاده از رانت های حکومتی،  نیروی مسلط در اقتصاد ایران بودند. بعد از جنگ و در زمان ریاست جمهوری رفسنجانی شاهد ظهور دو مافیای جدید هستیم که اولی به خانواده فاسد رفسنجانی وابسته است و دیگری در سیطره رهبران سپاه پاسداران قرار دارد که پس از پایان جنگ با عراق و تأسیس شرکت های گوناگون، تازه نفس در تاراج سرمایه های مملکت سهیم شدند. مافیای رفسنجانی بطور عمده در صنعت نفت رشد کرد و قدرت گرفت. سرکردگان این قطب اقتصادی جدید، عموما از صاحب منصبان دولتی بوده و با آزاد سازی نسبی اقتصاد و رشد باصطلاح بخش خصوصی در آغاز دهه هفتاد شمسی، با راه اندازی دهها شرکت و بانک خصوصی، کنترل بخش های مهمی از اقتصاد کشور را بدست گرفتند.
یکی از مهمترین محور های اقتصادی مافیای رفسنجانی، جذب سرمایه ها و متخصصان خارج از کشور بود. بدین منظور تسهیلات و قوانین جدیدی به اجراء درآمد مثلا در برنامه اول توسعه ( 72-1368 )، دولت ایجاد سه منطقه آزاد تجاری- صنعتی کیش، قشم و چابهار را در سال 1369 اعلام نمود. در ایندوره، دولت ایران توانست بطور بسیار محدود، بخش هائی از صاحبان سرمایه و گروههایی از متخصصان را به مملکت بکشاند. در حقیقت، آنچه باند رفسنجانی را از دیگر مافیاهای اقتصادی ایران متمایز میکند، رابطه ارگانیک آن با محافل اقتصادی در غرب بخصوص کمپانی های نفتی است.
رفسنجانی با یک تیر دو نشان زد. با جذب بخش ناچیزی از سرمایه داران و متخصصان خارج به ایران و نشاندن آنان بر سر سفره رنگینی که از تاراج نفت مملکت فراهم شده بود، هم قدرت اقتصادی خود در داخل و خارج کشور را مستحکم نمود و هم بخاطر حمایتی که در غرب توسط این دسته از محافل سرمایه داری بدست آورده بود، نفوذ سیاسی خود در خارج از کشور را تقویت کرد. موفقیت نسبی ملایان در راه اندازی شبکه وسیع لابی نیز به کمک این دسته از شریکان اقتصادی رژیم در آمریکا و اروپا امکان پذیر بود. برای شناخت لابی ملایان، درک مکانیزم بالا ضروری است. اما در رابطه با رشد بخش خصوصی در دوران پس از جنگ، ذکر یک نکته ضروری است تا اشتباها روند باصطلاح آزاد سازی دوران رفسنجانی و اقدامات ظاهری مشابه را با روند معمول در دیگر کشورها یکسان تصور نکرده باشیم. اقتصاد ایران به اذعان اکثریت قریب به اتفاق کارشنان بیطرف، با تمام اصول شناخته شده دنیای مدرن تناقض دارد. اقتصاد آخوندی، ملغمه ای است از باندهای مافیائی که بدون یک برنامه مدون یا استراتژیک، در حال تاراج سرمایه های کشور و خرج آن برای اهداف پلید خود میباشند. شاید ایران تنها کشور شناخته شده در جهان است که حتی ابتدائی ترین آمار اقتصادی قابل اعتماد که برای هرگونه برنامه ریزی ضروری است درآن وجود ندارد. میزان بدهی خارجی دولت، نرخ تورم، میزان سرمایه گذاری خارجی، دخل و خرج دولت، ذخیره ارزی، میران ریخت و پاش رژیم ایران در دیگر کشورهای جهان و همچنین سهم هر یک از جناحهای حکومتی در چپاول سرمایه های کشور، برای هیچ کارشناس داخلی یا خارجی شناخته شده نیست. این خصوصیت منحصر بفرد اقتصاد آخوندی است که بجای شباهت به مدلهای اقتصادی شناخته شده جهان، بیشتر به چپاول و غارت اموال یک کشور توسط اشغالگران خارجی شبیه است. بنابراین آنچه در ایران اتفاق افتاده، نه ظهور یک بخش خصوصی مستقل بلکه قشری انگلی وابسته به جناحهای حکومتی موجود است. رژیم ملایان هیچگاه قدرت سیاسی یا اقتصادی را با غیر خودی ها تقسیم نکرده است. از اینرو، همانطور که با بررسی فعالیت های شرکت "آتیه بهار" مشاهده میکنیم، این کمپانی بصورت زائده ای از باندهای درونی حکومت، به دلالی و زد و بند اقتصادی مشغول است.  با بررسی فعالیت شرکت "آتیه" میتوان به زنجیره ای از دهها کمپانی ظاهرا خصوصی برخورد که سرمنشا و سلسله گردان آنها عمدتآ تعداد انگشت شماری از مسئولان بالای حکومت اند. این مجموعه شرکتهای تو در تو و وابسته بهم، بخشی از همان مافیای اقتصادی رژیم ملایان است.
آتیه بهار 5

 این کمپانی شامل یک بخش اصلی بنام "مشاوره" برای کمپانی های بین المللی است که 3 مدیر آن، سیامک نمازی، بیژن خواجه پور و یک جوان اتریشی الاصل بنام "فریشن اشلاگر" میباشند. 
بیژن خواجه پور، همسر پری نمازی یعنی خواهر سیامک است. بنا به گفته نشریات اقتصادی بین المللی، آتیه بهار مهمترین شرکت مشاوره برای کمپانی های غربی در ایران است.

پری نمازی مسئولیت بخش "مدیریت منابع انسانی" شرکت آتیه را بعهده دارد. بابک نمازی که برادر بزرگتر سیامک است نیز "شرکت حقوقی آتیه" را اداره میکند. شرکت آتیه صاحب بخش های کامپیوتری، مطبوعاتی و غیره نیز هست که به آن اشاره میکنیم.
مهمترین فعالیت آتیه، مشاوره به کمپانی های بزرگ غربی است. برای شناخت مشاوره ای که میتوان به یک کمپانی خارجی برای ورود به بازار ایران داد بهتر است بطور مثال به دو مشتری آتیه یعنی شرکتهای نروژی "استات اویل" و فرانسوی "توتال" اشاره نمود این دو غول نفتی جهان، برای ورود به بازار پررونق ایران، مجبور به پرداخت دهها میلیون دلار رشوه به پسر رفسنجانی شده اند. باید اضافه کنیم که بیژن خواجه پور ضمنا رئیس شرکت نفتی "آذر انرژی" نیز میباشد که اعضای مدیریت آن عمدتا از کسانی هستند که قبلا برای کمپانی های نفتی نروژ کار کرده اند.



                                                                   عکس احمد حاتمی یزد 
برای شناخت ارتباط کمپانی "آتیه" با رژیم ملایان و مافیای اقتصادی مملکت، از آن جوان اتریشی شروع میکنیم.
"فریشن اشلاگر"  که بر ما معلوم نیست با چه شگرد و چشم بندی به مافیای آخوندی وصل شده، به گفته وبسایت شرکت آتیه، . "افزون بر كار در آتیه بهار، مؤسس و مدیرعامل شركت خدمات مناطق آزاد می باشد، كه با سه سازمان دولتی مناطق آزاد شراكت دارد." . یعنی شلاگر رسما با بخشی از رژیم ایران شریک است.
از طرف دیگر، شلاگر مدیر عامل یک شرکت مشاوره مالی بنام Middle East Strategies (MES) نیز میباشد که تنها شریک وی، فردی است بنام "احمد حاتمی یزد" که خود یکی از سران مافیای مالی – نفتی است. نگاهی به پست های دولتی حاتمی بخوبی گویای موقعیت وی در درون رژیم است: رئیس سابق بانک صادرات (دومین بانک ایران)، مدیر کل بانک تجارت، معاون شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی، مدیر کل فروش نفت خام در شرکت نفت ملی ایران، معاون ســازمان گســترش و نوســازی صنــایع ایــران، مدیر بخش روابط بین المللی در شورای عالی مناطق آزاد." 6 (عکس احمد حاتمی یزد)
 این شراکت دو نفره بین حاتمی و اشلاگر، کارش فراهم کردن امکانات مالی برای معاملات شیرین و پرسودی است که باندهای مختلف رژیم (غالبا باند رفسنجانی) با طرفهای خارجی می بندند. این معاملات هرکدام گاها بالغ بر صدها میلیون دلار تا بیش از یک میلیارد دلار میشوند. جای این سوال با معنا کماکان باقی است که چگونه و چرا یک جوان اتریشی و این حاتمی یزد بهم رسیده و این کاسبی حلال را براه انداخته اند.
حال که با یکی از مدیران آتیه بهار آشنا شدیم به سراغ بیژن خواجه پور یعنی رئیس آتیه بهار برویم. ایشان در دهها موسسه و بنیاد و نهاد رسمی دولتی-اقتصادی عضویت دارد که به مهمترین آنان اشاره میکنیم. این شرکتها، بدون استثناء دارای مدیرانی است که از بالاترین مهره های مافیای اقتصادی و سیاسی حکومت اند. بعنوان مثال، خواجه پور مدیر عامل شرکت نفتی "قشم انرژی" است که با منطقه آزاد قشم یعنی یکی از نهادهای اقتصادی رژیم ایران رسما شریک است.7رئیس شرکت "قشم انرژی"، فردی بنام "نرسی قربان" است. ایشان یکی از مهمترین عناصر نفتی رژیم در سالهای گذشته بوده است. وی یک از ثابت ترین سخنرانان در کنفرانس های دولتی ایران در مورد نفت میباشد. نرسی قربان مدیر موسسه ظاهرا مطالعاتی "کاسپین" است که عضو مهم دیگر آن "عباس ملکی"، معاون وزارت خارجه رفسنجانی و مشاور خامنه ای است. ضمنا، نرسی قربان مدیر عامل یکی از مهمترین شرکت های گاز در ایران یعنی "شرکت گاز به مایع کرگنگان" است. ریئس این کمپانی عظیم، یکی از مهره های مهم اقتصادی حکومت بنام علی شمس اردکانی است. این فرد نیز یکی از سران مافیاست. برخی از مسئولیتهای رسمی این فرد همچون رئیس سابق اتاق بازرگانی، سفیر سابق ایران در کویت و دهها پست دیگر در وزارت نفت و وزارت خارجه نشانی از جایگاه ویژه او در اختاپوس حاکم بر کشور است. ایشان اولین رئیس و بنیانگذار نهاد مسئول منطقه آزاد قشم در سال 1369 است.
علی شمس اردکانی

بیژن خواجه پور بجز مدیریت شرکت های آذر انرژی، قشم انرژی، آتیه بهار، ضمنا به کمک سیامک نمازی مجله "ایران استراتژیک فوکوس" در لندن را نیز منتشر میکند. این نشریه به شرکت مهم انگلیسی "مناس" وابسته است. مهمترین بخش کار خواجه پور و نمازی، مدیریت کارزار تبلیغاتی و لابی بنفع رژیم در خارج از کشور و بخصوص در آمریکاست که در گزارش بعدی بآن اشاره میشود.به سراغ برادر بزرگ خانواده یعنی بابک نمازی برویم. ایشان علیرغم کمی سن، بلافاصله پس از ورود به ایران مدارج ترقی را یکی پس از دیگری طی نموده و در عرض یکی دو سال به یکی از مهره های موثر و با نفوذ مافیای رژیم تبدیل شده است. ایشان یکی از کسانی است که قانون سرمایه گذاری خارجی را برای "مجمع تشخیص مصلحت" نوشته است. 8

برای درک جایگاه این وکیل تازه به ایران رسیده؛ به یک نمونه نگاه کنیم. در سال 2000، اتاق بازرگانی بریتانیا یک کنفرانس نفتی در مورد ایران برگزار نمود که گذشته از مهمترین مقامات رژیم، بابک نمازی، بیژن خواجه پور و همچنین شهریار افشار به سخنرانی پرداختند. جالب اینجاست که در یک پانل سه نفره که بابک نمازی در مورد قوانین سرمایه گذاری در ایران سخنرانی نمود، دو نفر دیگر پانل نیز از عناصر مهم دولتی ایران بودند. 9