۱۳۹۵ فروردین ۱۰, سه‌شنبه

بحران سرنگونی و پایانی دستگاه ولایت




         برگرفته از ایران اسرار ،29مارس 2016:
        لینک به منبع :

      گفتگو با محمدعلی توحیدی:

مجری: با تبریک سال نو به هم‌میهنان گرامی، اولین گفت‌وگوی سال 95 را آغاز می‌کنیم.
آقای توحیدی! اجازه بدهید در ادامه گفت‌ و گوهایمان، موضوع بحث را اختصاص بدهیم به سخنرانی خامنه‌ای در مشهد.
به نظر شما چرا تمام حرفها و موضوع سخنرانی‌اش را به مسأله اقتصادی اختصاص داد؟ آیا به‌خاطر بحران شدید اقتصادی رژیم است؟
محمدعلی توحیدی: البته بحران اقتصادی خیلی شدید است، ولی به نظر من سخنرانی خامنه‌ای، از قضا یک سخنرانی کاملاً سیاسی بود. روی مسائل اقتصادی هم تمرکز کرد، ولی نکته این‌جاست که در همین قالب، اتفاقاً مسائل خلّص سیاسی خودش را دنبال می‌کرد. منظورم از مسائل خلّص سیاسی این است که:
اول: می‌خواست باند رقیب یا دولت روحانی را در مسأله اقتصادی گیر بیاندازد. حالا جالب است که ولی‌فقیه رژیم در نقش اپوزیسیون دولت خودش ظاهر شده که مسأله اقتصاد باید این‌طوری یا آن‌طوری باشد!
دوم: با طرح این مسأله، می‌خواست بگوید علمدار یا پیگیر مسائل اقتصادی است. در حالی که مسئول اصلی، یعنی نخستین مسئول تمامی بحرانها و مسائل اقتصادی این کشور، شخص خامنه‌ای و بیت او و نهادهای تحت‌امر او است. همه بحرانها از خودش ناشی شده است. می‌خواست به این ترتیب نعل وارونه بزند که مدعی مشکلات و بحرانهای اقتصادی، خودش است! می‌خواهد خودش را از زیر بار مسئولیت جامعه که متوجهش
سوم: می‌خواست بحران بسیار حادی که الآن بلافاصله بعد از ـ به قول خودشان ـ برجام یا زهر اتمی با آن مواجه است ـ بحران سوریه که در واقع به نقطه حساسی رسیده و الآن اجماع هست که بشار اسد کنار برود و رژیم هم در این‌جا گیر افتاده است ـ می‌خواست این را تحت‌الشعاع قرار بدهد. به این ترتیب از مسائل اقتصادی، دقیقاً منظورهای سیاسی خودش را استفاده می‌کرد.
مجری: اتفاقاً همین موضوع سوریه را محسن رضایی، این‌طور گفته است: «می‌خواهند یک برجام دومی را در سوریه بر ما تحمیل کنند. می‌گویند شما بیایید علیه سوریه با ما همکاری کنید. ما هم الآن در جلسات آنها می‌رویم. می‌گویند آقای اسد باید برود و شما هم قبول کنید. درست همان فشاری که در هسته‌ای به ما وارد می‌کردند».
آیا آن بحران سیاسی که خامنه‌ای می‌خواهد با پوشش مسائل اقتصادی بپوشاند، همین جام زهر منطقه‌یی نیست؟
محمدعلی توحیدی: این بخشی از بحران سیاسی و منطقه‌یی هست، ولی من که اشاره کردم که سخنرانی خامنه‌ای روی مسأله سیاسی و بحران سیاسی رژیم تمرکز داشت ـ در واقع قالب یا محمل اقتصادی را برای پیشبرد این مقصود سیاسی خودش انتخاب کرده بود ـ منظورم بحران حاکمیت در رأس نظام است.
در واقع موضوع سوریه، زهر اتمی و پیامدهای آن و بحران اقتصادی، همه بخشی از آن هستند. از همه مهمتر، بحران انتخاباتی که رژیم در آخر سال 94 با آن مواجه بود. بحرانی که الآن پیامدهایش به شدیدترین وجه گریبانگیر خامنه‌ای است، ولی در این سخنرانی مفصل سیاسی، یک کلام به این بحران اشاره‌یی نکرد. تمام چیزهایی که پیگیری می‌کرد، تصفیه‌حساب‌ها و چیدن میزش بعد از بحران انتخابات است. روی بحران سیاسی تمرکز دارد، ولی جوری صحبت می‌کند که خیلی‌ها می‌گویند روی بحران اقتصادی حرف می‌زند.
مجری: چرا نمی‌خواهد تصریح کند؟ چرا نمی‌خواهد اسمش را بیاورد؟
محمدعلی توحیدی: واقعیت این است که بحران سیاسی در یک رژیم توتالیتر، معنایش عبارت است از بحران در رهبری. در رژیم آخوندی، معنای بحران سیاسی، یعنی بحران در دستگاه خود ولایت‌فقیه. اگر بحثهای قبلی به یادتان باشد، ما تأکید داشتیم که اصلاً صورت‌مسأله این انتخابات عبارت است از بحران ولایت طلسم شکسته خامنه‌ای؛ یک ولایت شکسته خورده در زمینه‌های مختلف.
به همین دلیل ما با یک رژیم بحران‌زده سیاسی مواجه هستیم که همزمان با بحران سیاسی، بحران ولایت‌فقیه و بحران حاکمیت در رأس روبه‌رو است، ولی احتراز دارد که این واقعیت را برملا کند. حاضر است درباره هر بحرانی بحث بکند، غیر از این بحران. منظور من دقیقاً بحران حاکمیت و بحران ولایت‌فقیه است. از قضا در مضمون و محتوای سخنرانی، کاملاً روی این متمرکز بود. کما این‌که با باند رقیب جدال داشت و تصفیه‌حساب می‌کرد. مسائل اقتصادی را هم به همین دلیل عنوان کرده بود. به‌خصوص در صحبت‌هایش، جایی که به دوراهی که نظام با آن روبه‌رو است، اشاره می‌کند، می‌گوید که نظام با چه بحرانی در جهت‌گیری سیاسی، در رهبری و هدایت سیاسی مواجه است.
مجری: در ادامه‌ی صحبتهای شما، قسمتی از سخنرانی خامنه‌ای را یادآوری می‌کنم که گفت: «سیاستی که مورد نظر آنهاست، این است که وانمود کنند ملت ایران بر سر یک دو راهی قرار دارد. چاره‌ای ندارد، جز این که یکی از این دو راه را انتخاب کند. آن دو راهی، عبارتند از این که یا باید با آمریکا کنار بیاییم، یا باید به‌طور دائم فشارهای آمریکا و مشکلات ناشی از آن را تحمل کنیم. یکی از این دو را ملت ایران باید انتخاب کند. این چیزی است که آنها می‌خواهند. در همین توافق اخیر هسته‌یی هم ـ اگر‌چه این توافق را ما تأیید کردیم و برگزارکنندگان این توافق را مورد قبول اعلام کردیم و آنها را قبول داریم ـ همین‌طور بود. وزیر محترم خارجه ما در مواردی به بنده گفت که ما این‌جا دیگر نتوانستیم این خط قرمز را حفظ کنیم. طبق سیاستهای امریکا، این یک دو راهی است که می‌خواهند در ذهن ملت ما تزریق بکنند، یک دو راهی ناگزیر و اجتناب‌ناپذیر است: یا باید در مقابل آمریکا و خواستهای او در موارد بسیاری کوتاه بیاییم، یا باید فشارهای آمریکا را، تهدیدهای آمریکا را و یا ضررهای ناشی از آمریکا را تحمل کنیم. این‌ها می‌خواهند این را به‌صورت یک گفتمانی در بین نخبگان جامعه ترویج و به‌تدریج آن را در میان مردم و افکار عمومی سرریز کنند».
مجری :آقای توحیدی! منظورش از این دو راه چه است؟ به نظر می‌رسد خامنه‌ای در مورد یک راه توضیح می‌دهد.
محمدعلی توحیدی: در واقع هر دو راه را بیان می‌کند؛ اما شما درست می‌گویید، اساساً یک راه را تحت عنوان «راه امریکا» ـ که می‌خواهد تحمیل کند ـ کامل توضیح داد. برای همه واضح است که منظورش در این‌جا راهی است که رفسنجانی می‌رود. هم به موضوع هسته‌ای و اتمی اشاره کرد، هم این که عده‌‌یی می‌گویند ما باید کوتاه بیاییم، هم تصریح رفسنجانی که گفته بود مثل جنگ باید زهر بخوریم و مشکلات نظام به این ترتیب حل می‌شود.
پس راهی که در آن تصفیه‌حساب را توضیح می‌دهد و طرح می‌کند، راه مطرح شده توسط رفسنجانی و روحانی است. اما آن راهی که توضیح نمی‌دهد ـ ولی در این بحث مستتر است ـ راهی است که خودش رفته است. اساساً هم در دوره احمدی‌نژاد رفته است. اگر یادتان باشد آن وقتی که بحرانهای رژیم منجر به قیام شد و بعد هم قیام بالا گرفت، یکبار خود خامنه‌ای گفت: «بین من و آقای رفسنجانی که پنجاه سال است با هم دوست هستیم، اختلاف نظر هست. در واقع آقای رفسنجانی مخالف حرفهای رئیس‌جمهور ـ احمدی‌نژاد ـ است و من بیشتر موافق رئیس‌جمهور هستم».
بنابراین یک راه می‌شود راه مورد نظر رفسنجانی و یک راه هم راه خودش که بی‌دنده و ترمز در دوره احمدی‌نژاد رفت. این دو راه را در مقابل هم قرار داد. می‌گوید آن راه دیگر ـ که بیشتر توضیح می‌دهد و می‌خواهد به آن حمله کند، یعنی راه رفسنجانی ـ الآن در بین سرکردگان دستگاه، دارد پیش می‌رود و ما در مقابل آن باید بایستیم. این را هم تحت عنوان نخبگان جامعه مطرح می‌کرد. معلوم است که آن راه در درون آن دستگاه، در درون آن نظام یا در بین آن نخبگان به بن‌بست رسیده و با شکست مواجه شده است. می‌گوید ما بر سر یک چنین دو راهی هستیم.
این دقیقاً همان دو راهی است، دقیقاً همان بحران سیاسی است که می‌خواهد و سعی می‌کند در اقتصادی خلاصه‌اش کند، در حالی که در اصل، به‌طور خلّص یک بحران سیاسی است که تمامیت این رژیم و رأس این دستگاه را در بر گرفته، مثل زهر اتمی، زهر منطقه‌یی، بحث انتخابات، بحث اقتصاد، همه الآن در این بحران ـ بحران ولایت خامنه‌ای ـ سرریز شده است.
این بحرانی است که ما از اول هم گفتیم که اصلاً صورت‌مسأله انتخابات هم چیزی غیر از این نیست. بحران در یک رژیم توتالیتر و استبداد دینی، وقتی به ولایت‌فقیه می‌رسد، اسم واقعی‌اش می‌شود «بحران سرنگونی».
مجری: چرا بحران سیاسی یا بحران ولایت‌فقیه را بحران سرنگونی می‌گویید؟
محمدعلی توحیدی
دلیل اول این است که وقتی بحران اینقدر حاد شده که خامنه‌ای تمام صحبت‌هایش را به این اختصاص می‌دهد و این‌طور برایش نقشه می‌ریزد، باز در سنگین‌ترین ضربه به ولایت خامنه‌ای در جریان همین انتخابات و کشاکش‌هایی است که در دو سال اخیر سرش باز شده است. مثل حذف همه مهره‌هایش در انتخابات 94 و شکست مهندسی‌اش در انتخابات سال 92. پس ضربه به‌طور پی‌درپی به رأس دستگاه و به محور نظام وارد شده است. بنابراین این بحرانی است که کل نظام را تضعیف می‌کند و می‌شود به آن بحران سرنگونی گفت.
دلیل دوم این‌که هر دو راهی که مطرح می‌کند یا هر دو باندی که از آنها صحبت می‌کند، در دستگاه ولایت‌فقیه است. آن قسمت مربوط به خودش را اذعان می‌کند که شکست خورده، در بن‌بست است و دارد گفتمان دیگری تحمیل می‌شود؛ یعنی باز هم باند رقیب را می‌گوید. آن قسمت دیگر دستگاه هم هرگز یک آلترناتیو و یک راه‌حل برای رژیم ولایت‌فقیه نیست.
تمامی باندها و کل آنهایی که اجزای تشکیل‌دهنده این رژیم هستند، از اجزای باند خامنه‌ای مثل احمدی‌نژاد، باند مؤتلفه و... تا رفسنجانی و روحانی تا حواشی اینها مثل آخوند خاتمی تا موسوی و کروبی و... خارج از نظام ولایت‌فقیه، هیچ آینده و موجودیت سیاسی ندارند. دوران طلایی‌شان هم دوران خمینی و قانون اساسی ولایت‌فقیه است. با هم خیلی دعوا و جنگ و جدال دارند و ممکن است همدیگر را حذف فیزیکی هم بکنند، ولی این حذف فیزیکی هم در درون دستگاه ولایت‌فقیه است و نه از خارج این دستگاه. در نتیجه، راه‌حلی از درون این دستگاه استخراج نمی‌شود. بنابراین بحران، بلافاصله می‌شود بحران سرنگونی.
دلیل سوم این‌که این شکست‌هایی که این دستگاه ولایت‌فقیه خورده و بن‌بستی که تمامیت این دستگاه با آن روبه‌رو شده، ناشی از خارج این دستگاه است. این هم از دو تضاد ناشی می‌شود: یکی از تضاد دستگاه ولایت‌فقیه با جامعه جهانی، با قرن بیستم و بیست‌ویکم و دیگری از تضادش با جامعه ایران و از مقاومت سازمان‌یافته مردم ایران. این هم از خارج این نظام به آن ضربه می‌زند؛ در اتمی ضربه می‌زند، در سوریه، در دخالتهایش در عراق و... پس این ضربات هم از بیرون به این دستگاه وارد شده است.
دلیل چهارم این که در مقابل بی‌آیندگی و به بن‌بست رسیدن هر دو جریان داخل این دستگاه ـ و این‌که چشم‌اندازی ندارند ـ یک سیاست آلترناتیو و تشکل آلترناتیو از 37سال پیش در جامعه ایران جریان دارد؛ چون وجود دارد. نیرو، نبرد، تشکیلات و شورای ملی مقاومت و ارتش آزادی خودش را دارد.

بنابراین وقتی این چهار فاکتور را کنار هم بگذارید، معنا و نتیجه این چنین شرایطی که دشمن هم به آن اعتراف می‌کند، می‌شود بحران سرنگونی و پایانی این دستگاه.