منبع : ایران آزاد فردا ،12آوریل 2016:
قرار شد باهم
از صخره کوه بالا بروند. با هم شروع کردند. در میانه راه، صخرهها سختتر و راهها
غیرقابلعبورتر میشدند. ولی او توانست خودش را به یک قدمی قله برساند. اگر قدم آخر
را برمیداشت میتوانست نظارهگر پیروزی و دیدن اشعه خوشبختی خود در این نبرد باشد.
هنگامیکه میخواست گام آخر را بردارد، قله برفگون زبان گشود و گفت: «خوشبختی فقط در
رسیدن نیست، بلکه در چیزی است که میخواهی به آن برسی. باید به نوعی از زندگی رسید
و خلقش کرد که هر انسان بتواند تمام قدرتها و امکانات خودش را نه بهقیمت جان و مال
دیگران، بلکه بهخاطر سعادت دیگران بهکار بگیرد. این جمله، انگار از عمق وجود خودش
بیرون آمده بود. بهجای برداشتن قدم آخر، قدم به عقب برداشت. دستش را در دست همراه
خود گذاشت. او را بالا کشید و وی را یک قدم به جلوتر از خود هل داد. در این لحظه بود
که با رسیدن همسنگر خود به قله، توانست پیروزی واقعی را حس کند. انگار به قله برفگون
خوشبختی رسیده بود.