منبع :همبستگی ملی ایران ، 28 آوریل 2016
لینک :
نامه مسعود عرب چوبدار زندانی سیاسی زندان رجایی شهر به احمد شهید
جناب آقای احمد شهید
با سلام
جناب آقای احمد شهید اینجانب مسعود عرب چوبدار را حتما به خاطر دارید زندانی که
قریب به چهارسال می باشد در زندان های این حکومت ضد بشری در بدترین شرایط به سر می
برم. حتما از مشکلاتم در زندان که در نامه های قبلی ام در مورد آنها توضیح داده ام
با خبرید. از مشکلات جسمی و وضعیت بیماری ام تا رفتارهای غیرانسانی که در زندان با
بنده شده است.
این بار باز هم خواستم در مورد زندان گوهردشت و مشکلات جدی که توسط مسئولان این
زندان برایم به وجود آمده توضیح بدهم که هر روز به آنها اصافه می شود و تا حدی جدی
شده که خروجم را از سالنی که در آن محبوس شده ام ممنوع کرده اند و حتی حق مراجعه به
بهداری زندان جهت ویزیت پزشک و پیگیری دلیل عدم اعزام به مراکز درمانی را ندارم. در
همین رابطه به دفتر ریاست بند آقای شجاعی مراجعه کردم که ریاست زندان محمد مردانی هم
در آنجا حضور داشت. شروع به صحبت نکرده بودم که خبری به ریاست زندان رسید و سریع از
درب فرعی بند خارج شد و چند دقیقه بعد صدای ضجه های دردناکی به گوشم رسید و وقتی از
درب فرعی وارد سالن اصلی زندان شدم صحنه ای دردناک را پیش روی خود دیدم. واقعا نمی
دانم چطور باید توصیف کرد من دو سال در حفاظت اطلاعات ناجا گزارش ها و تخلفات بسیاری
در مورد خشونت پلیس دیده بودم ولی دیگر این صحنه که به عین شاهد آن بودم نه نوعی از
خشونت بود و نه نوعی از تنبیه بدنی در زندان... این فقط یک رفتار حیوانی بود که من
را به یاد حمله های دسته ای از شغال ها یا کفتارها در جنگل می انداخت!!!
هجوم زندانبان ها به دو زندانی و ضرب و شتم آنها به طور وحشیانه و زیر پا انداختن
آنها و با ضربات پا به سر این دو زندانی کوبیدن به گونه ای که انگار این رفتار آنها
را ارضاء می کرد. آنها برای رسیدن به دو زندانی انگار با هم مسابقه داشتند و همدیگر
را به عقب هول می دادند گویی برای این دسته شغال ها ضیافتی به راه افتاده بود و از
تمام قسمت های زندان شغال ها به سمت این دو زندانی هجوم می آوردند. صدای نعره های بلند
آنها تمام سالن اصلی زندان را گرفته بود کسی بی نصیب نماند. جدا از رئیس زندان، معاون
زندان (امیریان)، رئیس بند دو (حسن مهدی فر)، رئیس بند قرنطینه (گودرزی)، رئیس گارد
زندان ( زلف علی)، معاون پیگیری زندان (میرزایی) و رئیس یگان حفاظت در آنجا حاضر بودند.
بعد از حدود 20 دقیقه ای که آنها می زدند و آن دو زندانی فریاد می کشیدند اما فایدهی
نداشت دریغ از رحم و مروتی در وجود آنها...!!!
صدای فریاد قطع شد و برای آنها چه اتفاقی افتاد که دیگر حتی صدای آنها هم در نمی
آمد نمی دانم...!!! به هر حال آنها از حال رفته بودند...
بعد از بازگشت رئیس زندان به اتاق طبق معمول تهدیدها شروع شد که اگر خبری از این
اتفاق به بیرون درز کند مسعود حتما با تو برخورد خواهم کردچون فقط تو در آنجا بودی
و از ماجرا با خبری و در ادامه همچنان اعلام کرد که خروج من از بند ممنوع می باشد حال
با وجود تهدید رئیس زندان نتوانستم سکوت کنم. در میان گرفتاری های خود که حتی از کمترین
حقوق یک زندانی که تماس با خانواده اش می باشد و یا مطالعه کتاب که ورود به آنجا هم
ممنوع می باشد یا درمان زندانی بیمار در مراکز درمانی خارج از زندان و ملاقات با خانواده
که به دلیل جلوگیری از خروج من از بند این حق هم از بنده صلب شده نمی توانم در مقابل
این رفتار گماشته شده از سوی حکومت با زندانیان سکوت کنم، بار دیگر کرامت انسانی و
حقوق بشر اسلامی که سید علی خامنه ای از آن سخن می گوید به مشت و لگدهایی تبدیل شد
و بر بدن یک انسان فرود آمد و حقوق شهروندی که برادران لاریجانی در قوه قضاییه از آن
سخن می گویند به باتوم تبدیل شد و هاشور زد بر پشت انسانی بی دفاع... هنوز این خبر
کامل به گوش شما نرسیده باید بگویم که متاسفانه یک زندانی دیگر هم هم اکنون در معاونت
حفاظت اطلاعات زندان زیر ضربات باتوم و شوکر توسط ریاست حفاظت اطلاعات (مردی) و پرسنل
او از جمله جلاد بزرگ مضارع فریاد بر آسمان بلند کرده و این اتفاقات ناگوار و غیر بشری
هر روز و هر لحظه در زندان گوهردشت در حال وقوع می باشد. در حالی که جمهوری اسلامی
در مجامع بین المللی حرف از حقوق بشر می زند و تمام گزارش های شما را کذب می داند...
سیاسیون به جای سخن گفتن از نقض حقوق بشر در کشورهای دیگر باید نگاهی هم در داخل کشور
بیندازند و شاید هم به صلاح آنها نیست...!!! و هیچ صحبتی نمی توان کرد جز اینکه ظلم
و ستم تا مغز و استخوان این حکومت دیکتاتوری رخنه کرده است.
مسعود عرب چوبدار زندانی سیاسی زندان گوهردشت (رجایی شهر کرج)