۱۳۹۵ فروردین ۳۰, دوشنبه

هادي شعباني از عوامل اصلي وزارت اطلاعات در شمال ، مشارکت در کشتار اشرفیان در اشرف وقهرمانان لیبرتی


تاریخ :18 آوریل 2016
لینک های اطلاعات مربوط به جنایتها و کارهای این مزدور جانی 

لینک اول 

لینک دوم 


لینک سوم با باندهای دیگر گشتاپوی آخوندی 





ت اطلاعات در مناطق شمالي كشور بطور خاص استانهاي مازندران و گلستان در پوش انجمن نجات رژيم است.
هادي شعباني در تاريخ۱۴ تير۸۳ به تيف گريخت و پس از جلب نظر مأموران رژيم از طريق همكاري اطلاعاتي، در تاريخ۱۸ اسفند۸۳ به نزد ملاها بازگشته و بلافاصله به استخدام رسمي وزارت بدنام اطلاعات درآمد.
از مأموريت‌هاي اين مزدور، علاوه بر تجمع مزدوران در انجمن نجات و اراجيف گويي عليه مجاهدين، دوره گردي و لجن پراكني، تحت فشارگذاشتن خانواده‌هاي مجاهدين براي شركت درنمايش هاي رژيم در انجمن نجات، شناسايي و معرفي مخالفين رژيم، ترويج خيانت و تسليم، توجيه شكنجه و سركوب توسط جنايتكاران حكومت آخوندي، شركت فعال در سيرك ولايت عليه اشرفيان، و فعاليت در سايتهاي وزارت مي باشد.
هادي شعباني در يكي از تجمعات مزدوران در نجات مازندران به همراه
ايرج صالحي، عين الله شعباني، مجيد محمدي، محمدرضا گلي اسكاردي، غفار بال افكنده و…
هادي شعباني در شعبه پوششي وزارت تحت نام انجمن نجات مازندران با مزدوراني از قبيل ايرج صالحي، صمد نظري، عبدالله افغان، مسعود درياباري، قربانعلي برادران، علي اصغر زندوكيل و… با فشار آوردن روي خانواده هاي مجاهدين در راه اندازي كاروان مزدوران به اشرف، از فعالين سيرك ولايت بود كه طي ۶۷۷ روز با بيش از ۳۲۰بلندگو بين سالهاي۸۸تا۹۰ به شكنجه روحي و آزار و اذيت مجاهدين و لجن پراكني مشغول بودند.
هادي شعباني يكي از سردسته هاي اوباش عربده كش در اين جنگ كثيف رواني بود كه بارها به پشت سياجهاي اشرف آمده بود.

هادي شعباني در جمع عربده كشان مزدور مقابل درب اشرف
شعباني در يكي از مأموريتهايش در ۲۳خرداد۹۰ در سيرك مالكي- رژيم، با ديگر مزدوران ضمن تعريف و تمجيد از رژيم و زندگي انگل وار خود، مجاهدين را به ندامت و خزيدن زيرقباي ملا و شستن دست خونين قاتلين مردم و مجاهدين فرا خواند و گفت:


«هر موقع كه اراده كنيد راه بيرون به روي شما بازه… خانواده من با آغوش باز من را قبول كردن و حتي يك روز هم اينطور نبودم كه مورد آزار و اذيت حكومت قرار بگيرم. در حالي كه در اين سالها گفتند زندان و شكنجه شده. ولي واقعيت اينه كه من پهلوي خودتونم. داريد من را مي بينيد. صدام و مي شنويد. پشت سياجتون اومدم… حتما سازمان موضعگيري مي كنه عليه من. ولي من هيچ ترسي ندارم. واقعيت اومدم بهتون بگم واقعيت چي بوده تو اين ساليان. خودتون تصميم بگيريد كه بابا راه برگشتي وجود داره. يك زندگي راحتي بكنين»