در گرامیداشت سالگرد شهادت غلامرضا خسروی
غلامرضا خسروی به رود همیشه جاری جریانی پیوست که در تداوم تاریخی
خود، آخوندها را در تمام عرصهها و پهنههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایران به بنبست
کشانده است. جریانی بیتوقف که همواره از چشمهی لایزال آرمان آزادی نوشیده است. او
به این ثقل استوار تکیه داد و بر سنگ آسیابش قدم استوار کرد. ثقل مانا و زایندهیی
که جریان اجتماعی و سراسری برابریطلبی و آزادیخواهی را در ایران استمرار داده و مبارزه
با ارتجاع ابلیس آخوندی را تضمین کرده ا ست.
باید اعتراف کنیم در زندگی ما کسانی بودند، هستند و خواهند بود
که در فلسفهی حیات و مرگ خود، واژهها را از سرگردانی نجات میدهند و اندیشهی آزادی
و تفکر آرمانی را چراغ و راهنمایند. اینان چون پروانههاییاند که از پرهای خود، رنگین
کمانی را ساطع میکنند و با طیف رنگارنگی از معناها و پیامها، «از بسیاری از آنها
که به عمر خود مطمئناند، با عشق و نشاط و کارایی بیشتری به زندگی مشغول» میباشند
و بر دیدگان و اندیشه و آیندهی پیرامون خود پل میزنند.
غلامرضا خسروی در نبردی نابرابر، با همین اندیشه و آرمان، سینه
به سینهی دژخیم و جلاد، آینهیی میشود برابر نیازها و ضرورتهای انسانی، اجتماعی،
فرهنگی و سیاسی جامعه و مردم خویش. و این، همان عزم جزمیست که در طول تاریخ ایران،
تمام دیکتاتورها را در برابر پیشگامان و پیشتازان آزادی، به بنبست کشانده و میکشاند.
و این، همان رزمیست که متضمن بامداد خجستهی رهایی ایرانزمین میباشد...
من میتوانم، برای فتح شب ـ این شب بد
با صبح خونم، خورشید را، شبانه بسازم
در هر زمستان ـ این فصل گلشکن ـ میتوانم
با فصل قلبم، صد باغ را جوانه بسازم