منبع : آفتابکاران ،6 می 2016
لینک :
حمید رضا بهرامی : عصای گیر کرده در سیمان و رجزهای توخالی
در ذات
و طبع حیوانات وحشی حس درنده خویی و انحصار طلبی نمادهای بارزی دارد به عنوان مثال
میتوان کفتار را نام برد.
کفتار
برای جبران حس کمبود خود به ایجاد دسته و گروه هایی از همنوعان خود را ایجاد می پردازد
و برای حمله به دیگر مناطق
آماده
میشود و با این حملات دو هدف را دنبال میکند اول اینکه دیگر دشمنانش را از قلمرو خود
دور میکند و هم حوزه ی نفوذ خود را افزایش داده و برای
خود
و حکومتش نوعی حاشیه امنیت میخرد.
زمانی
که یک کفتار در تله می افتد مداوم از خود صداهای گوش خراش تولید میکند تا دشمنانش را
ترسانده و به قلمرو او نزدیک نشوند.
اکنون
برای آن دسته افرادی که به فضای سیاسی ایران آشنا هستند به خوبی میتوانند شباهت های
رفتار رژیم جمهوری اسلامی را با
حیوانی
مانند کفتار پیداکنند.
از زمان
سامان گرفتن رژیم ایران،این حکومت همواره بر سه اصل استوار بوده است.
1)تجمیع نیروهای خودی در داخل با استفاده
از ایدِئولوژی فوق ارتجاعی ، از این نیروها برای سرکوب داخلی و صدور تروریسم استفاده
میکند.
2)عصای اتمی
3)صدور تروریسم و بنیادگرایی
تجمیع
نیروهای ایدئولوژیک برای سرکوب های داخلی و صدور تروریسم
هنر
خمینی برای سازماندهی نیروهای واپسگرای داخل ایران برای مصادره ی انقلاب ضد سلطنتی
بر هیچ کس پوشیده نیست.خمینی با استفاده از یک نوع تعریف بغایت ارتجاعی از اسلام نیروهای
زیادی را در داخل ایران جذب و سازماندهی کرد و این نیروها را در جهت سرکوب های داخل
ایران به خدمت گرفت تا بتواند برجامعه ایرانی مسلط شده و یک حکومت تقریبا یک پایه را
در ایران شکل دهد. البته فراموش نشود که خمینی به همه ی اهدافش نرسید و نتوانست یک
جامعه ی ایدئولوژیک به وجود بیاورد،میراث داران خمینی هم با استفاده از مماشات بین
المللی و دلارهای نفتی این ماشین سرکوب را به مراتب پیشرفته تر و سازمان یافته ترکرده
اند گرچه هژمونی و جسارت ارتجاعی خمینی در هیچ یک از میراث دارانش وجود نداشته است.
بن بست
ایدئولوژیک و فروپاشی نیروها از درونیک ایدئولوژی ارتجاعی چون راهی برای به روز شدن
و همگام شدن با تغییرات فضای جامعه ندارد،در نهایت به بن بست رسیده و فروپاشی آن اجتناب
ناپذیر است، گرچه با کارهای ایزائی و نمایش های تبلیغاتی این فروپاشی را به تاخیر می
اندازد اما در نهایت محکوم به شکست و فروپاشی است.
برای
اثبات این موضوع میتوان به مسئله ی فصل الخطاب بودن رهبر رژیم در میان نیروهای خودی
اشاره کرد.مقایسه ی میزان نفوذ خامنه ای در بین نیروها و نهادهای رژیم در بیست سال
پیش و اکنون این مسئله را روشن میسازد که هرچه به سمت جلو پیش میرویم این هژمونی ایدئولوژیک
شکسته تر و کم رنگ تر میشود.
بحران
رژیم در سال 1378 و تحرک نیروهای تحول خواه در داخل ایران و رویارویی این نیروها با
عناصر سرکوب ، شقه ای که در آن زمان بین نیروهای رژیم افتاد با یک سخنرانی خامنه ای
تقریبا کلیه نیروهای درونی رژیم ولو بطور موقت اختلافات را کنار گذاشته و برای سرکوب
جامعه ی به پا خواسته بسیج شدند و با ایجاد رعب و وحشت توانستند قائله ی سال 78 را
کنترل نمایند و این نشان از نفوذ ایدئولوژیک خامنه ای داشت ،
حتی
مخالفان حکومتی نظیر خاتمی بعد از آن سخنرانی معروف سر بر آستان ولایت نهاد و خود با
اعلام اینکه تظاهرات غیر قانونی است عملا به نیروهای امنیتی چراغ سبز نشان داد.
مجموعا
میتوان گفت ایدئولوژی باز تعریف شده ی نظام توانست حفره ی بین نیروهای خود را پر کند
و اوضاع بحرانی رژیم را بهبود بخشد البته فراموش نشود که هرچه جنگ قدرت در راس هرم
رژیم بالا بگیرد این ایدئولوژی واپسگرا بیشتر به شکست و نابودی نزدیک میشود.
اما
اکنون رژیم دیگر توان بسیج ایدئولوژیک نیروهای خود را ندارد زیرا نه از جامعه دیکر
میتواند نیرو جذب کند و نه حتی میتواند نیروهای خود را با همان تفکرات دوران قبل از
توافق هسته ای حفظ کند،چرایی این موضوع هم این است که دیگر عملا دشمنی در کار نیست
که با آن مبارزه کند و رژیم اکنون با شیطان بزرگ و استکبار مشغول قدم زدن است ،از این
رو خامنه ای دست به دشمن سازی و دادن کد به نیروهای ریزش کرده ی خود می باشد و پروژه
ی نفوذ هم در همین رابطه مطرح میشود.
شکست
ایدیولوژیک افکار خمینی و میراث دارانش برای ارتجاعی ترین نیروهای داخلی مشخص شده است
و این ستون ایدئولوژیک روز به روز در حال فرو ریختن میباشد رژیم حتی دیگر توان بسیج
افراد خود را به سوریه ندارد و از این رو با استفاده از دلارهای نفتی و خالی کردن سفره
های ایرانی مزدورهای اجاره ای از افغانستان و پاکستان تهیه میکند اما در دهه ی شصت
و هنگام صدور ارتجاع خود به عراق اینگونه نبود و رژیم حسین فهمیده هایی زیادی را تبدیل
به ماشین ایدئولیژیکی سرکوب گر کرده بود.
حتی
در داخل هنگام شرایط بحرانی مانند سال 88 از مزدوران اجاره ای از حزب الله لبنان استفاده
میکند.
عصای
اتمی
رژیم
برای سر پانگه داشتن خود به دوعامل دیگر نیازدار دکه یکی از آنها سلاح هسته ای است.
چندی پیش رفسنجانی گفته بود که ما زمانی بر روی ساخت سلاح هسته ای کار میکردیم اما
بعدا از ادامه ی آن منصرف شدیم. برای همگان روشن است که رژیم برای بقای خود به یک عامل
بازدارنده ی نظامی نیاز دارد و سران توتالیتر ایران این عامل بازدارنده را یک بمب اتمی
دیده و می بینند و رژیم از همان ابتدای کار بر روی ساخت سلاح هسته ای کار کرده بود
و بعد از مرگ خمینی شتاب بیشتری گرفت.
از افشاگری
های اپوزیسیون ایران تا تحریم های بین المللی همگی آرزو های رژیم را بر باد داده است.
رژیم سلاح هسته ای را مانند عصایی می بیند که میتوانست به آن تکیه کند اما اکنون این
عصای استراتژیک در درون بتن های راکتور اراک گیر کرده است و از درون تله ی اتمی رجز
اقتدار میخواند.
صدورتروریسم
و بنیادگرایی تنها راه باقیمانده برای رژیم
{این نظام اسلامی بود که از دروازه های بغداد
و عتبات عالیات و حرم های مطهر دفاع و ایستادگی کرد، آن روز که دمشق در حال خطر بود
این رزمندگان ما بودند که با اعزام مستشاران از گایتخت این کشور و حرم های مطهر دفاع
کردند} حسن روحانی اردیبهشت 1395
تنها
گزینه برای رژیم شکست خورده ی ولایت همانا صدور تروریسم و بنیادگرایی در منطقه و جهان
است،این گزینه سال هاست که از سوی رژیم دنبال میشود و متاسفانه کشورهای غربی و عربی
آنچنان برخورد جدی با این پدیده یشوم نکرده اند ابته استثناهایی در این زمینه هست مثلا
دفاع دولت سعودی از دولت قانونی یمن در مقابل تروریست های صادراتی رژیم به آن کشور
صحنه و تعادل قوا را چرخانده وکشورهای منطقه و اسلامی به نقش بی ثبات کننده ی رژیم
پی برده و درصدد مقابله با آن هستند،اما دولت های غربی و خصوصا دولت باراک اوباما هنوز
هم سیاست کثیف مماشات را پیگیری میکند.
بیانیه
ی اخیر سازمان همکاری های اسلامی را میتوان یک چرخش موضع در بین همه ی کشورهای اسلامی
و منزوی تر شدن رژیم ایران دانست اما متاسفانه با سکوت غرب و چراغ سبز غرب، نیروهای
سپاه قدس روزانه در سوریه و عراق نقش مخرب خود را ایفا میکنند.
{اگرمدافعان حرم مبارزه نمیکردند ما باید
در کرمانشاه و همدان می جنگیدیم} خامنه ای بهمن 1394
بله
خامنه ای درست میگوید اگر رژیم از صدور تروریسم و بنیادگرایی دست بردارد، سقوطی محتوم
در انتظارش خواهد بود. با شکست های اخیر رژیم در منطقه میتوان گفت در سالهای نه چندان
دور رژیم حتی این گزینه را هم از دست بدهد،کافی است نگاهی به هژمونی رژیم در عراق درسال
های گذشته داشته باشیم و اکنون هم وضعیت و مقبولیت رژیم را در حتی در میان شیعیان عراق
بررسی کنیم متوجه خواهیم شد
که ایدیولوژی
ای که زمانی در ملت های منطقه نفوذ داشت اکنون عملا از دیدگاه همان ملت ها شکست خورده
است.
به جاست
که یک همگرایی واقعی عربی اسلامی در مقابل نقش بی ثبات کننده ی رژیم انجام شود.
اکنون
که رژیم ناگزیر از همه ی بحران ها برای بقای بیشتر خود صدور بنیادگرایی را سرعت بخشیده
آیا کشورهای غربی به نقش بی ثبات کننده ی رژیم پایان خواهند داد؟
حميدرضا
بهرامي ارديبهشت