۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

نظام ولایت‌فقیه، در بن بست کامل وغرق در بحران و مفلوک



 منبع : ایران اسرار ،8 می 2016 



روز پنجشنبه 16اردیبهشت،  علی خامنه‌ای  به‌مناسبت عید مبعث با سران نظام و سفرای کشورهای اسلامی دیدار و سخنرانی کرد.
مضمون حرفهای خامنه‌ای در این مراسم، آه و ناله و شکوه و شکایت از فشارهایی بود که رژیم او زیر آنها کمر خم کرده و چفت و بندهایش دارد از هم می‌گسلد.  ولی‌فقیه ارتجاع  از یک سو با دجالگریهای معمول آخوندی سعی کرد جنگها و فتنه‌هایی را که سراسر خاورمیانه را در بر گرفته و در آنها رژیم نقش اول را داشته به عوامل دیگری که آن را «جاهلیت و شیطان» می‌نامید، نسبت دهد، و از سوی دیگر سعی می‌کرد با لفاظیهای رنگ باخته بر ضد غرب و استکبار و آمریکا و صهیونیسم و غیره، رژیمش را رژیمی که گویا با همه اینها یک تنه درافتاده جلوه دهد. اما از خلال همین لفاظیها که البته نسبت به سابق بسیار کمرنگتر شده، آه و فغانهاش را به خوبی می‌شد شنید، از آه و ناله به‌خاطر منفوریت رژیم که از آن با عباراتی مانند ایران‌ستیزی، اسلام ستیزی و شیعه ستیزی نام می‌برد تا دفاع زبونانه در قبال قطعنامه در حال تهیه کنگره آمریکا که در آن بر تنش‌آفرینی و صدور تروریسم رژیم در منطقه دست گذاشتند.

علی خامنه‌ای در همین رابطه به تأکید گفت که رژیمش «هیچ‌گاه آغازگر جنگ و حرکت نظامی علیه هیچ کشوری نبوده». وی همچنین با اشاره ناگزیر به وحشت و ریزش نیروهایش، بر «لزوم توکل به خدا و نهراسیدن از توطئه‌ها و تهدیدهای قدرتها» تأکید کرد که گویای این بود که خود او چه میزان در ترس و هراس به‌سر می‌برد.
اما حرفهایی که خامنه‌ای نگفت و باید می‌گفت خیلی مهمتر از حرفهایی بود که گفت. مثلاً او هیچ اشاره‌یی به برجام، به تحریمها و غرامت 2میلیارد دلاری نکرد و به‌خصوص هیچ اشاره‌یی به دعوا و جنجالی که در رژیم بر سر جواب روحانی به حرفهای او درباره آموزش زبان انگلیسی بالا گرفته، نکرد و تنها در برابر آنچه که روحانی درباره هند گفت و رمز پیشرفت آن را رواج زبان انگلیسی در آن کشور دانست، اشاره کوتاهی به استعمار و این‌که چگونه استعمار انگلیس، هند را که «یک تمدن پیشرفته» داشت، «به خاک سیاه نشاندند». که این اشاره اصلاً قابل مقایسه با اظهارات صریح و تخطئه‌گرانه  حسن روحانی  نبود و از قضا ضعف و دست‌بستگی ولی‌فقیه مفلوک را بیش از پیش برجسته می‌نمود.
کاملاً قابل فهم است که چرا علی خامنه‌ای وارد این قضیه نشد، چون هر حرفی می‌زد، مثل تف سر بالا، توی صورت خودش برمی‌گشت، پس مصلحت این بود که اصلاً به روی خودش نیاورد و به لفاظیها و دجالگریهای همیشگی و کلی بپردازد اما این، البته آثار و پیامدهای کاهنده و فرساینده خود را بر نیروهای ولی‌فقیه ارتجاع می‌گذارد. اما بدبختی ولی‌فقیه طلسم‌شکسته این است که بعد از این‌که حرفهای وی در مورد زبان انگلیسی، که به نظر می‌رسید حرفهای بی‌خطری باشد، به آن شکل روحانی را برانگیخت که بی‌هیچ ملاحظه‌یی حرفهای او را مورد تخطئه و طعنه قرار داد، ولی‌فقیه مفلوک معلوم نیست دیگر چه باید بگوید که این چنین در معرض طعن و تخطئه قرار نگیرد.
اما گویاتر از آنچه که ولی‌فقیه گفت یا از فرط بدبختی و فلاکت نگفت، تصاویر تلویزیون رژیم از این سخنرانی بود. صحنه‌یی که در آن روحانی و رفسنجانی در یک طرف خامنه‌ای و لاریجانی‌ها در طرف دیگر او نشسته بودند، به‌اندازه کافی برای هر کسی که کمترین آشنایی با امور سیاسی داشته باشد گویاست، چون در حالی که رفسنجانی و روحانی این چنین بی‌محابا خامنه‌ای را شلاق‌کش می‌کنند، اما ولی‌فقیه مفلوک و طلسم‌شکسته هیچ چاره‌یی ندارد جز این‌که آنها را بالا بالا و کنار خودش جای دهد.

البته موقعیت خامنه‌ای و ضعف و دست و پابستگی، او در واقع نمادی است از ضعف و درماندگی رژیم ولایت که قادر نیست در هیچ زمینه‌یی قدم از قدم بردارد.