منبع : ایران افشاگر ، 17 ژوئن 2016
لینک
لي مرادي» يك
مستخدم وزارت اطلاعات رژيم آخوندي است كه در جاسوسي و سركوب هواداران مقاومت ايران
در لرستان بكار گرفته ميشود. او ازجمله مزدوران اين وزارت آدمكش است كه در زمينهسازي
كشتار مجاهدان در اشرف و ليبرتي نقش داشته و درصحنه و پشت صحنة اعزام اجيرشدگان منفور
وليفقيه ارتجاع به اشرف و ليبرتي انجاموظيفه ميكند.
– وي در نقش كمك بازجو براي شكنجه و درهم شكستن زندانيان هوادار مجاهدين
در سياهچالهاي دشمن ضد بشري ظاهر و بهصورت حقارت باري درصدد اثبات وفاداري خود بهنظام
پليد آخوندي است.
– او بارها از سوي گشتاپوي آخوندي عليه كارزار ميهني خروج مقاومت ايران
از ليستهاي ارتجاعي – استعماري در نقش سياهيلشکر براي ابقاي رشيدترين و پاکبازترين
فرزندان ايران در ليستهاي آخوند پسند استعماري بكار گرفته شد.
– وي بهعنوان خائني پيوسته به دربار وليفقيه خونريز ارتجاع، در تلاشهاي
اطلاعات آخوندي براي سندسازي عليه رئيسجمهور مقاومت و واردکردن دروغ و دغل در آن،
به همراه تعداد ديگري از مأموران وزارت بدنام از ايران به فرانسه برده شد تا در دستگاه
ديپلماسي امنيتي رژيم بكار گرفته شود، هرچند بيمقدارتر از آن بود كه يك قضاييه مستقل
وقعي به او بگذارد.
– او يكي از عوامل جنگ رواني عليه رزمندگان آزادي در اشرف در سيرك وحوش
ولايت در اطراف آن به مدت 677 روز و فحاشي با 320 بلندگو در طول شبانهروز بود. جنايتي
كه زمينهساز كشتار وحشيانه و ضد بشري دهم شهريور 92 و شهادت 52 مجاهد بيسلاح در آنجا
بود.
در سیرک اطراف اشرف
شركت در سيرك
وحوش ولايت در اطراف اشرف
سيرك وحوش ولايت
از بهمنماه 88 در توافق بين خامنهاي و پسرخوانده او مالكي در اطراف اشرف برپا گرديد
تا زمينهساز كشتار و نابودي مجاهدان شود. علي مرادي بارها جهت اجراي مأموريت به اين
چراگاه اعزام شد تا با 320 بلندگو ياوههاي 3 دهة گذشته وزارت اطلاعات عليه مناسبات
و تشكيلات مجاهدين را تكرار كند. او در تاريخ 26 آبان 89 / 3 دي 89/21 بهمن 89/ 7 ارديبهشت
90/اول خرداد 90/2 تير 90/ 14 مهر 90/ 28 آذر 90/… براي جستوخيز در سيرك ولايت در
عراق حضور علني داشت.
جنگ رواني براي
زمينهسازي كشتار مجاهدين
آخوندها در
تابستان سال 92 به برگزاري تعدادي نمايش در شهرهاي مختلف اقدام كردند. هدف از برگزاري
اين نمايشها مقابله با استقبال اجتماعي از مجاهدين بهخصوص در ميان جوانان و جنگ رواني
براي آمادهسازي قتلعام و كشتار در دستور ِمجاهدان اشرف در 10 شهريور 92 بود. يكي
از اين نمايشها در سنندج برگزار شد كه عروسك روي صحنة آن مزدور علي مرادي بود. خبرگزاري
وزارت اطلاعات موسوم به مهر در همين رابطه نوشت: «از روز گذشته نمايشگاه و همايش دوروزه
دگرديسي در [مجاهدين] در سنندج آغاز به کار كرد كه در همايش سه تن از اعضا سابق [مجاهدين]
به بيان فعاليتهاي [سازمان] خواهند پرداخت و نشست پرسش و پاسخ نيز با حضور آنها برگزار
ميشود.
03در اين همايش و نمايشگاه كه به همت اداره كل اطلاعات استان كردستان
برگزار ميشود، همچنين نحوه پيوستن اعضا و … براي افراد حاضر نيز بازگو ميشود».
(خبرگزاري مهر آخوندي 5 تير 92)
اين مزدور هدف
از برگزاري اينگونه نمايشهاي مسخره را چنين رله كرد: «در تاريخ 20 اسفند 92 ابراهيم
خدابنده و علي مرادي… در مرکز صداوسيماي کرمانشاه حضور به هم رساندند و به سؤالات خبرنگاران
پاسخ دادند… مرادي روي آوردن [مجاهدين] در فضاي مجازي… را در جهت پيشبرد اقدامات… خود
به شکل نرم در بين قشر جوان جامعه تشريح کرد». (انجمن عدالت آخوندي 27 اسفند 92)
و «[مجاهدين]
در کمپي به نام ليبرتي -به معناي آزادي- براي پناهندگي به کشورهاي مختلف به سر ميبرند
و به فضاي مجازي روي آوردهاند و سعي در فريب جوانان و دانشجويان دارند و به شکلهايي
مانند خبرنگار، انجمنهاي خيريه، حمايت از حقوق بشر و … جوانان را جذب ميکنند و به
جوانان که از فضاي مجازي استفاده ميکنند، توصيه ميکنم که مراقب باشند». (سايت وزارت
اطلاعات موسوم به مرصاد، 2 مرداد 92)
تلاش وزارت
اطلاعات براي توجيه و مشروع كردن قتلعام اشرف
04وزارت اطلاعات به دنبال قتلعام اشرف در10 شهريور92 و براي مقابله
باخشم و انزجار عمومي هموطنانمان از اين جنايت ضد بشري، اقدام به برگزاري تعدادي مصاحبه
با مشتي اجيرشده ازجمله علي مرادي نمود. وي در مصاحبهيي در دفتر خبرگزاري نيروي تروريستي
قدس موسوم به تسنيم گفت: «سازمان از همان ابتدا به قانون اساسي رأي نداد… ازاينرو
ملاقاتهايي با امام داشتند و بالاخره اولين كسي كه آنها را شناخت امام بود». (تسنيم
1 مهر 92)
در نقش كمك
بازجو
از كثيفترين
و شقاوتبارترين مأموريتهاي علي مرادي رفتن بهدفعات بالاي سر زندانيان سياسي مقاوم
و شركت در شكنجه و بازجويي از آنها و دروغپردازي عليه مجاهدين تؤام با تعريف و تبليغ
حكومت آخوندي براي وادار كردن زندانيان سياسي بهزانو زدن و تسليم به فاشيسم مذهبي
بود. كه البته هر بار زندانيان سياسي مقاوم با اعلام انزجار از چنين اقدامات پست و
ددمنشانهيي، او را طرد و با رژيم آدمكش آخوندي مرزبندي قاطع نمودند.
بازجويي و سركوبي
خانوادهها و هواداران مجاهدين
05مأموريت ديگر او، شكنجة رواني خانوادههاي مجاهدين و هواداران در
استان لرستان بهعنوان دستيار محمد خسروپور عامل وزارت اطلاعات در خرمآباد در مراجعة
حضوري يا احضار آنها به شعبة وزارت اطلاعات با بهانهها و ترفندهاي مختلف است. اين
اقدام بهمنظور ايجاد دلهره و هراس در بين خانوادههاي مجاهدين همراه با ارائة اخبار
جعلي و اكاذيب از موقعيت مجاهدين در عراق و يا وضعيت بستگان خانوادههاي مذكور ميباشد.
هدف بعدي چنين اقدامات كثيفي اين است كه با تهديد آنها را به شركت خيمهشببازي وزارت
اطلاعات عليه مجاهدين وادار نمايد تا در تلاش براي بازگرداندن بستگانشان از اشرف و
ليبرتي، امضاي طومارهاي ساخته و پرداختة وزارت جعل و سركوب و نامهنگاري به ارگانهاي
بينالمللي عليه مجاهدين و نهايتاً اعزام آنها به عراق فشار بر رزمآوران آزادي زمينهسازي
قتل و كشتار اشرفيها را فراهم سازند
اعزام به
فرانسه
دبيرخانه شوراي
ملي مقاومت در تاريخ 30 شهريور 85، جزئيات جديدي را از طرح اعزام دستهيي از مأموران
اعزامي گشتاپوي آخوندها به فرانسه به اطلاع هموطنان رساند. در اين اطلاعيه آمده است:
«آخوند گوشتخوار اژهاي [وزير وقت اطلاعات] گروهي از شكنجه گران و بازجويانش را به
فرانسه اعزام كرده است تا ضمن لجنپراكني عليه مقاومت، براي اقدامات تروريستي نيز زمينهسازي
كند. سه تن از اين مأموران آرش صامتي پور، بابك امين و علي مرادي نام دارند. آنها
از کار چرخانان شعبهيي از وزارت اطلاعات تحت عنوان انجمن نجات ميباشند كه مأموريتش
اعمال فشار و سركوب خانوادههاي مجاهدين و هواداران مقاومت است.
رژيم مفلوك
و پا به گور آخوندي كه از تصميم دادگاه استيناف پاريس در روز 26 خردادماه امسال
[1385] مبني بر حذف كليه ممنوعيتهاي اعمالشده بر مقاومت ايران، بهشدت خشمگين و سرخورده
شده است، بيهوده تلاش ميکند با اين شوهاي مسخره، آبرفته را به جوي بازگرداند. از
سوي ديگر اطلاعات آخوندي كه از مخالفت گسترده و فزاينده پارلمانها و محافل سياسي كشورهاي
اروپايي با برچسب تروريستي عليه سازمان مجاهدين خلق ايران بهشدت نگران است، با فرستادن
اين مزدوران به فرانسه و ديگر كشورهاي اروپايي درصدد است، از حذف اين برچسب جلوگيري
كند».
مأموران اعزامي
به فرانسه در نمايش وزارت جعل و جاسوسي كه توسط دو مأمور شناختهشده وزارت اطلاعات
در خارج از ايران بنام مسعود خدابنده و كريم حقي راهاندازي شده بود شركت كردند تا
داستانهاي ساختگي آخوندها را تكرار كنند.
در كنار دژخيمان
قوة قضايية آخوندها
روز 18 خرداد
86 وزارت اطلاعات در همكاري با قوة قضاييه اعدام و شكنجة آخوندها اقدام به برگزاري
نمايشي در اهواز تحت عنوان «اماننامه» نمودند. علي مرادي در كنار بدنامترين دژخيمان
رژيم آخوندي در استان، موسي پيريايي (دادستان دژخيم عمومي و ارتجاع اهواز) و جامعي
(مديرکل جنايتكار سياسي امنيتي خوزستان) به همراه تعداد ديگري از گماشتههاي وزارت بدنام، در نقش
مترسك اين صحنه بكار گرفته شد.
صحنهگرداني
نمايش وزارت اطلاعات در مقابل سفارت انگلستان
در 7 مرداد
87 به دنبال خروج نام سازمان مجاهدين از ليست ارتجاعي – استعماري انگلستان، آخوندها
مشتي اوباش و گماشته را تحت نام خانواده مجاهدين مقابل سفارت انگليس در تهران بردند
تا شعار بدهند كه چرا فرزندانشان از ليست تروريستي درآمدهاند؟! آنها شعار ميدادند
«تروريست خوب و بد ندارد». در ادعانامه آخوند اژهاي كه علي مرادي مزدور آن را در پايان
اين نمايش قرقره كرد آمده است: «بهشدت نگران تصميم اخير دولت انگليس هستيم. متأسفانه
مطلع شدهايم دولت انگلستان… سازمان مجاهدين خلق را از ليست گروههاي ممنوعه خارج كرده
است و اين در حالي است كه اين گروه از نزديك به 8 سال قبل در آن كشور ممنوعه اعلامشده
بود. ما خانوادههاي اعضاي سازمان مجاهدين خلق هستيم، كساني هستيم كه از تصميم گرفتهشده
آسيبديدهايم زيرا كه ما بهشدت نسبت به سرنوشت بستگان خود نگران شدهايم. آنها استراتژي
خود را بههيچوجه عوض نكردهاند».
نيازي به توضيح
نيست كه اين مزدور شقاوتپيشه، هيچ نسبتي با ساكنان اشرف و ليبرتي نداشته و تنها بهعنوان
سياهيلشکر به آنجا برده شده بود.
سوابق تسليم
علي مرادي
مجاهد شهيد
حسين مدني در مصاحبهيي با سيماي آزادي در تاريخ 11 بهمن 1383 در بارة مزدور علي مرادي
گفت:
«…اين فرد داستان خيلي جالبي داشت. يكي دو سال بعد از اينكه جنگ ايران
و عراق تمام شد، با اصرار و تقاضاي مكتوب خودش، از اردوگاه اسيران جنگي در عراق آزادشده
و به ارتش آزاديبخش آمده بود. در ارتش آزاديبخش ميگفت كه كمونيست و ماركسيست است
و كسي هم متعرض عقايد و افكارش نبود. وقتيکه بريد، ميگفت ميخواهم به خارجه بروم
ولي حتي اگر مرا بكشند حاضر نيستم به خروجي تحت كنترل آمريکاييها بروم. ما برايش امكانات
تهيه كرديم تا همانطور كه ميخواست در محل جداي از يکانها زندگياش را بكند تا وقتيکه
كار قانوني او درست بشود؛ اما بعد از يكي دو ماه خسته شد و به تيف رفت… بعد هم با شگفتي،
يك ماه و نيم بعد، علي مرادي سر از تهران و هتل وزارت اطلاعات درآورد و در تلويزيون
رژيم ديديم كه در فرودگاه، لدي الورود به ندامت برخاسته و ميگويد بهبه چه فضاي آزادي!
و ميگويد کهاي دريغ كه ”منافقين” در اين ساليان، او را از حقايق داخل كشور محروم
نگهداشتهاند و بهجاي آن به او گفتهاند كه در ايران سركوب و اختناق است! حالا اينكه
علي مرادي چگونه اينهمه سال نفهميد كه در ايران آزادي است، ولي بهمحض ورود به ايران،
فضاي آزاد را كشف كرد، حتماً از هنرهاي اطلاعات آخوندي است! بگذريم كه در همين زمان
كه اين سفلگان به دعا و ثناي رژيم پرداخته بودند، رژيم داشت يك دختر 16ساله را اعدام
ميكرد. يعني كه رژيم خوب اينها را بهعنوان سرپوش اعدامها و كشتارها مورد مصرف قرار
داد؛ آنهم در شرايطي كه مجمع عمومي ملل متحد به خاطر نقض حقوق بشر، قطعنامة محكوميت
رژيم را صادر كرده بود…».
07نامبرده كه به همراه تعداد ديگري از تسليمشدگان به رژيم در 23 دي
83 به زير عباي آخوندها برگشته بود، پس از تخلية اطلاعاتي توسط وزارت اطلاعات در هتل
المپيك طي مراسمي به نمايش عمومي گذاشته شد. خبرگزاري وزارت جاسوسي و سركوب موسوم به
مهر در همين رابطه نوشت: «صبح امروز و طي مراسمي ويژه در هتل المپيک تهران؛ 13 نفر
ديگر از اعضاي جداشده از [مجاهدين] … پس از يک هفته قرنطينه بهداشتي و امنيتي به خانوادههايشان
تحويل داده شدند. در اين مراسم که با حضور مسئولاني از وزارت امور خارجه، وزارت اطلاعات،
صليب سرخ جهاني و هلالاحمر برگزار شد… علي مرادي گفت: از همه مسئولاني که براي آزادي
ما و انتقال ما به ايران عزيز از هيچ تلاشي فروگذار نکردند تشکر ميکنم و درخواست ميکنم
که اين تلاش براي آزادي و بازگشت ساير دوستانمان ادامه پيدا کند… از کار گذشته خودمان
پشيمانيم… ربيعي يکي از مسئولان انجمن نجات که براي تلاش در جهت جدا شدن اعضاي [مجاهدين]
از اين [سازمان] تشکيلشده است… از مسئولان وزارت اطلاعات، وزارت امور خارجه و صليب
سرخ تشکر کرد» 08(خبرگزاري مهر آخوندي، 30 دي 83)
پيشتر، از
او كه به دنبال حمله آمريكا و نيروهاي ائتلاف به عراق در سال 82 و تغيير حكومت سابق
عراق، تاب تحمل سختيهاي مبارزه را نداشت خواستهشده بود پي زندگي خودش برود ولي او
با خواهش و اصرار خواهان ماندن نزد مجاهدين تا حلوفصل مسائل قانوني خودش گرديده بود:
وي همين پروسة
ندامت و تسليم خودش را سالها بعد چنين گفت: «پس از سقوط صدام که مرزها باز شد ملاقاتيهايي
ميآمدند. مدام در فکرم خاطرات گذشته را مرور ميکردم و اعضاي خانوادهام را در ذهنم
مرور ميکردم. تا اينکه دو تا از برادرانم براي ملاقات من آمدند… ازآنجا بود که رابطه
قلبيم با خانوادهام برقرار شد و بيتاب شدم تا بقيه خانوادهام را ببينم. وقتي آنها
از ايران تعريف ميکردند ذهنيتم از ايران عوض شد و نقطه جدايي من از تشکيلات از همينجا
بود… نيروهاي ايران در سفارت در جريان بازگشت من بودند و به خانوادهام اطلاع داده
بودند و به آنها گفته بودند که براي تحويل من بيايند. مادرم، برادرانم و خواهرانم
بعد از چند روزآمدند و من را تحويل گرفتند. حال و هواي عجيبي بود که توان بيان آنها
را ندارم. قابل وصف نبود…». (خبرگزاري سپاه پاسداران موسوم به فارس، 2 مرداد 92)
09او براي تكميل دريوزگي در بارگاه خليفة خونريز ارتجاع دريکي از همين
مصاحبههاي سفارشي با ارگان سپاه ضدمردمي گفته است: «از رهبر کشورم بسيار تشکر و قدرداني
ميکنم که اجازه دادند چند روز باقيمانده عمر خود را در کشورم سپري کنم… نزد رهبرمان
شرمندهايم» (خبرگزاري فارس 7 دي 91)
شك نبايد كرد
كساني كه اينگونه در خدمت رژيم جهل و جنايت و غارت و چپاول و در خدمت ماشين سركوب
و كشتار خامنهاي قرار ميگيرند، صدبار از پاسداران و بسيجيهاي جنايتكار رژيم، كثيفتر
و ضد ايرانيترند و بيگمان بهزودي حساب تکبهتک اعمال جنايتکارانه خود را پس خواهند
داد.