منبع : ایران افشاگر ، 9 ژوئن 2016
عوامل همكار:
گزارش تحقيقي مشترك وزارت دفاع و كنگرة آمريكا خدابنده و سينگلتون را مأموران وزارت اطلاعات معرفي ميکند. در اين گزارش آمده است:«وزارت اطلاعات و امنيت تمامي امكانات خود را جهت حفاظت از جمهوري اسلامي ايران بكار ميگيرد. نظارت بر …سازمانهايي كه از منافع جمهوري اسلامي ايران در سراسر جهان حفاظت ميکنند… و استخدام يك فرد انگليسي به نام اَن سينگلتون و همسر ايراني او مسعود خدابنده يك نمونه گوياست از اينكه وزارت اطلاعات چگونه غير ايرانيها را مجبور به همكاري ميکند…».
اين دو مأمور پيشاني سياه با يكي از سر شبکههاي وزارت اطلاعات در آمريكا به نام تريتا پارسي همکاري ميکنند. در اين مطلب، به بررسي تعدادي از عناصر و تشکلهاي همكار وزارت اطلاعات در امريكا ازجمله تريتا پارسي و هوشنگ اميراحمدي، اروند آبراهاميان و هادي قائمي و انجمن ناياك كه در خدمت فاشيسم مذهبي و عليه مجاهدين و مقاومت ايران، فعال هستند، ميپردازيم. تشكلي كه وزارت اطلاعات به اسم ناياک توسط تريتا پارسي در آمريكا درست كرده است تلاش كرد براي اين زوجِ جاسوس در کنگره آمريكا جلسه سخنراني ترتيب بدهد و با حمايت وزارت خارجه آمريکا، لابي مشترکي براي حمايت از رژيم آخوندي راه بيندازد. اين تشكل كه خود را شوراي ايرانيان آمريكاييان مينامد، يك لابي شناخته شدة رژيم آخوندي است و اهداف وزارت اطلاعات را در آمريكا دنبال ميکند.
تريتا پارسي كيست؟
تريتا پارسي قبلاً ساكن سوئد بود و درواقع يك مهاجر ايراني- سوئدي بود كه در اوايل سال 2001 توسط هوشنگ اميراحمدي استخدام شد و با دريافت اجازة كار وارد امريكا گرديد. تريتا پارسي طبق اسناد دادگاه، مدتي هم حقوق خودش را از بيژن خواجهپور رئيس کمپاني «آتيه بهار» در تهران که دلال رژيم است دريافت ميکرد و از همان موقع تلاش خودش را براي راهاندازي يك لابي رژيم بهمنظور پيشبرد اهداف فاشيسم مذهبي شروع كرد. از سال 2008 و پايان دورة رياست جمهوري جرج بوش، كه آمريکا به دنبال خروج آرام و بدون دردسر از عراق بود، پيدا کردن راههاي دوستي و ارائه ژستهاي حسن نيت به رژيم آخوندي، در دستور کار وزارت خارجه آمريکا قرار گرفت و مذاکرات پنهان با نمايندگان رژيم در اروپا شروع شد. ثمرة هاشمي از طرف احمدينژاد و علي باقري معاون سعيد جليلي در اين مذاکرات شرکت داشتند. تريتا پارسي دلال اصلي اين مذاکرات بود. در اين سلسله مذاکرات آشکار و پنهان، رژيم خواهان بستن قرارگاه اشرف و اخراج مجاهدين از عراق بود. اين، اولين شرط رژيم براي آرامسازي عراق و فراهم كردن خروج بدون دردسر آمريکا از اين کشور بود. اما بستن قرارگاه اشرف و اخراج مجاهدين از عراق با توجه به تضمين کتبي که دولت آمريکا به ساکنان اشرف براي حفظ جان آنها داده بود، کار ساده و بي هزينهيي نبود.
از سال 2008، سازمان ناياک و باند خدابنده از سوي وزارت اطلاعات، يک لابي مشترک براي بدنام کردن مجاهدين در افکار عمومي آمريکا و زمينهسازي براي برخورد با سازمان را شروع کردند. ناياک هم از طريق لابي خود در کنگره، بستن قرارگاه اشرف را شرط اصلي دوستي با رژيم ايران و سازش هستهيي عنوان ميکرد. وزارت خارجه آمريکا پشتيبان اصلي ناياک در اين دوره بود. جلسه سخنراني که تريتا پارسي ميخواست براي خدابنده و زنش در کنگره ترتيب دهد، بخشي از اين کارزار بود که با اعتراض شماري از نمايندگان كنگره و درنهايت وزارت امنيت آمريکا انجام نشد. از سال 2008 تا 2012، بخش مهمي از فعاليتهاي ناياک معطوف به نگاهداشتن سازمان مجاهدين در ليست ارتجاعي – استعماري و بدنام کردن آن نزد افکار عمومي بود. در اين مأموريت، باند مسعود خدابنده نقشي اساسي در تبليغات ناياک داشت. نمونههايي از اجراي مشترك اين مأموريتها توسط خدابنده و ناياك بهقرار زير است:
دولت نوري مالکي که با حمايت مستقيم رژيم ايران و همچنين تأييد دولت آمريكا، دو بار به اشرف حمله کرد، اولين بار در 6 و 7 مرداد 88 كه در آن 11 تن و بعد در 19 فروردين 90 كه در آن، 36 تن از ساکنان را به قتل رساند. بخشي از اسناد لابي مشترک ناياک و خدابنده با حمايت وزارت خارجه آمريکا بهمنظور زمينهسازي بستن قرارگاه اشرف و برخورد با مجاهدين، پيشازاين افشاشده است. گزارش مشترك وزارت دفاع و كنگرة آمريكا نشان ميدهد که سرويسهاي اطلاعاتي آمريکا هم از رابطه خدابنده با رژيم ايران بهخوبي خبر داشتند و هم همکاري تريتا پارسي با آنها را زير نظر داشتند. حمايت وزارت خارجه آمريکا از لابي ناياک در کنگره براي پيدا كردن راههاي حسن نيت با رژيم ايران بهخوبي نشان ميدهد که لابي مماشات در آمريکا، تا چه حد دست وزارت اطلاعات و عواملش را باز گذاشته و به آنها در آمريكا ميدان عمل داده بودند. هنگاميکه تصميم وزارت خارجة آمريکا براي خارج كردن مجاهدين از ليست آمريكا به خاطر حكم دادگاه، در چشمانداز قرار گرفت، رژيم آخوندي و عواملش در آمريكا كارزار تخريبي بيسابقهيي را براي جلوگيري از آن ترتيب دادند. جلوداري اين كارزار به عهدة ناياك يا بهاصطلاح شوراي ملي ايرانيان آمريکايي و دبير کل آن تريتا پارسي گذاشته شد و ناياک دست به انتشار مقالات متعدد و توليد ويديو کليپهايي زد. به همين دليل هم هست كه ناياك و تريتا پارسي بهشدت موردتنفر ايرانيان آگاه و آزاده هستند. وزارت اطلاعات براي مقابله با انزجار هموطنان آزاده در آمريكا كه ادامة مأموريت ناياك را دشوار ميکرد، طرحي را به مورداجرا گذاشت تا آقاي حسن داعي را بهعنوان يکي از كساني كه ماهيت مزدوري ناياك را افشا ميکرد، به اتهام تهمت و افترا به تريتا پارسي و ناياك به دادگاه بكشاند و با عبرت ساختن او، سايرين را هم مرعوب نمايد. اما حاصل اين دادگاه براي ناياک و دبير کل آن، يك فاجعه بود و درواقع تريتا پارسي و ناياك را سوزاند.
حكم دادگاه واشينگتن در محكوميت ترتيا پارسي
مدارکي كه در اين دادگاه ارائه شد پرده از رابطه بسيار نزديک تريتا پارسي با سفير و مأموران رژيم در سازمان ملل برداشت. ازجمله اسناد داخلي ناياك روشن ميکردند كه در بهاصطلاح “ديپلماسي پنهانِ” ايجاد رابطه با آمريکا، تريتا پارسي بهعنوان نمايندة احمدينژاد عمل ميکرد. آقاي حسن داعي طي اطلاعيهيي گفت: قاضي دادگاه با بررسي نوشتهها و اظهارات من، شکايت آنان را بياساس دانست و کليه اتهامات وارده به من را مردود دانست. اضافه بر آن، ناياک و شخص پارسي را به دليل پنهانکاري و تقلب در جريان دادگاه و عدم صداقت و… (غيره) به پرداخت بخش مهمي از هزينههاي وکلاي من محکوم كرد. تريتا پارسي با همكاري برخي ديگر از عوامل شناختهشده مانند «باب ني» كه قبلاً نماينده كنگره آمريكا بوده و در کار تهيه قاچاق سلاح براي رژيم شركت داشته و سابقه محكوميت و زندان هم داشتهاند، ناياك را تشكيل دادند و به فعاليت به سود حكومت آخوندي پرداختند. اسنادي كه در همين رابطه افشا شد نشان ميدهد كه تريتا پارسي با دفتر منافع رژيم در ارتباط است. تريتا پارسي از سال 1997 دستيار باب ني بود و اين همكاري تا سال 2005 يعني وقتيکه فساد مالي باب ني رو شد ادامه داشت. باب ني به همين جرم به دو سال و نيم زندان محکوم شد. بخشي از اين فساد مالي به رشوه گرفتن از يک دلال اسلحه در لندن مربوط ميشد که براي جمهوري اسلامي کار ميکرد. دادگاه منطقهاي واشنگتن تريتا پارسي و ناياک لابي رژيم در آمريکا را به پرداخت 183000 دلار جريمه به آقاي حسن داعي محکوم کرد. اين حکم در پي حکم اوليه منطقهيي واشنگتن که در 13 سپتامبر 2012 صادر شد تريتا پارسي و ناياک را به پرداخت بهره (آن به خاطر تأخير در پرداخت) از تاريخ 13 سپتامبر نيز محکوم کرد. مدارک ارائهشده در دادگاه فاش ميکرد که تريتا پارسي با افرادي در ايران همکاري دارد و از آنها براي برپا کردن و گسترش لابي خود در آمريكا استفاده ميکند. در نوامبر ۲۰۰۹ واشنگتنتايمز بخشي از اين يافتهها را منتشر کرد؛ درنتيجه سناتور جان کايل در نامهيي به دادستان کل کشور تحقيق در لابيگري ناياک به نفع دولت ايران را درخواست كرد.
شهادت واشينگتن تايمز: بزرگترين لابي حكومت آخوندي در آمريكا
تحقيق واشينگتن تايمز بر ماهيت تقلبي و غيرقانوني كار تريتا پارسي و عدم ثبت ناياك انگشت گذاشته و رابطه تنگاتنگ اين ارگان پوششي و لابيگر را با ديكتاتوري تروريستي حاكم بر ايران كه فعاليترين حامي تروريسم در جهان شناخته ميشود، برملا ميکند. رژيمي كه سپاه پاسداران و ارگانهاي متعدد مالي و نظامياش به خاطر تروريسم و توسعه اسلحه كشتارجمعي در ليستهاي ممنوعه ثبتشدهاند. اين شبكه زنجيرهيي كه تحت كنترل وزارت جاسوسي و آدمکشي يا وزارت اطلاعات و شوراي عالي امنيت رژيم و زير نظر خامنهاي كار ميکند، از آمريكا تا اروپا و از عراق تا ساير كشورهاي عربي و همچنين در كشورهاي شرق دور عليه مجاهدين خلق ايران فعال است و با صرف هزينههاي گزاف مالي ميکوشد تا فاشيسم مذهبي را در مقابل مقاومت و قيام ملت ايران سرپا نگه دارد. اعتراف دبير تشخيص مصلحت رژيم به رسوايي بزرگ افشا شدن لابي رژيم در آمريكا 26 آبان 88
«پرنفوذترين لابي ايراني! به دليل تخلفات، زير تيغ تحقيقات فدرال آمريكا»
اما باوجود همة اين توطئهها و صرف هزينههاي هَنگفت و طرح و برنامه رژيم آخوندي و وزارت اطلاعات كه توسط مأموران و پاسداران سياسي رژيم در آمريكا پيش ميبرد، نام مجاهدين و شوراي ملي مقاومت در مهرماه سال 91 از ليست وزارت خارجه امريكا حذف شد. اينجا بزنگاهي بود كه ماهيت هر فرد و گروه و جريان سياسي، يکبار ديگر بر ملأ شد و ميزان دوري و نزديكي آنها با مردم و متقابلاً با رژيم ضدمردمي آخوندها آشكار گرديد.
وحشت و همنوايي رژيم و متحدين ارتجاع در قبال حذف نام مجاهدين از ليست آمريكا
سايت ناياك در اول مهر 91 نوشت:«اعضاي اپوزيسيون دموکراتيک ايران، متخصصان ايران، مدافعان حقوق بشر و مقامات سابق آمريکا هشدار دادهاند که حذف نامگذاريام.اي. کي (سازمان مجاهدين خلق) ”پيامدهاي زيانباري براي جنبش اپوزيسيون مشروع و اصيل ايران خواهد داشت. ”کلمه“ روزنامه شماره يک طرفداران دموکراسي در ايران که توسط هواداران جنبش سبز اداره ميشود هشدار داده است که حمايت از مجاهدين رژيم ايران را تقويت ميکند. بر اساس اين روزنامه مخالف ”هيچ سازماني، حزبي و فرقهيي بدنامتر از (مجاهدين) در بين مردم ايران وجود ندارد”». در 19 مرداد 1390 چهار ماه پس از دومين قتلعام در اشرف با 36 شهيد و 345 مجروح، 37 تن از عوامل ارتجاع و استعمار تحت عنوان متخصصين ايراني در تايمز مالي اعلام كردند كه مجاهدين هيچ پايگاه سياسي و حمايت واقعي در ميان مردم ايران ندارند و متحد صدام حسين بوده و از اين را به خاطر حملات متعدد تروريستي به شهروندان بيگناه ايراني نبايد از ليست تروريستي آمريكا خارج شوند. رهبران واقعي اپوزيسيون ايران همانا شيخ مهدي كروبي و نخستوزير اسبق خميني حسين موسوي در جنبش سبز هستند. منظور امضاء كنندگان اين بود كه آمريكا بايد كماكان به سرمايهگذاري بر روي باندهاي مغلوب و ريزشي رژيم ولايتفقيه و فاشيسم ديني حاكم بر ايران بسنده كند.
برخي از امضاكنندگان اين نامه عبارت بودند از:
آخوند محسن كديور از باند خاتمي
تريتاپارسي
فاطمه حقيقتجو عضو سابق مجلس ارتجاع از باند خاتمي
گري سيك استحاله چي کهنهکار آمريكايي و حامي ديرين رژيم آخوندي
اين اقدام بهقدري ننگين و مشمئزکننده بود كه انزجار هموطنانمان را برانگيخت و بسياري از آنها با موضعگيري و انتشار نامههاي سرگشاده، انزجار و اعتراض خود را ابراز كردند كه در واشنگتنتايمز به تاريخ 10 اكتبر 2011 درج گرديد.
بيمناسبت نيست كه در اينجا به معرفي برخي از امضاء كنندگان نامه 37 تن از عوامل ارتجاع و استعمار در تايمز مالي در مخالفت با لغو برچسب تروريستي بپردازيم:
اروند آبراهاميان
اروند آبراهاميان از اعضاي حزب توده بوده و ضديت او با سازمان مجاهدين سابقهيي ديرينه دارد. نامبرده همكاري نزديكي با جناح ايرانگيتي وزارت خارجه آمريكا داشت و از اواخر دهه 80 با تمام قوا در تبليغات و شيطانسازي عليه مجاهدين و مقاومت ايران شركت داشته و مطلب و كتاب مقاله نوشته است كه شناختهشدهترين آن كتابي با عنوان «مجاهدين ايران» است. اين کتاب در سال 1997 توسط دايره خاورميانة وزارت خارجه وقت امريکا عليه مجاهدين براي گنجاندن نام مجاهدين در ليست مورداستفاده و مورد استناد قرار گرفت. آبراهاميان كه دعاوياش عليه مجاهدين توسط گشتاپوي آخوندي هم وسيعاً تبليغشده و مورداستفاده قرار ميگيرد، در دوران رفسنجاني مبلغ آن بود و به طرز مشمئزکنندهيي از کاهش شکنجه و اعدام سياسي سخن ميگفت. اين فرد كتابي به اسم خمينيسم دارد كه در آن نوشته است: كلمة «بنيادگرا» براي خميني درست نيست و اصطلاح درست «مردمگرايي» است و بر همين اساس نتيجهگيري ميكند كه «اگر خمينيسم يك نوع مردمگرايي است، بنابراين ظرفيت تغيير و قبول مدرنيسم، حتي نهايتاً پلوراليسم (کثرتگرايي) سياسي، برابري جنسي، آزاديهاي فردي و دموكراسي اجتماعي را دارد». آبراهاميان در ترويج افسانة وجود يك جناح ميانهرو و اصلاحطلب در درون رژيم كه بعد از انتخاب خاتمي بهعنوان رييسجمهور در خرداد 76 علم شد، نقش مهمي داشت و به دفاع شِداد و غِلاظ از خاتمي ميپرداخت.
هادي قائمي
هادي قائمي يکي از اعضاي هيئتمديره شوراي ناياک است. قائمي مدتي نيز براي سازمان «ديدبان حقوق بشر» کار ميکرد. يکي از گردانندگان اصلي اين سازمان بهاصطلاح حقوق بشري، گري سيک است که از لابيهاي کهنهکار نزديکي به آخوندها ميباشد. هادي قائمي در چارچوب برنامههاي ناياک در سال 2004 به ايران رفت و با يك سازمان پوششي موسوم به «همياران» به همکاري پرداخت. همياران که در ظاهر يک سازمان غيردولتي است، توسط حسين ملک افضلي که بيش از 15 سال (ازجمله در دوران احمدينژاد) معاون وزير بود تأسيسشده است. همکاري ناياک با همياران به پيشنهاد و تصويب وزارت خارجه رژيم انجام گرفت. وظيفة لابي رژيم اين است كه ازيکطرف ترمزي براي جنبش در خارج کشور براي كنترل آن باشد و از طرف ديگر ميخواهد اين دروغ را جا بندازد كه مردم ايران خواهان سرنگوني نيستند و اين حكومت با ثبات است كه نتيجة طبيعي آن ادامة سياست مماشات و زد و بند با آخوندها خواهد بود.
هوشنگ اميراحمدي، از «عوامل همكار» وزارت اطلاعات در امريكا
درگزارش تحقيقاتي مشترك وزارت دفاع و كنگرة آمريكا آمده است:«اعتقاد بر اين است كه بسياري از ايرانيان كه براي ارگانهاي آموزشي خارجي كار ميکنند، مانند دانشگاهها، همچنين براي وزارت اطلاعات فعاليت دارند». مصداق آن يكي از مأموران کهنهکار رژيم آخوندي در آمريكا، هوشنگ اميراحمدي است كه بهعنوان استاد دانشگاه و رئيس شوراي ايرانيان – آمريکاييان سالها است كه به اهداف فاشيسم مذهبي حاكم بر ايران خدمت ميکند. نامبرده بدنبال حذف نام سازمان از ليست آمريكا سوزش خودش را چنين برملا كرد:
«خروج مجاهدين از ليست تروريستي آمريكا نه مثبت است نه منفي. من فکر ميکنم كه مجاهدين در ۳ ليست ممنوعه بود. ليست تروريستي در آمريکا, ليست منافقين و ليست خائنين به مردم در ايران. مخصوصاً در رابطه با جنگ ايران و عراق. دولت آمريکا براي فشار روي ايران و درواقع براي تغيير رژيم ايران مجاهدين را از ليست برداشته احتمالاً در آينده سعي خواهد کرد اين سازمان را سياسيتر بکنه يعني از نظاميگري بهطرف سياسي ببره و تقويتش کنه ازنظر مالي و غيره که بتونه فشار بيشتري روي ايران بذاره … از ديد من آمريکاييها هدفشان استفاده در آينده در جهت سرنگوني جمهوري اسلامي يا حداقل افزايش فشار براي گرفتن امتياز بيشتر از حكومته. ولي همان جوري كه عرض كردم, سازمان مجاهدين خلق همچنان روي ليست منافقين در جمهوري اسلامي براي حكومت و خائنين براي ملت ايران مي ماند» (تلويزيون بيبيسي فارسي 12 مهر 91)
وي در همين رابطه گفت:«با حذف سازمان مجاهدين از ليست، آمريکا … يک ماشين تبليغاتي تکراري ديگر عليه ايران به دست خواهد آورد. اين امر ميتواند براي امريکا هزينههايي زيادي در برداشته باشد ازجمله ضررهاي مالي، ضايع شدن وجهه بين الملي و سياست مخربتري در قبال ايران. تنها در يک صورت امريکا ميتواند جلوي چنين هزينه هائي را بگيرد: گذاشتن يک طناب قوي دور گردن اين سازمان و فشار روي آن براي کنار گذاشتن اعمال خشونتآميز گذشته. ايرانيان ميتوانند در جهت اين برخورد امريکا با مجاهدين حذفشده از ليست به آن از طريق ايجاد حسن نيت و فشار کمک کنند». (اينترلينك 5 شهريور 90) هوشنگ اميراحمدي، مأمور شناختهشدة رژيم، بهطور خاص براي پيشبرد خطوط سياسي و تبليغاتي حكومت آخوندي در جهت آويختن به دامن آمريكا كار ميكند. هوشنگ اميراحمدي همان كسي است كه براي رياست جمهوري فاشيسم مذهبي در خرداد سال92 اعلام آمادگي كرد. همه ميدانند كه شرط شركت در نمايش انتخابات در اين رژيم، اعتقاد قلبي و التزام عملي به ولايت مطلقه فقيه ميباشد. البته اين اولين بار نيست كه اين پادوي گشتاپوي آخوندي براي خدمتگزاري به آستان ولايت، مراتب دريوزگي خودش را ابراز ميکند.
نگاهي به سيلاب چركين «افتخارات بندة» درگاه ولايت
اميراحمدي در بارة علت شركت در نمايش انتخابات رياست جمهوري آخوندها گفت:«… مخصوصاً خودم را کانديد کردم که يکوقت خدايناکرده در تاريخ اسم اميراحمدي بهعنوان يک تحريمي ثبت نشود». (اينترلينك 7 خرداد 89) هوشنگ اميراحمدي كه سرسپردگي به فاشيسم جنگافروز مذهبي و خدمتگزاري براي آن را افتخار خودش ميدانست، در عمل هم سعي ميکرد اين را ثابت كند. ازجمله بارها براي شركت در نمايشها ملاها و حلوفصل مشكلات سرمايهگذاري در ايران، به تهران رفت و اين امر بارها در جريان جنگ و جدال باندهاي مختلف رژيم برملا شد. در همين رابطه روزنامههاي رژيم نوشتند:«هوشنگ اميراحمدي كه به دلال رابطه با آمريكا معروف است، چند روز پيش مجدداً وارد ايران شد. به گزارش تسنيم، هوشنگ اميراحمدي كه اواخر سال گذشته اعلام كرده بود در انتخابات رياستجمهوري 92 قصد كانديداتوري دارد، درصدد است طي روزهاي آتي با برخي شخصيتهاي سياسي و همچنين برخي تشکلها و برخي اساتيد و نخبگان متمايل به غرب جلساتي داشته باشد. وي نزديك به 40 سال است كه در آمريكا زندگي ميكند و تابعيت اين كشور را داراست. (روزنامة جمهوري 28 آبان 92)
نتيجهگيري
به اين ترتيب مشخص ميشود كه پس از 34 سال رزم بيامان بين مردم و مقاومت ايران با رژيم ضد بشري آخوندها و پس از يك دريا خوني كه اين وسط هست، هيچکس و هيچ نيرو و جريان سياسي از روي تصادف يا اشتباه يا کجفهمي يا اختلاف برداشت و اختلاف عقيده، بيجهت به پر و پاي مجاهدين و مقاومت ايران نميپيچد. چرا كه وقتيکه سرنخها را دنبال كنيم، به يك منشأ واحد ميرسيم كه اسم آن رژيم آخوندي است. اسم آن گشتاپوي آخوندي و وزارت اطلاعات است. انگيزهها هم يکچيز بيشتر نيست، پول و پول و پول! اين در مورد جريانهاي خارجي و سياست مماشات هم عيناً صادق است. علت ضديت آنها با مجاهدين، خيلي ساده به منافع بيكراني كه از قِبَل رژيم ضد ملي آخوندها، از منابع ايران ميبرند، برميگردد.