باز هم مشتی نمونه خروار
هم میهنان، آزادیخواهان جهان،مجامع بین المللی حقوق بشر
به استحضار میرسانم که از سال ۸۱ تا کنون ۱۱ فقره قرار جعلی توسط عمال امنیتی سپاه
و وزارت اطلاعات رژیم فقیه بر علیه اینجانب ساخته و پرداخته شده که به جز قرار ردیف
دوم، همگی آنها به صدور احکام ظالمانه منتهی شده است. پرونده مربوط به قرار ردیف دوم
به شماره ۱۷۶/۸۵/۸۵ پس از ماهها تأخیر و تعویق از سوی بازپرس کج اندیش شعبه ۲ ویژه
امنیت دادسرای انقلاب تهران بنام نمازی، مآلاِ در زمستان سال ۸۶ تحت شماره
۸۶/۸۳/۸۹/ ط د به شعبه ۱۵ بیدادگاه انقلاب به سرکردگی صلواتی ارجاع گردید، ولی متأسفانه
پس از گذشته ده سال هنوز بلاتکلیف مانده است؟!
عنوان اتهامی این قرار بر اساس آنچه در کیفرخواست آمده، ”اقدام علیه امنیت از طریق
فعالیت تبلیغی علیه نظام و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنیت خارجی کشور” اعلام شده
درحالی که در زمان تشکیل این پرونده در زندان مرکزی بندر عباس در حالت تبعید و در شرایطی
بسیار ناگوار و فاقد هرگونه امکان ارتباطی بسر می بردم.
برای رسیدگی به این پرونده، که قبل از ارجاع به شعبه ۱۵ با انتقال من به سلول انفرادی
در بند امنیتی ۲ الف مستقر در زندان اوین و در طول ۱۰۸ روز بازجویی های شبانه روزی
توسط شکنجه گران سپاه تکمیل شده بود در یک پروسه بیست ماهه، چهار نوبت وقت رسیدگی تعیین
شد ولی هر بار علیرغم اعزام اینجانب از زندان و نیز علیرغم حضور به موقع وکیل مربوطه
جناب اقای محمد علی دادخواه به بهانه های واهی، رسیدگی های قضایی به عهده تعویق افتاد
و با شروع اعتراضات مردمی پس از انتخابات فرمایشی سال ۸۸ کاملا مسکوت ماند تا اینکه
در اواسط سال ۸۹ در اولین جلسه رسیدگی، وکیل نامبرده در جریان محاکمه توسط مأموران
وزارت اطلاعات بازداشت و به زندان اوین انتقال یافت؟! پس از این جلسه ناتمام و در نتیجه
صدور بلاتوجیه قرار عدم صلاحیت، پس از چهار سال کش و قوس های بیهوده، رسیدگی به پرونده
عملا متوقف شد.
حقیقت اینکه در آن ایام و در صورت به نتیجه رسیدن پرونده با توجه به تحمل هفت سال
و نیم حبس در زندان های اوین، رجایی شهر و بندرعباس، عملا در شرف آزادی قرار میگرفتم.
اما پس از صدور تردید بر انگیز قرار عدم صلاحیت، پرونده مذکور به دستور یکی از جنایتکارترین
مقامات امنیتی رژیم،مشهور به حسن حداد و با مباشرت سربازجوی بدنام و بازجوی شکنجه گر
سپاه به نام های مصطفوی و یاسر از شعبه رسیدگی کننده خارج و عامدانه گم و گور شد تا
بهانه ای برای توجیه تداوم اسارت من در زندان گردد.
پس از دو سال پیگیری های مستمر بالاخره وزارت اطلاعات در سال ۹۱ روز ترخیص مرا
۹۲٫۶٫۱۸ اعلام
نمود که تاریخ مذکور علاوه بر اداره حقوقی زندان رجایی شهر به وکیل مربوطه نیز رسما
ابلاغ گردید ولی چند ماه بعد به بند ۲۰۹ منتقل و پس از ۵ ماه تحمل سلول انفرادی به
زندان بندر عباس تبعید شدم.
اینکه نیز با گذشت سه سال از انقضای تاریخ ابلاغ شده به بهانه بلاتکلیف ماندن همین
پرونده مربوطه همچنان در زندان بسر می برم.
یاد آور میشوم که پرونده های عادی پس از سه سال و پرونده های باصطلاح امنیتی با
گذشت ۵ سال مشمول مرور زمان میشوند ولی با گذشت بیش از ده سال که این پرونده همچنان
مفقود و بلاتکلیف بوده است در فروردین ماه امسال بنا به گفته دو تن از کارکنان اداره
حقوقی زندان رجایی شهر بنامهای زارع و سیگارودی بالاخره آنرا در میان پرونده های بخش
محرمانه دفتر رئیس دادگاه انقلاب کرج بسرکردگی آسف الحسینی پیدا کرده اند که متعاقبا
بمنظور کسب موافقت برای ادغام قرارهای صادره و اعمال ماده ۱۳۴ بجای ارجاع به مراجع
به اصطلاح قضایی، پرونده به مقامات امنیتی – اطلاعاتی احاله شده است.
متأسفانه چند روز پیش توسط یکی دیگر از کارکنان اداره حقوقی زندان بنام آخریان
اطلاع یافتم که پس از بررسی مجدد معلوم گردیده که پرونده پیدا شده تنها نیمی از پرونده
متشکله است و لذا برای تعیین تکلیف نهایی بایستی بقیه آن نیز پیدا شود؟!
از آنجاکه پس از ۱۳ سال، استخلاص اینجانب منوط به تعیین تکلیف قطعی تمامی یازده
قرار صادره است بدون تردید پنهان سازی عامدانه و دست برد زدنهای غیر مسئولانه به محتویات
پرونده، دنباله همان ترفندهای رذیلانه ای است که به انحاء گوناگون در طول ۳۷ سال گذشته
از سوی مزدوران امنیتی رژیم بر علیه مبارزان زندانی صورت پذیرفته است.
هم میهنان
از رژیم جعلی و نامشروعی که از میان ده ها کاندیدای سرسپرده و حلقه بگوش خود، فقط
چهار تن از جنایتکارترین سردمداران اصلی اش را بعنوان کاندیدای های صاحب صلاحیت برای
احراز پست ریاست جمهوری امت نیم درصدی فقیه تأیید و معرفی میکند، اما پس از اعتراض
به تقلب گسترده در نمایش انتخاباتی رژیم از سال ۸۸ تا کنون دو تن از این چهار تن را
تحت عنوان بازداشت خانگی به اسارت گرفته و نه تنها بر دهان سومین کاندیدا پوزه بند
زده و پسر جوانش را نیز به قتل رسانده بلکه حتی چهارمین کاندیدا یعنی رئیس جمهور برکشیده
و مورد حمایت سرکرده اش را نیز به انحراف متهم کرده و تحت تعقیب قرار میدهد چه توقعی
میتوان داشت جز ظلم و بیداد نسبت به ایران و ایرانی بویژه مخالفان سیاسی و بالاخص مبارزان
در بند!؟
پیش به سوی نابود سازی رژیم سراپا ظلم، سراپا دزد و سراپا فاسد باند مافیایی فقیه
به سرکردگی شیخ علی خامنه ای و شرکاء.
ارژنگ داودی
زندان رجایی شهر.۲۸ تیرماه ۹۵