منبع : ایران آزاد فردا ،24ژوئیه 2016
لینک
فرهنگ لغات سياسي، تعريف نظامِ تاراج، بهصورت زير آمده است:
سيستم فساد و ارتشاء در دستگاه دولتي كه بهموجب آن، مقامات انتصابي، خدمات كشوري، مقاطعههاي دولتي و نظاير اينها را، بدون توجه بهصلاحيتها و قابليتها از آن ِخود ميكنند. بهبيان ديگر، روشي كه مشاغل دولتي را بهمنزلة غنائم جنگي كه از طرف شكست خورده(دشمن) بهدست آمده است، تلقي ميكند و توزيع آنها را بين اعضاي حزب و باند خود لازم ميداند. اين سيستم عموماً بهياران آندرو جاكسون رئيس جمهوري آمريكا (۱۷۶۷-۱۸۴۵) نسبت داده شده است كه درسال ۱۸۲۹ هنگام آغاز بهكار، بهاستناد اين اصل كه غنايم از آن ِفاتح است، ميخواستند دست مخالفان از مشاغل عمومي كوتاه گردد. (نقل از فرهنگ علوم سياسي ـ گردآوري علي آقا بخشي و مينو افشاري راد اصطلاح شماره ۲۳۸۷)
پر واضح است كه چنين تعريفي دربارة نظامهاي متعارف دنيا ميتواند صادق باشد اما نميتواند تاراج افسارگسيختهاي كه در نظام ولايت صورت ميگيرد را تصوير كند.
زهر زنجيرة شكستهاي پي درپيِ برجام و برشام، بهدرون پيكرة پوسيده نظام ولايت ريخته و ميريزد و هر بار بهصورت بحراني نمود پيدا ميكند. هريك از اين بحرانها «منزلي» است كه اين نظامِ تاراج را بهسرنگوني رهنمون ميكند! افتضاح فيشهاي حقوقي هم يكي از آنهاست كه در گنداب نظام بهدليل بالا گرفتن جنگ قدرت وحوش بيرون زده است. سونامي فساد نظام ولايت چنان فراگير شده است كه هركدام از باندهاي دروني رژيم، تلاش ميكند ديگري را رسواتر و مفتضحتركند، و از حالا (نزديك يك سال مانده بهانتخابات رياست جمهوري)، تبديل بهاهرم جنگ آنها براي نمايش تاراج در منزلي ديگر شده است. حقيقت اين است كه غليان اين فساد بهحدي است كه در حال خفه كردن كل نظام است و دست چپاول خيل مقامات درجه يك، دو، و سه و…رژيم از هر دو باند در ۴ دهة گذشته درآن گير است. بهطوري كه از افشاگريهاي هردو جناح چنين بر ميآيد كه اين نمود از زنجيرة چپاول از همان آغاز تاراجِ رهبري انقلاب، شروع شده و خط زرد ممتدي را نشان ميدهد كه در اين ۴ دهه از اين جناح بهجناح ديگر دست بهدست ميشده است. كافي است نگاهي بهورق پارههاي حكومتي همين دو هفتة اخير بيندازيد، تا تصوير دقيقتري از اين غليان را ببينيد:
۱۲ تير۹۵کيهان: هزار مدير اشرافي در سال معادل يارانه ۶۵ ميليون نفر حقوق ميگيرند.
۹ تير ۹۵ کيهان: رئيس سازمان بازرسي کل کشور: انتصاب مدير ۲۳۴ ميليوني با فشار حسن فريدون بود.
۱۷تير۹۵ وطن امروز: بر اساس خود اظهاري مديران وزارت نفت مشخص شد ۵۰مدير نفتي با حقوق بيش از ۵۰ميليون…
۸ تير ۹۵ -کيهان: ماجراي حقوق و پاداشهاي نجومي که از ۵۰-۶۰ ميليون آغاز و به۲۳۴ ميليون و ۵۰۰ ميليون و ۱۴۰۰ ميليارد تومان ادامه يافت، نوک کوه يخ فساد مديران اشرافي است.
۶ تير ۹۵ -کائنات: افشاري فرار مالياتي ۴۸۰ميليارد توماني دو مؤسسه بزرگ،
۲ تير۹۵ – آرمان: يک عضو شوراي شهر خبر داد؛ پاداش يک ميلياردي در بانک شهر،
کيهان: حق ۴۹۰هزار کارگر در جيب ۱۶مدير دولتي،
شرق: هيچ نسبتي ميان آن اختلاسها و اين حقوقها و اين حرامها و اين مکروهها با هيچ مدل رياضي برقرار نميشود.
***
از سوي ديگر ايز گم كردن، آدرس عوضي دادن وآي دزد، آي دزد كردن ِسركردگان سپاه و بسيج جهل و جنايت است كه خود را بهصف اول افشاكنندگان فيش حقوق مديران انداخته اند تا اين سونامي رسوايي را از سر بگذرانند. غافل از آن كه مردم ايران با گوشت و پوست خود در اين ساليان لمس كرده اند كه گر حكم شود چپاولگر بيدنده و ترمز گيرند در زيرسقف نظامِ تاراجِ ولايت، هرآن كه هست گيرند.
سازمان مجاهدين خلق ايران در گزارشي تحت عنوان «حقوقهاي نجومي سران سپاه»، ليست حقوق دريافتي فرماندهان ارشد سپاه پاسداران ايران را منتشر كرده است.
در اين گزارش آمده است: «در تداوم جنگ و جدال باندي بر سر غارت و چپاول داراييهاي مردم ايران در تاريخ ۱۷تير۹۵ در بعضي از رسانههاي اينترنتي مجدداً گزارشهايي از حقوق نجومي سركردگان سپاه از جمله ليست زير منتشر گرديد:
پاسدار جعفري سرکرده سپاه ۶۳۵ ميليون تومان،
پاسدار قاسم سليماني سرکرده نيروي تروريستي قدس سپاه۵۹۴ ميليون تومان،
پاسدار حسين سلامي ۵۸۹ميليون تومان،
پاسدار محمدرضا نقدي سرکرده بسيج ضدخلقي ۵۵۴ ميليون تومان،
پاسدار رمضان شريف مسئول روابط عمومي سپاه ۴۷۷ ميليون،
پاسدار…»
بي دليل نيست كه پاسدار رمضان شريف، مسؤل روابط عمومي سپاه پاسداران – ۶ تيرماه- در گفتگو با روزنامه شرق در پاسخِ سؤالِ ميزان حقوق فرماندهان سپاه، با پرتوپلاگويي، مردم ايران را مثل بسيجيان بي مغز انگاشته و ضمن تكذيب گزارشهاي منتشر شده دربارة چپاول افسارگسيختة فرماندهان سپاه ميگويد: اگر معذوريتهاي حفاظتي نبود، حتماً فيش حقوقي خودم را منتشر ميكردم.
به اين ترتيب خودش اعتراف دارد كه اين رسوايي بهامنيت و حفاظت نظام راه برده است! اينكه حالا چه كسي امنيت نظام را بهخطر انداخته است را بايد در موشك پرانيهاي مزدوران نيروي تروريستي قدس ولايت در عراق ديد.
حاكميت جهل و جنايت آخوندي، مثل هميشه چاره را در سرريز كردن اين بحران عليه مقاومت سترگ ميهني يعني مجاهدين كه در ليبرتي مستقر هستند، ديده است و موشك پراني جنايتكارانه بهليبرتي نتيجه اين شكستها و رسوايي دروني نظام است. ولي فقيه زهر خورده و طلسم شكسته كه رسيدن آتش انفجار خشم مردم را بهعباي ولايت حس كرده، طبق معمول چاره را در كشتار مجاهدين جستجو كرده است، آن هم در شرايطي كه ميدانست گردهمايي كهكشان مقاومت در راه است و اين موشك پراني ضرب در كهكشان بهروي خودش باز خواهدگشت. بهراستي چرا چنين حماقتي را در اين شرايط مرتكب شد؟
در چهار دهه گذشته اين يك قانون ثابت و بارها تجربه شدة جامعه ايران بوده است كه هر وقت كارد بهاستخوان مقام ولايت ميرسد، راه برون رفت ازآن را يا با پارس خوابيده عليه مجاهدين در ميان حقوق بگيران «فيش لو رفته»! و يا با جنايت بهصورت موشك پراني، وقتل عام مجاهدين چه در زندان و چه در اشرف و ليبرتي توسط مزدوران درون مرزي و برون مرزي قدس يافته است.
كمتر پديدة سياسي در تاريخ معاصر را ميتوان يافت كه دست و پا زدن يك نظام حكومتي در بحرانهايي كه سرتاپايش را در نورديده تا اين حد مشروط و مرتبط بهآلترناتيو و اپوزيسيونش باشد، تا آنجا كه انعكاس مشروط رفتاري سگ پائولوف را تداعي ميكند. حقيقت هم اين است كه: «پائولوف مقاومت بدجوري سگ ولايت را شرطي كرده است! هرچند كه پادوهاي ولايتي كنار ساحل عافيت نشسته به منظور توهمزايي و گلآلود كردن آب، آه و ناله سر ميدهند كه چرا همه چيز نظام را بهمقاومت ربط ميدهيد؟ چون به خوبي ميدانند كه همه اين مشت و آپركاتهاي مقاومت و مجاهدين، بر دك و پوز و «جسم عليل» حضرتش مينشيند.
الغرض! تا آنجا كه بهعقل و جسم ناقص ولايت بر ميگردد در اين مورد مشخص آدرس را درست داده و ميدهد.
نعمت فيروزي
تيرماه ۹۵