منبع : همنشین بهار آزادی ، 20ژوئیه 2016
شهادت یک اشرف نشان =مهدی نکوگویان ، یک اشرف نشان دلیر ویک یار صدیق اشرفی ها به یاران شهیدش پیوست وجاودانه شد
شایسته ترین تقدیر وتمجید وتعریف راخانم مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت در رابطه با برادر بزرگوارمان مهدی نکوگویان کردند.
- یارصديق اشرفی ها
- برادر بزرگوار و غمخوار چند دهه مجاهدين
- انسان والايی که زندگی خود را وقف مبارزه با دشمن آزادی مردم ايران کرد
- صميمانه و بیچشمداشت در همه سختی ها و رنجهای اين مبارزه شريک بود.
- مشحور با شهیدان همرزمش در کانون توحیدی اصناف
- مشحور با شهیدان همرزمش در کانون توحیدی اصناف
- نمونه احترامانگيزی از وفا و ثبات قدم در اين مقاومت
آری او اشرف نشانی آزاده صدیق وبا وفا بود من سالیان زیادی را بااو در کارهای مشترک بخصوص در امور پشتیبانی ،سازمان بوده وکار کردم .
او یک انسان با وقار افتاده وبی توقع بود .همیشه بمن میگفت فقط میخواهم مردم دلیر ومتمدن ما شاد شوند از زیر ستم این آخوندها رها شوند من هیچ وقت خسته نمیشوم وقتی به این آرزو واعتقادم فکر میکنم .
مهدی بارها میگفت میدانی حق بزرگی که پایمال شده است چیست؟
غصب حق حاکمیت مردم حق حاکمیت رهبری برادر مسعود وانسانهای وطن پرست ومتمدنی که فرهنگ و یک تمدن بسیار بزرگی را دارند .
او بار در حالی که در چشمانش اشک حلقه زده بود میگفت آخه این ملت متمدن وبا فرهنگ شایسته این بلیه بزرگ قرن واین دزدبزرگ ،خمینی جلاد ضد بشر نبودندونیستند بهمین دلیل بعنوان یک ایرانی وطن پرست، مفتخر وسربلندم که یک خدمت گذار کوچک این مردم ویک سرباز کوچک این مقاومت باشم تا آنها را از ایران زمین جارو کنیم .
او یک امانت دار بزرگ بود علیرغم اینکه همه امورات مالی وخرید در دستش بود تا سانتیم آخر را حساب کرده وپس میداد.
بسیاری وقتی واقعا او را در ماشینی که با آن حمل ونقل تدارکاتی ،را انجام میداد بر اثر خستگی از حال رفته میدیدم اما در عین حال لبخند از لبانش نمیافتاد ئبا وقار وبزرگمنشی والائی ،پاسخ همه درخواستها را با "چشم" میداد.
او میگفت نمیدانم چرا این خواهران مجاهد اینمقدار برایم قابل احترامند احساس میکنم آنها بار مسئولیت انقلابی بزرگی را بر دوش گرفته اند .من بخشی از ارادت وتوان همراهی با سازمان را مدیون آنها هستم ،بهمین دلیل بارها ابراز میکرد که من مانند ناموسم به آنها مینگرم واز آنها دفاع میکنم .
میگفت اولین باری که با خواهر مریم از نزدیک برخوردکردم بسیاری از سئوالتم را پاسخ گرفتم ،مهدی گفت با چنین منبع سرشار آگاهی وعواطف پاک انسانی وانگیزه خلص وطن پرستی وبا آرمان برابری ،معلوم است که مجاهدین رکابش نیز باید چنین باشندوهمه خودشان را نوکر وخدمت کار خلق بدانند .
او گفت در اولین متینگ مجاهدین وقتی فریادهای مسعود را شنیدم به او لبیک گفتم وتا به امروزسرشار ومفتخرم که یاری رسان مجاهدین باشم.
او بی وقفه کار میکرد وشب وروز نمیشناخت این اولین کهکشانی بود که او را نمیدیدم .
در امر پشتیبانی کهکشان واقعا او یک لنگر این پروژه بزرگ بود با توان وظرفیتی بالا وارد پروژه میشد ودوشادوش همه بار بر میداشت
او در بازار تهران کار میکرد وعینک فروشی داشت بعلت کمک های تدارکاتی وپشتیبانی مورد شناسائی پاسداران قرار گرفت وبه ناچار مخفی شد او از همان ابتدا با بازاریان مجاهد، چون حاج حسين تهرانی کيا، علی اصغر زهتابچی و عطاءالله حاج محموديان که بعدا بدست خمینی به شهادت رسیدند کار میکرد .
او که دیگر امکان ماندن وادامه مبارزه در داخل کشور را نداشت مجبور به ترک میهن شد اما با پیوستن مجدد به مجاهدین بی وقفه زندگی خود را وقف مبارزه با دشمن ضد بشری نمود .
او براستی یک اشرف نشان بود با غم اشرفیان غمگین وبا شادی آنها شاد میشد
برای روح بزرگش آمرزش وبرای خانواده بزرگ مقاومت وخانواده او صبر وسلامتی آرزو دارم .
او می گفت که منهم میخواهم مانند مجاهدین باشم منهم میخواهم مانند برادران مجاهدم که در بازار بودند مسیر مجاهدین را بروم وبدرستی خانم رجوی چه زیبا گفتند :
بی شک او امروز با ياران صديق و شهيدش و به ويژه با مجاهدانی چون حاج حسين تهرانی کيا، علی اصغر زهتابچی و عطاءالله حاج محموديان، که در کانون توحيدی اصناف با آنها همسنگر بود، محشور شده است.
بی شک او امروز با ياران صديق و شهيدش و به ويژه با مجاهدانی چون حاج حسين تهرانی کيا، علی اصغر زهتابچی و عطاءالله حاج محموديان، که در کانون توحيدی اصناف با آنها همسنگر بود، محشور شده است.
یادش را گرامی میداریم وراه ومنش مجاهدت او را با مسئولیت پذیری بیشتر تا سرنگونی ملاهای مرتجع وخونریز ادامه خواهیم داد