منبع : ایران اسرار ، 9 اوت 2016
داستان حکومت ایلخانان مغول را احتمالاً تمام دانش آموزهای ایرانی میدانند، حکومتی چند پاره با مراکز قدرت و پایتختهای متعدد که هر شهر و دیاری برای خود، دم و دستگاهی داشت و ایلخان یا حاکم بلامنازعی که فوق قانون، بلکه خود قانون بود و...
بهعنوان نمونه در آن ایام، محدوده سرزمینی ایران، دارای 4-5 پایتخت بود!
تبریز، مراغه، بجنورد، همدان و سلطانیه از جمله پایتختهای مهم آن دوران بودند. هرکس کار خودش را میکرد و هر حاکمی هم ”خر“ خودش را میراند.
بسته به مروت حاکم، رعایای مملکت هم، در قلمروی هر ایلخانی که بودند، ناگزیر بودند از عادتهای ایلخان مربوطه پیروی کنند.
این فیلمها! همه در سده 14 و 15 میلادی، در صحنه تاریخ ایران آن روزگار، روی اکران بود! و نسل جدید از دیدنشان محروم مانده بود تا اینکه... .
امروزه روز، مملکتمان در پناه اصل مترقی! ولایتفقیه، دوباره برگشته به همان 7-8 قرن پیش!
حالا چطوری؟
عرض میکنم:
لطفاً به صفحه اول یکی از همین سایتهای حکومتی را نگاه کنید، به یکی بهعنوان ”مستوره! “ توجه کنید:
شما اینجا صفحه اول سایت حکومتی ایلنا را میبینید، کمی نگاه کنید تا روشن شود که چطوری ”سگ“ نظام ملوک الطوایفی به کل این نظام، شرف دارد!
همانطور که در کلیشه زیر میبینید، یکی از سه قطعه استان خراسان یعنی خراسان رضوی، برگزاری کنسرت در این استان را تا اطلاع بعدی ممنوع کرده! حالا این تصمیم در کدام نهاد قانونی مسؤل، طرح و تصویب شده؟ معلوم نیست و نیازی هم نیست کسی بداند، فعلاً ممنوع شده، تمام!
کمی این طرفتر، یک نهادی، فلان نماینده مجلس آخوندها را بازداشت کرده و یکی دیگر تکذیب کرده که: کار ما نبوده، ببینید کی اینکارو کرده! شما انگار خبر ندارید که توی این مملکت بیشتر از 2600 نهاد کنترلی رسمی، مشابه وزارت اطلاعات وجود داره! هر جرم و جنایتی رو که نمیشه همینطوری پای وزارت اطلاعات نوشت!
کمی پایینتر از این خبر، از قول یکی از مقامات وزارتخارجه رژیم نوشته: مدیریت مسایل منطقه، (یعنی کارهایی که طبق همین قانون فعلی تعریف شده در محدوده اختیارات وزارتخارجه است) در اختیار وزارتخارجه نیست! حداقل میگفتی وقتی ”فرمان“ این کارها با تو نیست، افسارش دست کیست؟ ! که حداقل طرف حسابهای منطقهای، اینقدر علاف نباشن و بدونن باید برن سراغ کی؟ !
کنار دست همین خبر نوشته: شهرام امیری (دانشمند اتمی) را اول قهرمان اعلام کردند و دو سه روز پیش همان جناحی که دسته گل به گردنش انداخته بود، طناب دار به گردن نامبرده انداخت و گفت: اشتباه شده ببخشید، قهرمان نبود، جاسوس بود! به همین سادگی! حالا اینکه چرا و چطوری ”قهرمان “ را به ده سال زندان محکوم کرده بودند و 5سال تبعید، و بعد یک مرتبه وسط راه، یکی پشیمان شده و زندانی را کشته، اصلاً مهم نیست!
زیر همین خبر، خبر دیگری نوشته که: در حال حاضر، ”همه قانون قابل اجرا نیست“، ظاهراً قرار شده از این پس قانون را قسطی اجرا کنند! درست مثل حقوق کارگرها که هر وقت دلشون خواست میدن و هر وقت نخواست نمیدن!
یکی دو صفحه آن طرفتر، هم نوشته: هفته گذشته مدیرکل اشتغال وزارت کار، از آمادگی دولت برای آغاز پروژه ارزان سازی نیروی کار خبر داد. این ”پروژه“ ؟ !، کالبد بیروح بازمانده از قانون کار بیخاصیت قبلی را هم منتفی میکند و کارگران را دربست به بردگی کارفرما میفرستد. حالا اینکه:
این، چه نهاد مقتدری است که خودش برای خودش، ”پروژه؟ ! “ تنظیم میکند و قانون کار قبلی را منتفی میکند و ”آنرا ملغی“ و ”این یکی را جاری“ میکند، معلوم نیست! و نیاز هم نیست معلوم باشد، نظام مترقی ولایتفقیه یعنی همین! نظامی که هر بیسر و پایی میتواند در آن، قانونگذاری کند، خودش هم آن را تصویب و بعد هم اجرا کند!
به هر حال از این موارد در همه رسانههای رژیم و در همه جای مملکت، به وفور میتوان یافت. فقط باید کمی وقت گذاشت و نگاه کرد.
مانند این یکی که در یک سایت محلی اراک منتشر شده و یک آقایی؟ ! ورود خبرنگاران دستساز خودشان را هم به جلسه شورای فرهنگ عمومی استان ممنوع کرده!
مواردی که نشان میدهد در این حکومت، سگ صاحبش را نمیشناسد!
واقعیت آنکه: این شیوه مملکتداری، از دوران ملوک الطوایفی و نظام ایلخانی هم عقب ماندهتر و جاهلانهتر است.
ایلخانان مغول حداقل به خان بزرگ در مغولستان ملتزم بودند، اینجا خود خان بزرگ، یعنی شخص عظما هم خودش حداکثر به اندازه دوتا ایلخان بیشتر قدرت نداره! و یک ”هرکی به هرکی“ کامل برقراره!