۱۳۹۵ شهریور ۲۴, چهارشنبه

جایگاه سیاسی رژیم اخوندی در شطرنج سیاسی سوریه
















منبع : ایران اسرار ، 14 سپتامبر 2016 



 جایگاه سیاسی رژیم اخوندی  در شطرنج سیاسی سوریه

بحث آتش‌بس در سوریه واکنشهای گسترده و متفاوتی را در درون رژیم برانگیخته است. فضای عمومی این واکنش‌ها ابراز نارضایتی و نگرانی است و ترس از این‌که در سوریه فرش از زیر پای رژیم به‌طور کامل کشیده می‌شود.

واقعیت این است که واکنشها، اساساً نارضایتی از آتش‌بس است، اما با دو رویکرد متفاوت و شاید بشود گفت متضاد. یعنی با دو دسته واکنش مواجهیم، دسته اول می‌گویند روسیه نباید جدای از ما با آمریکا گفتگو کرده و قرارداد آتش‌بس امضا کند. چنین قراردادی پایدار نیست و خلاصه در رویکرد، ممانعت از چنین آتش‌بسی است. برای نمونه جابری انصاری معاون عربی وزارت‌خارجه رژیم گله می‌کند که چرا رژیم را در این گفتگوها شرکت ندادند و یک تهدید توخالی هم می‌کند که پس هر نتیجه‌یی که این آتش‌بس داشت، ایران سر آن مسئولیتی ندارد. امیرعبداللهیان هم که تا چندی پیش معاون وزیر خارجه رژیم بود در تلویزیون حکومتی ظاهر شد و به‌روشنی گفت که این چه وضعی است؟ ! هر وقت ارتش بشار اسد می‌خواهد پیشروی کند، آمریکا با کارهای دیپلماتیک جلویش می‌پیچد و یک آتش‌بس برقرار می‌کند!

جهانگیری، معاون اول آخوند روحانی هم گفت هدف تقویت نیروهای مخالف بشار اسد است. ولایتی هم هشدار داد که این آتش‌بس می‌تواند باعث تجدید قوای ارتش آزادی بشود. اما روشن‌ترین حرف را، سایت حکومتی دانشجو زد که گفت از وقتی امیر عبداللهیان از وزارت‌خارجه رفته، دیپلوماسی رژیم در منطقه دچار انفعال محض شده است. خلاصه حرف این دسته این است که رژیم باید فعال وارد بشود و در راستای بقای رژیم در سوریه، جلو چنین آتش‌بسها و اقداماتی را بگیرد. دسته دوم آنهایی هستند که می‌گویند تا فرصت هنوز از دست نرفته باید از سوریه به شکل مناسب بکشیم بیرون و خلاصه زهر منطقه‌یی را سربکشیم. حرفهای رفسنجانی در این کادر قابل‌توجه است. همین طور سرمقاله روزنامه حکومتی آرمان که روز گذشته 21شهریور نوشته است: «مواظب باشید که اگر اپوزیسیون اسد پیروز شود ما دیگر در سوریه جایی نداریم و رابطه ما با مدیترانه قطع می‌شود. تا فرصت هست به‌نحوی موضع خودمان را از طرفداری اسد به میانجی تبدیل کنیم که در آینده در سوریه منزوی نباشیم» . این هم یک رویکرد دیگر است.

اما به‌راستی حرف اصلی رژیم درباره این آتش‌بس چیست و چرا ناراضی است؟

واقعیت این است که رژیم یک حرف دارد. حرفی که البته می‌شود گفت همه چیز است. حرفش هم این است که چرا آمریکا و روسیه بر سر روسیه با هم می‌نشینند و موافقتنامه امضا می‌کنند و رژیم را بازی نمی‌دهند! به قول ولایتی که با عصبانیت می‌گوید، وقتی در مورد سوریه توافقی صورت می‌گیرد، باید مورد تأیید ایران و هم‌پیمانانش، مثل اسد و حزب‌الله باشد. به واقع چرا این‌قدر از چنین موقعیتی نگران است؟ آیا این فقط یک موقعیت و مشکل تاکتیکی است؟ یا برای رژیم بار استراتژیک دارد؟ قطعاً که بار استراتژیک دارد. چون وقتی آمریکا و روسیه به‌عنوان دو طرف اصلی، بر سر شطرنج سوریه می‌نشینند، دیگر رژیم در این وسط تنها نقش یک مهره را دارد که توسط بازیگران اصلی، حرکت داده می‌شود. این حرکت هم قطعاً به ضرر اوست. چه بسا در خیلی صحنه‌ها، طرفهای اصلی، مهره‌ها‌ را برای منافع خودشان، قربانی کنند.

رژیم که 5سال پیش به‌عنوان یک طرف اصلی در سوریه ظاهر شد و میلیاردها دلار از ثروت مردم محروم ایران را خرج کرد تا به قول خودش، عمق استراتژیکش را حفظ کند و آن موقع یک طرف اصلی بود، از وقتی پای روسیه را به صحنه سوریه کشید، دیگر به‌عنوان طرف اصلی نیست و الآن در دنیای تعادل‌قوا، تا حد یک مهره در صفحه شطرنج سیاسی این منطقه تنزل پیدا کرده. پس روشن است که باید ابراز نارضایتی کند.

حالا جدای از تحولات روز و این‌که این آتش‌بس چقدر پایدار باشد یا نباشد، باید دید که آیا با دید استراتژیک، جایی برای رژیم در سوریه هست یا نه؟ !

برای پاسخ به این سؤال ابتدا باید نگاهی به صحنه منطقه انداخت: از یک طرف در تعادل‌قوای صحنه، عربستان و ترکیه هم‌پیمان ارتش آزادی هستند و با آن منافع مشترک استراتژیک دارند؛ اما در برابر آنها تنها رژیم است که هم‌پیمان اسد است. که در این تعادل‌قوا، روشن است که دست بالا با طرف مقابل رژیم است. برای همین هم رژیم روسیه را پشت خودش آورد که در این تعادل به‌لحاظ نظامی جایی داشته باشد و البته اگر این کار را نمی‌کرد قطعاً جنگ به نفع مردم سوریه رقم می‌خورد. درست است که روسیه هم با حملات هواییش پشت رژیم آمد، اما مشکل رژیم این است که روسیه در سوریه منافع استراتژیک ندارد و حضورش در آنجا به‌خاطر این است که در جاهای دیگر، از طرفهای غربی امتیاز بگیرد. مثلاً بر سر اوکراین، قیمت نفت یا موضوع تحریمها. اما سوریه برای رژیم، در حکم عمق استراتژیک است. برای همین خامنه‌ای و روحانی گفتند اگه در سوریه نجنگیم باید در کرمانشاه و همدان خط ببندیم.

حالا این عمق استراتژیک رژیم به جایی رسیده که رژیم در آن صحنه تبدیل به طرف فرعی شده که نمی‌تواند در تصمیم‌گیری نهایی نقشی داشته باشد. این چنین است که عملاً سوریه برای رژیم تبدیل به باتلاق شده، نه خودش توان آن را دارد که منهای روسیه در جنگ حرفی برای گفتن داشته باشد تا بگوید به قراردادهای روسیه و آمریکا اهمیتی نمی‌دهد و با بشار اسد جنگ را ادامه می‌دهد و نه می‌تواند نتیجه وضعیت کنونی را که هژمونی به دست روسیه افتاده تحمل کند و بپذیرد. در چنین وضعیتی است که رفسنجانی و باندش پشت خامنه‌ای گذاشتند که هرچه زودتر به زهر سوریه تن بدهد که بیش از این در این صحنه متضرر نشود. اما به نظر می‌رسد که اوضاع به سمتی رفته که دیگر از زهر سوریه هم چیزی عایدش نخواهد شد. و این هم یکی دیگر از بن‌بستهای نظام ولایت در حال حاضر است.