منبع : ایران آزاد فردا ، 22سپتامبر 2016
لینک
به بهانه: اول مهر- علم بهتر است یا ثروت – محمود نیشابوری
ﯾﺎﺩ ﮐﻮﮐﺐ، ﯾﺎﺩ ﮐﺒﺮﯼ، ﯾﺎﺩ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﺰﺭﮒ
ﯾﺎﺩ ﺁﻥ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺁﻣﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ
ﯾﺎﺩ ﺁﻥ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺁﻣﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ
ﺷﻮﻕ ﭘﺎﯾﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺮﮒ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺭﯾﺨﺘﻨﺪ
ﺷﻮﻕ ﺗﻌﻄﯿﻼﺕ، ﺑﺎ ﺑﺮﻑ ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ
ﺷﻮﻕ ﺗﻌﻄﯿﻼﺕ، ﺑﺎ ﺑﺮﻑ ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ
ﯾﺎﺩ ﺷﺒﻬﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺸﻖ ﻭ ﺗﻤﺮﯾﻦ ﺯﯾﺎﺩ
ﯾﺎﺩ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭﺱ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ
ﯾﺎﺩ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭﺱ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ
ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺁﻥ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ
ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺮ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺳﯿﻤﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ
ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺮ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺳﯿﻤﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ
ﻣﺸﻖ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﻃﻠﻪ، ﺩﺳﺖ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪ ﺣﺴﯿﻦ
ﻣﻮﺷﮏ ﻭ ﻣﻮﺷﮏ ﭘﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ
ﻣﻮﺷﮏ ﻭ ﻣﻮﺷﮏ ﭘﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ
ﭘﺎﯼ ﺗﺨﺘﻪ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ، ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺿﻌﯿﻒ
ﺯﯾﺮ ﺭﮔﺒﺎﺭِ ﭘﺴﺮ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ؟، بخیر
ﺯﯾﺮ ﺭﮔﺒﺎﺭِ ﭘﺴﺮ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ؟، بخیر
ﻣﺎﺩﺭﻡ، ﺑﺎ ﺩﻓﺘﺮﻡ ﻣﯽ ﺑﺴﺖ ﻧﺎﻥ ﺩﻟﺨﻮﺷﯽ
ﺩﺭﺱ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻋﺰﯾﺰﻡ: ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯽ؟ ﺑﺨﯿﺮ
ﺩﺭﺱ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻋﺰﯾﺰﻡ: ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯽ؟ ﺑﺨﯿﺮ
ﻗﺪ ﮐﺸﯿﺪﯼ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻻﺑﻼﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎ
ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﻣﺎ ﺳﺮﺩ ﻭ ﻃﻮﻻﻧﯽ، ﺑﺨﯿﺮ
ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﻣﺎ ﺳﺮﺩ ﻭ ﻃﻮﻻﻧﯽ، ﺑﺨﯿﺮ
ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻡ، ﺧﻮﺍﺏ! ﺍﻧﮕﺎﺭﯼ ﮐﺴﯽ ﺑﺎ ﺑﻐﺾ ﮔﻔﺖ:
ﯾﺎﺩ ﯾﺎﺭﺍﻥ، ﯾﺎﺩ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ … ؟
ﯾﺎﺩ ﯾﺎﺭﺍﻥ، ﯾﺎﺩ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ … ؟
—————————
زهرا و علی، فردا روز مدرسه است
اما، من و داداشم، حسن نمی رویم
آخه، ما دوست داریم، ولی نمیشه دیگه!
بابام پول نداره، مادرم مریضه
من و داداشم بایستی روزا تو خیابونا، گل و آدامس بفروشیم
دیروز تو خیابون زهرا و علی را دیدم، می رفتند مدرسه
زهراو علی دوستان خوبیند، اذیت نمی کنند ، طعنه نمی زنند و…
راستش را بخواهی، پارسال، مدتی رفتم مدرسه، دفتر نداشتم
آقا معلم گفت: فاطمه ، علم بهتره یا ثروت
ترسیدم حرف دلمو بزنم، ولی گفتم، نترسیدم!
باو گفتم: معلومه ثروت بهتره، اگه پول داشتم دفتر داشتم، کفش داشتم ، لباسهای خوب داشتم، دوستای خوب داشتم، مادر و پدرم مریض نبودند و کارو بارشان خوب بود، همیشه سیر بودم، تو گرما و سرما از مردم خواهش نمی کردم که: ترا به خدا گل بخرید، گلهایم داره پژمرده میشه!
آقا معلم ناراحت بود، من اشگهایش را دیدم، به خودش می لرزید
فرداش ۲ دفتر آورد
تو دفترا، خیلی چیزا داشتم بنویسم، اما ترسیدم از مدیر مدرسه، پاسدار و بد دهنه
فحش میده، شلاق می زنه و…
ولی من به همه میگم، مدرسه حق ما و همه است
بابا نان داد، درست نیست
بابا پول ندارد، بابا مریض است، معلم حقوق نداره، فاطمه، دفتر و کفش ندارد، درسته!
اما، دخترم، پسرم
کودکانی هستند که تو روستا ها در طویله درس می خوانند، کلاس های درس سقف و دیوارشان در خال خراب شدن است، معلم ندارد، بخاری ندارد
تخته سیاه خراب شده …
شاگرد مدرسه، بابا، معلم همه فقیر شده اند
اما، بچه های آخوندا تو بهترین مدرسه ها درس می خوانند.
اشکالی نداره، عزیرانم، رژیم آخوندی سرنگون میشه
بهترین مدارس برای شمایان درست میشه
بعد تو خواهی گفت:
همه به مدرسه می روند، بابا کار دارد
مادر مریض نیست
آقامعلم فقیر نیست …
همه خوشحالند و تو مدارس همه می خندند و دیگرکسی، گشنه، بدون کفش و دفتر نیست.