منبع : بهار ایران ، 4 اکتبر 2016
آقاي گابريل، [پرنسيپ هاي] اخلاقي شما در برخورد با حاكمان تهران چه شد؟

روزانه هزاران كودك، زن و مرد، جوان و پير در حلب و در رگبار وحشيانه بمب هاي بشكه اي، ميسوزند و انسانها در اثر بمبهاي فسفري خفه ميشوند. امدادرساناني كه در شرايط سختي قرار دارند، بصورت بيرحمانه و هدفدار بمباران ميشوند.
مقصران اين وضعيت در ايران و روسيه با خونسردي و بگونه اي تحقير آميز برخورد كرده، قربانيان را به سخره گرفته، با توسل به دروغ خود را از زير بار مسئوليت بدر مي برند و اقدامات خود را بعنوان خواست خدا و يا بعنوان اقدامي براي ”رهايي” از ترور تحسين ميكنند. تروري كه خود آنها با بكارگيري بي حد و حصر خشونت بوجود آورده اند. ايران حفظ قدرت را بعنوان هدف دولتي اعلام كرده است و مانع از انجام هرگونه روند ديپلماتيك ميشود. در اوج دروغ و دغلكاري توافقاتي ميكند و شرايطي ميگذارد كه بعد به همان پاي بند نمي ماند. در جايي كه بايد پرنسيپ هاي اخلاق انساني وجود ميداشت، اكنون يك فناتيسم بنيادگراي مذهبي حاكم است و يا بعبارتي يك حسابگري قدرتمدارانه محض كه تنها هدف خود را برنده شدن قرار داده، حالا بهايش هر چه ميخواهد باشد.
آيا ميتوان با بانيان اين خشونت گرايي بي حد و حصر، با رژيم ايران، روسيه، شبه نظاميان شيعي و با باندهاي ترور يك ديالوگ نرمال برقرار كرد و به سوي اين افراد دست دراز كرد؟ قابل تصور نيست.
”ايجاد تغيير از طريق تجارت”، ”در ديالوگ باقي ماندن”، ”نشان دادن تفاهم” -: اينها توجيهات كساني است كه در وراي پرنسيپ هاي اخلاقي در سياست قدم ميگذارند و بظاهر ميگويند كه ميخواهند در چارچوب آنچه كه امكانپذير است، عمل كنند. براي اين منظور آنها – و از جمله اين افراد در اين روزها وزير اقتصاد و نايب صدراعظم ما گابريل مي باشد – دست با كساني ميدهند، كه با حاكميتشان مقصر درارتكاب به بسياري جنايت شده اند و باز هم جنايت مرتكب ميشوند.
ارزشهاي مسيحي دنياي غرب كجا هستند؟
ارزشهاي مسيحي دنياي غرب چه شدند و بر سر فرهنگ غرب چه مي آيد وقتي كه به اين محظوريت ها اعتنايي نكرده و با بانيان [آن جنايت ها] بر سر يك ميز مي نشينند، بدون اينكه آن اعمال جنايتكارانه را موضوع بحث قرار دهند؟ ديگر منشور مشترك حقوق بشر چه ارزشي خواهد داشت، براي چه ما يك ديوان عالي جزايي بين المللي درست كرده ايم اگر قرار است چشممان را به چنين جناياتي ببنديم و همه چيز را به زير سيطره اقتصاد بكشيم.
وضعيت فعلي در خاورنزديك با ويژگي قتل عام و راندن انسان ها تعريف ميشود. بدون هيچ اباي انساني مناطق را ”پاكسازي” كرده و مرتكب قتل ميشوند. تملك بر تمامي يك كشور در نهايت ظلم، خودكامگي و بگونه اي غيرانساني – اين چيزي است كه به عيان مشاهده ميشود. هر رابطه اي بايد بر مبناي مشتركاتي صورت بگيرد. آلمان خواستار عادي شدن روابطش با ايران است، اما چه بهايي حاضر است براي آن بپردازد؟
زيگمار گابريل دستان خونيني را خواهد فشرد
آلمان ميخواهد اقتصاد و حقوق بشر را با هم بياميزد و نميخواهد يكي را بدون ديگري داشته باشد. اما وقتي زيگمار گابريل به تهران ميرود، دستان خونين را بفشارد و خواسته هاي ضروري و روشن را عنوان نكند از اين دست كه: اعدامهاي دستجمعي حقارت بار كه ناقض كنوانسيون هاي ملل متحد هستند را خاتمه دهيد، به شكنجه بيرحمانه براي گرفتن اعترافات اجباري و دستگيريهاي خانوادگي پايان دهيد، تصفيه هاي قومي و مذهبي را متوقف كنيد، به حمايت از تروريسم و به دخالت بيشرمانه در امورد داخلي كشورهاي همسايه خاتمه دهيد و اگر او از ايران بصورتي آشكار و غيرقابل تفسير خواستار برسميت شناختن اسراييل نشود بلكه همه اين موضوعات را درز بگيرد، آنگاه از معيارهاي ما در دفاع از انسانيت چه باقي خواهد ماند؟ و نهايتا ما چه خواهيم شد؟
در مورد نگارنده:
مارتين پاتسلت (از حزب دمكرات مسيحي) نماينده حوزه انتخابيه فرانكفورت – اودر – اشپره در مجلس فدرال مي باشد. او پيش از اين شهردار ارشد شهر فرانكفورت – اودر بود. او همچنين عضو كميسيون حقوق بشر در مجلس فدرال مي باشد.
