۱۳۹۵ مهر ۱۴, چهارشنبه

مادران پارک لاله (مادران شهدا وزندانیان سیاسی وحقوق بشری ):ما دادخواهیم این بیداد را !!!همراه با تصاویر تجمع مادران




منبع : فیسبوک شعاله پاکروان ،5 اکتبر 2016


مادران پارک لاله (مادران شهدا وزندانیان سیاسی وحقوق بشری ):ما دادخواهیم این بیداد را !!!

عصر سه شنبه١٣ مهر قرار داشتیم که مادرانه را در منزل گلرخ برگزار کنیم . کمی پیش از حرکت ، خبر شدیم که گلرخ احضار شده . به خانه اش نرفتیم . ولی جمع شدیم و در باره مسائل تازه ای که بوجود امده صحبت کردیم . مسائلی مثل جلوکیری از سفر منصوره بهکیش برای دیدار با دخترش ، احکام سنگین و ناروایی که برای امید و اتنا صادر شده ، مسئله زمستان در پیش رو و بازماندگان اعدامیان اهل سنت و خانه ای که امیدواریم با همت انسانهای شریف تبدیل کارگاه شود و ... .
چند سوال مهم و کلیدی برایمان پیش آمد که پاسخش میتواند تفاوت بین عدالت و بیعدالتی را تا حدی روشن کند .
اگر منصوره بهکیش نباید به سفر میرفت ، چرا از قبل جلویش را نگرفتند ؟ چرا وقتی فیش خروجی را پرداخت میکرد به او نگفتند اجازه سفر ندارد؟ میلیونها تومان پول بلیط و هزینه های جانبی به منصوره بازنگشت . چه کسی جوابگوی این خسارات مالی ست ؟
امید و آتنا ، با چند نفر دیگر پرونده مشترک داشتند . چرا حکم صادره برای اتهامات مشترکشان یکسان نیست ؟
یکی از موارد اتهامی برای بسیاری از فعالین مدنی ، توهین به رهبری یا ریاست جمهوری و .. است . حتما قضات مربوطه که خود را پیروان راستین اسلام میدانند ، داستان پیامبر را شنیده اند که کسی هر روز بر سر پیامبر خاکستر و ... میریخت . یک روز که نریخت ، پیامبر به پرس و جو پرداخت و دانست وی بیمار است . حتی به عیادتش رفتند . آیا اگر قضات ما در زمان پیامبر بودند ، برای آن فرد چه مجازاتی در نظر میگرفتند ؟ در قیاس با این داستان ، کدامیک از این فعالین مدنی و اجتماعی ، از جمله آتنا و امید چنین رفتاری کرده که مصداق توهین تلقی شود ؟ آیا انتقاد یک جوان پرشور از مقامات یا نهادها به معنی توهین است ؟ آیا قضات میدانند که در گفته های بزرگان دین به صراحت از جمعیت قضاتی که با هر امضا و صدور حکم ، خود را به آتش جهنم نزدیکتر میکنند ، گفته شده است؟
گمانم باید کسانی پیدا شوند و هر شب برای قضات شاغل در عدالتخانه ی عاری از عدالت ، فقط داستان بخوانند . داستانهایی که شاید آنان را نهی کند از امضای الله بختکی یا اجرای دستورات بازجویان. شاید بهترین راه این باشد که فرزندان و همسران قضات این وظیفه را برعهده گیرند . وگرنه در خون و جان و جوانی و آبرو و همه ی خسارات ناشی از احکام ناعادلانه سهیم خواهند بود . مگر نه این است که در برابر این احکام ظالمانه ، پول میگیرند و بر سفره هایشان میگذارند ؟ هنوز پرونده آتنا و امید به دیوان نرفته . امیدواریم اعضای دیوان ، پیش از هر امضایی به کتابهای خود نگاهی کرده و بعد با خطی خوش بنویسند : امید و آتنا مستحق هیچگونه حبسی نیستند و از این لحظه آزادند .
نکته دیگر اینکه ، این چه رسم ناشایستی ست که باب شده ؟ تلفنی احضار میکنند ، تلفنی تذکر میدهند ، تلفنی ابلاغ میکنند و ...
مگر برای هر مرحله از روند رسیدگی به یک پرونده ، قوانین و آئین نامه وجود ندارد ؟ مگر کتابهای قطور و فراوانی برای این امور بسیار مهم نوشته نشده ؟ پس چرا به گلرخ با تلفن یکی از هم پرونده ای شان زنگ زده اند ؟ پیشنهاد من به گلرخ و همه کسانی که اینچنین احضار میشوند این است که : به احضارهای تلفنی و خارج از قاعده و قانون های مدون ، توجه نکنید . قوه قضائیه مدعی است که قانون را در تمام موارد اجرا و رعایت میکند . بنابر این در هر مرحله ای که بی قانونی دیدید با خود بگویید این ربطی به دستگاه قضایی ندارد ! در خانه بمانید و منتظر نامه ای رسمی با مهر و امضای قانونی و بر روی سربرگ قوه قضائیه باشید . به خودتان بگویید شاید کسی که تلفن زده مزاحم تلفتی است . وگرنه این همه در رسانه ها تبلیغ اجرای مو به موی قوانین نمیشد .

شعله پاکروان