۱۳۹۵ آبان ۷, جمعه

سینا دشتی:‌ حکومت ترس و ترس حکومت


لینک به منبع :

تاریخ :28 اکتبر 2016


سینا دشتی:‌ حکومت ترس و ترس حکومت
در چند روز اخیر اتفاقاتى افتاده است که از زوایاى بسیارى قابل‌توجه و تحلیل است.
از حمله به مراسم یادبود ریحانه جبارى و بازداشت، هرچند کوتاه‌مدت خانم شعله پاکروان، دستگیرى فعالین حقوق بشر و صدور احکام ظالمانه براى انسان‌های شریفى، مانند خانم محمدى که در بیدادگاهای رژیم به حبس‌های طولانى محکوم‌شده، یورش به منزل دگراندیشان و حبس و بازداشت گلرخ ابراهیمی همسر آرش صادقى که الآن اعلام کرده که به اعتصاب غذای نامحدود دست میزند، تهاجم به اجتماع هواداران آقای طاهرى، تهاجم به تجمع معلمین و کارگران معترض به شرایط حاد اقتصادی، احضار آقای جعفر عظیم زاده و از همه مهمتر روند رو به ازدیاد اعدام‌های علنى بیانگر تلاش حکومت ولایت‌فقیه براى پس راندن صفوف مردم به پشت دیوارهاى ترس و سکوت در آستانه‌ی یکى از مهم‌ترین تحولات درون رژیم یعنى انتخابات بهار آینده، می‌باشد. شاید در روز پنج‌شنبه آینده هم ما شاهد هجوم حکومت به مراسم یادبود ستار بهشتى باشیم.

واقعیت این است که در فرداى برجام و درگیر بودن در سوریه، نشانه‌های جدى وجود دارد که گوئى ضعف استراتژیک و بنیانى حکومتى است که الآن در شرایطى گرفتار امده ست که از بعد از سال ١٣٨٨ سابقه نداشته است.

افشاء فساد گسترده و حقوق‌های نجومى جناحین مختلف رژیم همزمان با گسترش بی‌سابقه‌ی فقر و فاقه در بین أقشار محروم، فلج اقتصادى، خشک درآمدن سراب معجزه‌ی اقتصادى در فرداى برجام، مقولاتى هستند که ما خبر آنها را شنیده‌ایم. در این بستر به‌طور یقین می‌توان به وقوع صدها و هزاران مورد از بی‌عدالتی و ظلم حکومت و ایادی‌شان به مردم مطمئن بود که در سراسر کشور روزمره جارى است، ولى ما از آن به‌طور کامل خبر نداریم.
واقعیت یک جامعه را می‌توان به طرق مختلف مورد بررسى قرار داد. یک نگاه سطحى خبرى است، آن چیزى که اتفاق افتاده، واقعیت دارد و گفتمان حکومت تنها منبع رسمى و قابل اعتناست، این دیدگاه اکثر خبرگزاری‌های بخش فارسی‌های مختلف است که در توجیه سیاست حمایت از کلیت رژیم، مشغول برداشت "سهم از سفره‌ی انقلاب " هستند!
یک دیدگاه، دیدگاه صرفاً آکادمیک و دانشگاهى هست که با تعبیر منطقى از داده‌های اقتصادى و اجتماعى و حتى سیاسى به تحلیل کردن و تصویر کردن واقعیت موجود می‌پردازد اما نمی‌تواند به یک جمعبندى راهبردى که به ارائه یک راه حل واقعى و بنیادى، دست بزند. تحلیل‌های مختلف این افراد معمولاً ارزشمند هستند و فارغ از جهت‌گیری‌های مختلف، براى درک واقعیت بسیار حیاتى است، مثلاً در مورد بحران خشکسالى و گذار ایران به یک مرحله‌ی برگشت‌ناپذیر "پست نرمال اقلیمى" مقاله‌های جدیدى انتشاریافته که در اینجا نمی‌تواند به آن‌ها پرداخت، اما مختصر می‌شود گفت که این تحلیل وجود دارد که خشکسالى طولانی‌مدت باعث از بین رفتن بخش کشاورزى که عمده‌ی نیروهاى رژیم را تأمین کرده و می‌کند، شده و "قابلیت اثرگذارى در ساحت سیاسى" را پیدا می‌کند. یعنى "که در منتهاى یک تغییر اقلیمى یک آستانه نهائى وجود دارد که به تغییر نظام منجر می‌شود."

در دیدگاه انقلابى و دیگر خواه، اما تحلیل سیاسى به راهبردهای تغییر حکومت ولایت‌فقیه از مسیر دموکراتیک و مردمى و نه با تکیه به عوامل خارجى، نظر دوخته و در این مسیر به پتانسیل مردم و خواست آن‌ها براى. تغییر از پایین و عدم توانایى حکومت از بالا براى کنترل مردم، توجه می‌کند.
در این نوع بینش، واکنش‌های کل حکومت در بعد از قیام‌های سال ٨٨، اساساً در تلاش براى جلوگیرى از قیام‌های مردمى تعبیر می‌شود، تضادهای جدى و قوى خامنه‌ای به‌عنوان سردمدار یک جناح حکومت و باند رفسنجانى- روحانى، در نقطه‌ی کنترل شرایط و فرار از یک قیام، باهم پیوند می‌خورد درحالی‌که در موارد بسیار مهمى این جناحیم به خون یکدیگر تشنه‌اند و با نشان دادن چنگ و ناخن و دندان در تصرف کرسی‌های مختلف و مدیریت‌های متناوب باهم جنگ جدى دارند... با توجه داشتن به این نکته، درک واقعى تلاش‌های عصبى و مالیخولیائى حکومت ولایت‌فقیه در گسترش دامنه‌ی اختناق، ممکن می‌شود. تشدید این اعمال سرکوب، گسترش تروریسم بین‌المللی، شرکت بدون دنده و ترمز در کشتار مردم و آزادیخواهان سوریه، شعله‌ور کردن و روغن پاشیدن به بحران‌های منطقه‌ای در یمن و لبنان و عراق و سوریه و تقبل هزینه‌های سرسام‌آور این دخالت‌ها علیرغم کمبود نقدینگى و پذیرش عواقب سیاسى آن‌ها، علیرغم که خود حضرات می‌دانند که دوران بشار اسد به سر آمده است، همه شاهد این مدعاست که حکومت در ترس از قیام مردم و از دست دادن توان حاکمیت است. سم ترس حکومت از مردم که در دوران پسا برجام در کل رژیم سارى شده است، بسیار قوی‌تر و مهلک‌تر از زهری است که حکومت در تلاش براى تزریق روزمره‌ی آن به اجتماع ایران است.
اما نباید تصور داشت که مکانیم فلج شدن حکومت ولایت‌فقیه، پروسه‌ی جدا از فعالیت‌های مقاومت خواهد بود، این مقاومت است که با ضربه‌های سیاسى و افشاء سوداهاى اتمى رژیم زمینه‌ی قرار گرفتن این حکومت در این جهنم و بحران بودونبود را فراهم کرد،
این همین مقاومت است که با کارزار دادخواهى قربانیان تابستان ٦٧، رژیم را به قبر تاریخى خود نزدیک کرده است و همین مقاومت است که امید و خواست سرنگونى رژیم را در بین مردم نمایندگى کرده است و بهاى گرانقدر آن را در بیش از سی‌وپنج سال پرداخته است و اکنون با ارائه یک الترناتیو دموکراتیک و مردمى به جامعه جهانى، امکان شناخت یک جنبش دموکراتیک را در دسترس قرار داده است.