سخن روز
9ماه پس از اجرایی شدن برجام، روزی که حسن روحانی از آن بهعنوان «روزی به یاد ماندنی در تاریخ ملت ایران» یاد کرد؛[1] اکنون آشکارا لحن روحانی و سایر اعضای دولت او، نسبت به برجام و «عصای معجزه» ی برجام، تغییر کرده است. پیش از این روحانی حل همه معضلات اقتصادی و اجتماعی گریبانگیر کشور از بیکاری و اشتغال تا محیط زیست، تا آب خوردن مردم را در گرو لغو تحریمها و آن را نیز مشروط به برجام میکرد، اما اکنون با صراحت از ناتوانی حتمی خود سخن میگوید و اذعان میکند که «برای بیش از یک میلیون و 200هزار نفر متقاضی شغل» که امسال وارد صحنه اشتغال شدند، «حتماً نمیتوانیم» شغل فراهم کنیم[2]. اگر چه روحانی سعی کرد باند مقابل را که «دعواهای کودکانه» راه میاندازد، علت ناکامی خود قلمداد کند، اما این بهانه نمیتواند ناتوانی او را در تحقق حتی یک درصد از وعدههای انتخاباتی و وعدههای برجامی و حتی پسرفت نسبت به زمانی که او روی کار آمد را بپوشاند. اعتراف اسحاق جهانگیری معاون اول روحانی گواه این شکست و پسرفت است که تصریح کرد: «این موضوع بسیار تلخ است که ما هنوز نتوانستهایم سطح رفاه مردم را به قبل از سال ۹۰ برسانیم و این یعنی در سالهای گذشته افت تولید و کاهش درآمدهای مردم افزایش پیدا کرده است.»[3]
روحانی در ادامه توجیهات خود در مورد بیثمر بودن برجام و پوچ در آمدن امیدهای واهی نسبت به آن، در سخنرانی دیگری در اراک، با به فراموشی سپردن در باغ سبز نشان دادنهای خود، برجام را به باغ سیب و گلابی تشبیه کرد که سالها طول میکشد تا به ثمر بنشیند و کسانی را که در انتظار میوه به در این باغ آمدهاند، عدهیی کودک توصیف کرد.
با این همه روحانی همچنان از ارائه آمار و ارقام مسخره خود در مورد کاهش تورم و افزایش رشد اقتصادی و غیره دست برنداشت؛ ادعاهایی که حتی معاون اول خود او (جهانگیری) هم اذعان میکند که «با جیب مردم سازگار نیست». روحانی همچنین از فرط خالی بودن چنتهاش به دستاوردهای مسخره هستهیی برجام آویخت و با شعارهایی که تنها نمک بر زخم دل دلواپسان هستهیی بود، گفت: «برجام برای صادر کردن آب سنگین اراک بود، برجام برای صادر کردن یو اف سی کس نطنز به کشورهای صنعتی جهان بود… برجام پیروزی ملت ایران است! برجام پیروزی سیاست نظام جمهوری اسلامی ایران است! برجام پیروزی تدبیر مقام معظم رهبری است.!»[4]
این اظهارات روحانی «توفان خندهها» و رگبار استهزای باند مقابل را برانگیخت. آنها نوشتند: سیب و گلابی این باغ تنها برای خارجیهاست.
و «همه فتحالفتوح برجام همین بود که جز اندکی نه تنها پولهایمان برنگشته که دو میلیارد دلار دیگر هم از جیب ما دزدیدند و آب از آب تکان نخورد»[5].
اظهارات اخیر روحانی حتی در رسانههای باند خود او نیز انتقاداتی برانگیخت یا آنها را برای رفع و رجوع آن به زحمت انداخت. از جمله یکی از آنها نگرانی خود را از انعکاس اجتماعی این سخنان بهویژه تأثیرش بر نمایش انتخاباتی آتی ابراز کرد و نوشت: «اگر قرار بود و قرار باشد… فقط به بازی با کارت برجام و کاهش تورم و رشد چند درصدی ادامه داد، بدون تردید نمیتوان به خواستههای بهحق مردم در انتخابات آینده پاسخ داد.»[6]
و دیگری با اذعان به شکست روحانی نوشت: «در شرایطی که در کشور آرامش وجود ندارد و همواره مخالفان هر روز بحرانسازی میکنند، چگونه میتوان انتظار داشت که دولت بهطور کامل در اجرای مأموریت و مسئولیتهایش موفق باشد؟»[7]
این روزنامه در مقاله دیگری، از مخالفان که این همه بر شکست روحانی و پوچ در آمدن امیدها و وعدههای او در مورد برجام انگشت میگذارند، خواست «کمی بیندیشند… که اگر برجام نبود، چه اتفاقی به وجود میآمد» و سپس خود بر خفگی و درماندگی مطلق که رژیم را به پای میز مذاکره هستهیی کشاند اشاره کرده و افزود: «اگر برجام نبود… تا چند سال دیگر برای خرید گندم و پخت نان نیز دچار مشکل میشدیم»[8]
فارغ از حرفهای مخالفان و مدافعان برجام، واقعیت این است که لحن روحانی و اعضای دولت و باند او در رابطه با برجام تغییر کرده است. آن ادعاها که برجام، پیروزی تاریخی، افتخار بزرگ، به خاک مالیدن پشت قدرتهای جهانی و کذا و کذا میباشد؛ جای خود را به توجیهات مسخرهیی مانند باغ سیب و گلابی و وعدههای «بزک نمیر بهار میآد» یا نک و نال از مخالفخوانیهای باند مقابل، داده است. این در حالی است که به اذعان خود روحانی، وی همواره از حمایت ولیفقیه ارتجاع و «تدبیر» او در ارتباط با برجام، برخوردار بوده و از مخالفان جز آه و ناله و جیغ و فریاد کار دیگری برنمیآمده است.
اما شکست روحانی در امر برجام و در «تعامل با دنیا»، تنها شکست روحانی و دولت او و حتی باند او نیست؛ بلکه شکست یک راهحل و شکست پروژه نجات رژیم است. رژیم پس از شکست فضاحتبار پروژه احمدینژاد، با این امید که بتواند با دادن هستهیی و بر باد رفتن قدرت هستهیی، به شکاف مرگباری که با روی کار آمدن روحانی، در رژیمش ایجاد شده بود، تن داد، اما اکنون با این واقعیت مواجه شده که هم از «گندم ری مانده است و هم از خرمای بصره» و «آنها (غرب) با «برجام» تنها خیالشان از این بابت راحت شد که مشت بسته هستهیی ایران را باز کردند و جایش آنچنان بتنی ریختند که به این زودیها و با هیچ کلنگی فرو نمیریزد. [9]
پانویس: