تاریخ ؛2 نوامبر 2016
اعتراض علیه دستگیری توام با خشونت گلرخ مهدوی توسط مادران شهدای قتل عام ومادران شهدای قیام ودهه 60
اعتراض مادران شهدا :مگر گلرخ مهدوی همسر آرش صادقی اختلاس هزار هزار میلیاردی کرده؟ یا دکل و کشتی دزدیده ؟ که اورا دستگیر کردید
مهمانی اضطراری مادرانه به دلیل دلشوره هایمان برای گلرخ زودتر از موعد برگزار شد . چند ماه اخیر دست و دلم نمیرفت گزارش مهمانی ها را بنویسم .بنویسم که چقدر نگران احکام صادره بوده ایم . احکام فرزندانمان که به اعدام خاموش محکومند . اتنا و امید ، گلیپور و امیرقلی ، ارش و گلرخ ، زینب و دهها و صدها دختر و پسرمان .
اما مادرها همیشه در کنار دلشوره هایشان به اینده امیدوارند . گفتیم شاید انسانیت و عدالت و حقیقتجویی در قضات برانگیخته شده و وقتی چهره های معصوم جوانان متهم را میبینند اقدام به صدور برائت فرزندانمان کنند . اما ، با گذشت زمان و اعلام آراء صادره ، حقیقتی تلخ را در وجودمان نشاند . گویی عدالت در این خانه ، مدتهاست نفسهای آخرش را میکشد . توده های مردم ، گرفتار پیچ های معیشت و غصه های فراگیرند . دیگر درد را حس نمیکنند . از بس درد کشیده اند ، در مقابل درد دیگران به بی پاسخی رسیده اند . جلوی چشمانمان ، عدالت و آینده روشن جوانانمان ذبح میشود و ما فقط تماشا میکنیم و آستانه صبرمان را بالاتر میبریم . این از نشانه های انحطاط یک فرهنگ است که به جای درمان دردی همچون تجاوز به پسران متدین ، خبر را دست بدست کنیم و بخندیم . ایرانیان ، غمگین ترین انسانهای روی زمین بعد از عراق ، فقط خندیدند . پسرانی که تلخ ترین تجربه آزار را برایمان تعریف کردند ، تماشا کردیم و خندیدیم . دیوانه وار خندیدیم به اشکهایی که روی گونه های پسرانمان خشک شده بود . شنیدن خبر تجاوز به دختران زندانی ، کهریزک ، ریحانه ، پریناز خسروانی و صدها نمونه دیگر ما را به بی تفاوتی خطرناکی دچار کرد . جامعه شناسان و روانپزشکان مستقل هشدار دادند اما صدایشان در هیاهوی کارشناسان وابسته به سیستم گم شد . شب و روز از رسانه های داخلی، طبل شهر در امن و امان است زده شد . در حالیکه در رگهای سرزمینمان سم تجاوز و آزار در حال حرکت بود . بیماران جنسی ، آزاد و به دنبال طعمه های جدید میگشتند . بعضی از بیماران هم مثل طوسی پشتش گرم بود به حامیانش . عده ای در این میان بر طبل اعدام طوسی کوفتند . مادرانه در این هیاهو با دستگیری گلرخ روبرو شد . بدون فرستادن احضاریه کتبی ، به خانه اش رفته و شروع به کوفتن در کرده اند . خانه ای که گلرخ اجاره کرده با خطر شکستن در از سوی ماموران روبرو میشود . زن جوان برای جلوگیری از خسارت بیشتر در را باز میکند . او را میبرند بی آنکه داروهایش را همراه داشته باشد . آیا این رفتار شایسته ی نهاد عدالت گستر است ؟
تقریبا بلافاصله ارش دست به اعتصاب غذا زد . اعتراض به دستگیری همسرش مبنای رنجی است که به تن شریفش تحمیل میکند .
آسیمه سر جمع شدیم و شروع کردیم به غر زدنهای مادرانه . مگر گلرخ اختلاس هزار هزار میلیاردی کرده؟ یا دکل و کشتی دزدیده ؟ یا در کشتار و اعدام دست داشته که این چنین هتاکانه بازداشت میشود؟
در این میان ، شهین بیش از همه بال بال میزد که اعتصاب غذای آرش او را با مرگ روبرو خواهد کرد . برایش فقط سلامتی ارش مهم بود . تصمیم گرفت از آرش بخواهد اعتصابش را بشکند .
خواسته های ارش آنقدر منطقی ست که میبایست بدون نیاز به اعتصاب براورده شود . اما از آنجا که اینجا تبدیل به شهر عجایب شده ، برای دست یافتن به درخواست منطقی هم باید از جان مایه بگذاری . مادرانه در چنین شرایط برگزار شد تا بگوید : قبل از محاکمه و مجازات طوسی ، برایش بهترین و مجرب ترین روانکاوان را بیاورید تا درمانش کنند .
از قربانیان این داستان دردناک دلجویی کنید و با کمک روانکاوان برجسته ، تیرگی های روح و روان نوجوانان را برطرف کنید . آینده آنان تا ابد تحت سایه شوم ناگواری های ناشی از تجاوز خواهد بود اگر دست دست کنید .
اگر بازداشت شاکیان حقیقت دارد ، فورا آزادشان کنید . عدالت را جاری کنید . نه با انتقام از متهم . بلکه با درمان بیماری . نه با آزار شاکیان ، بلکه با رسیدگی به بلایی که سرشان آمده .
فورا به خواسته های آرش رسیدگی کنید . او مثل یک فیلسوف شما را قانع خواهد کرد که راهی جز اجرای قانون نمانده و باید به اعمال فراقانونی نقطه پایان گذاشت .
اگر دیر بجنبید جان این جوان آرام منطقی به خطر افتاده و عواقبش گریبانگیرتان خواهد شد .
مادرانه برآشفته است و میگوید : عدالت از نان شب واجب تر است برای ما ایرانیان . عدالتی آمیخته با تقدیس زندگی . عدالتی مالامال از رعایت کرامت انسان .
پ.ن: مادر اسانلو تحت تاثیر رنجی که قربانیان تجاوزمیکشند قرار گرفت و گریه اش مهمانی را دگرگون کرد .
شعله پاکروان
تقریبا بلافاصله ارش دست به اعتصاب غذا زد . اعتراض به دستگیری همسرش مبنای رنجی است که به تن شریفش تحمیل میکند .
آسیمه سر جمع شدیم و شروع کردیم به غر زدنهای مادرانه . مگر گلرخ اختلاس هزار هزار میلیاردی کرده؟ یا دکل و کشتی دزدیده ؟ یا در کشتار و اعدام دست داشته که این چنین هتاکانه بازداشت میشود؟
در این میان ، شهین بیش از همه بال بال میزد که اعتصاب غذای آرش او را با مرگ روبرو خواهد کرد . برایش فقط سلامتی ارش مهم بود . تصمیم گرفت از آرش بخواهد اعتصابش را بشکند .
خواسته های ارش آنقدر منطقی ست که میبایست بدون نیاز به اعتصاب براورده شود . اما از آنجا که اینجا تبدیل به شهر عجایب شده ، برای دست یافتن به درخواست منطقی هم باید از جان مایه بگذاری . مادرانه در چنین شرایط برگزار شد تا بگوید : قبل از محاکمه و مجازات طوسی ، برایش بهترین و مجرب ترین روانکاوان را بیاورید تا درمانش کنند .
از قربانیان این داستان دردناک دلجویی کنید و با کمک روانکاوان برجسته ، تیرگی های روح و روان نوجوانان را برطرف کنید . آینده آنان تا ابد تحت سایه شوم ناگواری های ناشی از تجاوز خواهد بود اگر دست دست کنید .
اگر بازداشت شاکیان حقیقت دارد ، فورا آزادشان کنید . عدالت را جاری کنید . نه با انتقام از متهم . بلکه با درمان بیماری . نه با آزار شاکیان ، بلکه با رسیدگی به بلایی که سرشان آمده .
فورا به خواسته های آرش رسیدگی کنید . او مثل یک فیلسوف شما را قانع خواهد کرد که راهی جز اجرای قانون نمانده و باید به اعمال فراقانونی نقطه پایان گذاشت .
اگر دیر بجنبید جان این جوان آرام منطقی به خطر افتاده و عواقبش گریبانگیرتان خواهد شد .
مادرانه برآشفته است و میگوید : عدالت از نان شب واجب تر است برای ما ایرانیان . عدالتی آمیخته با تقدیس زندگی . عدالتی مالامال از رعایت کرامت انسان .
پ.ن: مادر اسانلو تحت تاثیر رنجی که قربانیان تجاوزمیکشند قرار گرفت و گریه اش مهمانی را دگرگون کرد .
شعله پاکروان